رفتن به مطلب

معماری و رابطه آن با برنامه ریزی شهری


ارسال های توصیه شده

اغلب در مورد معماری و طراحی شهری به گونه ای صحبت می شودکه گویی دارای هیچ گونه ارتباطی نمی باشند در حالی که این دو از یکدیگر غیر قابل تفکیک هستند.

در ساخت شهرها معیارهایی وجود دارد که معیارهای اصلی عبارتند از:

1- ایجاد فضای شهری هماهنگ ولی متنوع

2- حفظ مقیاس انسانی در ارتفاع ساختمانها و تداوم فضایی

3- عناصر معماری منفرد با مفاهیم ویژه، تعملا تداوم مقیاس بناها را تغییر می دهد.

4- طرح هایی که وجود دارد و بعضی از اصول معماری را در بردارد و دارای

5- عناصری است که بر تیپ ساختمان ویزه ای دلالت دارد و روند رشد آن را با هم هماهنگ می سازد. برای رسیدن به مفهوم واقعی این طرح ها نیاز به همکاری متخصصین بسیاری است.فکر این که یک معمار به تنهایی از عهده آن بر خواهد آمد تصور غلطی است.

هر روز بسیاری تصمیمات معماری با عدم آگاهی یا حداقل توجه به پیامدهای شهری آن ها اتخاذ می شوند. امروزه و در این زمان که معماری به اشکال و سبک های مختلفی مطرح می گردد این بی توجهی خطرات بسیاری را به دنبال داشته و به همین دلیل شهرهای کوچک و بزرگ ما سیمای مطلوبی نیافته است.

حفظ الگوهای منسجم همگون و مطلوب توسعه از مشکلات تمامی شهرهای کوچک و بزرگ و حومه های شهری است در حالی که ممکن است ساختمان هر یک به تنهایی جالب توجه باشند تاثیر جمعی آنها مایوس کننده و نامطلوب است. مجموعه اجزا هرگز به یک کلیت پیوسته بزرگتر تبدیل نمی گردد. در این جا فقدان الگوهای قوی، انسجام بخش و پیوند دهنده مشهود است. فضاهای باز پیرامون ساختمانها ضعیف، بی تحرک و فاقد فرم یا هویت خاص می باشد. ساختمانهای قدیمی که باقی مانده است مانند پس مانده های شهری هستند.

پا گذاشتن اتومبیل و مصالح جدید و نو آوری در شیوه های ساخت باعث به وجود امدن بی نظمی در طراحی شده ولی این مسایل بی نظمی در طراحی را توجیه نمی کند .

در گذشته معماری بدون نیاز به بررسی مجدد ضوابط طراحی شهری را رعایت می کرد و حساسیتی ذاتی وجود داشته که ضامن حفظ نظم و همگونی متناسب و معقولی در محیط مصنوع بوده است. اما روند جریانات امروزه چنان تغییر نموده که معماری خود موجب بی نظمی و ناهمگونی محیط شهری می گردد و چنین به نظر میرسد که در بطن طراحی شهری معاصر یک حرکت تند و شاید ضد شهری نهفته است .

تاریخ معماری رشد و تکامل آرامی داشته و هر دوره معماری با قدرت در عصر پیشین ریشه می گرفته و به طور غیر طبیعی در آغاز قرن مدرن این جریان تکاملی متوقف می شود و یک باب جدید و به شکلی ناب و مستقل از تاریخ گذشته ظاهر می شود. معماری مدرن حاصل فشارهای جدید درون جامعه بود و فرم های جدید حاصل تفکرات مدرن، منطقی و انسانی بود. معماران باید معماری نوینی را به منظور رقع مشکلات اجتماعی شهرها خلق کنند .

در معماری مدرن بسیاری از معماران نسبت به پیرامون پروژه هایشان بی توجه بودند واین باعث طراحی ساختمانی گردید که تنها با خود در ارتباط هستند حاصل حالتی ضد شهری است که در سبک های متفاوت شهرسازی تجلی یافته که تقریبا" برای هر کاری جز ساختن شهرها مناسب است .

امروزه سرعت تحولات سبکی همراه با روش طراحی خود محورانه ، بسیاری از مراکز شهرها به سبک ها ی معماری تبدیل نموده است .در این میان آنچه از دست رفت درک این مطلب بوده که طراحی شهری تابعی از معماری است . حفظ انسجام وپیوستگی توسعه شهری به اصول طراحی نیاز دارد .

امروزه معماری بیشتر تحت تاثیر مد روز است . چنین تحول سریعی در سبک ها ، نیل به هر گونه حس وحدت و انسجام ، نظم و تضاد واقعی را بیش از حد مشکل می کند . بر این منظور به عوامل محدود کننده ای بیرونی نیاز است . عواملی که تنها با استفاده ازملاحظات طراحی شهری می توانیم آنرا فراهم کنیم.

یک جرقه امید ، تمایل اخیر برخی از معماران برای مرتبط ساختن طرح هایشان با زمینه محیطی می باشد . در این روش طراحی ماهیت معماری بکار برده شده در زمان ومکان خاص ، نوع وکیفیت آینده شهر را تعیین می کند .

اهداف طراحی شهری که یک جامعه برای خود پذیرفته دارای ضوابط معماری است که می باید رعایت گردد .

اگر برنامه ریزان ، طراحان شهری و سایر دست اندر کاران امور شهری این مساله را درک نکنند، قادر به دفاع از جوامع خود در برابر طرح های به ظاهر خوب وحتی جالب اما در عین حال مخرب نخواهد بود .

کیفیت شکل کلی فضایی نظام بخش و تعیین کننده نقشی است که عناصر انفرادی معماری بین خود ایفا می کنند . هیچ یک از عناصر طراحی نباید نقشی بیش از متن پشت صحنه را بازی کند . در غیر اینصورت هماهنگی کلی وفضایی مجموعه به هم خواهد ریخت .

 

منبع: وبلاگ آتیشار

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...