Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۰ نوع سیستم حکومت شهری,شکل دهندۀ ارتباط عناصرمدیریت برنامه ریزی شهری است.هرچند درجه وابستگی سیستم به حکومت مرکزی بیشترازنوع ارتباط عناصرمدیریت وبرنامه ریزی شهری سطحی، غیرواقعی ونمادین است،درحالی که هراندازه سیستم حکومت شهری ازدرجه وابستگی کمتری نسبت به حکومت مرکزی برخوردارباشد درصدد طراحی مکانیزم های واقعی ارتباط بین عناصرمدیریت و برنامه ریزی شهری است. محلی بودن برنامه ریزی شهری نافی مسؤلیت حکومت مرکزی نیست. به سه دلیل : 1- حکومتهای مرکزی اغلب برخی از مالیاتهای محلی را اخذ می نمایند ، پس باید سهم حکومتهای شهری را ازاین درآمد ببرند . 2- حکومت مرکزی موظف به برقراری توازن و تعادل در ارائه خدمات عمومی در سطح کشور به طور یکسان است .بنابراین شهرهای فقیر و کمتر توسعه یافته نیازمند کمک های مالی دولت مرکزی می باشد. 3- برخی پروژه های محلی ماهیت فرامحلی و ملی دارند .پس باید سهمی از این پروژه ها با توجیه های فنی توسط حکومت مرکزی تامین شود . باید برنامه توسعۀ شهری از سیاستهای ملی-منطقه ای تبعیت کند.این اصل به منظورهماهنگی بین برنامه های توسعه ملی و سیاستهای کلان ملی و منطقه ای با برنامه های توسعه شهری است .یکی از اهداف برنامه های توسعه شهری تفسیر سیاست های کلان ملی و منطقه ای در سطح محلی و شهری است . این کار در انگلستان توسط برنامه ساختاری ، در فرانسه توسط برنامه آبادانی و شهرسازی و در آمریکا توسط بزنامه های جامع انجام میگیرد . حتی برنامه های شهری سطوح پایین موظف به تبعیت از سیاستها و اهداف برنامه های شهری بالاتر است . نوع حکومت و به تبع آن سیستمی که هر نظام حکومتی برای ادارۀ امور شهرها به کار میگیرد ، همچنین حدود اختیارات و روابط حکومت شهری با سایر سطوح حکومت اساسی و کلیدی در شکل یابی نظام ارتباط بین عناصر مدیریت و برنامه ریزی شهری ایفا می کند . در نظامهای متمرکز ، میزان اعتماد به حکومتهای شهری ، شامل فعالیتهای جزئی و کم اهمیت است و معمولاً فعالیت برنامه ریزی شهری از اختیارات حکومت مرکزی محسوب میشود . درحالیکه کشورهای دارای نظام غیر متمرکز، برنامه ریزی شهر به عنوان یک فعالیت محلی پذیرفته و انجام برنامه ریزی شهری را به حکومتهای شهری واگذار می کند. در حال حاضر سه نوع سیستم حکومتی درجهان مشاهده میشود و عموماً هر کدام از کشورها به منظور اداره امور شهرها یکی از سیستمها را برمی گزینند. مثلاً در انگلیس نظام حکومت شهری نوع مستقلی از سیستم حکومت شهری در جهان است . این سیستمها عبارتند از : الف) سیستم غیرمتمرکز ... در نظامهای فدرالی ( سیستم فدرالی ) ب) سیستم غیر متمرکز در نظامهای متمرکز ( سیستم بریتانیایی ) ج) سیستم نظارتی فرانسوی ( سیستم ناپلئونی ) سیستم فدرالی در کشورهایی ازقبیل ایالات متحده آمریکا ، آلمان و هلند مشاهده میشود . سیستم بریتانیایی در کشورهایی از قبیل انگلستان،استرالیا،کانادا،ژاپن وکشورهای اسکاندیناوی مشاهده میشود. سیستم ناپلئونی:این سیستم دربخش وسیعی از جهان به خصوص کشورهای کمتر توسعه یافته مشاهده میشود. از جمله کشورهای آسیایی , آمریکای لاتین و فرانسه . چون برنامه ریزی محلی و ناحیه ای می توانند بر زندگی اثرات زیان باری داشته باشد از این رو مردم این اجازه را دارند تا در تمامی مراحل برنامه ریزی و رسیدگی به طرحها ی عمرانی و تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند . درنظام برنامه های شهری شامل دو دسته برنامه های ساختاری و محلی است . در برنامه های ساختاری است که سیاستهای ملی تأثیرگذار است و برنامۀ محلی توسط برنامه ساختاری مشخص شده است . هـدف برنامۀ محلی اجرای سیاستهای ساختـاری در منـطقه های مشخص می باشد. برنامه های محلی مشخص میکند چه مسائل باید به رأی عمومی گذاشته شود . در انگلیس برنامۀ توسط شورای کانتی تصویب می شود.البته قبل از تصویب باید در معرض تضارب دیدگاههای شهروندان قرار گیرد . دخالت دولت در برنامه ریزی شهری : از جمله روشهای دخالت سیاست در شهرسازی : 1) برنامه های آبادانی و شهرسازی با نام ( SDAU ) میباشد که یک برنامۀ بلند مدت و آینده نگر است که به منظور تجهیز و آماده سازی اراضی و بهره برداری از آن و توسعۀ شهر در آینده تهیه میشود . در این علاوه بر مراعات خط ومشی سیاسی بر تعادل بین توسعۀ شهری و منطقه روستایی یا جنگلی اطراف توجه میشود . این برنامه ها از وظایف حکومت مرکزی است . 2) برنامۀ کاربرد زمین ( pos ) : که کوتاه مدت است و برای تمام نهادهای دولتی مربوطه لازم الاجرا میباشد. * تعیین منطقه عمران شهری متقدم : ( Zup ) که باعث اجبار مالکان و بناسازی طبق ظوابط و امتیازی که به سازمان محلی در زمینۀ تأمین زمین تعلق می گیرد. یعنی شهرداری در مدت 4 سال می توانند زمین مورد نیاز را با قیمت ثابت بخرد . * تعیین منطقه عمران شهری متأخر : (Zap ) برنامۀ اداره و بهره برداری اراضی اطراف Zup در بلند مدت میباشد. هدف از تعیین این مناطق و برنامه ریزی آن عبارت است از اجرای اهداف برنامه ریزی شهری در Zupاز طریق جلوگیری از بورس بازی . دربررسی برنامه ریزی شهری یک فعالیت محلی است که این امرنافی مسئولیت دولت مرکزی در سیاستگذاری و نظارت دولت مرکزی در کلیه امور محلی از جمله برنامه ریزی نیست . اگر چه در فرانسه برنامه ریزی از مسئولیت های حکومت مرکزی ذکر شده. اما حکومت مرکزی فقط در مقطع تصویب برنامه های آبادانی و شهرسازی وظیفه مند است و این مسئولیت توسط واحدهای محلی انجام میشود و حکومت مرکزی نظارت و سیاست گذاری در سطح کلان را پیگیری می نماید . حضور نظام سیاسی متمرکز در اداره ی امورشهرها نیز خصلتی امرانه و تحکمی داشته است.حیات شهری در ایران عاری از خصلت مدنی و شهروندی بوده است.انچه باعث تغییر در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهرها شده ،فقط تصمیم های یکجانبه ساخت مرکز سیاسی بوده است.در واقع اگر باور داشته باشیم که "شهر در حیات مدنی از سه رکن اصلی شهروند،کالبد شهر ومدیریت شهری تشکیل شده است و شهروند ومدیریت شهری،ماهیتی فاعلی دارندوکالبد شهری ماهیتی انفعالی وبراین اساس،مدیریت شهری مکلف به ساماندهی ومدیریتکالبد شهر است.به نحوی که شرایط حیات مطبوع را برای شهروندان فراهم سازد.در چنین وضعیتی کالبد شهر مملو از درون مایه ی فرهنگی،سیاسی واجتماعی میشود.مشارکت فعال مردم در اداره ی امورشهر تقویت میشود و شهر به مکانی چون حوزه ی زندگی خصوصی با عنایت به عرصه عمومی تبدیل میشود. در مدیریت امرانه،عناصر وارکان شهری مشهود نیز قلب میگردد:پیاده رو مکان وصورتی از عبورونقل وانتقال دیده میشود،پارک لکه ی سبز با عملکرد فوتوسنتزو،تمایزمیان ساکن شهر وشهروند ادراک نمیشود. در شهر مبتنی بر مدیریت متمرکز"شهروندان"کنار زده شده و"ساکنان شهر"جای گزین انها میشوند.ساکنان در کنار کالبد شهرمعنا پیدا میکنند.تعیین کنندگی با کالبد شهر است.به عبارت دیگر در این شهر هر کاری که حکومت میکند،فیزیک شهر است وروح وروان شهرنشینان راکالبد شهر صیقل میدهد.مثلا در این شهر برای کاهش ترافیک از تعریض شریانهای اصلی و .... کمک میگیرد وموضوعاتی همچون کاهش تقاضای سفر یا اطلاع رسانی در اولویت و.اقع نمیشود.بنابر این در شهر مدنی ،حاکمیت با شهروندان ونظارت اجتماعی انها است،درحالی که در شهرهای غیر مدنی حاکمیت با عده یمعدودی ازنخبگان است که با پاسبان،نرده،دزدگیروشبگرد هم نمیتوانند امنیت شهر را برای ساکنان ان فراهم سازنند. اما در ایران: شهرهای ایران چه از لحاظ کالبدی و چه از لحاظ نحوه ی اداره ی شهراز ابتدای پیدایش حیات شهرنشینی تا اواخر دوره سلطنت پهلوی دوم شهرهای حاکمیتی یا شاهی بوده اند.رونق یا بی رونقی شهر ها نه حکایت از توانایی یا ناتوانی ساکنان،بلکه دلالت بر عطوفت یا بی توجهی شاهان است.در هر مرحله ای بنا به مقرٌیا پایگاه اجتماعی سلاطین، که بخش هایی ازکشور مشمول برنامه های عمران شهری می شدند.شهر های شاهی از سوی شاهنشاه بنیان می یافتند و وابسته به او بودند.در بیشتر شهر های شاهی،کاخها واقامتگاه های شاه واعضای خانواده ی وی قرار داشتند.مدیران شهر از کلانتر تا محتسب از نمایندگان شاه بوده اند و نظم و امنیت برای انها بیشتر از توسعه وپیشرفت اهمیت داشت. انقلاب مشروطه نوید بخش تحقق شهروندی از یک سو و اثر بخشی انها در تصمیم گیری ها مربوط به اداره امور شهریها از سوی دیگر بود.عدم امادگی ساختاری جامعه ی ایران برای پزیرش الگوهای دمکراتیک در جهت تحقق خود گرانی و حکومت محلی بود که زمینه های ایجاد نظام تمرکزگرای رضا شاه را فراهم ساخت. در این دوره تداوم وگسترش قدرت سیاسی ونفوذ ان باعث شد تمام ارمان های ایجاد شده از بین برود.تاسیس136 شهرداری در این دوران هیچگاه به معنای تلاش دولت در تحقق حکومت محلی نبود،بلکه در حقیقت حکایت از گسترش بوروکراسی دولتی در پهنه ی نظام اجتماعی وپیرامونی ایران داشت.بدین ترتیب هیچ یک از مولفه های حکومت محلی مانند"انتخابی بودن،محلی گرایی،منابع درامدی مستقل،اموزش تخصص وتجربه در نظام مدیریت شهری مخصوصا شهرداری ها وجود نداشت.در دوران نخست وزیری مصدق تا حدودی این قوانین اصلاح شدومیان مرکز وپیرامکون روابط تعاملی برقرار شد.یعنی انتخاب شهر دار توسط انجمن شهر وتصویب توسط دولت مرکزی بود.کودتای 28مرداد ساختار مرکزی سیاسی را که مبتنی برپارلمان به نظام سیاسی "بوروکراتیک اقتدار گرا"تبدیل کرد،نظام سیاسی که اساس را بر سرکوب سیاسی و حضور پر قدرت بوروکراسی گذشته بود.پس از کودتا با دو برنامه حضور دولت مرکزی درمدیریت شهری بود.با گسترش صنعت نفت وضع عوض شد.پول این نفت حاکم را از جامعه وطبقات اجتماعی بی نیاز ساخت.پس حاکم با دید مغرورانه و در نو سازی شدید ان دوران به از بین بردن بافت سنتی دست زد.رابطه یمرکز و پیرامون در این دوران به رابطه یگزینشی و عواطف ملوکانه ی حاکم بستگی داشت.*اولین نتیجه ی این سیاست،توسعه نیافتگی منطقه ای در ایران طی دوران 1340_1357بود.دولت مرکزی در همه جا حضور داشت و خبری از اداره ی شهر ها بر اساس نیازهایمحلی نبود.مرکز گرایی باعث ایجاد مشکلاتی چون ماکروسفال(بزرگ سری کلان شهرها از جمله تهران)،افزایش حاشیه نشینی وسکونتگاه های غیر رسمی،توسعه نیافتگی منطقه ای،بی حسی وبی تفاوتی سیاسی،انگیزه ی مشارکت فعال و.... گردید که از بین انها توسعه نیافتگی منطقه ای مهمترین عامل در عدم تحقق حکومت محلی بود شواهد ومدارک نشان میدهد درایران برایند نوسازی ناهمگون و تمرکزگرایی سیاسیدر دوره ی پهلوی است. پیدایش و تاسیس دولت مدرن فرایند روابط مرکز_پیرامون را متحول کرد.الگوی جدید چیزی جزادغام ساختار اقتصادی_اجتماعی ایران در جهان نبود.با توجه به شاخص های اصلی توسعه (اموزش،بهداشت،برق،مسکن و....)مشخص میشود که ساخت مرکزیسیاسی نقش تعیین کننده ای در تامین یا عدم تامین زیر ساختها وبنیادهای محلی تقویت کننده ی حکومت محلی داشته است.نوسازی در دوران پهلوی ماهیت خاصی داشته است.نوسازی دردوران رضا خان اغاز شد.اولین اقدام وی در جهت نوسازی ایجاد ارتش قدرت مندواسرار بر تمرکزگرایی بود.تمرکز صنایع در دوران انقلاب صنعتی در شهر های مرکزی از خصوصیات نوسازی در این دوران بود.در نهایت توسعه نیافتگی منطقه ای مانع امادگی زیر ساخت های محلی برای تحقق حکومت محلی شد.تا زمانی که زیر ساخت های حکومت محلی فراهم نگردد،فرم های صوری مثمرثمر نخواهد بود. نتیجه گیری : کلاً برنامه ریزی شهری سنتی مبتنی بر دیدگاه دستوری میباشد که در آن برنامه ریزی ، به صورت یک روند خطی است که بازگشتی ندارد . تضمین اجرای برنامه های توسعه شهری سنتی اقتدار حکومتی است . این نوع برنامه ریزی با تصمیم سیاستمداران و دولتمردان حکومت مرکزی آغاز و با تحویل یک برنامه به نهادهای ملی پایان می پذیرد . در این نوع برنامه ریزی ابزاردست حکومت مرکزی در توسعه بی عیب و نقش شهرها از دیدگاه خودشان است و شهروندان حق هیچ پرسشی را ندارند . به مرور ، برنامه ریزی از یک فرم خطی به یک فرم و چرخه ای تغییر یافت . بر این اساس برنامه ریزیشهری در درون فرایندهای محلی قرار گرفت . درکل مدیریت شهری وابسته به عواملی از قبیل ثبات سیاسی و مهارتها و انگیزه های سیاستمداران و افراد استفاده کننده از این سیاستها است . در ایران برنامه ریزی ها از نوع سنتی و ساختاری است و بهتر است برنامه ریزی شهری غیر متمرکز باشد. چون ایران دارای اقلیمها و زبانها و ادیان مختلف میباشد . منابع: 1- سید محمود نجاتی حسینی ، برنامه ریزی ومدیریت شهری : مسائل نظری وچالشهای تجربی 2- جرج کرزن،ایران وقضیه ی ایران،ترجمه یغلامعلی وحید مازندرانی 3- بدیع برتران،توسعه ی سیاسی، ترجمه ی احمد نقیب زاده گردآورندگان: حسین مبینی ، مهیار شریعنمداری ، علی پهلوان منبع: وبلاگ آتیشار 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده