رفتن به مطلب

شیخ درونتان چه میگوید؟


spow

ارسال های توصیه شده

ماحصل اگاه بودن ان است که اشارتی باعث اصلاح رفتار وگفتار وکردار گردد ولی متاسفانه اکثریت مرز بسیار پایدار ونامرئی دربرابر خود وانچه به نمایش میگذارند ساخته اندکه باعث میشود به محرک های محیطی پاسخ ان چنان شایسته ای ندهند وکلا به سبک هزاران نوشته ای که مطالعه کرده ایم همه چیزدانی ما باعث همه چیز خوری ما هم شده است!

حکایت جالبیست انچه درپی می اید واحوالات شیخ زاهد شهرماست!

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

 

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت‌:ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که...

افتان و خیزان راه می‌رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

 

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده‌ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

 

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.

 

گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 

حال پاسخ شیخ درونتان چیست؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دی شیخ ما همی با خود میگفت:

 

تمامیت خواهی مرضی که دامان شاید مردم جهان را ګرفته است تمامیت خواهی یعنی اینکه هرچه من میګویم درست است وآنچه دیګران میګویند وانجام میدهند غلط است حتی اگر این دیگران اکثریت باشند و من تنها خودم یا با عده ای کمتر.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...