هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ کار "کتاب" و "كتاب فروشي"، همچون بار شیشهی مردیست که از دروازهی شهري میگذشت. گزمهای چوبی بر آن نواخت و پرسيد: «بارت چیست؟» مرد گفت: «یکی دیگر بزنی، هیچ!» "نقل قول از يه وبلاگ " 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ بي ديني را پرسيدند بزرگترين معجزه پيامبر چه بود ؟ گفت اينكه در 25 سالگي با يك زن 40 ساله و در 48 سالگي با يك دختر 7 ساله ازدواج كرد و همچنان پيامبر باقي ماند و بر پيروانش افزوده شد. 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ حکایت ما حکایت شناگر ماهرییه که شانس آورده آب نیست وگرنه حتماً غرق میشد. " از پريشان گوي هاي فلان بي هيچ كس" 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۰ روزي شيخ در حال گذر از كنار كامپيوتر اشتباهي و بي هوا دستش به كيبرد خورد كه مريدان بديدند و هزار هزار تشكر بفرستادند نعرها زدند و سر به بيابان بگذاشتند. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده