Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ سکوت 5سالهاش را شکست. سکوتی که حرفهای ناگفته زیادی در دل داشت. همایون شاهرخی پس از پنج سال ممنوعالمصاحبه کردن خودش در گفتوگو با تماشاگر حرفهای ناگفته زیادی را گفت. شاهرخی که در این سالها به دعوت رسانهها از جمله تلویزیون پاسخ منفی داده بود به بهانه پرونده بازیکنسالاری ناگفتههای بسیاری را بیان کرد. در این مصاحبه اتفاقات جام جهانی آلمان و مسائل روز فوتبال را نبش قبر کردیم و او که نمیخواست اسم از کسی ببرد به طور کلی حرفهایی زد که با کمی دقت میتوان پی به اسامی هم برد. او هنوز هم با اعتقاد خاص از مکتب پاس دفاع میکند و سیاستهای دولتمردان در قبال ورزش و فوتبال را مورد نقد قرار میدهد. ایدئولوژی شاهرخی در قبال فوتبال هنوز هم منحصر به فرد است. تعریف شما از بازیکنسالاری در فوتبال ایران؟ تعریف من با آن چیزی که در فوتبال ایران اتفاق میافتد متفاوت است. نبود مدیران متخصص یا مربیانی که به خاطر مسائل مالی تن به مدارا کردن با بازیکنسالاری میدهند باعث شده این معضل در فوتبال ایران نمود پیدا کند. وای به حال فوتبالی که بازیکن به مربی خط بدهد و تعیین تکلیف کند. خیلیها معتقدند باید با بازیکنان طراز اول تیم مدارا کرد و برخی مربیان هم با این طرز تفکر کار میکنند. شک نکنید با این طرز تفکر فقط سر خودمان را کلاه میگذاریم. مشکل اصلی فوتبال ما عدم تخصص مدیران است. مدیر غیرمتخصص حرفش را با بازیکن یکی میکند و مربی را زیر سوال میبرد و اینگونه بازیکنسالاری رشد میکند. با توجه به حضور شما به عنوان مربی در دو نسل گذشته و فعلی فوتبال ایران، این مشکل در کدام نسل بیشتر بوده؟ به اعتقاد من در شرایط کنونی بازیکنسالاری بیداد میکند البته در گذشته هم بوده اما نه به اندازه الان. اصولا بازیکن دوست دارد خودمحور باشد اما او به مدیر و مربی باشگاه یا تیم ملی نگاه میکند و اینگونه رفتار میکند. مسائل مالی و ریالی تاثیر بیشتری در بازیکنسالاری گذاشته. الان میبینیم بازیکن در دوره بدنسازی حاضر نمیشود و به بهانههای واهی مثل گرفتاری خانوادگی یا مصدومیتهای ساختگی کنار میایستد و بازیکنان دیگر باید جور آنها را بکشند. به مسائل مالی اشاره کردید؛ به نظر شما پول و توجه رسانهها در شکلگیری این معضل به چه میزان تاثیرگذار است؟ شک نکنید تاثیر زیادی دارد. در هر پست و مقامی و شغلی این مسائل به وجود میآید. در مورد رسانهها هم باید بگویم برخی مربیان و بازیکنان و حتی مدیران برای بودن تن به هر کاری میدهند. من شنیدهام در باشگاهی که نمیخواهم اسم ببرم، بازیکنان مربی را برکنار و مربی جدیدی تعیین کردهاند. فرصتطلبها میگویند نگاه من نظامی است یکی از چالشهای شما با رسانهها اصرارتان به اصولی که دارید، بود؟ من کاری به حمایت رسانهها از بازیکن ندارم. اصول من برگرفته از مکتب پاس است. وقتی پاس به همدان منتقل شد از طرف استانداری و نمایندگان مجلس به من و فرکی برای سرمربیگری پیشنهاد دادند و با اینکه پول خوبی هم میدادند گفتیم ما یک اصولی داریم و معتقدیم این پاس با پول خریدنی نیست. پارسال میخواستند نفت تهران را به اراک ببرند اما فرکی گفت به اراک نمیرود و چون او با اعتقاد خودش زندگی میکند موفق هم هست. چرا مربیان مکتب پاس در فوتبال ایران مثل سابق فعال نیستند. فکر نمی کنید آن اصول دیگر مورد پذیرش جامعه فوتبال نیست؟ در حال حاضر من فکر میکنم فرکی، قاسمپور و شرفی هنوز هم طبق اصول پاس کار میکنند و اگر بازیکن ابرو نازک کند با او برخورد میکنند. یکی از چالشهای شما در زمان سرمربیگری تیم ملی بحث تست گرفتن از مهدویکیا و رحمان رضایی بود؛ این هم جزو اصول شما بود؟ رویکردی که رسانهها با آن ماجرا داشتند خندهدار و شبیه به طنز بود. من قبل از آنکه رسانهها مهدویکیا را بشناسند او را در بانک ملی میشناختم. شاید از نظر رسانهها کار غلطی باشد اما بازیکن لژیونر باید به ایران میآمد و همه با هم به کشور میزبان سفر میکردیم. اینطوری هماهنگی و در کنار آن آگاهی از شرایط فیزیکی بازیکن برای کادر فنی مهیاتر بود. خودم میدانستم بازیکنی که در هامبورگ بازی میکند نیاز به تست ندارد. یکی از انتقاداتی که به همایون شاهرخی وارد بود همین نگاه سختگیرانه و بهشدت غیرقابل انعطاف به فوتبال بود. - نه اینگونه نبود. این بحث را فرصتطلبها برای توجیه کارشان علیه من به راه انداختند. من معتقدم به هر حال باید نظم و انضباط در تیم ملی وجود داشته باشد و وقتی بازیکن دچار مشکل میشود باید اول به کاپیتان، بعد دستیار اول و بعد سرمربی انتقال دهد چیزی که در تیم ملی وجود نداشت اما با روی کار آمدن دادگان این مسئله حل شد. در بازی با کره شمالی یکی از بازیکنان دچار مشکل شد که به همین روش ماجرا حلوفصل شد. ولی شاید همین روش باعث شد تا شما در تیم ملی نتیجه مناسب را نگیرید. بینظمی شاید در مقطعی برای برخیها بازده داشته باشد ولی من از آن جریانات ناراحت نشدم و باز هم میگویم نتایج تیم ملی حاصل روش خودم بود. من با توجه به جوی که رسانهها علیه دادگان به وجود آوردند به او گفتم بهتر است من کنار بروم. خودمان برانکو را آوردیم و طی یک برنامه مشخص و بلندمدت به جام جهانی رفتیم. تا زمانی که کت تن ما بود بازیکنسالاری نبود برخی از مربیان با مدارا کردن و کنار آمدن با بازیکنسالاری نتیجه هم گرفتهاند مثل جلالی که در پاس قهرمان هم شد. من دوست ندارم از کسی اسم ببرم و همه از دوستان ما هستند. اعتقاد شخصی من این است که مدارا کردن برای کسب نتیجه، باعث میشود که روحیه و شخصیت آن مربی زیر سوال برود. عمری است همه ما داریم مربیگری میکنیم اما چرا همه از دهداری به نیکی یاد میکنند. حتی نسلی که او را نمیشناسد؟ برای اینکه 14بازیکن را که استعفا داده بودند کنار گذاشت. اما افرادی مثل شما و دهداری که با بازیکنسالاری مبارزه کردید زیاد در نتیجهگیری موفق نبودید. ما مبارزه نکردیم بلکه آنچه باید اتفاق میافتاد را اجرا کردیم. مسئله مهم این است که تمام حرفهایی که میزنند داستان است؛ بازیکن در تمرین و کار مربی دخالت میکند و میگوید تمرینات زیاد است. این مسائل قصه نیست و واقعیت فوتبال ایران است. این مربی است که باید جوابگوی نتایج باشد نه آن بازیکن. با همین رفتارهاست که یک مربی 6هفته بیشتر دوام نمیآورد. شما از دوران حشمت مهاجرانی تا زمان برانکو به نوعی با تیم ملی در ارتباط بودید، در کدام دوره بازیکنسالاری بیشتر بود؟ در زمان مهاجرانی من در پاس بودم ولی زمان برانکو تا زمانی که کت تن ما بود بازیکنسالاری وجود نداشت اما وقتی گفتند ما نیستیم شرایط تغییر کرد. باور کنید سفر به جام جهانی آلمان بدترین سفر ورزشی من بود. در آن شرایط خودشان گفتند به خاطر مصلحت فوتبال و مصالح ملی کار را به آخر برسانید. در زمان من، دایی و خداداد باند نداشتند شما زمانی که در پاس بودید در حالی که مدیریت با خداداد همراه بود مقابل او ایستادید و اخراجش کردید؟ در مورد خداداد باید بگویم که من با او در پاس آشنا نشدم. او بازیکن بزرگ و باهوشی بود و در عین حال با معرفت. من با او در فتح آشنا شدم و خودم به پاس آوردمش. قبول دارید مدیریت پاس به بازیکنسالاری بها میداد و شما وقتی خداداد را اخراج کردید از او حمایت کرد؟ نه. در زمان خودم اینگونه نبود. فکر کنم منظور شما آجورلو باشد اما باید بگویم او در کنار دکتر قالیباف و یعقوبی برای پاس زحمت زیادی کشیدند ولی در مسائل فنی هیچکدام ذرهای دخالت نداشتند در مورد آجورلو هم من حس نکردم که از بازیکنسالاری حمایت میکند. من همیشه به مدیرانی که با آنها کار کردهام گفتهام شما هر چه میدانید به من بگویید و من هر چه میدانم به شما میگویم اینگونه است که بازیکن کنار میماند و دیگر پر حرفی نمیکند. بازیکن منتظر یک ناهماهنگی میان مدیر و مربی است تا بچسبد به یکی از آنها. ماجرای اخراج خداداد را نگفتید؟ اگر منظورتان رفتاری است که خداداد در نبود من انجام داد باید بگویم جوانی کرد و تنبیه هم شد. همین باعث شد درس بگیرد و بداند باید هر چیزی سر جایش باشد. بازیکنانی مثل خداداد و دایی که بازیکنسالاری میکردند حالا مربی شدهاند. در مورد دایی و خداداد باید بگویم آن زمانی که مسئول فنی این بازیکنان بودم باندبازی و یا بازیکنسالاری از آنها ندیدم چون میدانستند برای من فرقی بین بزرگتر و کوچکتر وجود ندارد. باج دادن مربی به بازیکن باعث افت انگیزه سایر بازیکنان میشود. من اعتقاد شخصیام به سلسلهمراتب است و همه کسانی که با من کار کردهاند این موضوع را میدانند. من که نباید به دادگان درس میدادم شما اعتقاد داشتید نباید به بازیکن بگویید برکنار میشوید اما دادگان قبل از جام جهانی اعلام کرد دیگر نمیماند. این موضوع چقدر در هرج و مرج بین بازیکنان تاثیر داشت؟ هر کس دیدگاه خاص خودش را دارد. من که نمیتوانستم برای دکتر دادگان کلاس درس بگذارم. همیشه میگویم حرف نزده را می شود زد. مسئولین ورزش نگذاشتند حتی تیم ملی در جام جهانی زیبا بازی کند و قسم خورده بودند که تیم ملی با مدیریت دادگان نتیجه نگیرد. اما دادگان اگر سیاست داشت، میتوانست تنشها را کم کند. قبول دارم با گفتن اینکه بعد از جام جهانی میرویم بهانه دادیم دست علیآبادی ولی شخصیت دادگان اینگونه بود. فکر می کنید دادگان در صورت بازگشت بتواند با دولت کار کند؟ من تنها این را میگویم که اگر مسئولین ورزشی به مراسم ختم مادر دکتر دادگان میآمدند به خوبی متوجه میشدند که چقدر محبوب است. من طرفدار دادگان یا صفاییفراهانی نیستم بلکه واقعیت را میگویم. آن مراسم در اصل مجمع عمومی بود برای بازگشت دادگان به فوتبال. با روحیهای که از دادگان سراغ دارید فکر میکنید بتواند با وزارت ورزش و فضای کنونی فوتبال کنار بیاید؟ به هر حال کسی که میخواهد رئیس فدراسیون فوتبال بشود باید بداند که این پست از وزارت هم مهمتر است. این شخص باید اول مشکلات خودش را حل کند و متکی به اصول اعتقادی خودش باشد. نه اینکه وقتی تیم ملی به جام جهانی نرفت، با خنده و شوخی تمامش کند. به نظر شما دولت در زمینه فوتبال در این چند سال چطور عمل کرده است؟ از نگاه من فوتبال محل نشاط و سرگرمی برای مردم است و دنیا نگاه ویژهای به فوتبال دارد. ما اگر رفتیم جام جهانی در اصل در سیاست هم موفق شدیم چون برای مملکت ما تبلیغ شد. وقتی بکن باوئر به ایران آمد چنان از او پذیرایی کردیم که وقتی در آلمان در جلسه فیفا حضور داشتیم بنا به دستور بکن باوئر نمایندگان ایران را از کنار توگو و آنگولا به پشت میز هیاترئیسه فیفا و مسئولین برگزاری بردند و تمام دوربینها روی نمایندگان ایران زوم بود. پس معتقدید نگاه دولت به فوتبال نگاهی ورزشی نبود؟ واقعیت این است که اگر قرار است به جام جهانی برویم همه باید کمک کنند. فوتبال دور از سیاست نیست به همان دلیلی که گفتم اما اگر فوتبال را از سیاسیبازی دور نکنیم شکست میخوریم. مسئولان باید فوتبال را از سیاسیبازیهای خاص دور کنند. وقتی یک هنرمند وارد سیاست میشود شکست میخورد اما وقتی یک سیاستمدار وارد فوتبال میشود مطرح و معروف میشود. این فرق فوتبال با سایر عرصههاست. فکر میکنید دولت با فوتبال سیاسیبازی کرد؟ بله. سیاست دولت در قبال فوتبال را قبول ندارم. وقتی انتخابات را با یک نفر برگزار میکنند فایدهای برای فوتبال ندارد. انتخاب هیاتمدیره برای دو باشگاه بزرگ ایران معقولانه نبود. سیاسیبازی یعنی اینکه همه مدعیاند در کنار فوتبال بودهاند؛ یکی روزنامه ورزشی میخواند، دیگری در آموزشگاه و محلشان بازی کرده و ... این طوری که نمیشود فوتبال را اداره کرد. نگذاشتند حتی تیم ملی زیبا بازی کند پس از پنج سال سکوت و نظاره کردن شرایط فوتبال ایران حالا فکر میکنید تیم ملی با تمام این تفاسیر به جام جهانی برود؟ برای رفتن به جام جهانی باید انسجام ملی به معنای واقعی وجود داشته باشد. باید از تلویزیون و تماشاگران توقع آن را داشته باشیم. در فدراسیون دادگان یک برنامه چهارساله مدون را که از مقدماتی جام ملتها تا مقدماتی جامجهانی و مرحله نهایی جام جهانی ادامه داشت را برنامهریزی کردیم تا اینکه آن جشن پرواز همه برنامهریزیها ما را به هم زد. حتی نگذاشتند تیم ملی زیبا بازی کند. چه مسئلهای در طول آن چند هفته که فدراسیون با سازمان ورزش درگیر بود شما را بیشتر ناراحت کرد؟ تا زمانی که کت تن ما بود همه به هم احترام میگذاشتند و رفاقت بین بازیکنان و کادر فنی خوب بود اما این جریانات باعث شد احترام معلم و شاگرد هم از بین برود. من اصولا با گریه میانه خوبی ندارم اما در آلمان وقتی دیدم برای بدرقه برانکو هیچ یک از شاگردانش نیامدند دلم شکست و یاد جمله معروف ایرانیها خوشاستقبال و بدبدرقه هستند افتادم. برانکو برای خیلی از آنها زحمت کشیده بود و این حقش نبود. حتی بزرگترهای تیم هم مشکل ایجاد کرده بودند. درست است که شما در تهران پیشنهاد خط زدن دایی و کریمی را به برانکو و دادگان داده بودید؟ مشکلات قابل حل بود و مسئله حادی نبود اما در جام جهانی بازیکنان وقتی دیدند ما رفتنی هستیم تره هم برای ما خرد نکردند. این خصلت جهان سوم است. سیاست دولتمردان در قبال ورزش یک سیاست احساسی است نه منطقی آیا دولت در به وجود آمدن بازیکنسالاری نقش دارد؟ عملکرد دولت به بازیکنسالاری مربوط نمیشود و به کادر فنی و مدیریت برمیگردد. من خیلی وقت پیش در امارات با کیروش صحبت کردم و باید بگویم آدم باشخصیت و متینی است و به کارش وارد است. شک نکنید فوتبال را خوب میداند. یعنی با کیروش فوتبال ایران به جام جهانی میرود؟ متاسفانه برخیها میخواهند تنها آمار برد تیم ملی را بالا ببرند تا کارنامهشان را موفق جلوه دهند در صورتی که کشروش نمیخواست با فلسطین بازی کند. اما به نظر میرسد دیدار با بحرین را در حد جام جهانی برای خودمان بزرگ جلوه دادیم؟ بله من هم موافق هستم هنوز به صخره سفت نخوردهایم. اما از ظاهر کیروش معلوم است که مربی منطقی است. درست است برد بحرین نشاط ملی آورد و مردم خوشحال شدند اما باید توجه داشته باشیم شرایط سیاسی و اقتصادی هر کشور میتواند روی تیم ملی آن کشور اثر مثبت و منفی بگذارد. با توجه به شناخت و تجربهای که داشتم میدانستم بحرین را میبریم چون شبیه این اتفاق در آغاز جنگ ایران و عراق برای تیم ملی خودمان هم رخ داد. ما در آن بازیها همه را بردیم و درست در روز بازی با کویت که حریف قدری هم نبود وقتی اعلام شد عراق به ایران حمله کرده، بازیکنان که فکر زن و بچهشان بودند روحیه خود را از دست داده و باختیم. قبول دارید همه بیشتر از کیروش خوشحال شدند؟ کیروش میدانست این بازی را میبرد چون بحرینیها عصبی بودند. منبع: نشریه تماشاگر. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده