viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ از جنگ براي من يك مشت خاطرات تلخ و شيرين مانده …! هر بار كه از جبهه مي امدم با خودم تكه اي از ان را در قالب پوكه ضد هوايي يا چتر منور يا تركش هاي خمپاره مي اوردم تا يادم نرود كه جنگ چه مصيبتي بود…! به مرور زمان اين گنجينه ام در اثر اسباب كشي ها و ناخنك زدن ها از بين رفت و فقط چفيه اي باقي ماند كه وقت دلتنگي ان را ميبوييدم و او اشكهايم را در خود فرو ميبرد تا چشم نامحرمان بر انها نيفتد…! بوي جبهه و باروت ميداد چفيه ام …! امروز با چشمي اشكبار چفيه ام را به اتش كشيدم…! وقتي ديدم امروز دزد ها و اختلاس گرها همه چفيه بر دوش دارند…! وقتي ديدم امروز همه انهايي كه وحشيانه به مردم ميتازند و همه انهايي كه به غارت اموال و منابع طبيعي اين كشور مشغول هستند چفيه بر دوش دارند ان را به اتش كشيدم…! چفيه ام بوي دل سوخته ميداد…! تلخ نوشته ها ( مسعود مشهدی ) 12 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ سرانجام تمامی حکومت های ایدئولوگ همین بوده و هست و خواهد بود. چند سال اول ملتی جوگیر و احساسی میشن،پیروزی های بزرگ به دست میارن، دنبال رهبران کاریزماتیکشون راه میوفتن، اما دوباره بر میگردن به جای اولشون. ایران امروز، تجربه دوران قرون وسطی اروپاست و برای یک مکتب عزیز خیلی گران تمام خواهد شد. باور ندارین صبر کنین تا نسل های بعد را ببینین.:icon_pf (44): 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده