قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۸۸ حماسه به فتح اول به معني دلاوري و شجاعت است . حماسه شرح تاريخ قبل از دوران تاريخي است . حماسه از زماني سخن مي گويد كه ملتي در راه حصول تمدن گام برداشته است . در آن سخن از جنگ هايي است كه براي استقلال يا بيرون راندن يا شكست دشمن و گاه براي كسب نام و به دست آوردن ثروت و رفاه صورت گرفته است . از اين رو حماسه ي هر ملتي بيان كننده ي آرمان هاي هر ملت است . آثار حماسي در بر گيرنده ي زمينه هاي مختلف ملي ، قومي ، پهلواني ، داستاني و خرق عادت مي باشد . از جمله موضوعاتي كه در خصوص خرق عادت در آثار حماسي مورد بحث قرار مي گيرد رويين تني است . انديشه ي رويين تني كه ريشه اي كهن دارد ، در واقع نمايشي از آرزوي بشر نسبت به آسيب پذيري ، بي مرگي و عمر جاويد است . در كهن ترين حماسه ي جهان يعني حماسه ي « گيل گمش » نيز جوهره ي حماسه ، چاره ناپذيري مرگ است . قهرمان حماسه كسي است به نام گيل گمش ، دو ثلث وجود او جنبه ي الهي دارد و يك ثلث او آدميزاد است . او پادشاه ستمگر و جبار سرزمين « اُرُخ » است . خدايان براي شكست او « اِنكيدو » را مي آفرينند . آن دو پس از جنگي تن به تن با هم دوست مي شوند و گيل گمش نيكو كار شده ، متوجه اين حقيقت مي شود كه مرگ را چاره نيست . حماسه ي گيل گمش داستان مرگ و زندگي و از نخستين تفكرات فلسفي در باب مرگ است كه به سبك حماسي بيان شده است . اين حماسه به عنوان قديمي ترين گزارش از جست و جو براي زندگي جاويد است . اين انديشه در اعتقادات اسلامي ايرانيان نيز راه يافته است ، چنانچه انديشه ي آب حيات باوري است كه هر كس از آن بخورد آسيب ناپذير مي شود و عمر جاويد مي يابد . اسكندر در جستجوي آب حيات ناكام مي ماند ، حال آن كه خضر از آن مي خورد و عمر جاويد مي يابد . شيخ اشراق نيز در اثر تمثيلي « عقل سرخ » مي گويد : اگر كسي راه به چشمه ي زندگي برد و غسل بر آورد از زخم تيغ بلا ايمن گردد . در اعتقادات و باورهاي اسلامي گاه به ادعيه و اورادي مي توان باز خورد كه در آن ها نوعي باور آسيب ناپذيري براي دارنده اش وجود دارد . همچنين براي پاره اي ار آيات اين ويژگي آسيب ناپذيري آشكار است . بنا بر اين رويين تن كسي است كه هيچ حربه اي بر او اثر نكند . نيروهاي مافوق طبيعي او را شكست ناپذير كرده اند و فقط يك جاي بدنش رويينه نيست . يعني يك نقطه ي ضعف دارد . در اينجا به اختصار برخي رويين تنان در متون حماسي جهان را معرفي مي كنيم : اسفنديار اسفنديار جهان پهلوان ايراني در روايات ملي نوه ي لهراسپ و پسر گشتاسب پادشاه كياني است و در متون اوستايي از او به نام « سپنتوداته » به معناي مقدس آفريده يا آفريده ي خرد پاك ياد شده است . بر اساس روايات اوستايي ، زرتشت اناري را به او خورانده و او را رويينه كرده است و هم نقل شده كه زرتشت به پاس خدمات گستاسب ، پدر اسفنديار ، به دين بهي اسفنديار را در چشمه ي مقدس شست وشو داد و هنگام فرورفتن در آب ، چشمانش را بست . بنابر ايت نقطه ي ضعف اسفنديار چشمان اوست كه در نبرد با رستم و با راهنمايي سيمرغ از همين نقطه ي ضعف از پا در مي آيد . آشيل دومين قهرمان رويين تن ، آشيل يا آخيلوس فرزند پله پادشاه ميريميدون مشهورترين قهرمان افسانه اي يوناني است طبق روايت هومر در ايلياد ، مادر آشيل ، تيتس كه از ايزد بانوان بود ، آشيل را در رودخانه ي سيتكس كه دور تا دور جهان مردگان را فراگرفته است فروبرد و آشيل رويين تن شد مگر از پاشنه ي پا . در جنگ تروا تير به پاشنه ي پاي او اصابت كرد و كشته شد . بالدر در افسانه هاي اسكانديناوي ، بالدر رويين تن است و همه ي عناصر سوگند خورده اند كه به او آسيب نرسانند، جز گياهي حقير موسوم به دبق و همين گياه سرانجام باعث مرگ بالدر شد . زيگفريد در حماسه ي آلماني نيبلونگن ، زيگفريد رويين تن است . اژدهايي را مي كشد و با غوطه خوردن در خون او ، رويين تن مي شود . نقطه ي ضعف او جايي بين دو شانه اش است كه برگي بر آن افتاده بود و هنگام غوطه وري ، رويينه نشد . هاگن با زدن ضربه اي بر آن محل او را مي كشد . به نقل از انتشارات گروه ادبيات فارسي گروه هاي آموزشي آموزش و پرورش استان چهار محال و بختياري 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده