Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ صوفی با خرش وارد خانقاهی شد. صوفیان مقیم خانقاه به خادم گفتند برو خر او را بفروش تا از پول آن امشب لوت و سماعی برپا كنیم. خادم چنین كرد. شب جمع صوفیان، از جمله همان صوفی خرباخته، شروع كردند به پایكوبی و سماع و سرود. ترجیعبند سرودشان این بود كه: “خر برفت و خر برفت و خر برفت.“ صبح وقتی صوفی خواست خانقاه را ترك كند از خادم سراغ خر خود را گرفت. خادم گفت آن سرود و سماع دیشب از فروش خر تو بود. صوفی با اعتراض گفت پس چرا دیشب این موضوع را به من خبر ندادی. خادم گفت دیشب چند بار آمدم و موضوع را در گوشت گفتم. ولی تو چنان غرق در شور و هیجان بودی كه حرف من اصلاً به گوشت نرفت. وآنگهی، خود تو وقتی دیشب با آن شور و هیجان سرود “خر برفت و خر برفت“ را تكرار میكردی هیچ از خودت پرسیدی كه معنا و منظور از آن چیست؟ صوفی گفت: من كاری به معنا نداشتم! چون همه میخواندند من هم خواندم. اجتماع و اجماع انسان را بطور عجیبی هیجانزده و كور میكند. چرا همه ما به چیزهایی باور و اعتقاد داریم كه چون همه باور دارند ما هم باور داریم! 4 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ حکایت نظرسنجی هایی بوده که در همین انجمن و سایر فروم ها برگزار میشه. خودم اعتراف میکنم چند بار چون حالشو نداشتم متن پست استارت تاپیکو بخونم یه نگاهی به نتیجه نظرسنجی کردم و با توجه به نتیجه ها رای دادم. حالا دلیلش همون راحت طلبیه از نظر من. در پی تحقیق و جستجو برنمیایم. دوست داریم از نتیجه کار دیگران استفاده کنیم و خودمون طی طریق نمیکنیم. 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ اسم این داستان : خر برفت و خر برفت و خر برفت بود. اما چون خر با پای خودش جائی نمیره من این اسم رو رو تاپیکم نذاشتم. خر رو باید بکشیش تا بیاد. سر خود نمیره که. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ حکایت نظرسنجی هایی بوده که در همین انجمن و سایر فروم ها برگزار میشه. خودم اعتراف میکنم چند بار چون حالشو نداشتم متن پست استارت تاپیکو بخونم یه نگاهی به نتیجه نظرسنجی کردم و با توجه به نتیجه ها رای دادم. حالا دلیلش همون راحت طلبیه از نظر من. در پی تحقیق و جستجو برنمیایم. دوست داریم از نتیجه کار دیگران استفاده کنیم و خودمون طی طریق نمیکنیم. یعنی اون حرفی رو نمیزنیم که حرف دلمونه. حرفی رو بزبان میاریم که اونا خوششون میاد. درسته داداش. مثال قشنگی زدی. قررررررررررررررررربون داداش ابوالفضل . 1 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ این روزها بیشتراز هر وقتی باورامو زیررو میکنم یه تضاد بزرگ پیدا شده بین باورم و حقیقت نتیجش همینه: حقیقتو قبول کن باورتو فراموش 2 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ چون معمولا با جماعت همراه شدن آرامشی داره ، یه خوشی کاذب ، بر خلاف تنها موندن و تنها برخواستن که بار اضطرابیش و ترس نهفتش بیشتره 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ این روزها بیشتراز هر وقتی باورامو زیررو میکنمیه تضاد بزرگ پیدا شده بین باورم و حقیقت نتیجش همینه: حقیقتو قبول کن باورتو فراموش مرسی از خواهر بسیار عزیز و محترم که تو تاپیکهای من شرکت میکنه و نظر میده. این حرفتون خیلی قشنگ بود. زیر و رو کردن باور هامون. کاری که خیلی سخته و انتخاب باور نهایی از اونم سخت تره. بازم ممنونم. 1 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ مرسی از خواهر بسیار عزیز و محترم که تو تاپیکهای من شرکت میکنه و نظر میده. این حرفتون خیلی قشنگ بود. زیر و رو کردن باور هامون. کاری که خیلی سخته و انتخاب باور نهایی از اونم سخت تره. بازم ممنونم. خواهش میکنم خوش حالم بعد از مدتها فعالیتشما رو میبینم و تاپیکهای مفیدتون مخصوصا این تاپیک که جدا دغدغه این روزامه لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ یعنی اون حرفی رو نمیزنیم که حرف دلمونه. حرفی رو بزبان میاریم که اونا خوششون میاد. درسته داداش. مثال قشنگی زدی. قررررررررررررررررربون داداش ابوالفضل . آره دیگه. با اکثریت همراه میشیم. خیلی هم راحته. از این جهت که اون اکثریت دلیل هم برای انتخابشون آوردن. دیگه حتی لازم نیست پستی بدی و دلیل انتخابت رو بگی یا وارد بحثی بشی. خیلی راحت انتخاب میکنی و میری. بدون اینکه بدونی چی رو چرا انتخاب کردی. حالا اینجور جاها آدم ممکنه ضرر نکنه ولی به نظرسنجی خیانت کردیم. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ بچه ها ترو خدا به این ابوالفضل بگید اون عبارت کلاس دوم اکابر رو از رو اواتارش برداره. بیام اونجا حسابشو میرسم ها. گفته باشم. 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ آره دیگه. با اکثریت همراه میشیم. خیلی هم راحته. از این جهت که اون اکثریت دلیل هم برای انتخابشون آوردن. دیگه حتی لازم نیست پستی بدی و دلیل انتخابت رو بگی یا وارد بحثی بشی. خیلی راحت انتخاب میکنی و میری. بدون اینکه بدونی چی رو چرا انتخاب کردی. حالا اینجور جاها آدم ممکنه ضرر نکنه ولی به نظرسنجی خیانت کردیم. یه جورائی به خودمونم خیانت میکنیم که از درون کرم خورده میشیم ولی به روی خودمون نمیاریم. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده