پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ درود بر پیشگاه شما آزادگان حضرت عالی مقام عطار نیشابوری ، معجونی از توپولوژی های ماهیتی انسانی است ، فلسفه و عرفان و توام با اندیشه های ناب شریعتی ، خط و مشی تازه ای به هر جان مایه ی خداشناختی میدهد. ایشان در یک نگاه کلی شاعری شوریده حال ، مظلومی تاریخی و متفکری بی حد و سو بود چرا بی حد؟ متفکران همیشه خود را در برخی قالب های بشری محدود ساخته اند ، از کانت و اسپینوزا گرفته تا غزالی های ما مسلمانان ولی عطار و عطارها و کسانی که خواستند چون او باشند ، نیامدند تا محدود باشند و بر اساس این تفکر نبوده اند که : از روی پل ِ قال میروم تا به جزیره ای برسم عطار ها گفتند: به اقیانوس حال در می افتم ، غرق میشوم و شاید به جزیره ای برسم بطن و بیان عطار، شوریده حالتی است که اگر کسی بگوید او را از کجا آوردی برای عرض و بیانش صدها مثنوی عشقی و علمی با هم میسراید. به همین دلیل است که عطار در راسله های خود بر ایه زیر بسیار تاکید دارد: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ یعنی زمانی که خدای دادار از نسل بشر پیمان بندگی و دوستی گرفتند همگان گفتند بلی این یعنی آغاز شوریده حالی فراوان و بیدادگری بی حد ، عطار خود را موظف به ان میداند و بارها گفته است که : ساقی جام ِ الست چون و سَقیهُم بگفت ما ز پی نیستی عاشق ِ هست آمده ایم 1 واضح و روشن است روشن فکری چون عطار در این بیت هست کمالی خود را در نیست شدن یعنی تمام شدن ، یعنی فنا شدن در جام الست و پیمان بندگی میداند ، او خشوع را در اشعار خود بدون لبیک نمیگذراد. نه مثل غزالی در خوف و زهد است و نه مثل مولانا در عشق و شور ، او عارفیست که طریقتش خاص بود ؛ سخنش خاص بود آنگونه که لسان الغیب حافظ و دگر قدما از وی و اشعار و سخنان وی تقلید می نمودند 2 باشد چون او باشیم ------------------------------------------------------------------ "1 : دیوان عطار نیشابوری - ص 495 "2 : مقاله ی "مقامات شیخ نیشابور" - حامد سرلکی - ص برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ نه مثل غزالی در خوف و زهد است و نه مثل مولانا در عشق و شور ، او عارفیست که طریقتش خاص بود ؛ سخنش خاص بود آنگونه که لسان الغیب حافظ و دگر قدما از وی و اشعار و سخنان وی تقلید می نمودند 2 دست شما درد نکنه مطلب مفیدی بود . من برای اینکار بعضی نوشته ها رو دیدم برام خیلی جالب بود عطار: از عشوه هاي خلق به حلقم رسيد جان نه عشوه مي فروشم و نه عشوه مي خرم حافظ: مقصود ازين معامله بازار تيزيست نه جلوه مي فروشم و نه عشوه مي خرم ........................ عطار: به هوا داري گل ذره صفت در رقص آي کم ز ذره نه اي او هم ز هوا مي آيد حافظ: به هوا داري او ذره صفت رقص کنان تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم--- ................................ عطار: مرکب لنگست و راه دورست حافظ: پاي ما لنگست و منزل بس دراز 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده