رفتن به مطلب

سيرهء ورزشي


ارسال های توصیه شده

امروز عصر توي باشگاه داشتم ركاب ميزدم كه متوجه شدم حاج اقاي خوابگاه با يه شروار ورزشي و پيراهن گشاد وارد سالن شد چند دقيقه خودشو گرم كرد بعد يه راست رفت سراغ وزنها خوب كه دقت كردم ديدم داره جلو بازو لاري ميزنه كاملن اشتباه يك ست زد اومد كنار ، ديدم بقيه بچه هاي باشگاه مثل ادم ايدزي از ده متريش فرار ميكنن و محلش نميزارن چه برسه به اين كه بيان اشتباشو بگيرن، يهو به فكرم رسيد به فُرمَت امام حسن و امام حسين عمل كنم كه اون مسابقه وضو گرفتن نمايشي را راه انداختن تا به اون پيرمرد بفهمونند اشتباه وضو ميگيره، رفتم جلو بدون اينكه باش يك كلمه حرف بزنم يا حتي سلام كنم يك ست 12 تايي كامل زدم و بلند شدم ..

بعد در حالي كه اشك تو چشاي حاج اقا آرنولد حلقه زده بود و بغضش داشت ميتركيد ازش دور شدم biggrin.gif

 

 

نتيجه گيري اخلاقي : كلا بي تفاوتي به اشتباهات ديگران خيلي بده حتي و مخصوصا اگر طرف حاج اقا باشه!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...