سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ کیفیت زندگی ما بستگی دارد به کیفیت مدیریتمان در استفاده بهتر از وقت به نظر می رسه مدیریت زمان یکی از مشکلات جدی اکثر افراد به شمار میاد.... جملاتی نظیر والا نرسیدم....چن روز گذشته شبی دو ساعت بیشتر نخوابیدم.....اگه 24 ساعت 48 ساعت بود من بازم کم میاوردم و .........برای هممون خیلی آشناست کتابها و مقاله های زیادی هم توی نت یا هر جای دیگه در این زمینه هست. کافیه همین الان یه سرچ کوچیک بکنیم ! اما آن چه از دل برآید بر دل نشیند !!! شما هم این مشکلو دارین ؟ و مهم تر این که تجربه های شخصیتون برای استفاده های بهتر از وقت کدومند؟ 17 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ عشق رسيدن به دست اوردن همه چي رو مديريت ميكنه، به ادم شور و شوق و انگيزه و انرژيو و قدرت مبارزه ...هرچي كه فكر كني ميده اصلا به قول گفتني ، با عشق زمان بي معنيه...مهم اون خاستنه است. 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ این مشکل را که فکر کنم خیلی از ماها تو ایران داشته باشیم. میدونین چرا؟ چون هدف و انگیزه تعریف شده ای از کار،زندگی،تفریح و...... وجود نداره. اکثریت یا میخوان یا از این کشور در برن، یا میخوان سر همو کلاه بذارن، یا وقتی مفت خوری یک عده را میبینن امیدشون را از دست میدن. قسمت اعظمی از ناتوانی ما در مدیریت زمان،بر میگرده به فضای غبار آلود جامعه که روحیه بی انگیزگی را در تمامی عرصه ها مدام به ما تزریق میکنه. من خودم احساس میکنم، این بی انگیزگی اجتماعی، زورش از من بیشتره و نمیذاره برنامه هامو اونطور که دوست دارم پیش ببرم. 11 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ دوستان به نکات خوبی اشاره کردن تجربه شخصی من خرد خرد یاد گرفتنه نه فقط درس بلکه همه چیز... 7 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ عشق رسيدن به دست اوردن همه چي رو مديريت ميكنه، به ادم شور و شوق و انگيزه و انرژيو و قدرت مبارزه ...هرچي كه فكر كني ميده اصلا به قول گفتني تا عشق كه باشه زمان معني نداره...مهم اون خاستنه است. یعنی معتقدی مدیریت زمان فقط سخت گرفتن کارهاست؟ اگه اون انگیزه و علاقه کافی باشه همه چیز خوب پیش می ره؟ اینی که گفتی کامل کننده بحث مدیریت زمانه یا نفیش می کنه؟:JC_thinking: 2 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ من همیشه صبح ها واسه رفتن به دانشگاه این مشکل رو دارم اکثرا ساعت 5 بیدار می شم و موقع صبحانه و آماده شدن آهنگ با صدای بلند می زارم همراه با کمی ورزش موزون بعد به ساعت نگاه که می کنم می بینم تا کلاسم فقط 30 دقیقه مونده :icon_pf (34): نه دلم میاد برم و آهنگ و مکان رو از دست بدم نه دلم میاد بمونم و دیر به کلاس برسم این موقع هاست که نمی تونم زمانم رو دقیق مدیریت کنم ... :girl_blush2: ... در کل توی مدیریت زمان می تونم بگم قدرتم بالاست ... :yes: 7 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ این مشکل را که فکر کنم خیلی از ماها تو ایران داشته باشیم. میدونین چرا؟ چون هدف و انگیزه تعریف شده ای از کار،زندگی،تفریح و...... وجود نداره. اکثریت یا میخوان یا از این کشور در برن، یا میخوان سر همو کلاه بذارن، یا وقتی مفت خوری یک عده را میبینن امیدشون را از دست میدن. قسمت اعظمی از ناتوانی ما در مدیریت زمان،بر میگرده به فضای غبار آلود جامعه که روحیه بی انگیزگی را در تمامی عرصه ها مدام به ما تزریق میکنه. من خودم احساس میکنم، این بی انگیزگی اجتماعی، زورش از من بیشتره و نمیذاره برنامه هامو اونطور که دوست دارم پیش ببرم. قبول دارم ولی یه چیزی....یعنی اگه من نوعی فردا صبح چشم باز کنم و ببینم که مثلا تو فرانسه از خواب بیدار شدم، فردام با امروزم خیلی فرق داره؟ نقش محیط بیشتره یا بیشتر عامل درونیه؟ یه چیزیه که ما همه از محیط یاد گرفتیم و ههمون مثل همیم یا نه این جا هم میشه اجراش کرد؟ (فقط می خوام بدونم واقعا داستان چیه نه این که یکی از این دو تا قضیه رو تایید کنم) 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ یعنی معتقدی مدیریت زمان فقط سخت گرفتن کارهاست؟ اگه اون انگیزه و علاقه کافی باشه همه چیز خوب پیش می ره؟ اینی که گفتی کامل کننده بحث مدیریت زمانه یا نفیش می کنه؟:JC_thinking: لازمه است همه چي تحت تاثير قرار ميده بايد اول اين يكي باشه اونوخت تمركز اونقد بالا ميره كه همه چي مديريت ميشه فك كنم به طور دروني همه چي برنامه ريزي ميشه حتي گذر زمان لذت بخش ميشه و حتي نهايتا در بدترين حالت هم احساس شكست نميكني تجربه اندوزي ميكني 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ دوستان به نکات خوبی اشاره کردنتجربه شخصی من خرد خرد یاد گرفتنه نه فقط درس بلکه همه چیز... ارتباطشو با مدیریت زمان متوجه نشدم؟ :JC_thinking: 1 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ من همیشه صبح ها واسه رفتن به دانشگاه این مشکل رو دارم اکثرا ساعت 5 بیدار می شم و موقع صبحانه و آماده شدن آهنگ با صدای بلند می زارم همراه با کمی ورزش موزون بعد به ساعت نگاه که می کنم می بینم تا کلاسم فقط 30 دقیقه مونده :icon_pf (34): نه دلم میاد برم و آهنگ و مکان رو از دست بدم نه دلم میاد بمونم و دیر به کلاس برسم این موقع هاست که نمی تونم زمانم رو دقیق مدیریت کنم ... :girl_blush2: ... در کل توی مدیریت زمان می تونم بگم قدرتم بالاست ... :yes: یکی از اصول مدیریت زمان همینه. می گه کارها بیشتر از اون که فکر می کنید وقتتون رو می گیره !! 1 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ لازمه است همه چي تحت تاثير قرار ميده بايد اول اين يكي باشه اونوخت تمركز اونقد بالا ميره كه همه چي مديريت ميشه فك كنم به طور دروني همه چي برنامه ريزي ميشه حتي گذر زمان لذت بخش ميشه و حتي نهايتا در بدترين حالت هم احساس شكست نميكني تجربه اندوزي ميكني مثل زمانی که حالت خیلی خوبه و شارژی و دنیا کارو تو نیم ساعت می کنی. کارایی که تو حالت عادی شاید یه هفته طول می کشید. 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ مثل زمانی که حالت خیلی خوبه و شارژی و دنیا کارو تو نیم ساعت می کنی. کارایی که تو حالت عادی شاید یه هفته طول می کشید. آره ديگه فول باتري كه باشي خدا را بنده نيستي هر كاري ميكني!! فك كنم يكي از راههاي شارژ بودن اينه كه پا پس نذاري مشكلاتن كه ادمو ميسازن بايد اهل مبارزه بود . 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ قبول دارمولی یه چیزی....یعنی اگه من نوعی فردا صبح چشم باز کنم و ببینم که مثلا تو فرانسه از خواب بیدار شدم، فردام با امروزم خیلی فرق داره؟ نقش محیط بیشتره یا بیشتر عامل درونیه؟ یه چیزیه که ما همه از محیط یاد گرفتیم و ههمون مثل همیم یا نه این جا هم میشه اجراش کرد؟ (فقط می خوام بدونم واقعا داستان چیه نه این که یکی از این دو تا قضیه رو تایید کنم) اصلا شک نکن که همینجوریه که میگی...... دیسیپرین حاکم بر جامعه اونجا، شما را ناخودآگاه وادار میکنه که همه کارهاتو روی زمان و با نظم انجام بدی، البته اگر آدم علاقمندی باشی،وگرنه علاف همیشه علاف است. یکسری از دوستان من اینجا حتی تکالیف دانشگاهشون را هم انجام نمیدن،برای ارشد که رفتن آمریکا و کانادا، باهاشون صحبت میکنم،خیلی وقت ها میگن وقت برای سر خاروندن نداریم. حتی اگه برای توریستی هم مدتی از ایران برین،میبینین که نظم حاکم بر جوامع اونها،شما را وادار میکنه زمانتون را مدیریت کنین و انگیزتون بالاتر بره حتی برای تفریح. 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ دوستان به نکات خوبی اشاره کردنتجربه شخصی من خرد خرد یاد گرفتنه نه فقط درس بلکه همه چیز... از قضا منم با این متد بیشتر موافقم دوست دارم کارهامو طوری زمان بندی کنم که خرد خرد انجام بشه ولی الان تو یه دوره زمانی هستم که اصطلاح مکانیکیش میشه پرفشار وتا به جریان ارام وسطح کم فشار برسم مجبورم خودمو با شرایط تطبیق بدم! برا همین نه اینکه نتونم مدیریت کنم از لحاظ زمانی نه بلکه ترافیک کارام بیشتر از حجم دراختیارمه یعنی وردی بیشتر از خروجی ممکن بنابراین بزرگترین چالش من میشه زمان اگر زمان حالت کشسان میتونست پیدا کنه فک کنم با روزانه چهل وهشت ساعت هم جمع وجورکردنشون یخورده مشکل میشد!دی: ولی خب از خیلی از تفریحات وکارام وخوابم میزنم تا کارهایی که لازمه انجام بگیره 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ به قول اسی محیط خیلی تاثیر داره وقتی می بینی اونایی که نشستن رسیدن و اونایی که هی درحال تلاشن هنوز درحال دویدن خب معلومه اون خواستن ها پایین میاد و انگیزه کم میشه و نتیجه اش به صورت هدر رفت زمان خودشو نشون میده اما با همه اینا به گفته های ارش هم خیلی معتقدم عشق و علاقه به هرچیزی باعث میشه با نیرو بری جلو اینجوری انگیزه ای که باعث میشه تو با قدرت هرچه تموم تر بری جلو برگرفته از محیط و شرایطش نیس بلکه برگرفته از درون و اراده خودته 5 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ اصلا شک نکن که همینجوریه که میگی...... دیسیپرین حاکم بر جامعه اونجا، شما را ناخودآگاه وادار میکنه که همه کارهاتو روی زمان و با نظم انجام بدی، البته اگر آدم علاقمندی باشی،وگرنه علاف همیشه علاف است. یکسری از دوستان من اینجا حتی تکالیف دانشگاهشون را هم انجام نمیدن،برای ارشد که رفتن آمریکا و کانادا، باهاشون صحبت میکنم،خیلی وقت ها میگن وقت برای سر خاروندن نداریم. حتی اگه برای توریستی هم مدتی از ایران برین،میبینین که نظم حاکم بر جوامع اونها،شما را وادار میکنه زمانتون را مدیریت کنین و انگیزتون بالاتر بره حتی برای تفریح. حرف حق جواب نداره. من خودم هم اینو قبول دارم. تو یکی از همین تاپیک های مجاور صفحه اول هم قبلا گفتم.... ولی خب چیزی که هست تو همین جا هم می بینی زمان بندی آدما خیلی با هم فرق داره. خودت سوای صحبت های بالا مدیریت زمانت خوبه؟ ببین مثلا من یه کتاب چن سال پیش گرفته بودم به اسم مدیریت زمان از برایان تریسی. دو سه بار خوندمش. هر بار که می خونم موقع خوندن خیلی لذت می برم. می گم بابا تو دیگه کی هستی!!! اما موقع اجرا کردن شیطنت رو ترجیح می دم!!!! 4 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ ولی خب چیزی که هست تو همین جا هم می بینی زمان بندی آدما خیلی با هم فرق داره. خودت سوای صحبت های بالا مدیریت زمانت خوبه؟ من مدیریت زمانم متغیره.... بعضی وقت ها عالیه،بعضی وقت ها افتضاح !!!! مثلا موقع کنکورها و آزمون ها و جاهایی که dead line برای کارم دارم، خیلی خوب زمان را مدیریت میکنم. اما مواقعی که وقت آزادم زیاده،میگم بیخیال دنیا،فعلا هرچه پیش آید خوش آید. من علت این امر را برای خودم، عدم درک این جامعه میدونم،حالا ممکنه برای سایرین فرق بکنه ها. (یه شکلک پسری که بامزه باشه نداریم،همش باید این شکلک دختر با کلیپس رو بذاریم !! ) 4 لینک به دیدگاه
afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ معمولا شبهاي امتحان وقت كم مياوردم :texc5lhcbtrocnmvtp8.......... مهمترين دليلش هم عدم برنامه ريزي در طول ترم بود 3 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ بخش اعظم مدیریت برنامه ها و زمان بر میگرده به انگیزها.....که شکر خدا ما ایرانی ها از بی اگیزه ترین آدم های دنیا هستیم.......البته طی این 1400 سال این اتفاق افتاده قبل اون اینطور نبودیم همنطور که میدونیم بخاطر بعضی از مسائلی که تو کشور ما رخ میده......مردم ما هم بی انگیزه میشن ونسبت به همه چی سست میشن........در واقع نه که مملکت ما هیچ برنامه ای، هدفی برای رشد جامعش نداره......مردم ما هم برای هیچ کدوم از اهدافشون هیچ برنامه ای ندارن......و بخاطر همینه که وقت کم میارن 3 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ به نظر من بیشتر کم اوردن وقت به خود شخص بر میگرده مثلا من نوعی که شبا بیخود و بی جهت تا 2.5 3 نصف شب میشنم اینورم 9 بیدار میشم خب هم با کسالت به کارم میرسم و سرعت کارم هم کم میشه ولی اگر شب ساعت 10 بخوابم و صبح زود بیدار شم همون مقدار خواب رو دارم ولی از نظر کاری خیلی جلو می افتم چون بودن کسالت و با انتراک کمتری کارم رو انجام میدم البته تو خیلی ها شاید طور دیگه باشه البته چیزای دیگه مثل محیط هم حتما تاثیر داره 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده