Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ بخش اطفال رفتم دستکش هام رو عوض کنم، نمیدونم تا برگردم چه بلایی سر خودش آورد که اینطوری گریه میکرد! پرسیدم آخه کجات درد میکنه کوچولو؟...بدون وقفه میگفت: «تقی.....تقی!» پرستار رو صدا زدم، ولی اونم نتونست متوجه بشه که این بچه چش شده ...بچه هم که ول کن نبود و دائم تقی تقی میکرد! گفتم تقی جان آروم باش! مرد که گریه نمیکنه!! پرستار گفت اسمش که تقی نیست آقای دکتر! تو پرونده اش نوشته رامتین! گفتم خب شاید تو خونه تقی صداش می کنند!!...اونم زد زیر خنده! ازش خواهش کردم مادر بچه رو صدا کنه، تا بخش رو روی سرمون خراب نکرده!! مادرش که اومد ، یه چسب زخم خواست و چسبوند رو "انگشت شست" اش ،بعد هم دلداری اش داد و آرومش کرد گیج شده بودم! پرسیدم قضیه چی بود؟... مشخص شد تو مهدکودک ، اسم امام ها رو به ترتیب انگشت های دست، به این ها یاد میدن،... این بچه هم که انگشت شست اش مونده بود لای دسته صندلی و درد گرفته بود، برای همین هم وقتی ازش می پرسیدیم کجات درد میکنه ، همش میگفت: «تقی» 6 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ اصولا شستشوی مغزی از مهدکودک ها شروع میشه. البته تلویزیون هم نقش بزرگی را ایفا میکنه. حالا یاد دادن نام امام ها به بچه هایی که به سختی حرف میزنن صرف نظر از اشتباه بودن منفعت طلبی به حساب نمیاد. ولی این یه گوشه از این ماجراست. چه چیزها که تو مغز این طفلکی ها فرو نمیکنن. لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ والا به علی پسرم انگشت شست و گفتن بابا:lol: بیت اولش یادم نیس ولی خانواده رو به دست تشبیه کردن بیت دومش اینه بابا در اینجا انگشت شست است او که نخستین انگشت دست است:lol: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده