سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ دیکتاتوری توی همه جای دنیا و توی ذهن هر کسی مضمومه. هر کسی با هر موقعیت اجتماعی و سیاسی از یک شهروند ساده تا بالاترین مقام و در هر کشور و مکانی معتقده و یا حداقل این طور بیان می کنه که دیکتاتوری نادرسته و باید از بین بره..... اما مگر غیر از اینه که هر کدوم از ما، من که دارم این متنو می نویسم و شمایی که داری می خونی ، خودمون یک دیکتاتور بالقوه هستیم که موقعیت پیدا نکردیم که در غیر این صورت اگر نه بدتر که حداقل همانند دیکتاتورهای تاریخ جهان عمل می کردیم؟! و شاید این موضوع که بسیاری از دیکتاتوران تاریخ ، در بیان این عمل رو سرسختانه نفی کردند دلیل محکمی بر این موضوع باشه و یکی از جلوه های دیکتاتوری رو نشون بده مبنی بر این که "آن چه بد است صرفا برای دیگران است و مادامی که ما آن را انجام دهیم از آن جایی که اصولا موجودی متفاوت و استثنایی و دارای عقلی برتر از سایر موجودات هستیم ، مصلحتی برای آن کار تشخیص می دهیم و انجام آن بلامانع است" دیکتاتوری یه کار خیلی پیچیده نیست که فقط نیازمند قدرتی بالا و در راس کار بودن داشته باشه. همین که من در ضمیر ناخودآگاهم امروز اجازه این کار رو به خودم بدم درست مثل دزدی کردن که با بار اول قبحش میریزه و دفعات بعد از درون حتی احساس لذت هم داره، فردا هم اگه موقعیتی این بار بزرگ و خیلی ملموس و مهم داشته باشم، آن چنان دیکتاتور قدرتمندی می شوم که حتی نه تنها احساس ناراحتی یا تعجب ندارم بلکه این کار شاید بسیار عادی برام جلوه پیدا کنه و جلوی سایرین سخن از زشتی دیکتاتوری بگم. چرا که این قدر آروم و تدریجی از روزهای دور بالقوه بودن دیکتاتوری رو از رفتار با خودم و اعضای خونه و همسایه و رهگذر خیابان ، امروزه در تعامل با قشر بسیار بزرگ تری از مردم به حالت بالفعل در آوردم که خودم هم متوجه این روند به شدت یکنواخت نشدم و کم کم خودم هم باور کردم که اساسا اتفاق خیلی مهمی نیفتاده و من همان هستم که در ضمیر ناخودآگاه دیروزم بودم. واقعا اگه ما به یه مقام بزرگ برسیم دیکتاتور نمی شیم؟ یا اگه الان رسیدیم نیستیم؟ ( واقعا نیستیم یا خودمون این طور خیال می کنیم؟) خیلی منصف می شیم یا هستیم ؟ همین الانش چی؟ در بایدها و نباید ها و حذف کردن ها و آوانس دادن ها مطابق سلیقه عمل نمی کنیم؟ (موضوع سیاسی نیست!!!) 21 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ به نقل از یک دوست : دیکتاتور اونی هست که نمیذاره آدمها همدیگه رو دوست داشته باشن. شاید یک دوست این طور باشه. دیکتاتور رییسی هست که حاضره بالاتر نره ولی، بالاتر رفتن کارمند زیردستش رو هم نبینه. دیکتاتور پدری هست که به دخترش اجازه خندیدن نمیده. دیکتاتور دوست پسری هست که به دوست دخترش اجازه نفس کشیدن نمیده. دیکتاتور تولید کننده، واردکننده یا صادرکننده ای هست که اجازه رقابت رو به هر طریق نامشروعی از یکی دیگه صلب میکنه. دیکتاتور هر جایی میتونه باشه. حتی تو جایی که فرهنگ یا علم تولید میکنه. دیکتاتور فکر میکنه داره کار درست رو انجام میده. اما گند میزنه به همه چیز. دیکتاتور شاید مثل هیتلر ناپدری یهودی نداشته باشه. اما دیکتاتور، دیکتاتور هست. حتی اگر هیتلر نباشه. دیکتاتور شاید من باشم که ………….. 15 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ حتما شنیدی که میگن: دشمن دانا بلندت میکند،بر زمینت میزند نادان دوست...... دیکتاتور شدن همه ما، نتیجه همین زمین خوردن توسط دوستان نادان است. اگر با دوستان نادان گشتی،چنان باد زیر پرهایت میکنند که خودت فکر میکنی کسی هستی و یک دیکتاتور میشی. دیکتاتوری هم بدون شک برای هر کسی که اطرافیان نادان،چاپلوس و سوء استفاده گر داشته باشد پیش میاد، اما اگر در انتخاب دوست و نزدیکان درست و حسابی دقت شود، دیکتاتوری بالقوه در نطفه خفه میشود..... زیرا دیگر کسی وجود ندارد که اون باد را در دماغ ما بدمد. :JC_thinking: 17 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ بسیار عالی مریم جان ما هرکدام دردرون خود دیکتاتورخفته ونهانی داریم که با فراهم شدن زمینه ها توان نمایش استعدادهای انرا به منصه ظهور میگذاریم علیرغم اینکه مذمومیت اون رو به تصویر کشیدی ولی این مسئله چیزی فراتر از ضمیرناخوداگاه ما ودر هم ارزی کشسانی با غرایز ما میتونه متجلی بشه چیزهایی مثل خشم،حرص ،طمع وزیبایی پسندی و... اما ان چیزی که دردنیای واقعی اثر بخشی این حقیقت رو تضمین میکنه ضمیر ناخودگاه ما درلایه ای بالاتر از غرایز ماست رفتارهایی که با ما حتی درحالتی نااگاهانه شده(ما درکش کنیم یا نکنیم...ازقضا دیروز تو تالار روانشناسی درمورد ادراک زیر استانه ای مطلب گذاشتم!) برخوردهای اطرافیان،مسئولین تربیتی ومسئولین بالاسری و... مطمئنا فاصله حرف تا عمل بسیار زیاده وهیچکدام از دیکتاتورهای تاریخ هم به شخصه ادمی بالفطره بد نبوده اند ولی توالی اتفاقات واثربخشی شرایط به نحوی بوده که این پارامتر محودیت گرایی،خودبینی وخودبرتر بینی رو به شدت وبه تاکید به شدتی بیش از تشویق ها وتمجیدها تقویت کرده ونتیجه اون دراثر وجود عنصری به نام بادمجان دورقاب چین تولد یک دیکتاتور بوده البته یک عامل دیگر هم وجود داره واونم عادت پذیری انسانهاست که بالذات نسبتا خوب هست ولی عادت به زورگویی عادت به ظلم عادت به یکجانبه گرایی باعث تقویت این دیکتاتوری ذاتی میشه مطمئنا شرایط محیطی به اندازه خواست خود ادما نمیتونه در رفتار ادما تاثیرگذار باشه هرچند اثربخشی خودش رو داره ولی این ماییم که میخواهیم دیکتاتورباشیم یا دیکتاتوردرونمان را اصلاح کنیم! قبلا هم نوشته بودم به شخصه یک دیکتاتور بی نام ونشان هستم که شاید روزی نامی از من باقی بماند یا انقدر ذهن وروحم را پرورش بدم که بتونم کنترلش کنم... اما یه نکته هم درمورد خودت مریمی همیشه دختر ارومی بودی اما این پستت نوعی از عصبانیت توش موج میزنه:JC_thinking:دلیلشو نمیدونم ولی دیکتاتور درونت رو دراین زمینه ازاد کن بازم سپاس 13 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ چه موضوع جالبی همون تیترش برای من خیلی جالب بود بدون توجه یا خوندن متن ! دیکتاتور هایی که نه تنها بالقوه دیکتاتورهستند بلکه خیلی از اونا بالفعل نیز دیکتاتور شده اند!!! و پیروان بدبخت و بی جیره و مواجبشان هر چه میگویند می پذیرند . فرق اینان که شده اند و نمیدانند با انها که هستند و میدانند و میدانیم در اینست که اونا اولا بهشون میاد ولی اینا اصلا بهشون نمیاد !!! و فرق دیگه اینه که اونا کمتر دم از دموکراسی میزنند اینا زیاد .اصولا اینان میخواهند با شعاردموکراسی سر مردم را کلاه بذارند تا وقتی بالفعل شوند و دمار از روزگار همین مردم در بیاورند . با اینان کاملا عادی ست از چاله به چاه میافتند یا بالعکس ! دیکتاتور های بالقوه با همه و همه وهمه ادمها دشمن هستند ودروغ میگویند که نیستند و ثابت نمیکنند که نیستند و برایشان فقط هدف مهمه به هر قیمتی حتی با دعوت ازادمهایی که دنیا اونا رو ادمکش و جانی می داند و در یوزگی و به خاکپای کسانی که قدرت دارند میافتند . چون معتقدند دیکتاتور با هر قیمت باید از بین برود حتی با بمب اتمی برای اینان دیکتاتور انقدر اهمیت دارد که بجای جایگزینی مردم بجای او میخواهند همه مردم بمیرند چون قراره اونا بروند و اینا خودشان بیایند !!!.. بی خیال مردم .... هدف وسیله را توجیه میکند شعار ماکیاولیستی دیکتاتور های مینیاتوری است که اگه بتونند دیکتاتور های بسیار خطر ناکی خواهند شد دیکتاتور های بالقوه ی مورد نظر بسیار کینه ای هستند . اگه بتونند تمام افراد را نه فقط با اتهام عقیده بلکه بر مبنای شکل و شمایل اعدام میکنند . احتمالا در صورتیکه اینان واقعا دیکتاتور بشوند هر درختی وسیله ای برای اعدام خواهد شد و هر زمان چوبه های داری برپا نه اینکه فقط گاهی و جایی و بامدادی و زندانی !! دیکتاتور های بالقوه را باید فقط رسوا کرد و فریب شعار های ضد دیکتاتوری انها را نخورد . شناسایی انها بسیار اسان است کمی زیرکی میخواهد و نداشتن تعصب و نیفتادن در دام تهجر فکری این دیکتاتور های بالقوه .. مرسی منم خوشم میاد نوشتی تاپیک سیاسی نیست 6 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ به نظرم برای اینکه این کشور درست بشه.و این مردم درست بشند.احتیاج به یک دیکتاتور هست.البته دیکتاتور خوب و قدرتمند.دیکتاتور کسی هست که فقط حرف خودش هست .در طول تاریخ پر بوده از دیکتاتور های خوب و بد.البته کشورها و مردم خیلی از کشور ها بعد از سال ها تکامل و رشد به درجه ای رسیدند که نیاز به دیکتاتور ندارند.ولی ما هنوز نیاز به دیکتاتور داریم 8 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ به نظرم برای اینکه این کشور درست بشه.و این مردم درست بشند.احتیاج به یک دیکتاتور هست.البته دیکتاتور خوب و قدرتمند.دیکتاتور کسی هست که فقط حرف خودش هست .در طول تاریخ پر بوده از دیکتاتور های خوب و بد.البته کشورها و مردم خیلی از کشور ها بعد از سال ها تکامل و رشد به درجه ای رسیدند که نیاز به دیکتاتور ندارند.ولی ما هنوز نیاز به دیکتاتور داریم به نظر من اصلا این خوب نیست اگه یه دمکراسی ضعیف داشته باشی و بد بهتر از یه دیکتاتوریه خوبه چون یه دیکتاتور هر چقدر هم خوب باشه بازم باعث پرورش یه ملت سلطه پذیر میشه و این موضوع به نسلهای بعد هم انتقال داده میشه 5 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ دیکتاتوری که تو ذات همه هست. اینکه صبح تا شب به یکی بگیم اعلی حضرتا، ولی امرا، شاها، اماما و..... خوب معلومه طرف جوگیر میشه همه مخالفانش را نابود میکنه. من هم یادمه تو مدرسه یکبار مبصر کلاس شدم،ناظم هم کلی ازم تعریف کرد،هر کدوم از دخترهایی که ازشون بدم میومد را حتی اگه کاری نمیکردن تو لیست بدها مینوشتم. 7 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ لطفا اسپم نکنید. پستهای اسپم پاک شد. 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ دیکتاتوری جزء غریضه بشر هست ، غریضه ای بخاطر اینکه بتونه در جنگل زنده بمونه ، تو یک جامعه مدرن باید همدیگرو کنترل و محدود کنیم. هیچکدوم از ما از قدرت بدش نمیاد و یقینا هرکدوم از ما به جای دیکتاتور های بزرگ تاریخ بودیم ما هم دیکتاتور میشدیم مگر اینکه انسان خیلی وارسته ای مثل آتاترک باشیم که در عین قدرت و محبوبیت اومد دموکراسی رو پیاده کرد و همه چیز رو به رای مردم سپرد 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ بسیار عالی مریم جانما هرکدام دردرون خود دیکتاتورخفته ونهانی داریم که با فراهم شدن زمینه ها توان نمایش استعدادهای انرا به منصه ظهور میگذاریم علیرغم اینکه مذمومیت اون رو به تصویر کشیدی ولی این مسئله چیزی فراتر از ضمیرناخوداگاه ما ودر هم ارزی کشسانی با غرایز ما میتونه متجلی بشه چیزهایی مثل خشم،حرص ،طمع وزیبایی پسندی و... اما ان چیزی که دردنیای واقعی اثر بخشی این حقیقت رو تضمین میکنه ضمیر ناخودگاه ما درلایه ای بالاتر از غرایز ماست رفتارهایی که با ما حتی درحالتی نااگاهانه شده(ما درکش کنیم یا نکنیم...ازقضا دیروز تو تالار روانشناسی درمورد ادراک زیر استانه ای مطلب گذاشتم!) برخوردهای اطرافیان،مسئولین تربیتی ومسئولین بالاسری و... مطمئنا فاصله حرف تا عمل بسیار زیاده وهیچکدام از دیکتاتورهای تاریخ هم به شخصه ادمی بالفطره بد نبوده اند ولی توالی اتفاقات واثربخشی شرایط به نحوی بوده که این پارامتر محودیت گرایی،خودبینی وخودبرتر بینی رو به شدت وبه تاکید به شدتی بیش از تشویق ها وتمجیدها تقویت کرده ونتیجه اون دراثر وجود عنصری به نام بادمجان دورقاب چین تولد یک دیکتاتور بوده البته یک عامل دیگر هم وجود داره واونم عادت پذیری انسانهاست که بالذات نسبتا خوب هست ولی عادت به زورگویی عادت به ظلم عادت به یکجانبه گرایی باعث تقویت این دیکتاتوری ذاتی میشه مطمئنا شرایط محیطی به اندازه خواست خود ادما نمیتونه در رفتار ادما تاثیرگذار باشه هرچند اثربخشی خودش رو داره ولی این ماییم که میخواهیم دیکتاتورباشیم یا دیکتاتوردرونمان را اصلاح کنیم! قبلا هم نوشته بودم به شخصه یک دیکتاتور بی نام ونشان هستم که شاید روزی نامی از من باقی بماند یا انقدر ذهن وروحم را پرورش بدم که بتونم کنترلش کنم... اما یه نکته هم درمورد خودت مریمی همیشه دختر ارومی بودی اما این پستت نوعی از عصبانیت توش موج میزنه:JC_thinking:دلیلشو نمیدونم ولی دیکتاتور درونت رو دراین زمینه ازاد کن بازم سپاس گفتی غرایز یاد هرم مازلو افتادم و این که هر طبقش که برآورده نمی شه چه طور خرد خرد زمینه استبداد رو توی لایه های نهفته روحمون پایه ریزی می کنه........ از آروم بودن و بعد عصبانیت و دیکتاتور درون صحبت کردی. ..... این اومد تو نظرم که آدم آروم هم ظاهرش آرومه ولی اگه یاد نگرفته باشه که اون خشم نهفته تو وجودشو کم کم تخلیه کنه، خیلی خطرناک تر از عصبانیت دیگران می شه و ممکنه سونامی را بندازه! دیکتاتوری تو این حالت خیلی هولناکه...! نمی دونم این جمله از کی بود که می گفت از صبر زیاد انسان های صبور باید ترسید.... نه، مورد خاصی نبود دلیل این تاپیک. یادمه چن وخت پیش به یکی از دوستام که از جنبه بالاش مطمئن بودم توی یه بحثی به شوخی گفتم امیدوارم به هیچ جا نرسی. یه دیکتاتور بالقوه ای که فقط موقعیت تا حالا نداشتی!! عین این عبارتو بهش گفتم ، از اون لحظه رفتم تو نخ این کلمه و ار تباطش با خودم و هر کسی از سوپر مارکت محله گرفته تا استاد دانشگاه و .......و اون مادری که چن روز پیش توی گذر از جلوی یه مهدکودکی دیدم که به بچه چهار پنج سالش که ازش حدا نمی شد و نمی رفت مهد ، توی خیابون جلوی همه داد می زد که بهت می گم برو تو. خفه شو ، این قدر می زنم تو دهنت که خون بالا بیاری و ما بقی کلمات! و خیلی های دیگه و ریز شدم که یک وجه مشترکی بینشون و دیکتاتوری پیدا کنم. دیکتاتور هر معنای که داشته باشه به نظر من یعنی سلب حق طبیعی یک نفر ولو به اندازه ارزنی به دست ما. حالا دیگه نتیجه نهاییش که کی هست و کی نیست می ماند به عهده ما و مقداری وجدان و صداقت با خودمان.... قسمت هایی که قرمز کردم و حنبه روانشناسی دقیقا مورد نظرم من هم بود که خیلی بهتر از من منظور رو بیان کردی. مرسی 6 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ دیکتاتوری جزء غریضه بشر هست ، غریضه ای بخاطر اینکه بتونه در جنگل زنده بمونه ، تو یک جامعه مدرن باید همدیگرو کنترل و محدود کنیم. هیچکدوم از ما از قدرت بدش نمیاد و یقینا هرکدوم از ما به جای دیکتاتور های بزرگ تاریخ بودیم ما هم دیکتاتور میشدیم مگر اینکه انسان خیلی وارسته ای مثل آتاترک باشیم که در عین قدرت و محبوبیت اومد دموکراسی رو پیاده کرد و همه چیز رو به رای مردم سپرد و سوال این جاست که شعار مرگ بر دیکتاتور رو برای چی سر می دهیم و می دهند؟ آیا اگر این زمینه دیکتاتوری این قدر برای ما هم فراهمه پس این صرفا یک شعار هست برای تخلیه هیجانات؟ 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ نه این شعار نیست این خواسته ماهاست چون بهش احتیاج داریم ؛ در واقع ما نمیگیم مرگ بر دیکتاتور ما داریم میگیم مرگ بر ....... ، وگرنه وجود یا عدم وجود دیکتاتوری مثلا تو لیبی اصلا برامون مهم نیست ؛ اگه روزی دموکراسی بر خلاف میلمون باشه مطمئنن مرگ بر دموکراسی هم خواهیم گفت . واقعیتش اینه ما دموکراسی رو نمیخوایم چون به این معتقدیم که همه برابر و دارای شان یکسان هستیم ؛ ما دنبال دموکراسی هستیم چون فکر میکنیم شکممون باهاش سیر میشه ؛ اگه نشد میریم دنبال یه چیز دیگه ! 4 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ عذرخواهی میکنم از دوستان عزیزی که پستشون رو پاک کردم. لطفا در راستای چارچوب تاپیک پست بدید. چون بحث خوبیه و من دلم نمیخواد به خاطر چند تا درگیری شخصی بین اعضا ببندمش. پس ترجیح میدم هرگونه پستی را که در محتوا یا حاشیه بی ارتباط با موضوع تاپیک باشه حذف کنم. این حق استارتره که ما از تاپیکش حفاظت کنیم. پس لطفا در راستای محور تاپیک بحث کنید که من شرمنده شما نشم. 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ و سوال این جاست که شعار مرگ بر دیکتاتور رو برای چی سر می دهیم و می دهند؟آیا اگر این زمینه دیکتاتوری این قدر برای ما هم فراهمه پس این صرفا یک شعار هست برای تخلیه هیجانات؟ اينكه هر يك از ما ميتونيم يك ديكتاتور بلقوه يا كوچك باشيم قبول اصلا شكي توش نيست ولي محدوده ديكتاتوري ما به نسبت ادم هايي هست كه ميشناسيم و باشون در ارتباطيم در نتيجه كوچيك هست ولي ديكتاتور هاي هستن كه يك شهر يا كشور يا حتي جهان را تحت كنترل خود دارند مرگ بر ديكتاتور براي اونهاست و ربطي به تخليه هيجاني نداره 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ اينكه هر يك از ما ميتونيم يك ديكتاتور بلقوه يا كوچك باشيم قبول اصل شكي توش نيست ولي محدوده ديكتاتوري ما به نسبت ادم هايي هست كه ميشناسيم و باشون در ارتباطيم در نتيجه كوچيك هست ولي ديكتاتور هاي هستن كه يك شهر يا كشور يا حتي جهان را تحت كنترل خود دارند مرگ بر ديكتاتور براي اونهاست و ربطي به تخليه هيجاني نداره تا بوق ابد هم شعار مرگ سر بدیم یا بدن هیچ فایده ای نداره اصلا بمیره اونمیره یکی بدترش میاد جاش این توده ها هستند که وقتی روشن بشن همه چی رو تغییر میدن توده ها هستند که به دیکتاتوری وپذیرش افکار دیکتاتور مآب عادت میکنند پس زیاد هم به دیکتاتورها اشکال وارد نیست اونا ماهیگیرای خیلی خوبی هستند ولی این توده ها هستند که دندونشونو به هرکرمی تیز میکنن! 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ تا بوق ابد هم شعار مرگ سر بدیم یا بدن هیچ فایده ای ندارهاصلا بمیره اونمیره یکی بدترش میاد جاش این توده ها هستند که وقتی روشن بشن همه چی رو تغییر میدن توده ها هستند که به دیکتاتوری وپذیرش افکار دیکتاتور مآب عادت میکنند پس زیاد هم به دیکتاتورها اشکال وارد نیست اونا ماهیگیرای خیلی خوبی هستند ولی این توده ها هستند که دندونشونو به هرکرمی تیز میکنن! بله متاسفانه . 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ به قول یکی از دوستان خارجی مون که از حوادث پس از انتخابات 88 به عنوان یک انقلاب فکری در ایران نام میبرد، مردم ایران در تاریخ برای بار اول در راهپیماییشان، شعار مرگ سر ندادند و به جای آن اهمیت من را در شعار "رای منو پس بده" یادآوری کردند. و این خیلی خوب بود. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ به قول یکی از دوستان خارجی مون که از حوادث پس از انتخابات 88 به عنوان یک انقلاب فکری در ایران نام میبرد، مردم ایران در تاریخ برای بار اول در راهپیماییشان، شعار مرگ سر ندادند و به جای آن اهمیت من را در شعار "رای منو پس بده" یادآوری کردند. و این خیلی خوب بود. :icon_razz: تداوم نداشت مرکزیت نداشت هدف متفاوت به عنوان الترناتیو نداشت گستردگی نداشت بازه زمانی ومخروطی شدن تعداد شیب منفی حدی داشت! کثرت خواستهارو شامل نمیشد مبنای هیجانی قاطی ماجرا شده بود و... اما بازهم خوب بود!! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده