Fahim 9563 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۸۸ گفتم لعنت بر شیطان! لبخند زد پرسیدم چرا می خندی؟ پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام می گیرد پرسید مگر چه كرده ام؟ گفت مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام با تعجب پرسیدم پس چرا زمین می خورم؟ جواب دادنفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین میزند پرسیدم پس تو چه كاره ای؟ پاسخ دادهر وقت سواری آموختی، برای رام دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نكن گفتم پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام كنم؟ در حالیكه دور می شد گفت من پیامبر نیستم جوان 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده