Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۸۸ جوامع انسانی طی دهه های اخیر شاهد تحولات چشمگیر، بی نظیر و بعضا شگفت انگیزی در عرصه های مختلف بوده اند. همه عرصه های بشری و به ویژه شهرها از این تحولات تاثیر پذیرفته و در نتیجه دچار تغییر و تحول کمی و کیفی شده اند. صرف نظر از بحث های چیستانی، ماهیتی و تئوریک و چالش ها و اختلاف نظرهای وسیع پیرامون آن، نقطه مشترک یا ریشه ای این دگرگونی ها، به قضیه انفجار و یا انقلاب در ارتباطات در سطوح مختلف فردی و اجتماعی بازمی گردد. انقلاب در تکنولوژیِ ارتباطی باعث شد که عرصه ها، موضوعات و مسائل انسانی،غالبا ابعاد بین المللی و نهایتا جهانی پیدا نماید. در نتیجه دوره یا عصر نوینی به نام عصر جهانی شدن و یا گلوبالیزم شکل گیرد که انسان ها و جوامع زیستی آنها را تحت تاثیر خویش قرار داد. واقعیت این است که ما اکنون در آغاز انقلاب اطلاعاتی هستیم .ما در حال حاضر در یک جهان شبکه ای قرار داریم، در این جهان شبکه ای تمامی تعاریف از جمله تعریف شهر تغییر خواهد کرد. مساله فضاهای شهری به شکلی که در شهرهای صنعتی وجود دارد دیگر فاقد معنا خواهد بود زیرا به مرور زمان روابط افراد از روابط فیزیکی به روابط الکترونیکی تبدیل خواهد شد. آدم ها بیشتر از اینکه همدیگر را ببینند به هم تلفن میزنند یا برای هم ایمیل می فرستند و یا افرادی که ممکن است سالیان سال همدیگر را نبینند با یکدیگردر ارتباط هستند و این ارتباطات در زندگی آنها تاثیر دارد و به همین منوال مفهوم زمان و مکان به طور کلی و به مرور تغییر خواهد کرد و بدیهی است این مساله مستقیماً به شهرها منتقل می گردد؛ به طوری که مفاهیم قدیمی مثل «محله» که ما در گذشته در شهرها داشتیم تغییر می کند. ما همین الان هم در کنار شهرهای واقعی شهرهای الکترونیکی هم داریم و می توانیم به شکل الکترونیکی وارد یکسری از شهرهای بزرگ شویم، جاهای مختلف را ببینیم و حتی خرید کنیم. این پروژه ای است که سال هاست شروع شده و در آینده ادامه خواهد یافت بنابراین پرسمان اصلی، چگونگیِ تقابل بین جابه جایی فیزیکی و جابه جایی الکترونیکی و رابطه چهره به چهره انسان ها و رابطه الکترونیکی آنهاست. البته اینکه شهرها و روابط ما رسانه ای و سیبرنتیک شود، اصلا به این معنا نیست که سایر روابط ازبین خواهد رفت. بلکه آنچه ما در پیش رو خواهیم داشت ارتباطات پیچیده تری است بین روابط واقعی و روابط الکترونیکی برای به وجود آوردن منسبات سازمان یافته ای که بشر در دنیای پُست مدرن به آن نیازمند است. 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۰ سانفرانسیسکو در ۱۰۰ سال آینده شبیه چه چیزی خواهد شد؟ معماران شهر سانفرانسیسکو برای پاسخ به این پرسش طرحهای ذهنی از این شهر در سال ۲۱۰۸ ارائه کردهاند. براساس مسابقهای که در این باره برگزار شد معماران طرحهای مختلفی از این شهر ارائه کردهاند. این تصور چندان عجیب نیست که شهر سانفرانسیسکو در ۱۰۰ سال آینده چیزی شبیه جنگل وهمآلودی از ساختمانها با معماری خیرهکننده خواهد بود که واکنشیاست به گرمایش زمین و آبشدن یخها. شهر رؤیایی ایواموتو اسکات طراح سانفرانسیسکو در ۲۱۰۸ چیزی شبیه خانههای ویلایی نزدیک مناطق ییلاقی دارای آب معدنیهای گرم است. لولههای ساختمانی شکل بزرگ که حرارت موجود در آبهای عمق زمین را به بیرون میدهند در کنار مهدودها که در هوای این شهر وجود دارد، به شهر تصویری از منطقهای مرطوب میدهد که در همهجای آن خزه و گیاه هرزه رشد خواهند کرد. طرحی که اسکات برای قرن آینده شهر سانفرانسیسکو پیشبینی کرده، شاید چندان تغییر در الگوهای معماری و شهرسازی نداشته و بیشتر واقعبینانه باشد. تونلهای زیرزمینی بزرگ گرمای موجود در عمق زمین را در مناطق مختلف گرد میآورند و در جایجای شهر دودکشهای بزرگ آنرا به آسمان منتقل میکند. در واقع این طرح تصویری روشن از آخرین بارقههای تمدن نفت سوز است. در کنار این موضوع شیوه مقاومسازی ساختمانهای شهر در قرن آینده است که بهصورت ستونهای پهن پیچ در پیچ و تنیده درآمده است. آنچه اسکات برای ۱۰۰ سال آینده سانفرانسیسکو طراحی کرده، اگرچه با الهام از بحرانهای جاری این شهر بزرگ است، اما نمیتوان رؤیاها و تصورات شخصی او را نادیده گرفت. شقایق شهر دریایی لیلی پد توسط یکی از طراحان بلژیک به نام وینسنت کالبوت طراحی شدهاست. لیلیپد شهرهای پهناوری هستند که بر دریاها شناورند و شیوه زندگی ما را تغییر خواهند داد. این طرحها در برابر گرمایش زمین و تهاجم آبهای آزاد به سواحل و حاشیه دریاها شیوه نوینی از زندگی را به انسانها ارائه خواهند کرد. چندان عجیب نیست اگر سیمای تمام شهرهای آینده بهصورت جزایر تخیلی ظاهر شود. کالبوت در این باره میگوید که این طرحها در واقع نوعی رقابت برای مهاجرت جمعی در محیط طبیعی جهان است. اما از سویی منتقدان این طرح میگویند که با وجود زیبایی فوقالعاده این طرح، نمیتوان انتظار داشت که این طرح در برابر بحرانهای احتمالی بتواند مقاومت مناسب داشته باشد. کالبوت این طرح را با الهام از شقایق دریایی طراحی کردهاست. پناه گاه زیبا جولیان دی اسمث، معمار دانمارکی طرحی را با الهام از پری دریایی شناور پیریزی کردهاست به نام?پناهگاه زیبا?.سرمایهگذاری برای مطالعه و ساخت آن توسط تجار شرقی صورت خواهد گرفت تا این طرح به واقعیت بپیوندد. شباهت میان این طرح و لیلیپد نمیتواند بیانگر تاثیر ۲ طراح بر همدیگر باشد. ?ولنس ریزونت? یکی از طرحهایی است که توانستهاست نظر بسیاری از علاقهمندان به طراحی شهرهای آینده را بهخود جلب کند. هرچند میزان جایگیری جمعیت در آن اندک است و نمیتوان بهعنوان یک شهر به آن نگریست اما با اندکی توسعه این طرح بهعنوان یک شهر مستقل میتواند عملکرد مناسبی داشته باشد. کشتی آزادی کشتی آزادی، شهری است روی دریا که در حدود ۶۰ هزار نفر را در خود جای میدهد. ساخت این کشتی از سال ۲۰۰۲ آغاز شده است و تاکنون ۳ هزار نفر برای زندگی روی آن اعلام آمادگی کرده و قرارداد مربوط به آن را امضا کردهاند. کشتی آزادی بیش از آنکه جایی باشد برای زندگی شهری و فضایی طبیعی برای زندگی شهروندان فراهم کند، در واقع نوعی مامن است برای بحرانهای احتمالی در آینده. این کشتی توسط نورمن نیکسون یکی از بزرگترین طراحان حال حاضر صنایع دریایی طراحی شده است، اما چندی پیش بهدلیل مشکلات مالی متوقف شدهبود. کشتی آزادی، طرحی است برای یک استراحت طولانی و به دور از فشارهای مختلف کاری و سختیهای رایج. با جدی شدن گرمایش زمین و آب شدن یخها، اجرای این طرح دوباره آغاز شدهاست. در واقع این طرح، تلاشی است برای آزمودن تجربه زندگی انسان روی دریاها. خانه های شناور در کنار رودخانههای هلند در حدود ۴۰ خانه شناور بهصورت نمونهای ساختهشده است. این خانهها در کنار رودخانه قرار گرفته و از مصالح ساختهشدهاند. خانههای شناور به گونهای طراحی شدهاند که درصورت بالا آمدن آب یا طغیان رودخانه یا بروز سیلابهای ناگهانی در آن شناور میشوند. این طرح بهمنظور جلوگیری از غرق شدن خانهها به اجرا درآمدهاست. خانههای ماسبومل در کنار رودخانه قرار گرفتهاند و با بالا و پایین رفتن سطح آب در حرکت هستند. این طرح سریعترین شیوه برای اجرا به هنگام طغیان رودخانههاست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۰ فرمال شهر : شهر آینده نظريه پرداز:هادی منافزاده مقدمه : فیلیپ جانسون : (( هیچ جامعه ی جدیدی بدون ساختمان های جدید معنی ندارد...)). گسترش تکنولوژی بشری از یک سو و قدم نهادن بشر در برهه ای جدید بنام عصر دیجیتال و فناوری ، تصویری نو در برابر انسان امروزی می گشاید. انسانی که سه انقلاب بزگ کشاورزی ، صنعتی و اطلاعاتی و ارتباطی را پشت سر نهاده و هم اکنون در عصری بنام " سوپر مدرن" زندگی می کند؛ عصری که آن را مولد نامکان می نامند. انسان معاصر انسانی است معطوف به سرگشتگی بحران هویتی! . به عبارتی دیگر شاید بتوان گفت ما امروز همه و در همه زمان ها و همه مکان ها در عین حال در نامکان ها و نا زمان هایی نسبی زندگی می کنیم، بدون آنکه این شیوه زندگی لزوما به ابهام و گمگشتگی و بحران هویتی منجر شود اما شکی نیست که این درکی کاملا جدید نسبت به فضا و زمان و رفتارهای منطبق با آنها را می طلبد که در اکثریت ما هنوز وجود ندارد. بی شک شناخت مشکلات انسان این زمان در درجه ی اول و ارائه ی راهکارهای مناسب در درجه دوم در گرو شناخت صحیح مفهوم مکان ، نا مکان و وضعیت جهان حاضر و به تبع آن شناخت جهان آینده دارد. در این بین معماری نیز همانند سایر رشته ها در گیر و دار فناوری جدید بوده و در این راستا می خواهد از تمامی علوم موجود در جهت بسط توسعه ی خویش استفاده نماید در یک نگاه می توان گفت : معماری یک رسانه است – آینه ای است تمام نما از وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و... ما – و نظریه ی فرمال شهر برداشتی است منطقی از این رسانه ی جهانی است! راهکاری که از تحلیل جوامع امروزه نشات می گیرد و در گذر زمان مفهومی تازه تر می یابد. مفهومی که نمودی آشکار از جوامع پیش روی ماست. کلمات کلیدی: فرمال شهر- شهرهای آینده- سوپر مدرنیته- نئوفولدینگ- نامکانها قبل از معرفی نظریه ی "فرمال شهر" بهتر است ابتدا به معرفی جامعه ی جدیدی بپردازیم که امروزه خواسته یا نا خواسته بسوی آن سوق یافته ایم. *سوپر مدرنیته و نا مکانها: برای درک بهتر مفهوم ، قبل از توصیف وضعیت جهان و معرفی نظریه فرمال شهر ، بهتر است ابتدا به مثال زیر توجه نمائیم: پی یر دوپن پیش از آن که سوار ماشینش شود ، رفت کمی پول از دستگاه خود پرداز بگیرد. کارت خود را در دستگاه گذاشت. دستگاه کارت او را قبول کرد و به او اجازه داد 1800 فرانک برداشت نمایید. او دکمه ی 1800 را فشار داد. دستگاه از او خواست لحظه ای تامل کند و سپس به او یاد آوری کرد کارتش را بردارد.، مبلغ درخواستی را تحویلش داد و در حالی که پی یر اسکناس ها را در کیفش می گذاشت از وی تشکر کرد: (( از مراجعه تان سپاسگزاریم)). سپس سوار ماشینش شد و به منظور خرید وسایل مورد نیاز به فروشگاه زنجیره ای رفت و بدون اینکه بر خوردی با کسی داشته باشد به انتخاب و جمع آوری وسایل مورد نیاز پرداخت و در آخر بسوی در خروجی رهسپار شد. وسایل و مواد را روی میز تحویلدار گذلشت و بعد از چند دقیقه تکه کاغذی از لای دستگاه بیرون آمد: (( از خریدتان ممنونیم...مبلغ قابل پرداخت : 900 فرانک )) . او مبلغ مورد نظر را به تحویلدار پرداخت نمود و بدون هیچ حرف و چونه ای از فروشگاه خارج شد... مثال فوق تصویری کوچک از وضعیت جوامع امروزی را نشان می دهد. دنیایی که فناوری دیجیتال آن را بسوی دنیای فرا مدرن رهنمود می سازد و عدم وجود " هویت " و " تعلق" آن را به مکانی بنام " نامکان" تبدیل نموده است و شاید بتوان به جرات اذعان کرد که در آینده همین نامکانها به جوامع بشری سمت و سو خواهند داد. پس لازم است تدابیری اندیشیده شود. پشت سر گذاشتن فضا: جهانی شدن در معنای جدید آن رابطه انسانها را با زمان و مکان بطور کامل دگرگون کرده و این دگرگونی بسیار فراتر از دگرگونی های مشابهی بود که پس از دو انقلاب کشاورزی و صنعتی اتفاق افتاد چرا که در آن دو انقلاب ما بیشتر با جابجایی فضایی و زمانی و کارکردهای منتسب به آنها سرو کار داشتیم ، در حالی که در انقلاب سوم ، نه فقط مفاهیم فضا و زمان تخریب و به صورتی جدید، پویا و غیر قابل تثبیت نه در شکل و نه در محتوا ، بلکه رابطه ی میان این دو با یکدیگر نیز دچار دگرگونی عظیمی می شود که از آن دو ، نه دو مفهوم قابل درک به تنهایی بلکه در نهایت مفهومی وارد می سازد: یک فضا- زمان که ذهنیت کنشگر اجتماعی در هر آن با تفسیر خود به آن معنا داده و یا از آن معنا زدایی می کند. مفهوم مکان ، نامکان و جامعه ی سوپر مدرن: اگر یک مکان را بتوان به مثابه (( جایگاهی)) هویت بخش ، رابطه ساز و تاریخی تعریف کرد ، فضایی که نتواند در هیچ یک از این موارد هویتی ، رابطه ای یا تاریخی تعریف شود ، یک نامکان است. فرضیه ای که در اینجا از آن دفاع می شود آن است که فرا مدرنیته تولید کننده نامکانها است . یعنی فضاهایی که خود به خود مکان های انسان شناختی نیستند و بر خلاف مدرنیته ی بودلری نمی توانند در جاهای قدیمی قرار بگیرند. جهانی که انسانها در کلینیک به دنیا می آید و در بیمارستان از دنیا می رود، جایی که نقاط گذار و اشتغال موقت بصورت لوکس گرایانه یا غیر انسانی افزایش می یابند. تراژدی فرا مدرنیته نیز در هویتی که باید در یک ((فضای انسان شناختی )) یا شاید ساده تر باشد بگوییم یک فضای فرهنگی ساخته شود ، بصورت کامل شکل نمی گیرد زیرا در یک فضای غیر فرهنگی قرار می گیرد. پس از نمایش چشم انداز کلی از جوامع امروزی به معرفی و بیان نظریه " فرمال شهر" می پردازیم. با مقدمه ی فوق میتوان گفت تکنولوژی و فن آوری دیجیتال مهمترین عوامل شکل دهنده ی یک فرمال شهر اند.عناصری که در چند دهه ی اخیر بر معماری و شهر سازی ما سایه افکنده و همانند انقلاب صنعتی چند قرن اخیر خواسته یا نا خواسته معماری و شهر سازی ما را در بر خواهد گرفت. فرمال شهر لوگویی است شفاف از یک شهر الکترونیک است. شهری که مهمترین جذابیت آن تصاویر و تبلیغات دیجیتالی شرکتها و مراکز تجاری است. معماری و شهرسازی: شهر سوپر مدرنیته شهری است که بیش از هر چیز در سیطره ی تکنولوژی و عنصر دیجیتال قرار دارد. شهری که کاربرانش بیش از هر چیز در معرض هجوم تصاویر و تبلیغات شرکتها و مراکز تجاری و ... قرار دارند. شهری که ساکنان آن در ارتباطات خود تنها ولی شبیه دیگران اند. خصوصیت برجسته ی فرمال شهر آن است که هر چه را که تاریخ مصرفش گذشته است به سادگی کنار می گذارد و هر چه که امکان رشد دارد بجای آن می نهد. فرمال شهر شهر ی است با نمای دیجیتال است. شهری خودکفا! بناهای این شهر بیش از هر زمانی مدرن اند – از نظر شیوه و زمان ساخت - . محلات این شهر از حالت کشیدگی افقی خارج شده و به مثابه یک آپارتمان چند طبقه حالت عمودی یافته اند. زیر بنای ساختمانهای این محلات در حدود 30 -40 متر مربع است و در معماری آن ، طراحی داخلی و پایبندی به ابعاد و اندازه های انسانی پیش از پیش حرف اول را خواهد زد. به دلیل شکل جدید محلات امنیت این محلات افزایش یافته است. فضای زیرین این محلات پارکینگ است. بدین ترتیب در هر نقطه ای از شهر میتوان به پارکینگ دسترسی داشت.در تراز زیر همکف خیابانی برای دسترسی به پارکینگ و عبور و مرور سریع وسایل نقلیه ی شخصی و سبک پیش بینی شده است.بر بالای این خیابان و در تراز اصلی و در مقابل محلات فرم گون، خیابانی برای عبور و مرور وسایل حمل و نقل عمومی پیش بینی شده است. در قسمت پشتی محلات معابری 5 متری برای عبور و مرور و استراحت عابرین و محلهایی برای پوشش گیاهی اندیشیده شده است. بدین گونه محل عبور و مرور وسایل نقلیه از محل عبور عابرین تفکیک شده است. در زیر فضای عابرین نیز ایستگاه های مترو جای گرفته اند. فرم کلی محلات الهام گرفته شده از حیاط مرکزی خانه های ایران است. در قسمت مرکزی این محلات و در طبقه ی همکف بوستان و آب نماهایی برای ساکنین طراحی شده است و در قسمتهای مختلف آسانسورهایی برای انتقال ساکنین از تراز های پارکینگ و هم کف به طبقات بالای محلات تعبه شده است.بدین گونه شهر در دل فضایی پوشیده از درخت و گیاه فرو رفته است. دور تا دور بوستان فضای فروشگاهی قرار گرفته است. نمای این محلات از سلولهای خورشیدی و یا پوسته های هوشمندی است که قابلیت نمایش تبلیغات و تصاویر دیجیتالی را دارد بدین گونه نمای ساختمان علاوه بر تامین انرژی ساکنین، منظره ای فرح بخش و متنوع را در پیش چشم ساکنین قرار می دهد و بدین گونه یکنواختی حاصل از یکدستی فرمی محلات شکسته می شود. معبر عمومی و مشار محلات نیز از پوسته های هوشمند تشکیل شده است. پوسته هایی که در برابر انسان تغیر شکل و رنگ می دهند. شیوه آموزش در این شهر برخلاف شهرهای پیین است به گونه ای که فرد در دوران ابتدایی با قرار گیری در یک محیط اجتماعی کوچک و قبول مسئولیت – طبق آنچه که بعدا بطور مفضل در طرح مدرسه بدان خواهیم پرداخت – با رشته هاآشنا شده و بدین ترتیب به ضرورت یادگیری دروسی نظیر ریاضی پی برده و خود خواهان یادگیری این دروس خواهند شد. علاوه بر آن در سطح شهر و تمامی منازل دسترسی به خطوط اطلاعاتی و اینترنتی به صورت رایگان صورت خواهد گرفت. در بین محلات نیز توربین هایی جهت تامین انرژی به چشم می خورد. مراکز صنعتی و آلاینده نیز در اطراف شهر و در خلاف باد ورودی به شهر قرار گرفته اند. هویت: هویت اصلی فرمال شهر به بی هویتی آن است.فرمال شهر شهر نا مکانهاست. شهری است که در آن خانه تنها محلی است برای استراحت و خواب! و در این بین فضای شهری تنها مامنی است که فرد بیشترین وقت خویش را در آن سپری خواهد کرد. از نگاه یک مسافر شاید بتوان گفت: هویت فرمال شهر به عناصر دیجیتالی آن است. عصر فرمال شهر اوج زندگی است. حرکت مردم در کنار طبیعت و تکنولوژی شکوهی به این شهر می دهد که شاید نتوان نظیر آن را در سایر شهر ها یافت. فرمال شهر، شهر خود کفا: فرمال شهر شهری است که هیچ گونه وابستگی از نظر آب آشامیدنی، فاضلاب، گاز مصرفی، برق شهری و صنعتی، و همچنین دیگر امکانات شهری به مناطق اطراف نداشته و کل امکانات و منابع خود را به صورت مستقل تآمین می کند؛ به عبارت دیگر شهری خودکفا ! سیستمهای معرفی شده جهت تأمین انرژی در" فرمال شهر" عبارتند از: تأمین الکتریسیته از انرژی خورشیدی ، انرژی باد ، فعل انفعالات شیمیایی گیاهان و جلبکها، و انرژی حاصل از بازیافت فضولات شهری و صنعتی. - تأمین انرژی حرارتی از انرژی خورشیدی و منابع ژئوترمال (انرژی زمين گرمايي). - تأمین آب جهت مصارف شهری و صنعتی از آب باران و بازیافت فاضلاب و آبهای روان. لازم به ذکر است که این منبع جهت مصرف آب غیر شرب پیشنهاد گردیده است. در یک نگاه می توان " فرمال شهر"را به عنوان مجموعه ای از طراحی شهرسازی، معماری و تکنولوژی یاد کرد؛ که در بر دارنده راه حل های بسیاری در زمینه بهره وری در تولید و مصرف انرژی ، مدیریت بازیافت، و به حداقل رساندن دی اکسید کربن و آلاینده های محیط زیست می باشد از جمله این راه حل ها، استفاده از بامهای سبز یا "گرین روف" در تمامی ساختمانهای این مجموعه جهت جلوگیری از اتلاف انرژی حرارتی (گرمایش و سرمایش) است. علاوه براین، همانطور که پیشتر در مقدمه ذکر شد جهت تأمین انرژی، روشهایی چون نصب توربینهای بادی و سلولهای ذخیره کننده انرژی خورشیدی (پی وی پنل) برروی بام ساختمانها، حاشیه خیابانها، حاشیه ساحل و مناطق جنگلی و همچنین تکنیکهای گوناگون جهت تولید و ذخیره سازی انرژی از فضولات صنعتی، مسکونی و شهری در پروژه مذکور مد نظرقرار گرفته شده اند. بسط تکنولوژی و فناوری در این شهر به گونه ای است که کاربران فقط برای مواردی خاص مجبورند از خانه بیرون روند. دسترسی به آخرین اخبار و اطلاعات مختلف دارویی، پزشکی ، اجتماعی و ... در کمتر از 1 ثانیه و انجام امور زندگی روزمره در 24 ساعت شبانه روز و تنها با یک تماس یا چند کلیک امتیازی است که فرمال شهر را در زمره ی اولین شهر های الکترونیک قرار خواهد داد. اجتماع: افزایش فناوری ارتباطی دربسیاری از جوامع کنونی به جای نزدیکی افراد، سبب دوری افراد از یکدیگر گردیده است. و این مشکلی است که بزودی گریبان گیر تمامی شهرهای جهان خواهد شد علاوه بر آن تمایلات جسمانی و فشارهای اجتماعی عواملی هستند که منجر به هجوم های مستمری از تمام جهات به فرد شده و به (( خود )) او شکل می دهد. اینجاست که فرد جهت تعادل و کنترل تغیرات بی وقفه و متلاطم زندگی مجبور به نقاب زدن می شود. این نقاب از سرکوب اجتماعی خواهشها و خواسته ها ساخته شده تا برای فرد امکان اجرای نقش در نمایشی پایدار و نسبتا مستمر د مقابل دیگران را فراهم نماید. بدین ترتیب فرد با بکارگیری به موقع نقاب با استفاده از روشهای مدیریتی صحنه نمایش تاثیر گذاری خود را در تعاملات رو در رو محکم و پایدار می کند. با این وجود فرمال شهر میخواهد ضمن تغییر در شکل محلات و همچنین ایجاد فضاهای شهری مناسب افراد جامعه را پیش از پیش به هم نزدیک نماید و با درخواست هویتی از فرد ـ کارت اعتباری و...- ، هویت واقعی او را به وی گوشزد نماید. فرهنگ: آيزمن: معماري امروز ما بايد منعكس كننده ي شرايط ذهني و زيستي ما باشد و آنچه كه در معماري امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشي از زندگي ماست. در حقيقت،فرهنگ ساخته اي از فعاليت هاي انساني است، سيستمي از فعاليت هاي پيچيده و در هم تنيده ، يك الگوي عملكردي ممتد، بدين سبب محسوس و ناديدني است . فرهنگ داراي مولفه هاي فيزيكي و نمودهايي هست كه تمامي اين موارد قطعاتي هستند كه الگوي كلي زندگي را به وجود مي آورند . آنها اجزاي درون فرهنگ هستند نه تصوير آن. یکی از ویژگیهای اصلی هر فرهنگی ، چگونگی تقسیم جامعه به عرصه های عمودی و خصوصی است. از قدیمی ترین سکونتگاهها تا کلانشهرهای کنونی ، این تقسیم بندی در فضای شهری قابل مشاهده است، که ارتباطات اجتماعی را هم منعکس کرده و هم شکل می دهد. اما این تقسیمی ساده و صرفا متضاد نیست و طیف وسیعی را در بر می گیرد که دامنه ای از خصوصی ترین تا عمومی ترین عرصه های جامعه و فضاهای شهری دارد. با پیچیدگی زندگی در شهرهای معاصر ، این عرصه ها و ارتباط متقابلشان با یکدیگر پیچیدگی به مراتب بیشتری یافته اند. در این بین ایده ی فرمال شهر می تواند ضمن شکل دهی مناسب فضاهای عمومی و خصوصی شهری، پاشخ گویی رابطه ی فرد با جامعه باشد. در یک بیان فرمال شهر می خواهد ضمن به وجود آوردن بستری مناسب برای افراد جامعه، به حق تنها بودن آنان احترام بگذارد و در کنار آن به افراد این امکان را بدهد که در یک عرصه خصوصی کوچک دوستانه در دل فضای عمومی به کسب تجربه و آموزش از محیط اطراف و دیگران بپردازد. در این اثنا فضاهای عمومی می توانند ابزاری برای کشاندن مردم به گرد هم و تحمل بیشتر یکدیگر و در نتیجه سبب تقویت پیوند اجتماعی شود، چیزی که جوامع امروزی پیش از پیش بدان نیاز مندند. فضاهای عمومی و جذب سرمایه: شاید از دید طراحی شهری بتوان عمده هدف فرمال شهر را خلق فضاهای عمومی شهری دانست. فضا هایی برای گسترش پیوند اجتماعی و حتی ایجاد رقابت اقتصادی، دانست. فضای عمومی می تواند ابزاری برای بازار یابی باشد.مکانها در دنیای اقتصاد به منظور جذب هر چه بیشتر سرمایه سیال با یکدیگر در رقابتند و لذا به ایجاد محیطهای امن و جذاب برای سرمایه گذاران و کارکنانشان نیازمندند.بنابراین بازگشت زیبایی به شهر بعنوان نشانه ای برای بازگشت سرمایه ی بیشتر است. نئو فولدینگ، هندسه ی حاکم بر عناصر شهری فرمال شهر: همان گونه که قبلا اشاره شد هندسه ی شهری دنیای جدید ، هندسه ای است بنام " نئو فولدینگ" که در ذیل بطور خلاصه به آن می پردازیم: نئو فولدينگ معماري نا مكانهايي است كه سرانجام مكانها را در سيطره خويش قرار خواهند داد. مكانهايي كه زماني مفاهيمي با ارزش در دل خود جاي داده بودند و در دنياي فرا مدرن مفاهيمي جديد يافته اند و در اين بين جامعه همانند صفحه اي است كه افراد آن به مثابه نوشته هاي روي آن صفحه اند كه مدام در حال تغيير اند و نئو فولدينگ همان مكان قرار گيري،جنس و... اين صفحه است. نئو فولدينگ دغدغه ي معماري انسانهايي است كه در بستر زمان ، در يك نامكان متولد ميشوند، آموزش ميبينند و... و سرانجام نيز در يكي از اين نا مكانها مي ميرند! نئو فولدينگ معماري ارگانيكي است كه طبيعت، تكنولوژي و انسان از مفاهيم تشكيل دهنده ي آن محسوب ميشوند.مفاهيمي كه در گذر زمان ، در مكاني نو رنگي جديد به خود مي گيرند. نئو فولدينگ معماري پست مدرنيته است كه نمادهاي بارز آن جامعه و تكنولوژي است. نئو فولدينگ معماري فولدينگي است كه انسان دوران سوپر مدرنيته را در ميان فولد هاي خويش به آغوش مي كشد و... نئو فولدينگ بحثي است در جهت خلاف فولدينگ و واژه مكان به شكل امروزي آن ... فولدينگ ريشه در گياهي بنام "ريزوم" دارد؛ گياهي كه تداعي كننده ي انديشه ي افقي است.فولدينگ در پي از بين بردن مبناهاي فكري تمدن غرب و بالاخص منطق و انديشه ي رياضي گونه مدرن است. فولدينگ مغاير با عمود گرايي؛ طبقه بندي و هر نوع سلسله مراتب است. در اين ميان نئو فولدينگ متشكل از فولدهايي است كه ميتواند بسته به نظر طراح؛ طرح؛ سايت و ... بصورتي عمودي يا افقي و يا بصورت آميخته توسعه يابد. لايه هاي افقي نئو فولدينگ مي توانند بستري براي طبيعت، جايگاهي براي توقف و حركت انسان و همچنين مكاني براي تكنولوژي روز باشند.در عوض لايه يا لايه هاي عمودي مي توانند براي شاخص نودن عنصري متضاد با عناصر موجود در لايه هاي افقي بالا روند يا جايي براي قرار گيري تابلوهاي تبليغاتي ديجيتال- ساعتهاي كامپيوتری و یا صفحات ال سی دی باشند. مباني نظري و فكري هندسه نئو فولدينگ: 1.بكار گيري منطقي فولد ها در جهتهاي مختلف عمودي و افقي و... و عدم تاكيد بر افق گرايي مطلق!! 2.ديدگاه پوزيتيويسم و خوشبيني به علم و فناوري ديجيتال 3.توجه به آينده و طراحي معماري متناسب با فرهنگ زمان 4.انعطاف پذيري و تاكييد بر فرم ضعيف 5.آشفتگي و پيچيدگي 6.پايداري و تجديد پذيري 7.احترام به كاربر، سايت و انسان بعنوان نمادهاي جداي ناپذير در نئو فولدينگ 8.استفاده از رنگهاي روشن نظير سفيد در بدنه ي بنا ها 9.توسعه و كشيدگي طبيعت و تكنولوژي بر روي فولدهاي طراحي شده 10.طراحي مكانهايي مناسب بر رو يا زير فولدها براي حركت كردن، نشستن و... 11. صلب بودن و عدم انتقال احساس تعلق به كاربر و در عين حال دارا بودن تعامل سازنده با رفتار او. 12.كاهش برخورد انسان با انسان به كمترين حد ممكن بوسيله عناصر ديجيتال و فناوري 13.استفاده از عناصر عصر ديجيتال بمنظور تبليغات و... 14.نمايش انسان بعنوان روح معماري زمان 15.تعامل و در صورت نياز تقابل بين گروه هاي كاربران 16. تلفيق سازه و معماري و نمايش سازه بعنوان عناصر تشكيل دهنده ي معماري 17.توجه به سايت و تعيين دسترسي هاي متاسب ويژه براي سواره ها و پياده ها 18. نمايش فراواني زمان، فضا و ارائه تصوير و متني از خود انسان بعنوان شاخصه هاي دوران سوپر مدرنيته. 19.توجه به اقليم بعنوان يكي از مهمترين اصول خلق فضا 20.نمايش سياليت و انتقال حس پويايي و حركت 21.نمايش آميختگي فضا و زمان منابع: *. سوپر مدرنیته و نامکانها- مارک اژه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ سایت گروه مجلات همشهری جان بردلی/ترجمه مریم وکیلیان:میشل جاشیم همواره ادعا میکند که طرحهای عجیب و غریبش بر اساس تکنولوژی روز دنیاست و در همین لحظه هم امکان پیادهسازی هر یک از ایدههایش وجود دارد. برای جاشیم 39ساله که استاد معماری در دانشگاه نیویورک و فارغالتحصیل از دانشگاههایی همچون امآیتی، هاروارد و کلمبیاست هیچکدام از این طرحها شباهتی به ایدههای تخیلی فیلمهای هالیوودی ندارد و جالب است که او عملی شدن هر کدام از آنها را در آیندهای نزدیک به وضوح میبیند. حالا بیایید نگاهی به چند طرح میشل بیندازیم. شاید در آخر کار شما هم یکی از طرفداران پر و پا قرص این مرد خلاق شوید. میشل روباتهایی شبیه به وال - ای طراحی کرده به نام «بازیافتکننده فِرز» که وظیفهشان ساخت پل و ساختمانهای عظیم از زبالههای بازیافتی است. این روباتها از زبالههای فلزی، مقوایی یا پلاستیکی، مکعبهای فشرده و صافی میسازند که با آنها میتوان دیوار، ستون یا حتی مبلمان منزل ساخت. میشل عضو یک گروه غیرانتفاعی به نام تره فورم است. اعضای این گروه همگی طراحان و ایدهپردازان خلاقی هستند که کارشان طراحی شهرهای آینده است. میشل معتقد است: «اگر همان افرادی که جادهها را میسازند، اتومبیلها را هم طراحی کنند و همان کسانی که ساخت متروها را برعهده دارند، سیستمی برای حمل و نقل بهتر مسافران در مترو ایجاد کنند، شهرهایی که ما در آینده خواهیم داشت به مراتب زیباتر، سالمتر و از هر جهت دوستداشتنیتر میشوند.» فرض اولیه طراحان گروه این است که «شهرهای آینده را چگونه بسازیم تا خدمات بهتری را بتوان به شهروندان آن ارائه کرد؟» با داشتن این پیش فرض، افراد گروه وارد عمل میشوند و برای هر ایدهای که پیشنهاد میکنند، یک مدل کوچک را شبیهسازی میکنند. گروه تره فورم میزبان سالیانه اجلاسی است که آرشیتکتها و مهندسان شهرسازی در آن شرکت کرده و ایدههای نوین شهرسازی خود را ارائه میکنند. گروه تره فورم در نظر دارد با استفاده از ایده میشل، خانههایی بسازد که دیوارهای آن از تنه درختان پیوندی بوده و این درختان با پیچیدن به دور یک داربست اولیه، تعداد طبقات را افزایش دهند. در نهایت خانههایی داریم که بهجای سیمان و آجر، از مصالح یک موجود زنده ساخته شدهاند و هرچند سال یک بار میشود طبقات تازهای از آن را به خانوادهای جدید فروخت. متن طرحهای دیگر میشل بیشتر متمرکز بر سیستمهای حمل و نقل شهری است. میشل معتقد است در آیندهای نهچندان دور، اتومبیلهای شخصی جای خود را به اتومبیلهای مشترکی خواهند داد که از طریق یک دستگاه خودپرداز، پول آن را میپردازید و در یک چشم بههم زدن اتومبیلی جلوی پای شما سبز میشود. اتومبیل را تا مقصدتان میرانید و بعد از پیاده شدن همان جا رهایش میکنید. حالا نوبت شخص دیگری است که در یک جای دیگر به دستگاه پول بپردازد و از همان اتومبیلی که تا چند لحظه پیش شما پشت فرمانش بودید، استفاده کند. فکرش را بکنید، بدنه این اتومبیلها نرم و اسفنجی است و به قدری قابل انعطاف هستند که این امکان وجود دارد تا چندین اتومبیل به یکدیگر متصل شده و به صورت یک اتومبیل غولپیکر در اتوبان حرکت کنند. میشل میگوید: «الان دوره اتومبیلهایی با اتاقکهای فلزی و محکم تمام شده است. ما در آینده اتومبیلهای نرم و قابل انعطاف میسازیم که بعد از آن دیگر هیچ انسانی در سوانح رانندگی کشته نشود.» همچنین بالنهایی که میشل برای سفرهای درون شهری طراحی کرده است، چیزی شبیه به قطارهای برقی است، با این تفاوت که قلمروی حرکتشان به جای زمین، آسمان است و بهجای ریلکشی، بالنها توسط کابلهایی به هم متصل میشوند و در یک مسیر مشخص هوایی حرکت میکنند. سرعت پرواز این بالنها به اندازهای است که مسافران بتوانند به راحتی از صندلیهای متصل به زیر بالن پیاده شده و یا سوار شوند. این وسیله چیزی شبیه به بالابرندههای اسکیبازان در پیستهای اسکی است، منتها این بار توسط بالنهایی که در سطح اتوبانها حرکت میکنند. مزیتی که این بالنها نسبت به قطارهای برقی دارند، این است که برخلاف رقیب زمینی خود، بالنهای پروازی میتوانند سرنشینان را ازعرض رودخانهها و یا درههایی که پل ندارند، عبور دهند. مسافرین این خطوط پروازی از طریق جتپکهای مخصوصی به بالنها وصل میشوند. میشل این جتپکها را هم درست مثل اتومبیلهایش، نرم و قابل انعطاف طراحی کرده است. این جتپکها به صورت گروهی توسط یک هواپیما یا بالن به حرکت درمیآیند. افراد در ابتدا با جتپکهایشان به بالن یا هواپیما متصل میشوند و در حوالی مقصدشان از آن جدا شده و به تنهایی پرواز میکنند. رئیس دپارتمان معماری دانشگاه تورنتو میگوید: «آنچه در مورد کار میشل منحصر به فرد است این است که او با وجود آنکه میداند تحقق ایدههایش بیشتر به رویا شبیه است تا واقعیت، باز هم برای عملی کردن تخیلاتش از تلاش دست نمیکشد؛ مثلا برای پیادهسازی ایدههای میشل در خوشبینانهترین حالت ممکن، به 150 سال زمان احتیاج است.» میشل خود میگوید: «از وقتی تلفن همراه اختراع شد، چیزی حدود هفت سال طول کشید تا زیرساختهای مخابراتی آن بهطور گسترده در سطح شهرها ایجاد شود. با این حساب برای تغییرات عظیم در شهرسازی دستکم به 40 سال زمان نیاز داریم و اگر این تغییرات را بخواهیم در سراسر جهان اعمال کنیم، این عدد به 150 سال هم میرسد.» ریچارد سومر، همکار میشل جاشیم میگوید: «چشمپوشی میشل از قبول پروژههای عظیم و سودآور معماری و صرف تمام اوقاتش به طراحی شهرهای آینده، حیرتآور است. عجیبتر از آن، انرژی تمامنشدنی او برای طرح ایدههایی است که معلوم نیست خودش در زمان اجرای آنها، هنوز زنده باشد یا نه. مهم این است که میشل با ایدههایش زندگی میکند و همین باعث شده تا او جوان، سرزنده و شاداب بماند.» آینده محیط زیست در دستان چه کسی است؟ اینکه پدران ما از هر چیزی قدیمیترش را میپسندیدند، در بعضی موارد خیلی هم بیراه نیست؛ مثلا همین زمینی که در آن زندگی میکنیم، تا 250 سال پیش در آن هیچ خبری از موتورهای دیزلی، کارخانههایی با سوخت فسیلی و هواپیماهای غولپیکر نبود. یا خیلی از تکنولوژیهای امروزی که آلودگیشان تا این اندازه چهره سیاره ما را تغییر داده وجود نداشتند. اگر تا الان تکنولوژی برای ما صرفا ابزاری بوده تا با سرعت و اشتیاق بیشتری فقط به کارهای خودمان برسیم، به نظر میرسد وقت آن رسیده که از پیشرفتهای علمی جدید، کمی هم برای میزبان چند هزارساله خود خرج کنیم. زمین قرنهاست که در حق ما انسانها رسم مهماننوازی را به جا آورده. شاید دیگر امروز نوبت ادای دین ماست. طرحهایی که در حال حاضر برای آینده محیط زیست ارائه شده است، نشان میدهد که پیشرفتهای جدید چطور هوشمندانه، راهکارهایی را پیشپایمان میگذارد تا مانع تغییرات بیشتر آب و هوایی شویم. ایدههایی نیز مطرح شده که با استفاده از تکنولوژی نوین بتوانیم ذخایر رو به اتمام زمین را برای مدت طولانیتری حفظ کنیم. تصور کنید به جای آسفالت، از صفحات خورشیدی در کف خیابانها استفاده شود. در این صورت دیگر نیازی به سوختگیری اتومبیلها و صفهای طولانی پمپ بنزین نیست. سوخت فسیلی مصرف نمیشود تا آلودگی ایجاد کند و انتقال انرژی از صفحات خورشیدی به کف اتومبیلها، برای حرکت اتومبیلها کافی خواهد بود یا فرض کنید با استفاده از یک روش بازیافت بتوانیم دیاکسید کربنی را که از اگزوز اتومبیلها خارج میشود، مجددا به بنزین تبدیل کنیم. اصلا خیال نکنید که این ایدهها فانتزی یا محال هستند. در حال حاضر گروههایی در سراسر جهان وجود دارد که عدهای دانشمند در آنها گردهم آمدهاند تا با استفاده از آخرین دستاوردهای روز دنیا، به رویاهای جاهطلبانه خود جامه عمل بپوشانند. خیلی از این طرحها حتی مدلسازی هم شدهاند و سازندگانشان فقط منتظر یک چراغ سبز هستند تا ایدههایشان را در دنیای واقعی پیاده کنند. ممکن است پیشرفتهای تکنولوژیک برای ما نامحسوس باشند ولی آرمانشهری که برای حفظ طبیعت ساخته شده است، خیلی سریعتر از این حرفها در حال پیشروی است. 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۶ حرکت از «شهر هوشمند» بهسوی «شهر خردمند» : قسمت اول با توجه به تغییرات شدید در مناظر شهرهای جهانی، زمانی مناسبی برای طرح این سؤال است: یک شهر «خوب» در آینده چگونه است؟ امروزه اهمیت شهرها بهعنوان موتور تغییرات ملی و بینالمللی و محل اسکان بیش از نیمی از جمعیت جهان و تولیدکننده بیش از ۸۰% تولید ناخالص ملی، روزبهروز افزایش مییابد. پیشبینیها نمایانگر این موضوع است که شهرنشینی با رشد جمعیت جهان رابطهی مستقیمی دارد. این امر میتواند تا سال ۲۰۵۰ حدود ۲٫۵ میلیارد نفر را به جمعیت کنونی شهرهای جهان اضافه کند که نزدیک به ۹۰% این افزایش جمعیت در شهرهای آفریقایی و آسیایی متمرکز خواهد بود. تغییر مرکز جاذبه از سمت شهرهای نیمکرهی شمالی و غربی به سمت اقتصادهای نوظهور بدین معناست که تا سال ۲۰۲۵ ترکیب ۶۰۰ شهر برتر ازلحاظ تولید ناخالص ملی تغییر معناداری خواهد کرد، بدینصورت که یکسوم شهرهای کشورهای توسعهیافته از این لیست بیرون خواهند رفت و ۱۳۶ شهر از کشورهای درحالتوسعه (خصوصاً از چین) وارد این لیست ۶۰۰ تایی خواهند شد. در دهه گذشته یا پیش از آن، ایدهی «شهر هوشمند» دیدگاهی غالب برای پیشرفت شهر در سرتاسر جهان بود. ایدهای که اطلاعات و فناوری ارتباطات را به داخل بافت شهری نفوذ داده تا ازنظر بعضی، شهری ایمن، پاک، کارا و با محیطی مناسب ایجاد کند و یا ازنظر عدهای دیگر شهری بیشازحد تمیز، بسیار کنترلشده و ناآرمانشهری ستمگر به وجود آورد. دیدگاه شهر هوشمند به خاطر غیر دموکراتیک بودنش مورد انتقاد قرارگرفته است: «ایدهای اشتباه به روشی اشتباه، برای مردمی اشتباه». با این مباحث میتوان به موضوعاتی که برای افراد اهمیت دارد پی برد: نارضایتی از ایدهی شهر بهعنوان یک ربات بزرگ که از طریق صفحه کنترل هدایت میشود. این امر خود بیانگر نگرانی بیشتر نسبت به این موضوع است که شهر توسط چه کسانی و برای چه کسانی هدایت میشود. بهطور مشخص آنچه آشکار میشود محدودیتهای بالا به پایین است و این موضوع که ابتکارات فناورانه در شهر با استفاده از الگوریتمهایی نوشته و ایجاد میشوند که شهروندان را در نظر نمیگیرند و هیچ آگاهی از مفاهیم اجتماعی و اخلاقی در طراحی یک شهر ندارند. دیدگاههایی هستند که معتقدند جامعهشناسی شهری میتواند نشاندهندهی الگوهای رفتاری و زندگی مردم، چگونگی برخورد آنها با محیط پیرامونشان و با یکدیگر، توسعه فرهنگ و پیچیدگی تمام این موضوعات باشد. اینگونه دیدگاهها باید به استراتژیهایی که میخواهند خردمند باشند (نهفقط هوشمند)، اضافه شود. باید در نظر گرفت که تلاش برای سامانمند کردن رفتار انسانها کار بیهودهای است چراکه رفتار انسانی به ذات خود غیر سامانمند است؛ همچنین باید به یادداشت که توانایی ماشین در عمل و تصمیمگیری بهصورت مستقل موجب حذف عمل و تصمیمات انسانی نمیشود. شهر ذاتاً موضوعی سیاسی است و انتخابهایی ضمنی در مورد حکمرانی، مراکز قدرت، اتحاد اجتماعی، کار، سفر، تجارت، اوقات فراغت و هر جنبه دیگری از زندگی اجتماعی ارائه میدهد. با شناخت این موضوع بازهم نباید این موضوع را نادیده گرفت که فرهنگ؛ هویت و شخصیت یک شهر توسط خود شهروندان تعیین میشود، نه طراحان. شناخت ناکافی از اینکه قدرت در زمان ساخت شهر باید در کجا قرار بگیرید، بزرگترین نقطهضعف شهر هوشمند است و برای اجتناب از تکرار این اشتباه، انسان حتماً باید در مرکز مباحثات در مورد آیندهی شهرها حضور داشته باشد. ارزیابی شهر شهرهایی که اکنون در اقتصاد جهانی پیشرو هستند در طول زمان و به روشهای مختلفی به وجود آمدهاند. بااینحال بازهم میتوان موارد مشابهی را در منحنی توسعهی این شهرها در سراسر دنیا مشاهده کرد و تعدادی از شرایط لازم برای موفقیت و یا شکست شهر را مشخص نمود. درحالیکه مباحث قدیمی شهر را با سلسلهمراتب، نهادگرایی و قدرت مرکزی میشناسانند، ولی مباحث اخیر شهر را بهصورت یک اکوسیستم اجتماعی و کالبدی میبینند. شاخصهای چندگانه و رتبهبندیهای مختلفی برای اندازهگیری فاکتورهای مختلف برای رقابت جهانی شهرها به وجود آمدهاند. پیشتر این عوامل و شاخصها حول محور اقتصاد، نظیر تولید ناخالص ملی، بهرهوری، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تعداد شرکتهای بینالمللی واقع در یک شهر، میچرخید. اخیراً تمرکز بیشتر بر روی اندازهگیری عوامل تأثیرگذار بر روی قابلیت زندگی در یک شهر تغییر یافته است، عواملی نظیر مقرونبهصرفه بودن مسکن، همبستگی اجتماعی، ضریب برابری، امید به زندگی، جمعیت سالم و فضای سبز. در اینجاست که شهرهای نهچندان بزرگ که کمتر موردتوجه رهبران اقتصادی جهان بوده است، اغلب به رتبههای خوبی دست مییابند، نظیر شهرهای برلین، پراگ، فیلادلفیا و بوداپست. برای شهرها، بهبود شاخص قابلیت زندگی نسبت به لزوم توجه به سرمایهی انسانی و توانایی افراد که از محرکهای موفقیت در آینده هستند، درجه اهمیت کمتری دارد. مشخصشده است که توانایی و استعداد افراد میتواند جاذب سرمایه باشد همانطور که سرمایه، افراد بااستعداد و ماهر را جذب میکند. شهرهای جهانی که مراکز سنتی اقتصاد هستند اگر نسبت به افزایش کیفیت زندگی، انسجام اجتماعی، صرفهی اقتصادی و پایداری محیط اقدام نکنند، ممکن است در جذب و نگهداری سرمایههای انسانی دچار مشکل شوند. شاخص Cities in Motion مربوط به دانشکدهی IESE معتقد است که «این موضوع نباید فراموش شود که عوامل انسانی در توسعه و پیشرفت شهر امری اساسی است. هرگونه استراتژی و راهبردی بدون وجود یک اجتماع فعال و مشارکتکننده، هرچقدر هم که هوشمندانه و جامع باشد، بازهم محکوم به شکست است.» سرمایهگذاری بر روی فنّاوری و ایجاد اشتغال، محرکهای مهمی در رشد پایداری هستند، اما تنها زمانی اثرگذار خواهند بود که توسط نیروی کاری قوی و ماهر حمایت شوند، نیروی کاری که بتواند توسعه را تحت کنترل خویش درآورد. ازآنجاییکه جهان در حال تغییر جهت به سمت اقتصاد دانشبنیان است، لذا انتظار میرود که سرمایهی انسانی نقش اصلیتری در تعریف شهر آینده داشته باشد. پویشهای اجتماعی و محیط ساختهشده این تغییر دیدگاه نسبت به شهر (درک شهر بهعنوان یک ماشین اقتصادی)، به دلیل پژوهشهایی که در مورد جامعهشناسی شهری، خصوصاً در مورد ارتباط بین محیط ساختهشده و زندگی اجتماعی در نواحی شهری انجام شد، سرعت گرفت. در اینجاست که محدودیتها و کاستیهای رتبهبندیهای مبتنی بر شاخصهای شهری نمایان میشود. این اندازهگیریها بهناچار طراحی شهری و شرایط اجتماعی را نادیده میگیرند، آنها را بهعنوان عواملی غیرمرتبط در تعیین موفقیت شهر در نظر میگیرند و علاوه بر اینها نمیتوانند مشخص کنند که شرایط شهرها چگونه در طول زمان تغییر کرده است. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهند خصوصیات فضایی یک شهر تأثیر مستقیمی بر روی محیط اجتماعی در هر سطحی دارد و این رابطه در کنار سایر عوامل موجب توسعهی شهر شده است. هیچ فرمول جادویی برای طراحی شهری موفق وجود ندارد، اما نکته کلیدی در طراحی شهری این است: در نظر گرفتن بافت شهری بهعنوان مجموعهای از تجربیات شخصی و جمعی ساکنین، شاغلین و گردشگران که غیرقابلتفکیک از هم هستند. جین جیکوبز در کتاب «زندگی و مرگ شهرهای آمریکایی» بیان میکند که «مرگ» نواحی شهری، ناشی از حذف فعالیت عابران پیاده از خیابانهای شهری است. سرزندگی شهری با «بالهی پیادهرو» که با صفهای متنوعی از مردم در تمام اوقات روز انجام میشود، پدید میآید. استفادهی مناسب از نواحی پیاده موجب افزایش ایمنی عمومی، ارتقای سلامت، بهبود اقتصاد محلی و مشوق روابط چهره به چهره خواهد بود. فضاهای شهری باید برای سهولت استفادهی پیاده بهمنظور «ساخت یک دارایی ایمن… بدون حضور غریبهها» طراحی شوند. همین اعتقاد بود که جیکوبز را وادار کرد تا رهبری مقاومت در برابر برنامهی پیشنهادی رابرت موزس، مبنی بر ساخت بزرگراهی چهار باندِ در سرتاسر منهتن، در اواخر دهه ۵۰ میلادی را بر عهده گیرد. جیکوبز ملزومات مختلفی را برای ساخت و حفظ سرزندگی شهری در شهرهای آمریکا ترسیم کرد (ایدههای او در شهرهایی نظیر فلورانس، رم و سئول اجرا شده و کاربردی به نظر میرسند). براساس ایدههای او، اولازهمه ناحیهای باید بیش از یک کاربری اصلی داشته باشد و در بهترین حالت بیش از دو کاربری. این کاربریها مردم با اهداف مختلف را جذب میکنند که درنهایت موجب ظهور مشاغل مختلف خواهد شد و هنگامیکه کاربریهای اصلی محله بهگونهای ترکیب شدند که مردم را در اوقات مختلف روز جذب نمایند، اقتصاد محلی رونق خواهد گرفت و حضور مشتریهای دائمی را تضمین میکند. بهطورکلی ناحیهای که در آن عملکردهای متنوعی باشد، میتواند گروههای مختلفی از مردم را از طریق ترکیب ادارات، خردهفروشیها، خانهها و امکانات فرهنگی/ فراغتی جذب کرده و اقتصاد محله را متنوع نگه دارد. تنوع فعالیتهای اقتصادی توسط تنوع در عمر بنا و کاربری ساختمانهای محله ایجاد میشود. این موضوع امکان ترکیب مشاغل با درآمدهای کم تا زیاد و ترکیبی از انواع اجارهبها را فراهم میآورد. او تغییراتی که نیویورک با آنها مواجه بود را مشاهده نمود. ساختمانهای قدیمی و ارزان هیچ کمکی به رشد کاربریهای اولیه در منطقه نکرده بودند (شرکتهای جدید ترجیح میدادند که در ساختمانهای قدیمیتر با اجاره پایین فعالیت کنند)، درحالیکه ساختمانهای بزرگمقیاس عادت نداشتند تا خود را با محیط پیرامونشان تطبیق دهند یا در طول زمان تغییر کنند. جیکوبز همچنین نتیجه میگیرد که بلوکهای شهری باید کوچک باشند، چراکه بلوکهای مستطیلی بزرگ موجب کاهش ترکیب مؤثر مردم و کاربریها میشود. این امر خود باعث کاهش عبور و مرور در خیابانها میشود. بلوکهای کوچکتر موجبات ارتباطات بیشتر میان مردم را فراهم میکنند و باعث کم شدن ترافیک میشود که همین امر مشوق حضور مردم بوده و سرزندگی را افزایش میدهد. سرانجام هم اینکه تراکم مردم و ساختمانها نواحی سرزندهای میسازد که قادر به جذب مردم برای اهداف مختلف خواهد بود. او تأکید میکند که تمام این فاکتورها کاملاً ضروری بوده و اغلب در ساخت محیط شهری مناسب به هم وابسته هستند؛ همچنین کاربری مختلط نمیتواند در مناطقی با تراکم پایین، بلوکهای بزرگ و ساختمانهای مشابه هم به وجود آید. جیکوبز بر اهمیت ابعاد انسانی شهر و مفاهیم اجتماعی طراحی شهری تأکید میکند و به ساختار شهر بهعنوان یک کل سامانمند مینگرد. کریستوفر الکساندر نظرات خود در کتاب «شهر درخت نیست» را بر پایهی همین مفاهیم بیان میکند. او در این کتاب به این امر میپردازد که الگوهای همپوشانی ساختارهای اجتماعی و ساختارهای کالبدی برای داشتن اجتماعاتی سالم و پرطراوت ضروری است. وقتیکه در محیط کالبدی و ساختهشده این همپوشانیهای اجتماعی نادیده گرفته میشوند، اتصالات و ارتباطات اجتماعی درون جوامع کمرنگ شده و مشکلاتی به وجود میآید. الکساندر ساختار درختی فضاهای ساختهشده را با ساختار نیمه شبکهای روابط اجتماعی مقایسه کرده و بیان میکند که ما فضاهایمان را بر پایهی ساختار درختی طراحی کرده و با این کار نوعی طبقهبندی غیرطبیعی را بر مجموعهای طبیعی و نرمال تحمیل کردهایم و باعث در هم آمیختن ارتباطات اجتماعی شدهایم؛ درحالیکه زندگیها و جوامع ما بهصورت طبیعی در یک ساختار سیال نیمه شبکهای باهم مرتبطاند، ولی ما به ساخت فضاهای شهریمان بر اساس ساختار درختی ادامه میدهیم. ارتباطات ضعیف کالبدی در یک شهر میتواند موجب تضعیف ارتباطات اجتماعی شود و «ما کور خواهیم بود اگر محدودیتهای جابجایی در شهرهایمان را که به سبب تبعیض نژادی و طبقات اجتماعی به وجود آمدهاند، نادیده بگیریم» این موضوع خصوصاً در شهرهای آمریکا مشاهده میشود، جایی که گستردگی جغرافیایی مناطق مختلف و تقسیمبندی میان شهر و مناطق حومهای موجب وابستگی به ماشین، ایجاد امکان جابجایی تنها برای ثروتمندان، تمرکز فقر در نواحی خاصی از شهر و تشدید تبعیض نژادی شده است. بهعبارتدیگر جابجایی فیزیکی و جابجایی اجتماعی بیشتر ازآنچه تاکنون بیانشده باهم در ارتباطند و توسعهی اجتماعات عملکردی اغلب در داخل بافت کالبدی یک شهر ایجاد میشود. ریچارد سنت، این فرایند ساخت جوامع را بهصورت نوعی از مقابله و یا گاهی اصطکاک دید و در برابر استریلیزه کردن فضاهای شهری که توسط فناوریهای جدید نظیر صفحات شیشهای امکانپذیر شده و توسط معماران شهر تقدیس میشد، ایستادگی کرد. اینگونه معماری موجب ایجاد مناظر شهری نامناسب و ساختمانهای ایزوله شده بود که آنها را از هرگونه صدا، لمس و سایر اقدامات انسانی دور نگاه میداشت. ریچارد راجرز و آن پاور نویسندگان «شهرهایی برای کشوری کوچک»، معماران مدرنیست را به خاطر ساختن فضاهایی منظم، تمیز و کارا ولی ازنظر اجتماعی بدون روح و مرده موردانتقاد قرار میدهند. در اینجا آنها همانند ریچارد سنت فکر میکنند و همانند او شهر را بهعنوان واحدی ایدئال برای همبستگی اجتماعی و تعالی هویت و شخصیت فردی میدانند. ریچارد سنت شهر «باز» یا «انسانی» را متنوع، پیچیده، نامنظم در شکل، «دوستانه برای غافلگیری» و تعریفشده توسط ناهنجاریها فرض میکند. او فرهنگ یک شهر را بهعنوان «موضوع تجربه … تفاوت طبقات اجتماعی، سن، نژاد و چشیدن بیرون قلمرو مشابه یک شخص» میداند و معتقد است که محیط ساختهشده باید منجر به چنین تعاملات و «ارتباطاتی میان غریبهها» شود، نهفقط در یک مکان خاص بلکه بهصورت پایدار در طول زمان. ارتباطات درون اجتماعات که اغلب مبهم، ارگانیک و غیرمنتظره هستند، در طول یک دورهی طولانی ارتقا مییابند. این ارتباطات برای شکوفا شدن نیازمند یک سیستم باز منعطف هستند و در همینجاست که بافت شهری شهرهای مدرن اغلب در حمایت از محیط اجتماعی عملکردی ناتوان است. ریچارد سنت به فرمهای بصری شهر و عملکردهای اجتماعی آن اشاره میکند: کاربری ساختمانها یا از قبل مشخصشدهاند و یا بسیار سختگیرانه دنبال میشوند. طول عمر محیطهای شهری مدرن در مقایسه با ساختار شهرهای قدیمی بسیار کاهش پیداکرده است. میانگین طول عمر مسکنهای اجتماعی در انگلستان ۴۰ سال و برای آسمانخراشهای نیویورک فقط ۳۵ سال است. این امر تنها مسئلهای زودگذر و کوتاهمدت در محیط کالبدی نیست، ما باید به پیامدهای محروم کردن اجتماعات از زمان و فضایی که برای رشد احتیاج دارند، توجه کنیم. درک این موضوع که محیط شهری تجربیات اجتماعی ما را شکل میدهد، خواهان نگرش به برنامهریزی شهری بهعنوان موضوعی است که علاوه بر فنّاوری به اخلاق هم نیازمند است. ایراد اصلی وارد بر شهرهای هوشمند، نادیده گرفتن ذات سیاسی شهرهاست و برای اجتناب از تکرار این اشتباه باید دانست که باوجوداینکه الگوریتمها و تجهیزات خودکار میتوانند وظایف فیزیکی را انجام دهند و محاسبات را بهتر و کاراتر از انسان انجام دهند، ولی نمیتوانند در مسائل هنجاری کارا باشند. خودکارسازی میتواند بهخوبی به عملکرد سیستم کمک کند، اما همچنان به دست انسان بر روی خود احتیاج دارد. نویسنده: فوبی ویلیامز مترجم: الهه اصدقی منبع: رویدادهای معماری لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۶ شهرهای آینده: حرکت از «شهر هوشمند» بهسوی «شهر خردمند» : قسمت دوم فنّاوری و تغییر حس مکان بسیاری از ارزیابیهایی که به بررسی زیرساختهای فناورانهی شهرها میپردازند (زیرساختهایی نظیر ارتباطات پهن باند (Broadband)، سرمایهگذاری بر روی ارتباطات از راه دور و غیره) تنها در صورتی ارتباطی را فناورانه میدانند که نیاز به مجاورت کالبدی و اثرات فضایی را حذف کند؛ اما اینگونه ارزیابیها اهمیت فعالیتهای گروهی و ارتباطات چهره به چهره را دستکم گرفتهاند. ادوارد گلسر معتقد است «ما گونههایی اجتماعی هستیم که با قرارگیری در کنار افراد هوشمند، هوشمندتر میشویم و به همین دلیل است که شهرها رونق میگیرند.» او در ادامه توضیح میدهد که چرا هنوز شرکتها بهجای استخدام کارکنانی که از راه دور و بهوسیلهی خطوط اینترنت و تلفن باهم در ارتباط باشند، مبالغ گزافی را برای اجارهی دفاتر کاری در مراکز شهرها متقبل میشوند و اینکه چرا کارمندان هنوز وقت و پولشان را برای رفتن به محل کار و ارتباط با سایر کارکنان هزینه میکنند. توانایی برقراری ارتباط از راه دور در یک ناحیهی وسیع، موجب حذف نیاز به فضاهای شهری خوب طراحیشده و مجاورت فیزیکی نمیشود. چگونگی تغییر حس مکان در شهروندان با توجه بهسرعت بالای رشد و توسعه فناوری سؤالی نسبتاً جدید است: چگونه ممکن است این پیشرفتها را تحت کنترل درآورد (پیشرفتهایی که بر اساس تعریفشان مستقل از مکانی خاص هستند) و در همان حال حس مکان و ارتباط با دیگران را نیز حفظ نمود؟ در نظرسنجی موسسهی Heartland Monitor در سال ۲۰۱۵، ۳۹% از پاسخدهندگان معتقد بودند که دسترسی و استفاده گسترده از فنّاوری کیفیت زندگی مردم آمریکا را به سبب «ایزوله کردن مردم از همسایگان و کسبوکارهای محلی، و تضعیف حس تعلق اجتماعی در میان همسایگان»، کاهش داده است. فراموش کردن این نکته بسیار آسان است که روابط ما با فناوری دیجیتال بسیار جدید بوده و ما در میان فرایندی مداوم از تصمیمگیریها هستیم؛ تصمیمگیری در مورد اینکه چگونه میخواهیم فنّاوری، زندگی و تجربیات ما را شکل دهد. بخشی از این سؤال تصدیق میکند که کنترل و کاهش این حس که فنّاوری جایگزینی برای ارتباطات اجتماعی واقعی و حس تعلق به مکان است، در اختیار خود ما است و اذعان دارد که پیشرفت و بهرهگیری از فنّاوری باید با تعهد نسبت به تقویت آن همراه باشد، نه تلاش برای نابودی آن. با گسترش و در دسترس تر بودن فنّاوری دیجیتال، کانالهای ارتباطی بیشتری دموکراتیزه میشوند: گسترش عرصه برای انجام مباحثات عمومی، قرار دادن حجم زیادی از اطلاعات بهصورت رایگان در دسترس عموم و فراهم کردن دسترسی رایگان به منابع آموزشی. وقتی فنّاوری بدینصورت تحت کنترل درآید میتواند موجب تقویت تجربیاتی شود که ما را با مکان و سایر افراد مرتبط میسازد. با نگاهی به سایتها و اپلیکیشن هایی نظیر Taskrabit، RelayRides، Neighborgoods، JustPark (پلتفرمهای peer to peer که بر اساس اعتماد عمومی، قرض دادن و به اشتراک گذاشتن همهچیز از ماشین و دوچرخه گرفته تا مهارتهای فردی، حیوانات خانگی و فضای اضافی) را تسهیل کردهاند) متوجه میشویم که در کاربرد فنّاوری نبوغ بیشتری به خرج دادهشده است تا ایجاد خود فنّاوری؛ کاربردهایی نظیر ایجاد ارتباطات، به اشتراک گذاشتن یک مهارت یا منبع، صرفهجویی در هزینهها، کاهش پسماند و بازساخت رابطهی سنتی تولیدکننده_ مصرفکننده. صحبت در مورد شهرها بهعنوان مکان تجربیات شخصی و فردی، اجتماع، تصمیم و مقابله، نیازمند توجه به این موضوع است که ما چگونه میخواهیم زندگی کنیم و چگونه محیط و منابع در اختیارمان، میتوانند به این موضوع کمک کنند. برابری اجتماعی و توسعهی شهر رشد هوشمند و مشارکت اقتصادی از ملزومات یک شهر خوب است، جایی که رهبران شهر فرصتهای رشد را تشخیص و تقویت کرده و مطمئن میشوند که تمام شهروندان از رفاه شهری برخوردارند. همچنین رهبران شهر باید این حقیقت را بدانند که رشد اقتصادی علاوه بر فراهم آوردن فرصتهای زیاد، نیازمند ملزوماتی نظیر سرمایهگذاری در بخش سرمایهی انسانی، آموزش، فرصتهای شغلی و زیرساختهایی برای ایجاد پایداری نیز هست. با افزایش شواهد مبنی بر اینکه سرمایه انسانی کم و سطح بالای نابرابری موجب سرعت گرفتن چرخهی اقتصادی رونق- رکود میشود، تصمیم سازان مجبورند با دقت به ملزومات کاربردی برای ایمن کردن شرایط در جایی که رشد هوشمند میتواند شکوفا شود، توجه کنند. همچنین باید به درخواستهای هنجارمند برای برقراری عدالت در هنگام تلاش برای اطمینان از بهرهمندی همگان از رفاه، اهمیت دهند. اقتصادهای درجا مانده و نابرابریهای شدید میتواند ناشی از رویکرد اقتصادی «رشد به هر قیمتی» یا مدیریت ضعیف هزینه و فایده باشد. این موضوع خصوصاً در طول دورهی اعیانیسازی (Gentrification) شهرهای پررونق جهان اتفاق افتاد، بهطوریکه محلات در حال فرسودن تحت فرایندی از بازآفرینی (Regeneration) قرار گرفتند که طی آن افراد ثروتمند در محله نفوذ کرده و جایگزین ساکنین قدیمی شدند. بسیاری از شهرها در حین تلاش برای داشتن مناطق شهری سرزنده و قابل سکونت، دیگر برای سکونت افراد کمدرآمد مقرونبهصرفه نبودند و اغلب پروژههای بازآفرینی شهری منجر به جابجاییهای اقتصادی و اجتماعی شد. ایجاد تعادل بین سرمایهگذاری بر روی فضاهای شهری ایمنتر و تمیزتر با ویژگیهای فرهنگی مطلوب ازیکطرف و از بین بردن تنوع و برابری با دور نگاهداشتن ساکنین کمدرآمد از محله از طرف دیگر، کاری بسیار دشوار است، اما همواره راههایی وجود دارد که با بهرهگیری از آنها میتوان اطمینان یافت که بازآفرینی و فراگیری تمام قشرهای جامعه دو موضوع ناسازگار باهم نیستند؛ راههایی نظیر کاهش مالیات املاک، مقررات منطقه بندی، بودجهبندی مشارکتی و کنترل اجارهبها. واکنشهای مؤثری نسبت به عمل اعیانیسازی، خارج از روندهای سیاسی مرسوم در حال ظهور است. این واکنشها در قالب تحرکات اجتماعی و تشکیل ائتلافهای مختلف بروز مییابند. در بسیاری از شهرها، مردم با تهدید به اخراج از طرف کمپانیهای مدیریت املاک مواجه شدهاند که مقاومت از طرف ساکنین و کسبوکارهای محلی (که ائتلافهای اجتماعی نظیر بیزیم کایز در برلین و اتحادیه تجارت شرقی در لندن را شکل دادهاند) و خیزش آنان در برابر جریان اعیانیسازی را در پی داشته است. بیم آن میرود که گسترش فضاهای عمومی با مالکیت خصوصی (که از آنها با عنوان Pops[1] یاد میشود) نشانهی دیگری باشد از ظهور شخصیتهای حقوقی که در فرایند اعیانیسازی شهر پدید آمده و رشد میکنند. بسیاری از پارکها و میدانها عمومی در شهرهایی نظیر لندن، لیورپول، بیرمنگام و … تحت مالکیت کمپانیهای بخش خصوصی هستند. این فضاها تمیز و منظم هستند اما قصد ما این است که از تأثیر چنین فضاهای بهشدت مدیریتشدهای بر روی روان و رفتار مردم سؤال کنیم. بهطور خاص مفهوم محیطی که تنها برای شناخت ارزش کار کردن و خرج کردن پول طراحیشده است، چیست؟ Pops عموماً بسیاری از رفتارهای غیرساختارمند و غیرارادی افراد را که از اصول اولیهی آزادی مدنی است، ممنوع میکنند، بنابراین مشکل ما با این فضاها امری فراتر از مسئلهی مالکیت آنهاست. موضوع نگرانکننده این است که اینگونه فضاها که با هدف بهینهسازی رفتار استفادهکنندگان، مورد نظارت و مدیریت شدید قرار میگیرند، در بهترین حالت بیروح و در بدترین حالت محرومکننده و سرکوبگر خواهند بود. گسترش فضاهای عمومی با مالکیت خصوصی و تجاری کردن زندگی مدنی، نیرویی قوی است که به نظرات مایکل سندل مبنی بر تغییر اقتصاد بازاری به سمت اجتماع بازاری قوت میبخشد و عدم قبول آن نشان از آگاهی سطحی از این هرجومرج است. شهر باز و انسانی که ریچارد سنت در نظر داشت، شامل بازهی کاملی از فعالیتهای مدنی است که توسط بخش زیادی از مردم انجام میشود. این شهر با خود میزانی از رفتارهای اتفاقی را میآورد که تلاش برای حذف آنها نه امکانپذیر است و نه مطلوب. شهرهای مدرن اغلب بین اثرات تکنوکراسی بیشازحد و گرایشهای لسهفِر بازار [رویکردی اقتصادی است که طبق آن تراکنش میان افراد باید عاری از هرگونه دخالت حکومت باشد. لسه فر از مبانی فکری اقتصاد آزاد محسوب میشود.] بهعنوان مسیر توسعهی شهر، گیر افتادهاند. این موضوع در مواردی نظیر Pops، جایی که مداخلات نهادی بالا به پایین نظم را بر فضا تحمیل میکنند و جایی برای خلاقیت و تجربیات فرهنگی باقی نمیگذارند و همچنین در تبدیل بیسروصدا و آرام منابع عمومی به کالا که شهر را بهصورت ذخیرهای برای ثروتمندان ارائه میدهد، خود را آشکار میسازد. مشکل این نیروها که چنین اثراتی را بر روی الگوهای توسعه شهر میگذارند این است که فضای شهر را چنان میفشرند که تمام چیزهای ارزشمند در شهر از بین بروند. سیستمهای بهینه و سادهشده میتوانند بر چالشهایی غلبه کنند که از قدیم جزو مشکلات محیطهای شهری بودهاند مانند ازدحام، کثیفی، آلودگی و …، اما این سیستمها چیزی بیشتر از اینها را از زندگی مردم حذف میکنند؛ همانگونه که عثمان هاکو اشاره میکند این اقدامات نوآورانه «شهرها را قابلتحمل کرده اما ارزشمند نمیکنند.» بخشهای جذاب، انسانی و فرهنگی یک شهر از نظم سلسله مراتبی و تصور بازار آزاد ناشی نمیشود. این موضوع در هنگام توجه به قواعد طراحی شهرهای خوب، ایجاد تناقض میکند؛ به نظر نمیرسد که عناصر شهری که برای مردم دارای بیشترین ارزش است، چیزهایی باشند که بتوان طراحی یا کنترل آن را به محیط واگذار کرد. در حقیقت بیربط به نظر میرسد اگر مفهوم چیزی مثل فرهنگی بودن را نتیجه تلاشهای عمدی یا مداخلات سلسله مراتبی دانست. مشکل در اینجا پیدا کردن راههایی است که فعالانه از فضا حمایت کنند، بهگونهای که فرهنگ و معنا بهصورت طبیعی توسعه یابند و در همین حین قادر باشند از مداخلات شدید سلسله مراتبی و گرایشهای لسه فر که میتوانند به چیزهای ارزشمند شهر ضربه بزنند، اجتناب ورزند. باید دانست که نهادهایی قوی و اقتصادی پویا مهم هستند، اما بهتنهایی نمیتوانند شهری بسازند که منجر به ایجاد تنوع، خلاقیت، هویت، تاریخ و اجتماعات محلی شوند: ویژگیهایی که شهرهایمان را به مکانهایی جذاب برای غنی ساختن زندگیهایمان تبدیل میکنند. شهرها در حکومتهای ملی خود آگاهی از زمینهی ملی که شهرها در بستر آن رشد و توسعه مییابند دارای اهمیت است. اغلب وقتیکه یک کشور با دورهای از رشد پایین اقتصادی یا کاهش مشروعیت نهادی مواجه میشود، تناقضی به وجود میآید که بهموجب آن اتکا به شهرها برای حفظ و تقویت فعالیتهای اقتصادی کشور هم بخشی از درمان است و هم بخشی از مشکل. وابستگی شدید به ثبات و تابآوری اقتصاد شهرها متأسفانه با شکاف اقتصادی شدید بین مناطق شهری و روستایی همراه شده است که از طریق باز توزیع امکانات مالی که عمدتاً در شهرها تولید شدهاند میتواند مرتفع شود. پس از یک دوره طولانی رشد پایین اقتصادی، اکنون بریتانیا به تولید ناخالص ملی وابسته شده که عمدتاً در لندن تولید میشود و همواره در حال افزایش است. این رقم در سال ۱۹۹۷، ۱۸٫۷%، در سال ۲۰۱۵، ۲۲٫۷% و بر اساس پیشبینیها در سال ۲۰۲۲ حدود ۲۴٫۸% خواهد بود. این در حالی است که این کشور با فشار مضاعف برای نشان دادن فاصله رفاه بین پایتخت و سایر قسمتهای کشور مواجه است. این شکاف زمانی که هماهنگی بین کشور و بزرگترین شهر آن درزمینهی بازار مسکن، بازار کار و بخشهایی از جامعه از بین میرود، بدتر نیز میشود. در اینجا مقایسه بین شهرهای یک کشور برای مشخص نمودن عوامل مرتبط با موفقیتها و شکستهایشان مفید خواهد بود. «ظهور و سقوط اقتصادهای شهری» دلایل تفاوت میان توسعهی سانفرانسیسکو و لسآنجلس را بررسی میکند. این دو شهر بزرگ و پیشرفته در ایالت پر از منابع کالیفرنیا با اقتصادهای خدماتی و صنایع مختلف، دارای نیروی کار آموزشدیده و دانشگاههای معتبر جهانی هستند. در سال ۱۹۷۰ لسآنجلس و منطقه خلیج سانفرانسیسکو در بسیاری از معیارها تقریباً شبیه هم بودند، سطح نوآوری، میزان سرمایهگذاری، آموزش و مشاغل خلاقانه؛ تنها در درآمد سرانه اختلافی چهاردرصدی داشتند. پسازاین زمان این دو شهر دو الگوی متفاوت از توسعه را تجربه کردند و امروزه منطقهی خلیج عملکرد بسیار بهتری در بسیاری از معیارها و شاخصها داشته است. اختلاف در درآمد سرانه بین این دو شهر اکنون یکسوم است و درحالیکه منطقهی خلیج موقعیت خود را بهعنوان رتبه اول در مناطق شهری ایالاتمتحده تثبیت کرده و «سیلیکون ولی» را بهعنوان پایتخت فنّاوری جهان در خود پرورش داده است، لسآنجلس از رتبه چهارم در سال ۱۹۷۰ به رتبه ۲۵ در سال ۲۰۰۹ سقوط کرده است. استورپر و همکاران این موضوع را ناشی از تفاوتی ظاهراً ناپیدا در حکمرانی، سیاست و فرهنگ تجارت در دو شهر میدانند. سانفرانسیسکو نوعی فرهنگ نوآورانهی «منبع باز» را در پیش گرفت، کانالهایی برای حرکت مردم، جریان ایدهها و سرمایه میان شرکتها و بین کسبوکارها و بخش دانشگاهی گشود. «کالجهای ناپیدا» در موفقیت منطقه خلیج سانفرانسیسکو عاملی کلیدی هستند: شبکههای پویایی از سرمایهگذاران، کارآفرینان و دانشمندان که باعث نوآوری شده و موجب ارتقای بخش صنعت شدهاند. در مقابل، لسآنجلس فرهنگ بالا به پایین بیگ داگ[۲] را به نمایش گذاشت و بهاشتباه تصور کرد که کاهش هزینهها و بریدن روبانهای قرمز میتواند آنها را بهروزهای باشکوه سرمایهداری قرن بیستم بازگرداند. این طرز تفکر در مقایسه با سرمایهداری بهشدت نوآورانه، جسارت محور و مبتنی بر کارآفرینی که در خلیج سانفرانسیسکو دنبال میشود، بسیار ضعیف جلوه میکند. بااینحال لسآنجلس توانست در نمودهای عدالت اجتماعی نظیر فراهم آوردن شغل برای کم مهارتان و کارگران با دستمزدهای پایین در مقایسه با تگزاس، آلاباما و مکزیکو عملکرد بهتری داشته باشد. این در حالی است که سطح بالایی از نابرابری در سانفرانسیسکو مشاهده میشود. این موضوع میتواند درسهایی به ما بیاموزد: اینکه معیارهای اقتصادی، دربرگیرندهی تمام چیزهایی که باید در مورد شهر بدانیم نیستند. مثال لسآنجلس و سانفرانسیسکو تنها نشان میدهد که رشد و تغییر واقعی نیازمند انجام فعالیتهای مختلفی در سیستم پیچیدهای از کسبوکارها، ساکنین، دولت و مؤسسات آموزشی است. این مثال بر متغیرهای بسیار منحصربهفرد و غالباً غیرقابلپیشبینی که منحنی توسعه شهر را شکل میدهند همچنین بر لزوم درک شهر بهعنوان سیستمی از اجزای به هم مرتبط تأکید میورزد؛ محیطی که بازیگران مستقل (هم فردی و هم جمعی)، با یکدیگر و با سازمانها، بازارها و مکانهای مختلف در ارتباطاند. بهرهگیری از این دیدگاه در اندیشههای شهری امری نسبتاً جدید است، همانطور که سیدنی چکلند بیان میکند؛ «اقتصاد کلاسیک … در کنار نادیده انگاشتن رفتارهای جمعی بهعنوان بخشی از سیستم خود تعادلی نیوتن، شهر را نیز بهطور گستردهای نادیده گرفت و با آن جدی رفتار نکرد. بنابراین در اقتصاد کلاسیک شهر توسط هر فردی که اقدام به خریدوفروش کالای خود یا دیگران کند، ساخته و حفظ میشود.» اینگونه پیداست که برنامهریزی شهری موفق در نقطهی برخورد ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فنی و معماری شکل میگیرد و داشتن دیدگاه لسه فر برای شهر، بهعنوان یک ارگانیسم خودتنظیم کننده که نیازی به پیروی از جهتی آگاهانه ندارد، هدف شهر را در کاملترین شکلش نادیده میگیرد. دیدگاه جامعتری از شهر ارتباط میان طراحی محیط کالبدی و پرورش انسان آگاه را بهخوبی درک کرده است و معتقد است که بهترین فضاهای شهری آنهایی هستند که انگیزههای فردی را با فعالیتها و رفتارهای جمعی و نیز با جوامع کوچک تطبیق میدهند. سؤال راجع به خصوصیات «شهر خوب» بهگونهای است که هر فرد جواب کاملاً متفاوتی خواهد داد. برای شروع، داشتن دیدگاه سیستمی و تشخیص ارتباط بین عناصر گوناگون ساختار پیچیدهی شهر، مناسب است. درحالیکه به نظر میرسد دیدگاه شهرهای هوشمند از این رویکرد پیروی کرده و از ابرداده، تجهیزات دیجیتالی و اینترنت اشیا استفاده میکند، ولی به خاطر شکستهای پیدرپی شهر هوشمند در مورد آگاهی از اینکه مردم چطور با این تصویر هماهنگ میشوند، نمیتوان آن را بهطور کامل سیستماتیک دید. درواقع هیچ قاعدهی سفت و سختی وجود ندارد که نشان دهد چه چیزی در آینده شهر را «خوب» میکند، اما ضرری ندارد اگر فرض کنیم که هر شهر بر اساس دیدگاهی محدود از اینکه چگونه انسان در مورد خواستهها و نیازهایش بهصورت فردی و جمعی رفتار میکند، ساخته میشود و در این راستا اغلب گرایشهای شلوغ و بینظم محکوم به شکست هستند. [۱] privately-owned public spaces [۲] top-down ‘big dog’ corporate culture نویسنده: فوبی ویلیامز مترجم: الهه اصدقی منبع: رویدادهای معماری لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده