Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ برای فضاهای باريک شيارگونه و يا المان های نوع درزه (Crack-type) مرزهای دو سطح مقابل يکديگر بسيار نزديک به هم هستند و بدين ترتيب بر هم منطبق هستند. چنين شرايطی بی ثباتی های عددی را چه در روش مستقيم و چه غير مستقيم ايجاد می کند. اين موضوع منجر با اين امر می شودتکنيک های ويژه ای برای مدلسازی معدنکاری کانسارهای رگه ای يا عدسی شکل مورد نياز است برای فضاهای باريک شيارگونه و يا المان های نوع درزه (Crack-type) مرزهای دو سطح مقابل يکديگر بسيار نزديک به هم هستند و بدين ترتيب بر هم منطبق هستند. چنين شرايطی بی ثباتی های عددی را چه در روش مستقيم و چه غير مستقيم ايجاد می کند. اين موضوع منجر با اين امر می شودتکنيک های ويژه ای برای مدلسازی معدنکاری کانسارهای رگه ای يا عدسی شکل مورد نياز است. روش جابجائی ناپيوستگی برای حل مسائلی که شامل حفاری های نوع درزه می شود مخصوصاً مناسب است. گرچه روش DDM از لحاظ تکنيک نوعی از روش BEM غير مستقيم محسوب می شود ولی متغيرهای مجهول در آن جنبه های فيزيکی معنی داری از مسئله را بيان می کنند. جابجائی نسبی ميان سقف و کف فضای حفاری به عنوان يک جابجائی ناپيوستگی تلقی می شود. مؤلفه عمودی بردار جابجائی ناپيوستگی با نام بست (Closure) و مؤلفه های متقاطع آن به نام مؤلفه های راندن (Ride) گفته می شوند. از آنجا که سقف و کف فضاهای معدن در يک المان آورده شده اند، بی ثباتی های عددی حذف می شوند. همين طور گنجاندن دو سطح در المان ها موجب کاهش در تعداد المان های لازمه برای عمل المان سازی مسئله می شود. هرچند هر دو روش المان سازی مستقيم و غيرمستقيم را می توان برای مسائل غير خطی و غير همگن بکار برد ولی استفاده از اين ها در مسائل همگن خطی آسان تر است. به هر حال برای اداره مواد غير همگن بايد معدلات انتگرالی مرزی با انتگرال های حجمی بهبود بخشيده شود، فرايندی که نياز به المان سازی داخلی حوزه مسئله دارد. چنين مسائلی در مواردی بوجود می آيند که مقاومت و خواص شکل پذيری يک ماده معدنی با سنگ درون گير آن متفاوت باشد. وجود انتگرال های حجمی و سطحی منجر به ايجاد پيچيدگی های بيشتری خواهد شد. با اين وجود روش جابجائی ناپيوستگی به عنوان يک استثناء قادر به مدلسازی مسائل دو جنسيتی به نحو بسيار مناسبی می باشد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده