spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ شاید بتوان گوهر بینش آزاد مردانه را در ده دستور نوین خلاصه کرد، اما نه به عزم آنکه این ده دستور جانشین ده فرمان شوند، بلکه برای تکمیل آن. ده فرمانی که من، به عنوان معلم، می توانم مقرر دارم بدین شرح است: 1_هیچ گاه هیچ چیز را یقین مپندار. 2_زنهار مپندار که کوشش برای پوشاندن حقیقت کاری بجا است، زیرا بی تردید حقیقت از پرده بیرون خواهد افتاد. 3_هرگز در پی آن مباش که این اندیشه را که "بی تردید کامیاب خواهی شد" فرو خوابانی. 4_هر گاه با مانعی، حتی از جانب شوهر یا فرزندانت، روبرو شدی بکوش تا با دلیل، ونه با آمریت، بر آن پیروز شوی، زیرا پیروزی بر اساس آمریت خواب و خیال است و فریب. 5_برای آمریت دیگران حرمت قائل مباش، زیرا همیشه آمریتهای متضاد وجود دارند. 6_برای از بین بردن عقیده هایی که به نظرت مهلک می رسند به قدرت دست میاز، زیرا اگر چنین کسی آن عقیده ها تو را از میان خواهند برد. 7_از داشتن عقیده ای مخالف عقاید عموم بیمناک مباش، زیرا هر عقیده ای که امروز مورد قبول است زمانی مخالف عقیده عموم بوده است. 8_از مخالفت هوشیارانه بیشتر محظوظ شو تا از موافقت منفعلانه، زیرا اگر به هوشیاری چنانکه باید ارج بگذاری آن مخالفت به همداستانی عمیقتری خواهد انجامید تا این موافقت. 9_در حد وسواس جانبدار حقیقت باش، حتی اگر حقیقت مایه دردسر باشد، زیرا کوشش تو برای پوشاندن آن بیشتر موجب زحمت خواهد بود. 10_بر خوشبختی کسانی که در بهشت دیوانگان بسر می برند رشک مبر، زیرا که این زندگی را خوشبخت پنداشتن خود نشانه دیوانگی است. اینها از زندگینامه برتراند راسل فیلسوف ونویسنده وریاضیدان شهیر انگلیسی ترجمه احمد بیرشک هستند تحلیل شما درمورد گفته های ایشان چیست؟ 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ میگوید: به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد. از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ وی دین را ناشی از ترس میداند به طوری که در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید: انسان پدیدههایی را میدیدهاست که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمیتوانسته ازعلم و شناخت واقعی پدیدهها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی میشده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکردهاست. مثلا بااعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف میکرده. یا با اعتقاد به بهشت و اینکه اگر ما اینجا سختی میکشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه میکردهاست. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ در کتاب قدرت درباره سیاستمداران می گوید: کسب قدرت هرچه بیشتر، هدف حاکمان سیاسی بشری است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است...فقط با کشف این رمز که قدرت طلبی، عامل تعیین کننده فعالیت های مهم سیاسی است میتوان طومار تاریخ تحولات سیاسی بشری از باستان تا معاصر را توجیه و تفسیر نمود...به همان ترتیبی که در علم فیزیک، «انرژی» عامل اساسی پدیدهها است «قدرت طلبی» مانند انرژی، دارای صور گوناگون است، تموّل، ارتش، مهمات جنگی. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده