Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آنچه اقوام آريائي را در هزارة دوم پ م ازتمامِ اقوام جهانِ باستان متمايز ميسازد آن استكه اينها برخلاف ديگر اقوام جهان هيچگونه عقايد بت پرستانه نداشتند بلكه خدايانشان عموماذاتهائي بودند كه ما آنها را »مظاهر طبيعت « مي ناميم . مهمترين خدايان آريائي خورشيد و ماه وسيارات و آذرخش و طوفان بودند و عموما با القاب ديو ا و اسور ا مورد ستايش قرار م يگرفتند . وارونا(اورانوس = فلك) ميترا (فروغ خورشيد )،اناهيتا (ناهيد/ زهره)،ورهرا ن (بهرام / مريخ) خشاتريا (تير/ عطارد )،ايندِرا (نيروي آذرخش )،وايو(نيروي طوفان )،آتور(آذر / نور و حرارت)،آگني(آتش سوزنده ) معروفترين خدايان اقوام آريائي بودند . هركدام از اين خدايانبنا بر تأثيري كه برزندگي انسانها داشتند به شكلي مورد پرستش واقع ميشدند . همة خدايان اقوامآريائي ذاتهائي آسماني تلقي ميشدند كه در پديده هاي طبيعي تجلي يافته بودند تا دنيا را به نيرويخويش اداره كنند، و عقيده برآن بود كه همه ازلي اند. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ ایندرا ( آندرا ) آریاییانپنج ایزد را برتر می شمردند 1.میترا 2. ایندرا 3. وَرونا 4.نَساتیا و عدهای نیز بر این باورند که نام مازندران برگرفته از نام ایندرا است . (پارهی نخست به صورت مز ، مها ، مهی ، مزی ، كه همگی به معنای بزرگ اند ، پارهی دوم ایندرا یا ایندر كه از آن سخن رفت ، و پاره ی سوم پسوند ” ان “ استكه موقعیت مكانی را نشان میدهد . پس ”مز ایندرا ان “ یا مازندران به معنای سرزمین ایندرای بزرگ است. ) مهمترین خدای قلمرو جَوی (( ایندرا )) است ، خدای جنگجویی که با طوفان ورعد و برق نسبت دارد. به ویژه در سروده های ودایی قدیم تر ، {نانکه ازفرهنگی جنگجویانه انتظار میرود ایندرا خدای خدایان است. فتح سرزمین هاییکه زیستگاه آریایی هاست و غلبه بر دشمنان آنها به ایندرا نسبت داده میشود. مشهورترین اسطوره او درباره نابودکردن ماری است که نماینده هرج و مرج استو پس از نابودیش آب های آسمان رها میشوند. هنگامیکه آؤیایی ها استقرارپیدا میکنند ، خدای جنگجو اهمیت خود را از دست میدهد. کریستن سن میگوید: «دین قدیم آریاها بر پرستش قوای طبیعت و عناصر و اجرام سماوی استواربود.معذلک از زمان بسیار قدیم خدایان عمده طبیعت دارای خصوصیات اخلاقی واجتماعی میشوند.چنین به نظر میرسد که قبل از جدا شدن دو تیره هندی وایرانی از یکدیگر تفاوتی میان دو دسته از خدایان عمده آنها بوده است.یکدسته را«دیوها»میخواندند و در راس آنها خدای جنگجویی به نام«ایندرا»قرارداشت و دسته دیگر را«آسوراها»(به ایرانی«آهور»)میگفتهان د و سر دستهآنها«ورون»و«میتر»بو� �.اکث ر دانشمندان برآنند که«مزداه»ایرانیان که بهمعنی دانا و بزرگترین آهور میباشد، همان«ورون»قدیم است که نام اصلیاشدر نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.» 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ خشاتریا خشاترياخداي جنگاور و نيروبخش بود كه فنون نبرد را ياد ميداد، و به مردم مي آموختكه جن گافزار بسازند و براي دفاع ازخود و افراد جامعه دربرابر تجاوزهايدشمنان ازآن استفاده كنند. همچنين به رهبران ياد ميداد كه چگونه امورجامعه را تنظيم و جامعه را اداره كنند . 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ میترا مهمترين خداي ايرانيانِ باستان ميترا بود. ميترا يا مهر درزبان ايراني يك صفت مجرد بود و به همان مفهومي به كار ميرفت كه امروز به كار ميرود : »دوستي » ،« محبت » ،« رحم «. ازهمين صفت مجرد است واژ ة »مهربان « به معناي كسيكه نگهدارندة »مهر « است و تا به امروز درزبانِ محاوره استعمال دار د. ميترا خداي روشنگر و حياتبخش و مهرآفرين بود كه تجليات حيات و بيداري و حركت و فعاليت را ازاو ميدانستند و بنا برعقيد ة آريائيان همة خوشيها و لذتها از او ناشي ميشد، همه روزه برجهان ميتاب ي د تا انسان و جانور وگياه به زندگي شان ادامه دهند ؛ تغييرِ فصول وآمدن بهار و تابستان و پائيز و زمستان و فعاليتهاي ناهيد براي ريزش باران و جاري شدن رودها و رويش ميوه ها ودرختان ازاو دانسته ميشد . ميترا تجسم رحم و محبتِ عام و مطلق بود . او برجهان ميتابيد، همه جا را روشن ميكرد، پرتوش به همه جا ميرسيد، و با گردش روزانه اش تغيير فصول و تبديل چهرة طبيعت را باعث ميشد؛ و تغييراتي را كه فراز مي آورد براي هم ة مخلوقات و براي همة انسانها بود و شامل تمامي نيكان و بدان ميشد. او به هيچ موجودي كينه نداشت و رحمتي بود كه شامل همة آفريدگان ميشد. در »مهريشت « آمده كه انسانهائي كه ميترا را ميستايند اگر همچون ميترا عمل كنند ستايندگان راستين مهر هستند، ولي اگر اعمالشان همچون ميترا نباشد ستايندگان دروغين ميترايند، و بجاي آنكه نيك كردار باشند بدي ميكنند و بجاي آنكه مهرورز باشند خشم آورند و بجاي آنكه به پيمانها وفاداري كنند پيمان شکناند و بجاي آنكه نسبت به مخلوقات خدا محبت بورزند كينه ورزند . اينها درظاهر اعمالشان ستايشگرانِ راستين به نظر ميرسند ولي قلبشان از راستي و نيكي و عدالت دور است . 1 در اينجا ميترا با صفتِ »اُم الفَضايِل « (منبعِ فضيلتها ) توصيف شده است؛ وكسيكه ميترا را ميستايد بايد مثل ميترا مجموع ة فض ايل باشد و از تمامي رذايل دوري جويد ؛ و همانگونه كه ميترا به تمامِ آفريدگانِ اهورامزدا نظر لطف دارد بر همه مي تابد و فصول سال را براي تمامي موجودات فرامي آورد؛ انسان نيز بايد به تمامي آفريدگانِ اهورامزدا مهر بورزد و مهرورزيش شامل همه كس و همه چيز باشد، و امكانات خويش را از هيچ كس وهيچ چيز دريغ ندارد . 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ میترا مهریا میترا (از ریشهٔ میثر) از کهنترین ایزدان ایرانی و هندی است, برخینشانههای پرستش او را در ایران به پیش آریایی بر میگردانند (اگر بخشبندی پیشا آریایی و پسا آریایی را بپذیریم!) در بارهٔ آغاز دین مهرپرستیدر ایران نمیتوان به درستی آن را روشن ساخت ولی میدانیم که بسیار پیشاز آنکه کیش زرتشتی و ودایی پدید آیند نژاد ایرانی او را با آیینی رازآمیز ستایش میکردند, آیینی که در آینده نام "عرفان اسلامی یا مسیحی" بهخود گرفت, امروزه گروهی از پزوهشگران ایرانی توان آن را دارند که پیشینهٔپیوستهٔ این آیین را تا به امروز در ایران نمایان سازند. پیوند میترا باخورشید و گاو و ماه برای ما روشن است و روشن است که علامت + که آن راچلیپا میگفتهاند سمبل خورشید بوده است ولی نزدیکی آن با آتش (هنایشزرتشتی) یا با آمایش تن! (هنایش یونانی که در دیدگاه مهرپرستان ایرانینکوهیده است.) و از این دست را باید پیش از پذیرفتن سبک سنگین کرد. روند مهرپرستی در ایرانبه درستی نمیشود گفت آیا میترا خدای آفریدگار بوده یا پیامبر , آنچهمیتوان از خویشکاری او در باور پرستندگانش دریافت این است که او میانجییا رهایی بخشی در میان مردم بوده و در زمان نبودنش نیز دوستدارانش بایدبرای باز گشتش به زمین میپیوسیدند (انتظار میکشیدند). در باور غربی اوپسر خورشید بود و در پایان زمان به زمین باز میگشت.خورداد و خورتات وخور از کلماتی است که به این خدا یا نبی منسوب است خورشید در واقع از دوکلمه خور به معنی خدا و شید به معنی درخشنده و جاوید میباشد مانند جم شیددر ایران با آمدن اسلام میترا جانی تازه میگیرد, ریشههای آسمانی باور بهمیترا و آیین پرستش او در آمیزش با اسلام زیباترین و با شکوهترین اندیشهرا پدید میآورد. این که مولوی و حافظ و هاتف و.... بی پروا از آمد و شدخود به خرابات (خورآباد یا پرستشگاه خورشید که نماد میترا است) یا ازآیینهای آن (سرودههای حافظ گزارش انجام آیین مهرپرستی است نه اینکهانباشتهای از وازههای کنایی) سخن میگویند ویهانی (برهانی) بر این گفتهاست. برای نمونه در این سروده: "پرستش به مستیست در کیش مهر...." ازنوشیدن میهوم هنگام پرستش در آیین مهر پرستی سخن به میان است. پلههایچیستا (عرفان) نیز بازتابی از پلههایی است که رهرو میترایی برای رسیدن بهپلهٔ شیر مردی و سر انجام "پیر" شدن, باید بپیماید. باور ميترايی يا خورشيد نيايش را حتا در اشعار مولانا جلال الدين که مذهباشعری گاهی چون دماغهٔ در بحر کلامش بستر می گستراند، ميتوان دريافتجاييکه می گويد: نه شـــــــبم نه شب پرستم که حديث خواب گويم چوغــلا م آفــتــابـم هـمــه ز آفــتـاب گويــم کمتر شاعر و روشنفکر زمانهها را تاريخ ادب سرزمين ما بياد دارد که درستايش و نيايش خورشيد گلدستههای کلام نياراسته باشد. اما همه گلدسته چيدهاند، ولی دقيقی بلخی ابر از چهره خورشيد بر کشيد تا جهان از گلهای هستی مارا در نور آن روشن بنماياند، و «بدان را به دين خدای آورد». در پرتوی اين آرمان سترگ است که دقيقی بلخی پس ازبر خوانی سرودههای روزگاران تابناکی مادر شهر خرد, که بدست اهريمنان آدم روی تازی در حجلهدودين به ماتم فصلهای افتابی خويش می گيريست، به تصوير شگفتن درخت گشنخرد در باغستان دامن ان مادر، در آن روز گاران می پردازد : چو یکـــچند سالان بر آمد بر ين درختــــی پديد آمد اندر زمين در ايوان گشتاسب بر سوی کاخ درختی گشن بود بسیار شاخ . دقيقی بزرگ با آوردن نام پاک زرتشت روزنهای را به سوی گلستان رنگين اعتقاد ات اهورايی چند هزار سالهٔ مردم ما می کشايد، گلستان که در آنهزاران شاخه گل از راز و رمز خوشبختی، زيبای، لطف وسعادت همگانی انسان ها،معطر با شبنم نماز يزدان، شميم می افشاند و : همه بـرگ وی پند و بارش خرد کسی کــو خرد پرورد کی مُرد خجسته پی و نام او زردهـشـت که آهرمن بد کنش را بکـشـت پيام ظهور حضرت زرتشت در اشعار دقيقی بلخی مرحلهٔ از نهادگاری باورها وقانون زندگی بر پايهٔ خرد است، یا به بيان ديگر آغاز مرحلهٔ تدوين قانونزندگی بر اصول و هنجارهای خرد به شمار می آيد. با اين حال، بنياد گذار وسرايشگر نهادينههای خرد اوستايی در شاهنامه ،حضرت دقيقی بلخی را بايد نامبرد، اوست که کلام آسمانی اش را از زادگاه نزول فرهء يزدی {بلخ} ،آغازمينمايد و آنگاه به شناسايی پيغمبر خرد و خردمندی رسالت او می پردازد، 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ اهریمن اهریمن (از اوستایی انگرهمَینیو) بر پایه اسطورههای ایرانی همزاد دوقلویاهورامزداست. پدرش زروان خدای زمان است. زروان سوگند خورده بود که چیرگیبر جهان را به فرزندش دهد.ولی هنگامی که اهریمن زاده شد از سوگندش پشیمانگشت.به ناچار چنین خواست که جهان گاهی در چیرگی اورمزد باشد و گاهی درچیرگی اهریمن. هر چیرگی هزار سال به درازا میانجامد. همه زشتیها وبدیهای گیتیزادهٔ اهریمن بدنهاد است. و سرانجام در پایان کار اهریمننابود شده و اورمزد بر او چیره میشود و کار جهان یکسره به نیکی خواهدگرایید. اهریمن را در پارسی اهرِمن هم میگویند. میشود او را همتایشیطان در باورهای سامی دانست. در دین زردشت باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو - اثر روشنی) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حالنبرد با یکدیگرند. روح انسان بین این دو نیرو گرفتار است و توسط هر یک ازآنها به سمت خوبیها و بدیها کشیده میشود 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ اهورامزدا اَهورامَزدا یا هُرمُزد نام خدای نیکی در دین زرتشت است. اهورامزدا خدای خوبیها و برادر دوقلوی اهریمن -خدای بدیها- است. زردتشتیها اهورا مزدا را میپرستند و معتقدند که او زمین را به عنوانمیدان مبارزه اش با اهریمن ساخته است. اهورامزدا هم چنین پسری به نام اتر (Atar) دارد که با هیولای آسمان که اژدها (ریشهٔ لغت اژدها که اکنون بهمعنی هیولا به کار میرود همین اژدهاست) نام دارد میجنگد و او را درکوهی بلندی زندانی میکند. گرچه که سرنوشت اینگونه است که او روزی فرارمیکند و در صدد نابود کردن نسل بشر بر میآید. اهورا مزدا معنایمولا(اهورا) و سرور دانا(مزدا) را میرساند.روی هم اهورا مزدا خدای یکتاو سرور ایزدان دیگر است.اهورامزدا خدای ویژه آیینهای ایرانی است که از همهآنها نام آشناتر برای مردم دین زرتشت است. بر پایه باورهای کهن زروانی ودیگر دینهای پس از آن چون مانوی گری اهورامزدا و اهریمن هردو زاده زروانخدای زمان بودند.جهان عرصه جنگ این دو برادر است ولی سرانجام چیرگی بااهورا مزداست.نام اهورامزدا به گونههای اهوره مزدا؛اورمزد و هرمز نیزنوشته و گفته شده است 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آناهیتا اَردویسورهاَناهیتا» Ardavi – Sura Anāhita ایزدبانوی آب و باران و باروری در مذاهبایران باستان ، ایزدبانوی ایرانی بسیار برجستهای است كه نقش مهمی درآیینهای ایرانی دارد و پیشینهی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگایرانی به دورههای پیش از زرتشتی در تاریخی ایران میرسد . آناهیتا ،اَناهید یا ناهید در پارسی به معنای دور از آلودگی است . ناهیدشکل پارسی امروزی از نام «آناهیت» در پارسی میانه و «آناهیتا» از پارسیباستان آمده است . معنی آن «نا آلوده» (یعنی پاک یا بی آلایش) و یا «ناخشمگین» (یعنی آرام و با آرامش) است . هر دو معنی میتواند درست باشدچون «هیتا» هردو معنی «آلوده» و «خشمگین» را داراست . در بعضی منابع ذکرشده «اهیته» به معنی آلودگی و «ا» پیشوند نفی بوده که به دلیل وجود دو حرفمشابه «ا» ، حرف ربط «ن» بین آن دو آمده: ا + اهیته = اناهیته = اناهیتابخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت» (یشت پنجم) که یکی ازباستانیترین یشتهاست به این ایزدبانو اختصاص دارد . در این یشت او زنیاست جوان ، خوشاندام ، بلندبالا ، زیباچهره ، با بازوان سپید و اندامیبرازنده ، كمربند تنگ بر میان بسته ، به جواهر آراسته ، با طوقی زرین برگردن ، گوشواری چهارگوش در گوش ، تاجی با سد ستارهی هشتگوش بر سر ،كفشهایی درخشان در پا ، با بالاپوشی زرین و پاچینی از پوست سگ آبی . اَناهید گردونهای دارد با چهار اسب سفید . اسبهای گردونهی او ابر ، باران ، برف و تگرگ هستند . ] بسیاری از ویژگیهای این ایزدبانو با ایشتار که مورد پرستش اقوام سامی ازجمله بابلیان بود نزدیکی دارد . هردوی این ایزدان به سیاره ناهید (زهره) مربوطند . همچنین آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الههی عشق و زیبایی در یونان به شمار میرود. او در بلندترین طبقهی آسمان جای گزیده است و بر كرانهی هر دریاچهای،خانهای آراسته، با سد پنجرهی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او ازفراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرومیباراند. معابد آناهیتا معمولا در كنار رودها برپا میشده و زیارتگاههایی كهامروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در كنار آنها آبیجاری است، میتوانند بقایای معابد آناهیتا باشند. برخی حتی سفرههای نذریبا نام بیبی (همچون بیبی سهشنبه) را بازماندهی آیینهای مربوط بهآناهیتا میدانند. به احتمال زیاد «اردویسور آناهیتا» نیز چون «میترا» از ایزدانی بود که پیشاز پیدایش زردشت ، توسط مردم ایران و نواحی اطراف - ولو به نامهای دیگر- مورد ستایش قرار میگرفت. با وجود دیرینگی و نفوذ پرستش «میترا» در ادوارپیش از ظهور زردشت ، بعدها این ایزد در میان ایرانیان تا اندازهای بهفراموشی سپرده شد . اما در مقابل چنین جریان فکری و دینی ، «ناهید» چنان مقامی در باورهایایرانیان به دست آورد که نه تنها پرستشگاههای بسیار زیاد و مجلل وباشکوهی برای او میبینیم ، بلکه تندیس و نمادهای این زن-ایزد در اینجا وآنجای این سرزمین پهناور باقی مانده است . از میان پرستشگاههای ناهید ،نیایشگاههای همدان ، شوش و کنگاور که ویرانههای آن هنوز پابرجاست ، ازهمه مجللتر بوده است . پرستشگاههای آناهیتا معمولا بر فراز بلندیهاساخته میشده تا آب باران و رودخانهها همراه با برکت آناهیتا از آنجا بهپایین جاری شود . ویرانههای یکی از آنها در ارتفاعات تقریبا دور ازدسترس رودبار قصران (فشم) باقی است . لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آناهیتا ظاهرا با جنگاوری نیز مربوط بوده است و باور بر این بود که بهجنگاورانی که به پیشگاه او نذر کنند، یاری میرساند . در دوران ساسانیاناین الهه به یکی از الهههای مورد پرستش ایرانیان تبدیل شد . البته بایدخاطرنشان کرد ایرانیان به طور ذاتی یکتاپرست بودند ولی آناهیتا و دوایزدبانوی دیگر به طور مشترک به عنوان خدایان فرعی مورد تقدیس قرارمیگرفتند. واژهی «آب» که جمع آن «آبان» است ، در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» Apa و در فارسی هخامنشی «آپی» است . این آخشیج (عنصر) همانند آخشیجهای اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا درآیینهای ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است . برایهر یک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است . به گواهیاوستا و نامههای دینی پهلوی ، ایرانیان آخشیجهای چهارگانه را که پایهینخستین زندگی است ، میستودند . در جشن آبانگان ، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانهها ،فرشتهی آب را نیایش میکنند . ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) میشمردند وهیچگاه آن را آلوده نمیکردند و آبی را که اوصاف سهگانهاش (رنگ - بو - مزه) دگرگون میشد برای آشامیدن و شستشو بهکار نمیبردند . «هرودوت» میآورد : «... ایرانیان در میان آب ادرار نمیکنند ، آب دهان و بینی در آن نمیاندازند و در آن دست و روی نمیشویند ...» «استرابون» جغرافیدان یونانی نیز میآورد «... ایرانیان در آب روان ، خودرا شستشو نمیدهند و در آن لاشه ، مردار و آنچه که ناپاک است نمیاندازند ...» در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی میخوانیم : «... آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید میدانند که به جهت همراهبودن دو نام، آبانگان میگویند . در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسلهیپیشدادیان به شاهی رسید ، مردم را به کندن قناتها و نهرها و بازسازیآنها فرمان داد ، در این روز به کشورهای هفتگانه خبر رسید که فریدون ،بیوراسب (ضحاک - آژیدهاک) را اسیر کرده ، خود به پادشاهی رسیده و به مردمدستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند...» در روایت دیگرى آمده است كه پس از هشت سال خشكسالى در ماه آبان باران آغازبه باریدن كرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زرتشتیان نیز در اینروز همانند سایر جشنها به آدریانها (آتشكدهها) مىروند و پس از آن براىگرامیداشت مقام فرشتهی آبها ، به كنار جوىها و نهرها و قناتها رفته وبا خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا كه به آب و آبان تعلق دارد) كهتوسط موبد خوانده مىشود ، اهورامزدا را ستایش كرده و درخواست فراوانى آبو نگهدارى آن را كرده و پس از آن به شادى مىپردازند . جالب اینجاست كه مىگویند اگر در این روز باران ببارد ، آبانگان به مردانتعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مىسپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مىكنند . daneshju.ir/forum لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده