رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

آیا چیزی به نام اصل غیر قابل تغییر وجود دارد؟

آیا اصول لازمه ی زندگی اخلاقی است یا خلاف آن است؟ (و آیا اساسا این سوال اشتباه است؟)

آیا انسان پایبند به اصول ، انسانی رادیکال است؟

آیا شما در زندگی، اصولی داشته اید که تغییر کند؟

  • Like 13
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 42
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

طبق قانون پایستگی اصول " ، اصول از بین نمی رود بلکه از اصلی به اصل دیگر تبدیل میشود .:ws3:

 

البته جدای از شوخي فک کنم ادم باید مرتب به برداشت های شخصیش از زندگی شک کنه و اینقد اونها رو بالا پایین کنه و در محک مقایسه و قصاوت قرار بده تا به یه نتیجه مهم و قطعی برسه تا به تعادل برسه تا بتونه به یه باور های دقیق و حساب شده برسه

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خوب برخی ار اصول که بلامنازع قطعی هستن. مثل دروغ نگفتن و دزدی نکردن و خیلی چیزای دیگه.

در واقع اینها از نظر من اصول انسانی مطلق به حساب میان. ولی یک سری چیزها نسبی هستن که به واسطه نسبی بودنشون دیگه نمیشه بهشون بگیم اصول. چون خود کلمه اصل تغییرناپذیر جلوه میکنه در ذهن انسان. و آنچیزی رو که تغییر میکنه و یا میشه تغییر داد دیگه نمیشه گفت اصل.

 

منظور تاپیک رو خوب گرفتم عابدی جان؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
طبق قانون پایستگی اصول " ، اصول از بین نمی رود بلکه از اصلس به اصل دیگر تبدیل میشود .:ws3:

 

البته جدای از فک کنم به نظرم ادم باید مرتب به برداشت های شخصیش از زندگی شک کنه و اینقد اونها رو بالا پایین کنه و در محک مقایسه و قصاوت قرار بده تا به یه نتیجه مهم و قطعی برسه تا به تعادل برسه تا بتونه به یه باور های دقیق مهندسی برسه

 

همین برای من جالبه ک انسان ها به گفته خودشون "اصولشون" رو در دوره های مختلف تغییر میدن.

در حالی که ماهیت اصل به غیرقابل تغییر بودنش وابسته است.

 

مثلا در دین دیگر چیزی غیرقابل تغییرتر از حلال و حرام نداریم!

اما میبینیم که شطرنج حرام بود حلال شد، اوزون برون هم همینطور...

 

در واقع این امر خودش خیلی از مسائل رو زیر سوال میبره.

کاری به دین ندارم ... اما گذشت زمان ثابت کرده اصولی که ما مدتی به شدت روش تعصب داشتیم الان برایمان بی اهمیت شده اند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
همین برای من جالبه ک انسان ها به گفته خودشون "اصولشون" رو در دوره های مختلف تغییر میدن.

در حالی که ماهیت اصل به غیرقابل تغییر بودنش وابسته است.

 

مثلا در دین دیگر چیزی غیرقابل تغییرتر از حلال و حرام نداریم!

اما میبینیم که شطرنج حرام بود حلال شد، اوزون برون هم همینطور...

 

در واقع این امر خودش خیلی از مسائل رو زیر سوال میبره.

کاری به دین ندارم ... اما گذشت زمان ثابت کرده اصولی که ما مدتی به شدت روش تعصب داشتیم الان برایمان بی اهمیت شده اند.

 

اوه. بابا دمت گرم. من خودم کلی در این خصوص فک زدم. به نظرم این تغییرات لازمه و تنها معیار اون هم عقل میباشد (نقطه سر خط)

  • Like 4
لینک به دیدگاه
خوب برخی ار اصول که بلامنازع قطعی هستن. مثل دروغ نگفتن و دزدی نکردن و خیلی چیزای دیگه.

در واقع اینها از نظر من اصول انسانی مطلق به حساب میان. ولی یک سری چیزها نسبی هستن که به واسطه نسبی بودنشون دیگه نمیشه بهشون بگیم اصول. چون خود کلمه اصل تغییرناپذیر جلوه میکنه در ذهن انسان. و آنچیزی رو که تغییر میکنه و یا میشه تغییر داد دیگه نمیشه گفت اصل.

 

منظور تاپیک رو خوب گرفتم عابدی جان؟

 

 

مرسی ابولفضل جان.

اما باز هم میشه رو این مانور داد که آیا دروغ نگفتن یا غیبت نکردن در همه جا یک اصل اخلاقی است؟

آیا نسبتی که بد بودن دروغ در دین اسلام دارد با بدبودن دروغ در نزد یک بیخدا یکیه؟

اصلا ترازو یا متری برای اندازه گیری میزان غیرقابل تغییر بودن اصول هست؟

 

یه مثال دیگه:

چرا در فرهنگ ما رابطه ی جنسی یک زن با مردی غیر همسرش یک امر شنیع به حساب میاد اما اسکیمو ها زن هاشون رو به مهمانانشون تعارف میکنند؟

آیا این اصل اخلاقی واقعا مطلق است؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نوترون عزیز این قضییه کاملا بستگی به این داره که ما چی رو اصل بدونیم

 

من چنتا از پستای شما رو دیدم به این رسیدم که شما این رو ی اصل میدونین که همه چی قابل شکه

 

البته شاید این جمله من شبیه مغلطه باشه ولی به نظرم ارزش فکر کردن داره

 

در کل باید دید ی اصل چقدر پشتوانه فکری داره

 

البته قبول دارم بعضی از اصول ادمها هر چقدر هم پشتوانه داشته باشه به شکلی توش گیر هست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مرسی ابولفضل جان.

اما باز هم میشه رو این مانور داد که آیا دروغ نگفتن یا غیبت نکردن در همه جا یک اصل اخلاقی است؟

آیا نسبتی که بد بودن دروغ در دین اسلام دارد با بدبودن دروغ در نزد یک بیخدا یکیه؟

اصلا ترازو یا متری برای اندازه گیری میزان غیرقابل تغییر بودن اصول هست؟

 

یه مثال دیگه:

چرا در فرهنگ ما رابطه ی جنسی یک زن با مردی غیر همسرش یک امر شنیع به حساب میاد اما اسکیمو ها زن هاشون رو به مهمانانشون تعارف میکنند؟

آیا این اصل اخلاقی واقعا مطلق است؟

 

من اصلا بحثم مذهب نبود و اصول انسانی رو که بشر در اثر گذر زمان و تضارب اندیشه ها به اون رسیده بالاتر از هرچیزی میدونم. حتی اگر در تناقض با آموزه های مذهبی قرار بگیره و البته نقش عقل رو در تبیین و انتخاب این اصول خیلی حیاتی میبینم.

 

اما در خصوص این موضوع هم باید بگم اخلاقیات و مصالح بر هم برتری هایی دارن که باید در صورت لزوم یکی از اونها رو انتخاب کرد. مثلا اگر دروغ گفتن باعث میشه از مرگ بی دلیل یک انسان جلوگیری کرد باید دروغ گفت. ولی به شرط اینکه با قوه عقل بتونیم برای خودمون اثبات کنیم که اگه راست بگم یک انسان بدون دلیل مکفی جانش رو از دست میده.

 

و اما در مورد مثالی هم که فرمودید باید بگم که همه اقوام بشری به یک اندازه رشد نکردن و قطعا تا یکدست شدن یا همون به تعبیری نظم نوین جهانی راه زیادی در پیش داریم ولی وقتی خرد جمعی بشریت میگه اینکار شنیع به حساب میاد نظر یک اقلیت در این خصوص اهمیتی نداره و چون داره به حق اون زن اجهاف میشه باید ازش جلوگیری کرد. در غیر اینصورت هر انسانی آزاده تا جایی که حقوق دیگری رو از بین نبره هرکاری بکنه. این نظر شخصیه منه البته.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
من اصلا بحثم مذهب نبود و اصول انسانی رو که بشر در اثر گذر زمان و تضارب اندیشه ها به اون رسیده بالاتر از هرچیزی میدونم. حتی اگر در تناقض با آموزه های مذهبی قرار بگیره و البته نقش عقل رو در تبیین و انتخاب این اصول خیلی حیاتی میبینم.

 

اما در خصوص این موضوع هم باید بگم اخلاقیات و مصالح بر هم برتری هایی دارن که باید در صورت لزوم یکی از اونها رو انتخاب کرد. مثلا اگر دروغ گفتن باعث میشه از مرگ بی دلیل یک انسان جلوگیری کرد باید دروغ گفت. ولی به شرط اینکه با قوه عقل بتونیم برای خودمون اثبات کنیم که اگه راست بگم یک انسان بدون دلیل مکفی جانش رو از دست میده.

 

و اما در مورد مثالی هم که فرمودید باید بگم که همه اقوام بشری به یک اندازه رشد نکردن و قطعا تا یکدست شدن یا همون به تعبیری نظم نوین جهانی راه زیادی در پیش داریم ولی وقتی خرد جمعی بشریت میگه اینکار شنیع به حساب میاد نظر یک اقلیت در این خصوص اهمیتی نداره و چون داره به حق اون زن اجهاف میشه باید ازش جلوگیری کرد. در غیر اینصورت هر انسانی آزاده تا جایی که حقوق دیگری رو از بین نبره هرکاری بکنه. این نظر شخصیه منه البته.

 

من هم متوجه بودم که بحثت مذهب نبود. :a030:

دین رو برای این مثال آوردم که غیرقابل تغییرترین اصول توسط ادیان عرضه میشه و این رو هر دینداری قبول داره. یعنی باید قبول داشته باشه که سرنوشت و راه و روش زندگیشو بسپره به دین.

 

مثال دروغ گویی هم بسیار بجا بود. و غیر مستقیم به وابستگی الگوها و کدهای رفتاری به زمان و مکان اشاره کردی.

 

 

در مورد اینکه اسکیمو ها کار خوبی می کنند یا کار بدی، این ه باز به ساختار ارزشی ما بر میگرده که چه برچسبی روش بزنیم. اما آیا همه ی دنیا بگن این رفتار بده ، اما خود اسکیموها میگفن خوبه، توی این حالت چی میشه، خودش موضوع یه تاپیک جداست.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
نوترون عزیز این قضییه کاملا بستگی به این داره که ما چی رو اصل بدونیم

 

من چنتا از پستای شما رو دیدم به این رسیدم که شما این رو ی اصل میدونین که همه چی قابل شکه

 

البته شاید این جمله من شبیه مغلطه باشه ولی به نظرم ارزش فکر کردن داره

 

در کل باید دید ی اصل چقدر پشتوانه فکری داره

 

البته قبول دارم بعضی از اصول ادمها هر چقدر هم پشتوانه داشته باشه به شکلی توش گیر هست

 

مرسی رضا جان.

اما من پای خیلی از پستهام نوشتم که همین جمله "همه چیز نسبیه" ممکنه اشتباه از آب دربیاد و باز همه چیز نسبیه!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
همین برای من جالبه ک انسان ها به گفته خودشون "اصولشون" رو در دوره های مختلف تغییر میدن.

در حالی که ماهیت اصل به غیرقابل تغییر بودنش وابسته است.

 

مثلا در دین دیگر چیزی غیرقابل تغییرتر از حلال و حرام نداریم!

اما میبینیم که شطرنج حرام بود حلال شد، اوزون برون هم همینطور...

 

در واقع این امر خودش خیلی از مسائل رو زیر سوال میبره.

کاری به دین ندارم ... اما گذشت زمان ثابت کرده اصولی که ما مدتی به شدت روش تعصب داشتیم الان برایمان بی اهمیت شده اند.

 

اخلاق میتونه یه عنوان یه اصل مهم خیلی از افکار و قوانیین زندگیمون رو پایه ریزی کنه برای یه ادم اخلاق مند خود ماهیت اخلاق و رعایت اون مطمعنن هیچ گاه تعییر نمیکنه یعنی هیچ گاه شک نمیکنه که اون را رعایت کنه ولی همین اخلاق قابلیت تکامل داره ممکنه تو دوره ای از تاریخ یه کار اخلاقی باشه مثلا غیرت و تعصب زیاد روی موضعی ولی در دوره دیگهزیاد نه و حتی برعکس و نمیشه به اون اشکال گرفت چون به سوی تکامل میره

در مورد دین با این مواردی که داریم میبینم نطر دادن سخته هرکه هرجور فکر کنه و به نفعش باشه تعییر میده از طرفی هم میگن دین کامله و هیچ تغییری را نمیپزیره

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مرسی رضا جان.

اما من پای خیلی از پستهام نوشتم که همین جمله "همه چیز نسبیه" ممکنه اشتباه از آب دربیاد و باز همه چیز نسبیه!

باور کن میدونم حرفم مغلطه است:ws17: ولی همین جمله همه چیز نسبی رو منظورم بود و اینکه بعد میگین ممکنه اشتبه باشه

 

شاید این نشه یا خیلی سخت باشه که ی نفر هیچ اصلی تو زندگی نداشته باشه شاید من اشتباه میکنم ولی بدون پذیرفتن ی سری اصول زندگی پوچ به نظر میاد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
اخلاق میتونه یه عنوان یه اصل مهم خیلی از افکار و قوانیین زندگیمون رو پایه ریزی کنه برای یه ادم اخلاق مند خود ماهیت اخلاق و رعایت اون مطمعنن هیچ گاه تعییر نمیکنه یعنی هیچ گاه شک نمیکنه که اون را رعایت کنه ولی همین اخلاق قابلیت تکامل داره ممکنه تو دوره ای از تاریخ یه کار اخلاقی باشه مثلا غیرت و تعصب زیاد روی موضعی ولی در دوره دیگهزیاد نه و حتی برعکس و نمیشه به اون اشکال گرفت چون به سوی تکامل میره

در مورد دین با این مواردی که داریم میبینم نطر دادن سخته هرکه هرجور فکر کنه و به نفعش باشه تعییر میده از طرفی هم میگن دین کامله و هیچ تغییری را نمیپزیره

 

اما من همین اخلاق رو مطلق نمیدونم.

به عنوان مثال بحث عدالت که توی یه تاپیک دیگه در حال جریانه.

یه انسان مدرن یه چیزی می فهمه

یه انسان سنتی یه چیز دیگه

 

و تاریخ این رو به زیبایی در انوشیروان عادل و پسر کفشگر نشون میده.

آیا مفهوم عدالت به عنوان یک اصل اخلاقی همواه غیرقابل تغییر بوده؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
باور کن میدونم حرفم مغلطه است:ws17: ولی همین جمله همه چیز نسبی رو منظورم بود و اینکه بعد میگین ممکنه اشتبه باشه

 

شاید این نشه یا خیلی سخت باشه که ی نفر هیچ اصلی تو زندگی نداشته باشه شاید من اشتباه میکنم ولی بدون پذیرفتن ی سری اصول زندگی پوچ به نظر میاد

 

نکته اش اینجاس که یک چیزی داریم به نام معیارها یا موازین که در واقع اکثر آدما زندگیشون رو بر اساس اون میچینند. که تاپیک اگه بره جلو توضیح میدم.

 

(در واقع خودت هم یه جاهایی بهش اعتقاد داری، اما ذهنت هنوز درگیر اصل غیرقابل تغییره)

  • Like 2
لینک به دیدگاه
نکته اش اینجاس که یک چیزی داریم به نام معیارها یا موازین که در واقع اکثر آدما زندگیشون رو بر اساس اون میچینند. که تاپیک اگه بره جلو توضیح میدم.

 

(در واقع خودت هم یه جاهایی بهش اعتقاد داری، اما ذهنت هنوز درگیر اصل غیرقابل تغییره)

الان فرصت شد تونستم نظر های بالا رو بخونم بحث دین شد بچه ها بعضی از مسایل رو اصول دین نسبت دادن در حالی که (البته منظورم از دین اسلامه )اصول دین روشنه وهر چیزی خارج از اون میتونه با شرائط روز تغییر کنه

 

ی مثال میزنم فقط برای اینکه منظورم رو بفهمونم اصلا هم اعتقاد ندارم درسته

اسلام تکرار ازدواج رو برای مردان با شرائطی خالی از اشکال دونسته ولی برای زنان ممنوع کرده

 

خب قطعا یکی از دلائل این کار اینه که بچه حاصل از ازدواج حق داره پدرش رو بشناسه و خب الان ظاهرا با تست dnaمیشه با درصد بالایی این قضییه رو تشخیص داد به همین دلیل شاید بشه این قانون تغییر کنه

 

خب همین قوانین دین هم میتوننن به قول شما میزان یا معیار باشن فقط نه اصل لایتغیر

 

ویرایش

 

طرفی هم میگن دین کامله و هیچ تغییری را نمیپزیره

ارش عزیز البته این حرف شما درسته قطعا بعضی گرو ه های دیندار این رو میگن ولی نباید این رو به همه دینداران نسبت داد

 

باز مجبورم بگم منظور من از دین در حال حاضر اسلامه

اسلام از همون ابتدا به قول بعضی دوستان شقه شقه شد ی گروهی معروف شدن به بنیاد گرا (اشاعره )که همه چیز رو اصل میدونن مثل وهابیون بزرگوار که برای استفده از تلگراف هم محدودیت گذاشتن چرا چون اصولا شرایط جدید رو نمیتونن درک کنن و همین هان که شعار کامل بودن دین میدن (البته دین قطعا در زمان پیامبر کامل بود ولی بعد توش حرف هست )

 

ولی گروه هایی هم از همون ابتدا ی بعد از پیامبر این قضایا رو نپذیرفتن و احکام جدید و به روز صادر کردن همون هایی که به معتزله ، نوگرا ،یا حتی توی مواردی کاتولیک اسلامی خونده میشن اینها رو هم باید در نظر گرفت هر چند در اقلیت باشن

 

عذر میخوام بحث ظاهرا قرار نبود دینی بشه ولی خب احساس کردم بهتره پاسخ بدم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ببینید یه چیز جالب که الان به ذهنم رسید.

اصول از dogmatism میاد. در واقع کسی که میگه من اصول گرا هستم, داره میگه من دگم هستم.

اما متاسفانه چیزی که در ادبیات ما استفاده میشه لغت principles هست که اصول ترجمه شده.

در حالیکه ماهیت اصل غیرقابل تغییر بودنه.

اما principles قابل تغییره. در واقع میشه از لغت وزین "موازین" برای معادل این لغت استفاده کرد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خوب برخی ار اصول که بلامنازع قطعی هستن. مثل دروغ نگفتن و دزدی نکردن و خیلی چیزای دیگه.

در واقع اینها از نظر من اصول انسانی مطلق به حساب میان. ولی یک سری چیزها نسبی هستن که به واسطه نسبی بودنشون دیگه نمیشه بهشون بگیم اصول. چون خود کلمه اصل تغییرناپذیر جلوه میکنه در ذهن انسان. و آنچیزی رو که تغییر میکنه و یا میشه تغییر داد دیگه نمیشه گفت اصل.

 

منظور تاپیک رو خوب گرفتم عابدی جان؟

به نظر من هم اصول اخلاقی مثل صداقت وفاداری همیشه اصلن و تغییر نمیکنن

 

ولی بعضی مسایل خرافی هم تو زندگی هست که ادم به اونا مثل اصل نگاه میکنه و تو ذهنش مثل قانون شده که میشه تحجر مثل زنده بگور کردن دخترا تو 1400 سال پیش و خیلی از مسایل که الان دقیقا مثل همون زنده بگور کردن اون موقع میونه

 

یه سری مسایل هم هست که قانون برای ادم معین میکنه که با گذشت زمان و تغییر قانون باید خودمون رو با اونها وفق بدیم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به نظر من هم اصول اخلاقی مثل صداقت وفاداری همیشه اصلن و تغییر نمیکنن

 

ولی بعضی مسایل خرافی هم تو زندگی هست که ادم به اونا مثل اصل نگاه میکنه و تو ذهنش مثل قانون شده که میشه تحجر مثل زنده بگور کردن دخترا تو 1400 سال پیش و خیلی از مسایل که الان دقیقا مثل همون زنده بگور کردن اون موقع میونه

 

یه سری مسایل هم هست که قانون برای ادم معین میکنه که با گذشت زمان و تغییر قانون باید خودمون رو با اونها وفق بدیم

 

ببیند مسئله اینه که میزان بدی دروغ در جوامع مختلف فرق میکنه.

میزان بدی ای که برای من در مورد دروغ هست با میزان تاثیری که یک دروغ روی شما میذاره فرق میکنه. نمیشه گفت میزان قطعیت یک اخلاق در هر انسان و بالاتر از اون در هر جامعه ای یکسانه.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ببیند مسئله اینه که میزان بدی دروغ در جوامع مختلف فرق میکنه.

میزان بدی ای که برای من در مورد دروغ هست با میزان تاثیری که یک دروغ روی شما میذاره فرق میکنه. نمیشه گفت میزان قطعیت یک اخلاق در هر انسان و بالاتر از اون در هر جامعه ای یکسانه.

 

میزان خوبی و بدی یک چیز رو اصل معین نمیکنه اصل خوب و بد رو مشخص میکنه این شخصه که یه نفر چقدر به این اصل پایبند باشه

  • Like 3
لینک به دیدگاه
میزان خوبی و بدی یک چیز رو اصل معین نمیکنه اصل خوب و بد رو مشخص میکنه این شخصه که یه نفر چقدر به این اصل پایبند باشه

 

 

همون خوب و بد هم مطلق نیست!

مثال های زیادی میشه در موردش زد.

خوب و بد کاملا وابسته به شرایط مکانی و زمانی هستند.

گاهی وقت ها انسانی که دروغ میگه ، مورد تقدیر قرار می گیره!

 

برداشتی که من از خوبی یک حرکت دارم شاید برای تو یه برداشتی کاملا متفاوت باشه!

چرا از نظر خیلی از ماها همجنس بازی یه عمل غیراخلاقیه اما تو اروپا Ngo دارند و از طرف گروههای حقوق بشری حمایت میشن؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...