رفتن به مطلب

واژه شناسی


spow

ارسال های توصیه شده

گونتر هوپه

 

برگردان شین میم شین

 

 

 

· میلیتاریسم[1] به سیستم حاکمیت و سیستم سازمان ارتجاعی و تجاوزگر نظام های استثماری اطلاق می شود.

 

· میلیتاریسم فقط یک پدیده خاص سرمایه داری نیست، بلکه یک پدیده و مؤسسه قانونمند جامعه طبقاتی ـ بطور کلی ـ است.

 

· میلیتاریسم حیات اقتصادی، اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی مردم را زیر فرمان یک گروهک نظامی در می آورد که در اعمال زور نظامی ـ بویژه در جنگ افروزی ـ ابزار اصلی برای تحقق بخشیدن به سیاست تجاوزگرانه می بیند.

 

· میلیتاریسم گرایشات تاریخی عام را نمودار می سازد که در کشورهای مختلف و در زمان های متفاوت به درجات بسیار متفاوت توسعه یافته اند.

 

 

 

· میلیتاریسم براندنبرگی ـ پروسی ـ آلمانی[2] بویژه ارتجاعی بود و در دو نظام اجتماعی مختلف فئودالی و کاپیتالیستی، استمرار حاکمیت خود را حفظ کرده بود.

 

· دلیل استمرار این حاکمیت میلیتاریسم براندنبرگی ـ پروسی ـ آلمانی در تاریخ آلمان عبارت از این بوده، که استمرا حاکمیت (و شرکت در حاکمیت) طبقه زمیندار پایه اقتصادی ـ اجتماعی اش را تغییر داده بود و از یک طبقه زمیندار فئودالی به یک طبقه زمیندار کاپیتالیستی با بقایای سنت های فئودالی نیرومند بدل شده بود.

 

· حاکمیت میلیتاریسم پروسی از دوره فئودالیسم در حال سقوط شروع می شود و در دوران کاپیتالیسم در حال صعود ادامه می یابد.

 

· در این دوران کاپیتالیسم، میلیتاریسم پروسی نه فقط در خدمت سرکوب انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک، بلکه بطرز فزاینده ای در خدمت صعود بورژوازی بوده است.

 

· میلیتاریسم پروسی به حمایت و حفظ بورژوازی از گزند پرولتاریا می پرداخت:

 

· سرکوب قیام کارگران نساجی شلزی (1844) [3]

 

· تعقیب و در هم شکستن سازمان های کارگری.

 

· سازماندهی محاکمات کمونیست ها (1852)

 

 

 

· میلیتاریسم پروسی وحدت آلمان را به معنای پروسی کردن سراسر آلمان از طریق جنگ های شاهان (1870 ـ 1871) عملی کرد.

 

 

 

· میلیتاریسم در امپریالیسم ـ بمثابه عالی ترین و آخرین نظام مبتنی بر استثمار از هر نوع ـ با شدت خارق العاده ای عرض اندام می کند.

 

· لنین آن را «میلیتاریسم مدرن» می نامد.

 

· میلیتاریسم مدرن فرم حاکمیت ارتجاعی ـ تجاوزگر مدرن امپریالیسم است.

 

· میلیتاریسم مدرن منافع تجاوزگرترین قشرهای بورژوازی انحصاری را نمایندگی می کند.

 

 

 

· به قول لنین، «میلیتاریسم مدرن یکی از نتایج سرمایه داری است.

 

· میلیتاریسم در دو فرم عرض اندام می کند:

 

· میلیتاریسم رو به خارج.

 

· میلیتاریسم رو به داخل.

 

 

 

· میلیتاریسم رو به خارج در برخورد دولت های سرمایه داری با کشورهای دیگر ـ بمثابه قدرت نظامی ـ به خدمت گرفته می شود.

 

· میلیتاریسم رو به داخل، بمثابه سلاحی در دست طبقات حاکم برای سرکوب جنبش های اقتصادی و سیاسی پرولتاریا به خدمت گرفته می شود.»

 

 

 

· میلیتاریسم مدرن فقط در ارتش های امپریالیستی و ارگان های مسلح قدرت تجسم نمی یابد.

 

· میلیتاریسم مدرن چیزی فراتر از اینها ست.

 

· میلیتاریسم مدرن سیستمی است که در کلیه حوزه های جامعه سرمایه داری رخنه و نفوذ می کند.

 

· این سیستم بر بنیان سرمایه داری انحصاری ـ دولتی توسعه می یابد، اما بر قانونمندی های خاص خود دلالت دارد و منبع مستمر خطر جنگ است.

 

 

 

· میلیتاریسم آلمانی در دوره فاشیسم، فرم افراطی خاصی به خود می گیرد.

 

· گسترش جنگ ها به جنگ های جهانی تأثیر تعیین کننده ای بر سیستم میلیتاریسم آلمانی داشته است.

 

· از زمان انقلاب سوسیالیستی اکتبر، گرایش اساسی امپریالیسم جهانی را نابودسازی نظام اجتماعی ئی که شیپور شروع دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را به صدا در آورده، با توسل به تجاوز نظامی و برقراری مجدد حاکمیت بی رقیب امپریالیسم بر جهان تشکیل می دهد.

 

· این مبارزه بر ضد سوسیالیسم ـ بمثابه نظام اجتماعی ـ از سوی میلیتاریسم فاشیستی آلمانی تحت عنوان جنگ سرتاسری نابودگر[4] در هر بوق و کرنائی اعلام می شود.

 

· این سمتگیری تجاوزگرانه میلیتاریسم آلمانی در سال های بعد از انقلاب اکتبر به تغییرات ماهوی در سیستم میلیتاریسم منجر می شود.

 

 

 

· اکنون آنتی کمونیسم به وسیله ایدئولوژیکی اصلی میلیتاریسم در تربیت ایدئولوژیکی نیروهای مسلح برای تدارک جنگ بر ضد سوسیالیسم بدل می شود.

 

· همزمان اما گرایش به نظامی کردن تمامت حیات اجتماعی تقویت می شود.

 

· هدف، آماده سازی کلیه عرصه های جامعه برای این جنگ است.

 

· هدف، مبارزه نظامی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، ایدئولوژیکی و دیپلوماتیکی و تشکیل ارتش های میلیونی برای جنگ های سرتاسری نابودگر است.

 

 

 

· میلیتاریسم آلمانی ـ فاشیستی تأثیرگذاری ایدئولوژیکی بر توده های مردم را بر بنیان سیستمی تحت عنوان به اصطلاح «فلسفه تدافعی»[5] استوار می سازد.

 

· فونکسیون اجتماعی اصلی «فلسفه تدافعی» کذائی عبارت است از تأسیس «همبود تدافعی مردمی»[6] که کل نظام اجتماعی امپریالیستی را در بر می گیرد.

 

· والتر مالمستن شرینگ ـ مؤلف کتاب «فلسفه تدافعی» ـ می نویسد:

 

· «تک تک اعضای جامعه، در ایام آینده در جنگ شرکت فعال خواهند داشت، حتی کسانی که در جبهه نمی جنگند.

 

· جنگ برای مردم ـ بلحاظ تجربی ـ همیشه ماهیتا یک عمل همبودین بوده است.

 

· بنابرین، این نکته باید در رأس نگرش ما قرار داشته باشد.

 

· ما نمی توانیم مثل کلاوس ویتس ـ ژنرال پروسی ـ از جنگ به معنای نبرد صحبت کنیم.

 

· ما باید با توجه به کل، به حل مسئله برخیزیم.» [7]

 

 

 

· بنیان تئوریکی مهم برای این «همبود تدافعی مردمی» مبتنی بر «کار و جنگ»[8] را بویژه در تز آنتروپولوژیکی ـ بیولوژیستی جنگ بمثابه یک «پدیده کلکتیف» در توسعه و تکامل بشریت می توان دید که بوسیله اشتاین متس ـ جامعه شناس هلندی ـ نمایندگی می شود.

 

· بکمک تئوری نژادی که تنازع بیولوژیکی بقاء را از جهان جانوران به جامعه انسانی منتقل می کند، با تئوری فضای حیاتی آنتی کمونیستی ژئوپولیتیکی، با عرفانگرائی «زمین و خون» این تئوری فلسفی «همبود تدافعی» با «همبود مردمی» یکسان قلمداد می شود و به یکی از اجزای انتگراتیو (همپیوندی بخش) در سیستم ایدئولوژیکی میلیتاریسم فاشیستی آلمانی بدل می گردد.

 

 

 

· (برای آشنائی عمیقتر با مقولات تئوری نژادی، ژئوپولیتیک و فضای حیاتی مراجعه کنید به سایت دایرة المعارف روشنگری. مترجم)

 

 

 

· سرمایه داری انحصاری ـ دولتی ـ امروزه ـ بنیان عام تجاوزگری امپریالیسم و میلیتاریسم آلمانی در سال های بعد از جنگ جهانی دوم را تشکیل می دهد.

 

· میلیتاریسم آلمانی تنها با احیای مجدد قدرت امپریالیسم آلمان و جدائی آلمان غربی از آلمان شرقی می توانست پا به عرصه وجود نهد.

 

· از آنجا که خاتمه حاکمیت امپریالیستی در خاک آلمان بطور اجتناب ناپذیر به شکست امپریالیسم ـ حداقل در اروپا ـ منجر می شد، میلیتاریسم آلمانی به متحد امپریالیسم آمریکا بدل می شود و در همدستی با آمریکا به حامل اصلی تدارک جنگ هسته ای امپریالیستی بر ضد سوسیالیسم در اروپا ارتقا می یابد.

 

· با تقویت مجدد امپریالیسم آلمان، تضاد سنتی میان توان اقتصادی و نفوذ سیاسی در جهان دوباره پدید آمد.

 

· توان اقتصادی امپریالیسم آلمان به میلیتاریسم آلمانی امکان لازم را برای تجهیز نیروهای مسلح خود به مدرن ترین تکنیک فراهم آورد.

 

· تکنیک مدرن نیروی تخریبی میلیتاریسم آلمان را بطرز خارق العاده ای بالا می برد.

 

· نیروی تخریبی یکی از معیارهای مهم در ارتش های مدرن محسوب می شود.

 

· تکنیک مدرن ـ علاوه بر نیروی تخریبی ـ تحرک و آمادگی جنگی ارتش آلمان را ارتقا می بخشد.

 

· ارتش آلمان در سایه تکنیک مدرن بمراتب خطرناک تر از قبل گشته و نیرومندترین ارتش ناتو گردیده است.

 

· تجاوزگری کنونی میلیتاریسم آلمان ـ قبل از همه ـ در آماج ها و اصول سیاسی زیر است:

 

· برلن غربی ـ بمثابه پایگاه ناتو ـ برای حفظ آن و الحاق آن به آلمان غربی.

 

· خودداری از برسمیت شناختن آلمان دموکراتیک و تلاش در جهت نابودی دولت سوسیالیستی و الحاق آن به آلمان غربی.

 

· خودداری از برسمیت شناختن مرزهای شرقی و تلاش در جهت الحاق مناطق مرزی لهستان، چکوسلواکی و شوروی به خاک آلمان غربی.

 

· خودداری از قبول قراردادهای خلع سلاح و قرار دادهای عدم تجاوز به دول سوسیالیستی.

 

· افزایش توان نظامی خود و تقویت مداوم آن، بویژه از طریق تصاحب و حق تصاحب تسلیحات هسته ای.

 

 

 

· امپریالیسم و میلیتاریسم آلمان برای نیل به این آماج های اصلی سیاسی، حتی در ایام صلح، بطرق زیر به تدارک جنگ می پردازد:

 

· تحکیم تمامت پشت جبهه.

 

· تشکیل «وحدت» سیاسی میان مردم و ارتش آلمان غربی.

 

· تشکیل «وحدت» تنگاتنگ میان ارتش و «همبود» در ارتش آلمان.

 

· تشکیل «همبود تدافعی سرتاسری تمامخلقی» و تمامت «جهان غرب.»

 

·

 

· در ایدئولوژی میلیتاریسم آلمانی کنونی این تئوری ها ـ که بویژه از طرف جامعه شناسی تدافعی[9] نمایندگی می شود ـ نقش برجسته ای بازی می کنند.

 

· زیرا تشکیل «یکان و همبود»[10] در خود ارتش آلمان و میان ارتش و جمعیت کشور شرط سیاسی و نظامی ضرور برای جنگ افروزی ـ بویژه بر ضد سوسیالیسم ـ است.

 

· برای بورژوازی در ایام تشدید تضادهای اجتماعی، این مسئله اهمیت حیاتی دارد که آیا نیروهای مسلح امپریالیستی می توانند بمثابه ارگانیسم ارتشی بی خلل به اجرای بی چون و چرای فرامین نظامی تن در دهند و یا با پیدایش تضادهای اجتماعی و نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی متضاد از توان رزمی شان کاسته می شود و سرانجام دیگر به درد جنگ نمی خورند.

 

 

 

· استفاده از نیروهای مسلح امپریالیستی با حفظ حاکمیت طبقاتی امپریالیستی در دوران کنونی بطرز بی سابقه ای مستقیم تر و بیواسطه تر از دهه های قبل، در رابطه مبتنی بر تأثیر متقابل قرار دارد.

 

· اینجا آن دسته از نظرات ایدئولوژیکی نقش مهمی بازی می کنند که «یکان و همبود» ارتش های امپریالیستی را بر مبنای حوادث جنگی، سنن جبهه ای، تجارب جبهه ای و امثالهم اثبات می کنند و توسعه می دهند.

 

· سنن سربازی ئی که از طرف میلیتاریسم آلمانی از دیرباز پرورده گشته اند، سنن قانونمندی اند که محتوای اجتماعی ـ سیاسی شان بوسیله تجاوزات و جنگ های غارتگرانه سلطنت براندنبرگی ـ پروسی و بوسیله سیاست سرکوب بربرمنشانه طبقات حاکم تعیین می شوند.

 

· سنن سربازی میلیتاریسم آلمانی سنن تجاوزگرانه ای اند.

 

· آنها سدی در راه پیشرفت اجتماعی بوده اند و کماکان هستند.

 

· با تبلیغ سرمشق ها، سمبل ها، قواعد و اصول نظامی ارتجاعی همه جانبه زندگی نظامی رایج در پادگان های پروسی، ایدئال های عوامفریب ارتشی، ارزش های ضد هومانیستی و ضد اخلاقی و به اصطلاح سجایای ابدی سربازی آلمانی، توده های خلق را به اوضاع اجتماعی ارتجاعی کهنه میخکوب می کنند.

 

 

 

· «ارزش های سربازی» بطور سیستماتیک تولید می شوند که بر سرمشق های ارتجاعی و چه بسا جنایتکار برای شجاعت، رفاقت، فداکاری سربازی، وفاداری، جسارت، وظیفه شناسی، بی باکی و شوالیه وارگی متکی اند.

 

· قبل از همه، به اصلاح تجارب و سنن شرقی افسران و سربازان آلمانی برای تأثیر گذاری ایدئولوژیکی در ارتش آلمان مورد استفاده قرار می گیرند.

 

· هیچکدام از کادرهای نظامی امپریالیستی دیگر به اندازه کادرهای ارتش فاشیستی آلمانی سابق اینهمه تجربه جنگی عملی بر ضد ارتش های سوسیالیستی در اختیار ندارد.

 

· میلیتاریسم آلمانی با تئوری «فضایل سربازی ملی بی زمان»[11] و سنن سربازی می کوشد تا برای جنگیدن و مرگ بیهوده سربازان آلمانی در جنگ جهانی دوم معنائی اختراع کند.

 

· ضمنا ارزش های اخلاقی اصیل از قبیل شجاعت، رفاقت، فداکاری و شرافت که در روند تاریخی طولانی تشکیل شده اند و بیشک در خاطر افراد ارتش های امپریالیستی زنده و تأثیربخش هستند، از طرف ایدئولوگ های میلیتاریسم عوامفریبانه برای ارتقای آمادگی جنگی در نیروهای مسلح امپریالیستی مورد سوء استفاده قرار می گیرند.

 

· هدف اصلی این تحت تأثیر قرار دادن ایدئولوژیکی عبارت است از سرپوش نهادن بر تضاد میان منافع طبقاتی بورژوازی انحصاری، آماج های تجاوزگر انه جنگی آن و منافع بنیادی زحمتکشان.

 

 

 

· آنها بدین طریق، برای مدتی می توانند آماج های جنگی و نقشه های امپریالیستی را بمثابه آماج های جنگی بطور کلی، بمثابه آماج های جنگی تمامخلقی و حتی آماج های جنگی تک تک سربازان جا بزنند.

 

· تک تک سربازها در ارتش های امپریالیستی نمی توانند به آسانی به رسالت اجتماعی واقعی عملیات جنگی خود پی ببرند و اغلب فکر می کنند که با منافع شخصی شان انطباق دارد و ـ یا حداقل ـ تضاد ندارد.

 

· بر این مبنا ست که شجاعت شخصی سربازان در ارتش های ارتجاعی نیز امکان پذیر می گردد و همانطور که تاریخ نشان داده، جامه عمل می پوشد.

 

· ایدئولوگ های میلیتاریسم تمام تلاش خود را به خرج می دهند، تا تعینمندی (دترمینیسم) اجتماعی عملیات جنگی سربازها، فضایل و خصائل سربازی را پرده پوشی کنند و به جای آنها از انطباق مجازی منافع شخصی سربازان با عملیات جنگی آنها دم می زنند.

 

· اما ارزش های اخلاقی و ملی آمادگی جنگی، شجاعت، فداکاری، وظیفه شناسی و رفاقت سربازی همیشه و در همه زمان ها با هدف اجتماعی و با رسالت اجتماعی پیوند ناگسستنی داشته است.

 

· آنها همواره بنا بر آماج اجتماعی و رسالت اجتماعی برای آمادگی، فداکاری و وظیفه شناسی سربازی مورد استفاده قرار می گیرند.

 

 

 

· میلیتاریسم مدرن ـ بمثابه سیستمی برای نظامی کردن کلیه عرصه های جامعه ـ در این میان به مبانی قانونی موجود نیز تکیه می کند.

 

· برای تضمین ذخیره کادرهای نظامی ارتش تجاوزگر آلمان از دیر باز «قانون خدمت سربازی» عمومی[12] اعتبار دارد و برای تکمیل آن، «قانون وضع اضطراری»[13] نیز به تصویب رسیده است.

 

· قرار است که بنیان های لازم برای جلب تمامت جمعیت کشور به خدمت جنگی در متنوع ترین فرم ها پدید آید.

 

· «قانون وضع اضطراری» شامل حال کلیه عرصه های مهم زندگی اجتماعی در آلمان غربی می شود.

 

· این اقدامات نه فقط در جهت تحقق بخشیدن به طرح سیاست خارجی تجاوزگرانه میلیتاریسم آلمانی، بلکه علاوه بر آن، به قصد پیوند دادن زحمتکشان به رژیم سرمایه داری انحصاری ـ دولتی صورت می گیرند.

 

· این اقدامات یکی از فرم های سرکوب مردم بوسیله سرمایه داری انحصاری ـ دولتی است.

 

· هدف از این قوانین تضمین حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم آلمانی است.

 

· در این قوانین استفاده از قهر دولتی حتی بر ضد مردم کشور در نظر گرفته شده است.

 

· تهیه یک بنیان قانونی فراگیر برای جلب تمامت جمعیت کشور به تدارکات جنگی به توصیه هیئتی از ژنرال های عالیرتبه ارتش آلمان صورت می گیرد.

 

· آنها در ماه اوت سال 1960 در نامه ای رسمی خواهان تعیین «تکلیف تدافعی برای همه شهروندان» و استفاده از «کلیه وسایل و نیروهای روحی ـ اخلاقی و مادی کل جمعیت کشور» شده اند.

 

· برای مثال، «تکلیف خدمات مدنی»[14] به معنی بسیج سرتاسری مردم برای کار در اقتصاد جنگی سرمایه داری انحصاری در ایام صلح حتی در نظر گرفته شده است.

 

· میلیتاریسم آلمانی ـ بدین طریق ـ چهره واقعی خود را آشکار می سازد.

 

· میلیتاریسم آلمانی سیستمی است برای انجام وظایف زیر:

 

· سرکوب انقلاب طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان.

 

· جلب همزمان کلیه نیروهای خلق به تدارکات جنگی.

 

· سازماندهی و تشکیل یک ارتش تجاوزگر توده ای.

 

· آماده سازی کل جامعه برای جنگ های امپریالیستی.

 

 

 

پایان

 

 

 

[1] Militarismus [lat]

 

[2] brandenburgisch-preußisch-deutsche Militarismus

 

[3] Niederschlagung des schlesischen Weberaufstandes von 1844

 

[4] totaler Vernichtungskrieg

 

[5] «Wehrphilosophie»

 

[6]«Volks-Wehrgemeinschaft»

 

[7] SCHERING, Walther Malmsten Wehrphilosophie

 

[8] STEINMETZ anthropologistisch-biologistisch begründeten These

 

[9] Wehrsoziologie

 

[10] «Einheit und Gemeinschaft»

 

[11] «zeitlosen nationalen Soldatentugenden»

 

[12] allgemeine «Wehrpflichtgesetz»

 

[13] «Notstandsgesetzgebung»

 

[14] Zivildienstpflicht

 

October 31st, 2010

لینک به دیدگاه

ارتش سرخ

Red Armi

 

دراصل نام ارتش شوروی سابق بود که درجریان جنگهای انقلابی درست شد وسپس به صورت ارتش رسمی اتحاد جماهیر شوروی درامد ونیز نامی است که یک سازمان تروریستی پنهانی ژاپنی برخود نهاده است.

این سازمان که داراری ایدئولوژی انقلابی است ازمیان جنبش تندرو دانشجویان ژاپن در1969 پدید امد . با فشار وحمله پلیس به مخفیگاههای ارتش سرخ ، این گروه پایگاه عملیات خودرا به خاورمیانه واروپا برد ودر المان وایتالیا سازمانهای همانندی درارتباط با ان ایجاد شد.این ارتشهای سرخ با ارمان فلسطین وجنبش ازادیبخش فلسطین درارتباط بودند وبا برخی گروههای تندرو فلسطینی همکاری داشتند .

ازجمله عملیات بسیار خشونت امیز ارتش سرخ ژاپن حمله به فرودگاه لود دراسرائیل درمی1974 وکشتار 26 تن وزخمی کردن 71 تن از جمعیت حاضر درفرودگاه با تیراندازی به انان بود ،همچنین از جمله کارهای انان چندمورد هواپیماربایی وحمله به پالایشگاه نفت درسنگاپور درفوریه 1974 است.

ارتش سرخ نمونه هایی درکشورهای دیگر نیز پیدا کرده است ازجمله در المان وایتالیا .

ازعملیات بسیار پرسروصدای ارتش سرخ المان ربودن وکشتن هانس مارتین اشلایر رییس سندیکاهای کارفرمایی المان وپرسروصداترین عملیات ارتش سرخ ایتالیا ربودن وکشتن الدو مورو سیاستمدار برجسته ایتالیا درسال 1978 بود.

ارتش سرخ یا بریگاد سرخ ازجمله پدیده های جنبش چپ نو بود که روشهای چپ کهن وفرورفتگی انان در بحث های نظری ویا روشهای محافظه کارانه ودور اندیشانه را نمیپذیرفت وپیرو روش عمل مستقیم است واز نظر ایدئولوژی باید انهارا دررده کمونیستهای انارشیست قرار داد.

لینک به دیدگاه

ارتش سرخ و rkka کوچک شده کلمه‌های ارتش سرخ کارگران و کشاورزان در زبان روسی است. ارتش سرخ نیروی مجهزی‌ بود که توسط بلشویک‌ها طی جنگ داخلی روسیه در ۱۹۱۸ به وجود آمده و سازماندهی شد. این نیروی نظامی در اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۲۲ استقرار یافت. «سرخ» به جاری شدن خون طبقه کارگر در مبارزه با نظام سرمایه داری اشاره دارد.

 

در ژوئن ۱۹۴۱ و در بین جنگ جهانی دوم بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبهه‌ها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغال شده توسط آلمانها هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزان‌ها یک میلیون نفر بود که از ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند. یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵ به نام «فرستاده ویژه» منتشر نمود، نوشت: «استالین از روزولت اطلاعات بیشتری داشت، از چرچیل واقع‌گرا تر بود و از جنبه‌های مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود.» لئون تروتسکی (کمیسر جنگ در زمان لنین) نقش بزرگی را در سازماندهی و به‌کارگیری ارتش سرخ داشت. ارتش سرخ در نهایت با فداکاری‌های اعضای آن بر نیروهای آلمان که در خاک شوروی بودند پیروز شد و موقعیت ویژه‌ای را در جهان برای شوروی فراهم کرد.

لینک به دیدگاه

ارتش سرخ ژاپن (日本赤軍, Nihon Sekigun) نامی است که یک سازمان پنهانی ژاپنی بر خود نهاده بود. این سازمان که دارای ایدئولوژی انقلابی بود، از میان جنبش دانشجویان ژاپن در ۱۹۶۹ پدید آمد. با فشار و حمله‌ی پلیس ژاپن به نهانگاه‌های ارتش سرخ، این گروه پایگاه عملیات خود را به خاور میانه و اروپا برد و در آلمان و ایتالیا، سازمان‌های همانندی در ارتباط با آن ایجاد شد. این ارتش‌های سرخ با «آرمان فلسطین» و «جنبش آزادی‌بخش فلسطین» در ارتباط بودند و با برخی گروه‌های فلسطینی همکاری داشتند. از جمله عملیات ارتش سرخ ژاپن، حمله (مه ۱۹۷۴) به فرودگاه لود در اسرائیل و کشتار ۲۶ تن و زخمی کردن ۷۱ تن از جمعیت حاضر در فرودگاه با تیراندازی به آنان بود؛ همچنین از جمله کارهای آنان چند مورد هواپیماربایی و حمله به پالایشگاه نفت در سنگاپور(فوریه ی ۱۹۷۴) بود. از جمله عملیات بسیار پر سرو صدای ارتش سرخ ژاپن ربایش و کشتار هانس مارتین اشلایر، رئیس سندیکای کارفرمایی آلمان و پرسرو وصداترین عملیات ارتش سرخ ایتالیا ربایش و کشتار آلدومورو و سیاستمندار برحسته ایتالیا، در سال ۱۹۷۸ بود.

 

در آوریل سال ۲۰۰۱، فوساکو شیگه‌نوبو رهبر این گروه که دوران محکومیت بیست ساله خود را در ارتباط با اشغال سفارت فرانسه در پراگ سپری می‌کرد، انحلال ارتش سرخ ژاپن را اعلام کرد.

لینک به دیدگاه

آرمانشهر یا اوتوپی یا یوتوپیا

Utopie-Utopia

دراصل نام کتابی است از سرتامس مور (1478-1535)سیاستمدار وادیب وروحانی انگلیسی که دران کشوری خیالی تصویر شده است که نظام زندگی اجتماعی دران یکسره عقلی است ،دربرابر زندگی اروپا دران روزگار که سودجویی وازمندی بران فرمانروا بود.

دراندیشه سیاسی واجتماعی روزگاران بعد هرگونه نظم اجتماعی ارمانی را به این نام نامیده اند

 

لینک به دیدگاه

آرمانشهرطلبی یا اوتوپیسم

Utopianism - Utopisme

 

دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی درباره یک نظم اجتماعی ارمانی.

این نام از کتاب سرتامس مور به نام ارمانشهر گرفته شده است که دران یک جامعه کمونیست مسیحی به تصویر کشیده شده است.

ازروزگار افلاطون تا کنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعه های ارمانی ریخته اند وهمچنین بسیاری از گروههای دینی وبهبود خواهان سیاسی دراروپا کوششهایی برای برپاکردن جامعه های ارمانی کرده اند.

درفاصله سالهای 1663 - 1858 درخاک امریکا حدود 138 جامعه از این گونه برپا شد.این جوامع که اغلب به دست مسیحیان مومن بنیانگذاری میشد ،پارسایی وریاضت نیز جزءاصولشان بود.

یکی از نخستین جوامع غیر دینی را کارخانه دار انگلیسی رابرت آون در1825 درایندیانای امریکا بنیان گذارد. جامعه آونی تعاونی بود نه کمونیستی واگر چه دوساله از هم پاشید ،نخستین مهدکودک نخستین مدرسه حرفه ای نخستین کتابخانه رایگان ونخستین مدرسه همگانی را که جامعه از ان حمایت میکرد درامریکا به وجود اورد.

ازپیشروان اندیشه ارمانشهرطلبی شارل فوریه نویسنده وبهبودخواه اجتماعی فرانسوی است که اندیشه هایش درمورد ارمانشهر درامریکا اثرنهاد.درفاصله 1841 تا 1859 حدود 28 ارمانشهر چنانکه فوریه پیشنهاد کرده بود درامریکا بنیان گذارده شدوهمچنین فرانسوی دیگری به نام اتین کابه چندین جامعه درتگزاس ، ایلینویز ومیسوری برپاکرد که سرانجامی نداشتند.

یکی از جامعه های نامدار وبی همتا اونیدا بود که در1848 درنیویورک برپاشد.دراین جامعه زناشویی گروهی بود وهمه مردان وزنان از ان یکدیگر بودند.بنیانگذار این جامعه جان همفری نویس بران بود که بی دین به سوسیالیسم نمیتوان رسید ونظام خانواده گسترده خودخواهی را ازبین میبردوعملی بودن اینگونه زندگی را نشان میدهد.

دراین جامعه کودکان تا زمانی که پا میگرفتند نزد مادرانشان بودند وپس ازان به پرورشگاه همگانی سپرده میشدند.

از اواخر سده نوزدهم یهودیانی که از اروپا به فلسطین می کوچیدند به دلایل اقتصادی،ارمانی،دینی وهمچنین اجتماعی درزمین های نو اباد کشاورزی ساکن میشدند.اعضای این جامعه ها اغلب ایدئولوژی مشترکی داشتند مانند سوسیالیسم ارمانشهری-اوتوپیک-اخلاق بشردوستانه یا سخت ایمانی یهودی .این کشتگاهها که کیبوتزیم نامیده میشوند به درجات گوناگون ،زندگی واقتصاداجتماعی دارند واعضای ان بدون دریافت مزد کارمیکنند وجامعه نیازمندیهاشان را فراهم میکند.

دراین واحدها غذاخوری واشپزخانه مرکزی ،مهدکودک های اجتماعی واغلب کود سراهایی وجود دارد که درانها کودکان جدا از پدرومادرهایشان زندگی میکنند.

دردهه های 1960 و70 جنبش هیپیگری درامریکا گرایش به زندگی اشتراکی را زنده کرد.هیپی ها با روی گرداندن از زندگی سودپرستانه بورژوایی وبا زندگی درگروههای خانوادگی میخواستند به رشد روحی ومعنوی برسند.دامنه این جوامع اشتراکی انها که گویا از گوشه های پرت کالیفرنیا ریشه گرفته بود به دیگر نقاط ایالات متحده امریکا وهمچنین کشورهای دیگر کشیده شد.

اصطلاح ارمانشهرطلبی یا اوتوپیسم درنوشتارهای مارکسیستی کاربرد خاصی دارد. این اصطلاح با کتاب انگلس بنام سوسیالیسم علمی وسوسیالیسم ارمانشهری نامدارشد.مارکسیستها کسانی را که با انگیزه های اخلاقی وبشردوستانه سوسیالیسم را سفارش میکنند خیالپرداز یا اوتوپیک میخوانند واین نوع سوسیالیسم را بنام سوسیالیسم خرده بورژوایی رد میکنند . به عقیده مارکسیستها ،سوسیالیسم با عمل انقلابی درجامعه موجود -نه با بیرون رفتن ازان به شیوه بنیانگذاران ارمانشهرها- وتغییر نظام ان برحسب قانون های گریزناپذیر تاریخ دست یافتنی است نه با اندرزگویی .

از این رو اوتوپیسم درادبیات مارکسیستی برابر با خیالپردازی است.

 

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...