رفتن به مطلب

ازدواج؛ راهی برای جبران نیازها


ارسال های توصیه شده

همیشه شنیده اید که باید اهدافتان را از ازدواج مشخص کنید و به عبارتی، از همان قدم اول، بدانید دنبال چه هستید و با چه انگیزه ای ازدواج می کنید. اما فکر می کنید پیدا کردن این انگیزه ها راحت است؟ مسلما گاهی نه. چون انگیزه های ما دقیقا به نیازهایمان برمی گردند و گاهی این نیازها، پنهانی و ناخودآگاه است یا هرکدام از ما به دلایل کاملا روانشناختی، به نادیده گرفتن آنها عادت کرده ایم.

آبراهام مازلو که نظریه انگیزش را مطرح کرده، معتقد است که نیازهای انسان در یک هرم طبقاتی جا می گیرند که در کف آن پایه ای ترین نیازهای مادی و فیزیکی ما قرار دارند و وقتی این نیازها برطرف شدند، نیازهای سطوح بالاتر که رشد یافته تر هستند، خودنمایی می کنند. مثلا در کف این هرم، نیازهای خوراک، سرپناه، ایمنی و تعلق‌پذیری، غرایز و... قرار دارد و در سطح های بعدی، نیاز به روابط عاطفی، روابط اجتماعی، رفاه، آزادی احترام، خودشكوفایی و... . او معتقد است نیازهای زیستی، بر نیازهای خودشکوفایی غلبه دارند و تا وقتی این نیازها برطرف نشوند، نیازهای سطوح بالاتر مورد توجه قرار نمی گیرند.

حالا ربط این ها به ازدواج چیست؟ یادتان هست گفتیم که انگیزه های ما از نیازهایمان سرچشمه می گیرند؟ بنابراین شما وقتی ازدواج می کنید، اهداف و انگیزه هایتان از ازدواج، مربوط به نیازهای برطرف نشده است. هر قدر این نیازها پایه ای تر، زیستی تر و ابتدایی تر باشند، یعنی در طبقات پایینی هرم مازلو قرار بگیرند، احتمال موفقیت ازدواج کمتر است. چرا که بعد از برطرف شدن این نیازها، نیازهای طبقات بالاتر سر بر می آورند و شما را در یک دو راهی قرار می دهند. این که شریک زندگی تان توانایی برطرف کردن این نیازها را برای شما دارد یا نه. می تواند به شکوفایی شما کمک کند یا نه؟ زندگی مشترک شما احترام مورد نیازتان را برایتان به همراه داشته است یا نه؟...

مشکل دوم این است که با برطرف شدن نیازهای اولیه، چشمان شما باز می شود و تازه به شناخت جدیدتری از خودتان می رسید که ممکن است با شناختی که قبلا داشته اید تفاوت داشته باشد. در این وضعیت حتی اگر همسر شما هم به اندازه شما رشد کرده باشد و نیازهای تازه پیدا کرده باشد، ممکن است دیگر نقاط مشترک زیادی با هم نداشته باشید. یادتان که نرفته؟! نیازهای ما انگیزه های ما را می سازند و انگیزه های ما اهداف ما را و اهداف ما رفتار ما را شکل می دهند!

با تمام این ها، ازدواج گاهی اوقات بر اساس کمبودهای سطوح پایین انجام می شود. خیلی دیده و شنیده ایم که یک مرد نیازمند به محبت مادری، با زنی میانسال ازدواج کرده است. یا زنی که در خانواده ای پرتنش رشد کرده، برای رهایی از این تنش ها تن به ازدواج با مردی داده که شرایط مناسب ازدواج را ندارد. در این موارد، ازدواج راهی برای حل کردن مشکلات و کمبودهای زن و مرد به حساب می آید. کمبودهایی که عموما به انگیزه های ایمنی، تعلق‌پذیری و احترام و... مربوط می شوند. این نیازها مجموعا به عنوان نیازهای كمبود شناخته می شوند. آنها مثل ویتامین‌ها هستند که ما برای رشد بهشان نیازمندیم. شخصی كه درباره غذا، امنیت شغلی، عضویت گروهی، یا مقام اجتماعی نگران است، شخص محرومی به حساب می آید. به همین دلیل است که روانشناسان توصیه می کنند تا می توانید در دوران تجرد به علایق، اهداف، نیازها و خواسته هایتان جامه عمل بپوشانید تا وقتی ازدواج می کنید، کامل تر شده باشید. این کامل تر بودن به معنی فاصله داشتن از نیازهای سطوح پایین هرم و ارتقا یافتن به سطوح بالاتر است.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

خیلی جالب بود واقعا تیر خلاص رو زد

اینکه انگیزه از نیاز می اد

و انگیزه ما از ازدواج کدوم نیاز بر طرف نشده هست

پاسخ خیلی از سولات می تونه باشه:ws37:

لینک به دیدگاه

attachment.php?attachmentid=3688&stc=1&d=1315716600

کمی تامل:

آیا واقعا تیر خلاص رو زد؟ چی شد؟:w58:

به نظرم مقاله مشکل داره

چون احساس می شه اگر انگیزه ازدواج مجموعی از نیازهای طبقه پایین تا بالا باشد مشکل خاصی پیش نمی آد.

image001.jpg

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...