رفتن به مطلب

سلام همراه موقتی !


ارسال های توصیه شده

بازم سلام :JC_thinking:

 

خوبین؟

 

 

بدون هیچ مقدمه ای شروع میکنم:

 

 

و وارد دنیا شدم ! دنیایی که قرار است مدتی را با من همراهی کند و بعد خیلی محترمانه مرا با همه ی دلبستگی هایی که به اون داشتم تنها گذاشته و ...

 

خدانگهدار

  • Like 10
لینک به دیدگاه

از زمانی که خودم را شناختم، همیشه سایه اش را در کنارم احساس می کنم. گاهی آنچنان با من صمیمی برخورد میکند که فکر میکنم میخواهد به عنوان یک دوست همیشگی در کنارم بماند.

 

من بارها عاشقش شدم، اما هر وقت فهمید که عاشقشم من رو به زمین زد. من هم زخمی و درمانده خودم رو کنار کشیدم و مدتی در لاک خودم مشغول زندگی شدم و در گوشه ی قلبم یک نشانه ی سیاه از اون به یادگار گذاشتم..

 

اما بعد از مدتی دوباره اومد کنارم و من رو نوازش می داد، نمی دونم چه سری داره که همیشه یک جوری با من صحبت میکنه که زود خام میشم و دوباره طرح دوستی باهاش میریزم و دوباره یک عشق کهنه سر باز میکنه...

 

ماجرا های عاشق شدن و فارغ شدن من سری دراز داره و هر بار یک نشانه ی سیاه در قلبم به یادگاری ازش میمونه

  • Like 11
لینک به دیدگاه

داستان دلبستگی های من از یک توپ فوتبال شروع شد!

 

اون زمانی که 5 سال داشتم و پدرم طبق قولی که بهم داده بود قرار شد برام یک توپ فوتبال چرمی بخره... اینقدر شوق و ذوق داشتم که من دارم به اون توپ میرسم ... اون توپ خریده شد! من یک هفته در رویا با اون زندگی میکردم در ماه دوم رویا تبدیل شد به استفاده ی معمولی ... و فکر نمیکنم به سال رسیده باشه که من اون توپ رو دور انداخته باشم!

 

بعد هم داستان خرید یک دستگاه میکرو!

بعد کامپیوتر

و پس از اون رسیدن به موفقیت های زندگی و اخت گرفتن به هر کدوم از اونها و بعد عادت و بعد حتی دلزدگی !

 

عجیبه این داستان ها در زندگی من همینجوری در حال تکرار شدنه

 

 

هر وقت با خودم خلوت میکنم و فکر میکنم، به خودم میگم آقا مهدی! دیگه برای چه چیزهایی میخوای این مسیر رو طی کنی؟

 

یه زمانی تو آینه نگاه میکردم و به خودم میگفتم" تو خودت نمره ی بیستی تو مثل هیچ کسی نیستی":w58:

 

اما از وقتی بیشتر به دور و ورم نگاه کردم و نهایت کار انسان ها رو در پیری تماشا میکنم، دیگه زیاد حوصله ی نگاه کردن تو آینه رو هم ندارم ... چه برسه بخوام برای خودم شعر هم بخونم!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اما اون کوچه هنوز برای من یک معماست!

 

چی شده که در این فاصله ی کوتاه، من دو ظاهر متفاوت از اون میبینم. بالاخره یکی از این دو ظاهر دروغیه!

 

اما کدوماش؟

 

---------------

البته من اینقدر ها هم غمگین فکر نمیکنم ها .. الان خودم حس کردم یکم دارم میرم تو فاز کتاب های صادق حمایت !:ws3: ( پیام دادن که منظورت صادق هدایته ؟! .... رجوع شود به فیلم کما .. سکانس کافی شاپ دیالوگ امین حیایی و شهناز افشار:banel_smiley_4:) نمیذارن آدم راحت مذاح کنه ... الان دوباره پیام میاد منظور مهناز افشاره؟:ws38:

 

از خیر کوچه هم گذشتیم...

 

در ادامه میرم تو فاز جنگل و دریا :JC_thinking:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

...

چند وقت پیش که دلم گرفته بود، یک لحظه چشمانم را بستم و پسر بچه ای رو دیدم که یک شلوار گرمکن با زانو های پاره پوشیده و یک توپ فوتبال در دست، در حال سخنرانی برای دوستان کم سن و سال تر از خود بود. داشت با شوق و ذوق در مورد شوت های روبرتو باجو در جام جهانی 94 حرف میزد و به اونها آموزش میداد که چطور مثل باجو شوت بزنن!

 

وقتی تصور میکنم که اون پسری که شلوار با زانوهای پاره پوشیده بود من بودم بغض گلوم رو میگره

چقدر بی دغدغه بودم و چقدر آرام و خندان!

الان دیگه فقط وقتی میرم دریا و روی آب میخوابم میتونم گوشه ای از اون حس رو تجربه کنم

 

:icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 7 ماه بعد...

چه روزهای خوبی !

حس میکنم خیلی قوی تر شدم!

پست های قبل رو ماه ها پیش نوشتم و الان وقتی میخونمشون حس میکنم یه آدم دیگه اونا رو نوشته !

اول اومدم پاکشون کنم ! اما دوباره پشیمون شدم. چون دارم میبینم که اینقدر رو به جلو حرکت کردم.

چقدر تحلیل های قشنگی تو ذهنم میاد در مورد خودم تو این مدت!

 

افسوس خوردن نشونه ی ضعفه و به خاطر اینه که توانایی انجام کارها و اقداماتی که میشه انجام داد تا افسوس نخوریم وجود نداره!

من الان متوجه میشم که غم داشتن و حسرت خوردن نشونه ی ضعف در اداره کردنه خود هستش

 

ما آدم های این دوره زمون فقط منتظر این نشستیم که اتفاقات روزگار به وفق مرادمون بشه .. منم قبلا اینجوری بودم!

 

اما الان دو روش برای حل مشکلاتم بلدم:

 

- یا راهشو پیدا میکنم

- یا راهشو میسازم

 

از اینکه حس میکنم اینقدر قوی شدم احساس خوبی دارم

 

خیلی خوشحال شدم که به گاه نوشته های خودم سر زدم و اونا رو خوندم و یهو به گذشته ی خودم نگاه کردم ... امیدوارم دفعه ی بعد که میخوام بنویسم از این قوی تر شده باشم :w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...