رفتن به مطلب

بحران محیط زیستی


sookut

ارسال های توصیه شده

بحران محیط زیستی

محمد درویش*

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

درياچه اروميه به عنوان بزرگ‌ترين درياچه داخلي ايران و يكي از 20 درياچه پهناور جهان با دشوارترين شرايط تمام عمرش، دست‌كم در طول 40 هزار سال گذشته روبه‌رو شده است. اين واقعيتي است كه نمي‌توان و نبايد انكار كرد. اما موج پاك شدن درياچه‌ها از نقشه‌هاي جغرافيايي كره زمين در طول چند دهه اخير هم حقيقتي است انكارناشدني كه نمي‌توان آن را به يك كشور يا قاره خاص محدود كرد.

 

از مشهورترين موارد اين ناپديد شدن مي‌توان به خشك شدن درياچه چاد در آفريقاي مركزي، درياچه آرال در آسياي مركزي، درياچه جليله در فلسطين اشغالي يا درياچه اونز در كاليفرنياي آمريكا اشاره كرد. در چين حتي وضعيت از اين هم بدتر است؛ چراكه تعداد درياچه‌ها در استان غربي كين‌هايي كه شاخه اصلي رود زرد در آن مشروب مي‌شود، از چهارهزارو 77 عدد در ابتداي دهه 90 ميلادي به حدود دوهزار درياچه كاهش يافته است.

اينها را گفتم تا يادآوري كنم كه وقتي مصرف آب مردم جهان در طول نيم‌قرن اخير سه برابر مي‌شود، در حالي كه شمار جمعيت در اين مدت سه برابر نشده است؛ بايد هم انتظار چنين واكنشي را از سوي طبيعت داشت؛ زيرا هر سامانه زنده‌اي داراي يك ظرفيت پذيرش با توجه به توانمندي‌هاي بوم‌شناختي (اكولوژيكي) خاص خود است. اتفاقي كه هم‌اكنون در كره زمين در حال وقوع است و هر روز نشان‌زدهاي بيشتري از آن آشكار مي‌شود، بر بنياد آن حقيقتي شكل گرفته كه پژوهش‌هاي ماتيس واكر ناگل و تيم همراهش در سال 2002 آن را پيش‌بيني كرده بودند. زيرا وي در آن سال و با صراحت اعلام كرد: مجموع تقاضاي بشر براي نخستين بار در سال 1980 از ظرفيت بازتوليد كره زمين فراتر رفته است. متاسفانه آن گونه كه شايسته بود، هشدار ناگل را نه در شمال و نه در جنوب، هيچ كشوري جدي نگرفت و اينك كار به جايي رسيده است كه مردم دنيا تمامي توليد يك‌ساله كره زمين را در ماه سپتامبر مصرف كرده و از آن به بعد، اين اندوخته‌هاي طبيعي است كه به تاراج مي‌رود و درياچه‌ها يكي از مهم‌ترين اين اندوخته‌ها هستند كه به دليل افزايش اراضي كشاورزي و فزوني نياز آبي در بخش‌هاي شرب، خدمات و صنعت، پيوسته و شتابان در معرض نيستي و نابودي قرار گرفته‌اند.

اما چرا اين واقعيت‌ها در مواجهه با بحران درياچه اروميه، آن‌گونه كه بايد مصداق نداشته و اصطلاحا بين دو طرف دعوا (يعني مديران اداره‌كننده حوضه آبخيز پنج‌ميليون هكتاري درياچه اروميه از يك سو و اغلب متخصصان، فعالان محيط‌زيست و عامه مردم) ديوار بلندي از بي‌اعتمادي به وجود آمده است؟ به نظر مي‌رسد ريشه بحران كنوني را كه اينك متاسفانه منجر به تنش‌هاي اجتماعي در سطح جامعه شده است را بايد در عدم شجاعت لازم در آن بخش از مديراني دانست كه توانايي اعلام اشتباه و قبول مسووليت خويش در بروز اين بحران را نداشته و به جاي چاره‌جويي براي جبران اشتباه‌ها كوشيدند تا تقصيرها را به‌گردن آسمان و بي‌مهري طبيعت و خشكسالي و تغيير اقليم اندازند. در صورتي كه ما نبايد فراموش كنيم كه در آغاز دهه 70 هجري شمسي كم نبودند شمار تصميم‌گيراني كه روند افزايش آب درياچه اروميه را نگران‌كننده ديده و حتي طرح‌هايي براي انتقال آب درياچه اروميه از طريق قطورچاي به خوي و رودخانه ارس مطرح كردند تا بلكه از پيشروي اين غده سرطاني و به زير آب رفتن اراضي حاشيه درياچه ممانعت كنند. چنين بود كه اغلب مديران منطقه چشم خويش را روي رشد شتابناك اراضي كشاورزي بستند؛ وگرنه چرا بايد در حوضه‌اي كه منبع جديدي از آب برايش تعريف نشده و راندمان آبياري هم در بخش كشاورزي‌اش تغييري نكرده، اجازه دهيم تا وسعت اراضي زراعي و باغي‌اش بيش از 360 هزار هكتار افزايش يابد؟

معلوم است كه وقتي چنين اتفاقي رخ مي‌دهد، براي تامين آب مورد نياز آن بايد چاه‌هاي بيشتر و سدهاي بيشتري احداث شود و كار به جايي برسد كه فقط شمار چاه‌هاي غيرمجاز از رقم هشت‌هزار حلقه پيشي بگيرد و به جز رودخانه باراندوز، روي همه رودخانه‌هايي كه آوردشان به درياچه اروميه ختم مي‌شد، دست‌كم يك سد احداث شود تا عملا چيزي به عنوان حقآبه طبيعي درياچه اروميه باقي نماند.

با اين وجود، نگارنده اعتقاد دارد بحران درياچه اروميه اگر به درستي مديريت شود، مي‌تواند اثرات مثبتي در حوزه بالارفتن اولويت‌هاي محيط‌زيستي در طرح‌هاي توسعه و نزد دولتمردان داشته باشد؛ ما بايد بپذيريم كه اگر نام ايران در شمار 12 كشوري در جهان قرار دارد كه با بيشترين ناپايداري بوم‌شناختي روبه‌رو است؛ اگر ايران در بين 10 كشور نخست تخريب‌كننده محيط‌زيست قرار گرفته و براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي عملا كار چنداني در وطن صورت نگرفته است، يك دليل اصلي‌اش اين بوده كه توجه به آموزه‌هاي محيط‌زيستي نه نزد مردم و نه نزد مسوولان هرگز از اولويتي كه سزاوار بوده و به درستي در اصل 50 قانون اساسي بر آن تاكيد شده، برخوردار نبوده است. اما اينك بحران ريزگردها در 20 استان كشور، تشديد جريان فرونشست زمين در فلات مركزي و نابودي اغلب تالاب‌ها و درياچه‌هاي داخلي ايران از اروميه گرفته تا گاوخوني، آجي گل، بختگان، هامون و پريشان شايد سبب شود تا اين بار محيط‌زيست به حقي كه سزاوار آن است دست يابد؛ حقي كه مي‌گويد: اولويت هر كشوري در چيدمان توسعه‌اش بايد بر مبناي ملاحظات بوم‌شناختي شكل گرفته و هدايت شود.

*عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع

لینک به دیدگاه

پاسخ به « بحران محيط زيستي» محمد درويش

کامبیز بهرام سلطانی*

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در طول دوازده سالي كه در دبستان ، متوسط و دبيرستان گذراندم، از تمام آنچه – بي خود و باخود – آموزش داده مي شد، تنها در سال اول دبستان و از خانم مدير بسيار فرهيخته ام نكته اي را آموختم كه تا به امروز توشه راهم بوده است. روزي از روزها- به خاطر نمي آورم به كدامين دليل – خانم مدير وارد كلاس شد و بعد از ارائه توضيحاتي در باب اتفاقي كه گويا رخ داده بود و حضور ايشان را در سر كلاس ضروري ساخته بود، در پايان صحبت گفت « در خانه اگر كس است، يك حرف بس است». اين گفته كه در ذهن يك كودك شش ساله به طور جدي حك شد، گاه امتيازهايي را به هم راه داشت و گاه مضراتي را. چنانچه من هرگز در دوره كوتاه خدمت در سازمان حفاظت محيط زيست ( 1368 – 1362) به يك كارمند خوب تبديل نشدم.

از نظر من واژه پي گيري كه در دستگاههاي دولتي و حتا بخش خصوصي هم بسيار رواج دارد، نوعي توهين به شخصي قلمداد مي شود كه بايد پي گيري فلان موضوع را به او ياد آوري كرد. چراكه در خانه اگر كس است، يك حرف بس است. اگر طرف مورد نظر حساسيتي نسبت به مسئوليتي كه به او واگذار شده است، داشته باشد، نيازي به دوبار گفتن نيست و گفتن بار دوم اهانتي به موجوديت آن فرد – حداقل طبق فلسفه در خانه اگر كس است – محسوب مي شود.

همه اين مقدمه چيني ها از آن رو بودكه تأكيد نمايم، به هيچ وجه قصد صحبت درباره درياچه اورميه ( اروميه ) را ندارم. آنچه گفتني بود در حدود يا سال پيش در وبلاگ مهار بيابان زايي گفته شد و آن گونه كه ادامه ماجرا نشان داد، نه در خانه كس بود و نه در خانه ملت. جالب است كه ساكنين خانه ملت، به فوتبال بيش از حفاظت از محيط زيست سرزمين توجه

مي نمايند!

اما نقد من به نوشته همكار بزرگوارم مربوط به عدم توجه ايشان در مقاله بحران محيط زيستي به استراتژي دولت هاي مختلف در جمهوري اسلامي ايران – چه در نشست هاي خارجي و چه در مباحث داخلي – در حوزه محيط زيست مي باشد. اين استراتژي عبارت است از خارج كردن يك مقوله فني – مهندسي از حوزه اصلي خود و انتقال آن به حوزه سياسي و از اين طريق سياسي كردن موضوعي كه اساسا" ذات آن سياسي نيست؛ مثال ها در اين مورد بسيار فراوانند. نمونه بسيار بارز آشكار آن سخنراني هاي ارائه شده توسط نمايندگان ايران در كنفرانس جهاني محيط زيست و توسعه ( يا كنفرانس سران ) در ريو دو ژانيرو ( 1992) مي باشد

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. در اجلاس ها يا نشست هاي فني ديگر نيز ( نشست هاي مرتبط با گرم شدن آتمسفر، فرسايش لايه ازون، تنوع زيستي، كنفرانس رامسر و مانند آن ) نمايندگان ايران يا تنها تماشاگر گفتگوهاي ديگر كارشناسان هستند، و يا با اين استدلال كه، شما خود باعث مثلا" گرم شدن آتمسفر شده ايد، خود نيز بايد براي برگشت آن به وضعيت عادي بكوشيد، موضوع را فيصله مي دهند.

در امور داخلي نيز همين استراتژي حاكم است. براي نمونه در ايران ، ويژه نامه مديريت منابع آب، معاونت وقت وزارت نيرو مي نويسد « گروه توسعه يافته ها، سدهايشان را در دهه هاي قبل ساخته و به تبع آن سطح كشاورزي و ميزان توليدات خود را بهبود و ارتقاء بخشيده اند و اينك فرصت دارند تا بعضا" ديگران را از اين كار منع نمايند و بر عدم تغيير در شرايط محيط زيست طبيعي تأكيد بيشتري داشته باشند» . شما در اينجا به سادگي مي بينيد كه چگونه يك صورت مسئله فني ( آيا احداث سد بر طبيعت اثر دارد يا نه ؟ ) از حوزه مهندسي خارج شده، و به حوزه سياسي كه اصلا" جايگاهي در آن ندارد، انتقال داده مي شود. ضمنا" توجه داشته باشيد كه اين دقيقا" همان استراتژي است كه آژانس بين المللي انرژي اتمي ، به تحريك كشورهاي سلطه گر غربي ، در برابر ايران اتخاذ نموده است.

مشكلات درياچه ها و تالاب هاي ما، جملگي داراي راه حل فني مي باشند؛ از هامون ها، طشك- بختگان، كمجان، هورالعظيم گرفته تا درياچه اورميه، يادگارلو ، درگه سنگي، گل هاي استان گلستان و الخ. همان گونه كه مساحت يك مثلث را نمي توان با استفاده از روش هاي شيمي آلي محاسبه كرد، براي يك مسئله فني نيز نمي توان با استفاده از روش هاي سياسي – امنيتي راه حل مناسب يافت.

البته اين نكته را به هيچ وجه منكر نمي شوم كه، در برخي موارد – براي مثال در مورد هامون ها و هورالعظيم – دستگاه سياست خارجي ايران بايد فعال شود و حق آبه تالاب ها را از كشورهاي افغانستان و تركيه به طور جدي درخواست نمايد. از نظر حقوق بين الملل ، نه افغانستان و نه تركيه ، هيچكدام داراي اين حق نمي باشند كه ورودي رودخانه هاي هيرمند به هامون پوزك، صابري و هيرمند و ورودي رودخانه فرات را به تالاب هورالعظيم كاهش داده يا قطع نمايند. يكي از علل خشك شدن تالاب هور العظيم، احداث سدكمال آتاتورك در كشور تركيه مي باشد؛ سدي كه مخزن آن به تنهايي برابر جريان سالانه رودخانه فرات است

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. كشور تركيه هرگز داراي چنين حقي نبوده و نيست كه مخزن سد خود را آن چنان طراحي نمايد كه كشورهاي همسايه دچار آسيب شوند. البته ناگفته نماند كه در خشكي تالاب هورالعظيم، احداث سد كرخه و عمليات گسترده زهكشي و راه سازي در درون تالاب از سوي ايران نيز بي تأثير نبوده اند.

بنابر دلايل ذكر شده، همكار ارجمند و بزرگوار، تا زماني كه اين استراتژي نادرست حاكم است، نمي توان وارد عرصه عمل فني شد و مشكلات فني – مهندسي را ، آن گونه كه شايسته و بايسته است، حل نمود.

*کارشناس محیط زیست

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
- در اين مورد مراجعه شود به نشريه « محيط زيست »، ويژه نامه ريو، فصلنامه علمي سازمان حفاظت محيط زيست ، جلد چهارم، شماره دوم، سال 1371،

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...