spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۰ ... در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست و هیچ خیابانی … بن بست ها اما فقط زنها را می شناسند انگار .. در سرزمین من سهم زنها از رودخانه ها تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند .. اینجا نام هیچ بیمارستانی مریم نیست تخت های زایشگاهها اما پر از مریم های درد کشیده ای است که هیچ یک ، مسیح را آبستن نیستند ... من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد .. نمي دانم چرا شعار از لياقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... می دهی تويي که مي دانم اگر بدانی بکارتم به تاراج رفته ،انگ هرزه بودن مي زني و می روی اما بگرد ،پيدا خواهی کرد اين روز ها صداقت و ،لياقت و ،نجابتی که تو می خواهی زياد ميدوزند ! امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم ، تا آبرو کند ... برای نامزدی دخترش .. و در خود گریستم .. برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب ، تن سردم را هوسبازانه به تاراج برد ... و بی شرمانه می خندید از این پیروزی ! اينجا زمين است حوا بودن تاوان سنگينی دارد ... ازوبلاگ همنام اسم تاپیک مطلب کاملا قابل نقد است! 21 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۰ اينجا زمين است حوا بودن تاوان سنگينی دارد ... من با این جمله خیلی موافقم دس گذاشتی رو دلمون کاکو....... 7 لینک به دیدگاه
zahra-d 4993 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۰ نمي [/url]دانم چرا شعار از لياقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... می دهی تويي که مي دانم اگر بدانی بکارتم به تاراج رفته ،انگ هرزه بودن مي زني و می روی اما بگرد ،پيدا خواهی کرد اين روز ها صداقت و ،لياقت و ،نجابتی که تو می خواهی زياد ميدوزند ! نويسندش اين حقيقت رو جالب توصيف كرد 7 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۰ من زنم… بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی! او خواست که من زن باشم… که بدوش بکشم بار تو را که مردی و برویت نیاورم که از تو قویترم… من زنم… من ناقص العقلم… با همین عقل ناقصم از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام و تو عقلت کاملتر از من بود!!! من زنم... یاد گرفته ام عاشقت بمانم و همیشه متهم به هرزگی شوم... حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی تظاهر کردی با من خواهی ماند! من زنم... کوه را حرکت میدهم بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی چرا که تو نیرومند تری!!! من زنم... وقت تولد نوزاد ... تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان... سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من، لذتهای شبانه... خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو! عادلانه است نه؟؟؟ من زنم... آری من زنم... او خواست که من زن باشم ... همچنان به تو اعتماد خواهم کرد... عشق خواهم ورزید... به مردانگی ات خواهم بالید ... با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد... پشتیبانت خواهم بود... و تو مرد بمان! این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت!!! 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده