Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ یه بار دیگه دانلودیدم! و خداروشکر این سری درس شد! قشنگ بود و آخرش غمگین بود...گریم گرفت! ولی اون ماهیا خیلی بامزه بودن بخصوص چشمکاشون! :دی 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۰ بالاخره دیدم این فیلمو خیلی زیبا بود آدم با شخصیت هاش درگیر می شه آخرشم اشکمو درآورد 3 لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ ای جانم من این تاپیکو تازه دیدم. میلاد خیلی چیزهارو درباره فیلم گفت. عالی بود منم وقتی فیلمو دیدم اینهارو واسه خودم دربارش نوشتم که اینجا هم میذارم چقدر این فیلم ناز بود. چقدر شخصیت مکس دوست داشتنی بود. دیدگاهش، حرفاش، همش خیلی جالب بود. نمیتونم احساسمو از دیدن این فیلم بگم. همیشه تو بیان احساسم ضعیف بودم. فقط میگم خیلی دوستش داشتم و دلم میخواد بارها ببینمش. شاید بشه گفت یه چیزی مثل شازده کوچولو بود برام. توصیف قشنگی داشت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از این فیلم: "شکلات تلخ". داستانی تلخ و ناراحت کننده و درعین حال خیلی دلنشین چقدر باهاش همزاد پنداری کردم: "مردم بعضی وقتها باعث سردرگمی من میشوند. اما من سعی میکنم بهشون اهمیت ندم" "انسانها از نظر من جالبن. اما فهمیدنشون برام سخته" اونجایی از فیلم نشون میده مکس تو اسانسور بادی از خودش درمیکنه و میگه: "از نظر مردم من گستاخ و بی نزاکتم. من نمیدونم چرا صداقت را با بینزاکتی اشتباه میگیرند؟ شاید برای همین من هیچ دوستی ندارم" الهی.. صداقت.. !! ولی واقعا شاید قسمت اعظم بینزاکتی که ازش اسم برده میشه همین باشه، صداقت! واقعا خیلی وقتها تظاهر و نمایش ادب و شخصیت نام برده میشه. خیلی از اداب و رفتارها زاده ی همین نمایشها و عدم صداقتهاست. جای دیگه میگه : "با اینکه من یک کافر هستم اما کلاه یهودیم را سرم میکنم تا مغزم را گرم نگه داره." خیلی جالب بود. واقعا چقدر از ادما همونی هستن که درظاهر هستند؟! چقدر هستند کسانیکه لباسی که تنشونه با عقایدشون همخونی داره؟ تو همین جامعه خودمون، یکی ریش میذاره چون فقط لازم داره، یکی چادر سرمیکنه درحالی که اعتقادی نداره و بهر دلیل دیده اینطوری به نفعشه یا مجبوره، یکی امامه میذاره یا موقتا و بنا به اهدافی اونو از سرش برمیداره و ... چون نفعی براش داره.هرچند مکس کلاه یهودی رو سرمیذاره که فقط سرشو گرم نگه داره! کاش همه ادمها اینقدر ساده بودن یا میگه: تو را به این خاطر میبخشم که کامل نیستی. تو هم ناکاملی، مثل من. تمام انسانها کامل نیستند. و این حرفش که برام دنیای حرف بود: وقتی جوون بودم دوست داشتم هر کس دیگهای باشم به جز خودم. دکتر برنارد گفت اگر توی یک جزیره تنها بودم، مجبور میشدم به همنشینی با خودم عادت کنم. گفت باید با خودم کنار بیام. با تمام عیب و نقصها، ما خودمون عیب و نقصها را انتخاب نمیکنیم. اونا بخشی از وجود ما هستند و باید باهاشون کنار بیایم. مرسی میلی دلم خواست دوباره ببینمش 3 لینک به دیدگاه
B.ta 0 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۸ سلام.نقدتون خیلی جالب بود آقای میلاد.دوست داشتم دیدگاه خودم رو هم مطرح کنم... بنظرم زمانیکه مکس از فشار عصبی رو صندلی میره این حالت درونش بوجود میاد که همونطور که از زمین فاصله داره از مسئله فاصله گرفته و این میتونه بش آرامش بده و سعی میکنه باتنفس های پیاپی و جویدن ناخن هاش تاحدی استرس خودش رو کم کنه. زمانیکه مری بدون درمیون گذاشتن با مکس نامه های اون رو چاپ میکنه انگار که به زخم سندروم اون نمک میپاشه و این اسپرگری که میونه ی خوبی باجامعه وجمع نداره رو ناگهان به دنیا نشون میده و مشهور میکنه که این باسندروم مکس در تضاده وآزارش میده.من فکر میکنم مکس میتونسته تو اون لحظه احساس های دیگه ای مثل این که((نامه نگاری بین من و مری چیزی فراتر از یک دیدگاه علمی بود ودرونش صمیمیت،عشق و اهمیت وجودداشت که الان در قالب مستندات یک پژوهش محدود شده اون هم توسط مهم ترین شخص زندگی اش که حتی هدف مکس هم بوده))(یعنی حس نوعی خیانت و دزدی)که در کل باعث خشم بیش از حدش میشه اما برخلاف گذشته اون رو به درمان های سخت نمیکشونه ک این خودش نشون از درمان مکس بواسطه این رابطه داره. موضوعیکه بش اشاره نشد اما بنظرم نکته دار بود(و دوست دارم نگاه شما رو هم بدونم)این بود که معشوقه ی قدیمی مری هم دقیقا مثل اون دوستی بافاصله دور داره که باش نامه نگاری میکنه.شاید فیلم بااین موضوع میخواسته اینو نشون بده که آدمایی که مورد تمسخر وحتی طردجامعه قرار میگیرن(لکنت شوهر مری) هم تنها یک نوع هستند که میتونن حتی روابط صمیمی داشته باشن.واینکه بر خلاف تصور مری پسرهمسایه شون همیشه اونو دوست داشته و تحت تاثیرظاهرش نبوده،ووقتی مری جراحی پلاستیک میکنه اون حتی متوجه این تفاوت نمیشه! عشق رابطه ی سالم و خالصانه و بدور از هر نوع انتظار سود از طرف مقابل همینطور لحنِ بیانِ ساده و باصداقتِ مشترک بین طرفین که باعث اتصال و تداوم رابطه ی ایندو میشه ب وضوح در مراوده مری و مکس محسوسه و بیننده رو مجذوب میکنه این فقط نظر من بود و هرگز در حد نگاه و نقد دقیق شما نیست? ممنون?? لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده