EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ مشکل من نیست اما مشکل یکی از نزدیک ترین دوستامه که از بچه های همین انجمن هم هست _______________________________ خانواده ما طوریه که تا دختر تصمیم قطعی برای ازدواج نداشته باشه خواستگاری رو راه نمی دن اما بلاخره دختری به سن من که زیاد هم توی اجتماع هست خواه ناخواه خواستگار هایی هم دورش داره دختر رک و راستی ام و به هیچ عنوان هم شخصیت خجالتی ندارم و خیلی هم راحتم اما فقط کافیه از علاقه شخصی به خودم خبردار بشم یا به گوشم برسه که فلانی ازت خواستگاری کرده تا حد مرگ حالم بد می شه تا یه هفته شبا اکثرا با صدای گریه خودم از خواب بلند می شم یه حس ناامنی خاصی بهم دست می ده که نمی تونم توصیفش کنم اگر اون شخص رو جایی ببینم اون رو به حالت گربه می بینم و خودم رو در موش که توی دامش افتادم به طور غیر عادی منزوی و گوشه گیر می شم و همه این حالات هم معمولا تا 2 هفته حداقل ادامه داره اینا همه در حالیه که من برای انتخاب کاملا آزادم و خانواده ام به هیچ عنوان تحت فشار قرارم ندادن برای این مسائل و حتی کسی رو هم رسما اجازه ندادن که وارد خونه بشه نمی تونم با کسی در این زمینه صحبت کنم چون به هیچ عنوان دوست ندارم پیش روانشناس و مشاوره برم اما خودم هم از این حالت هام ب ستوه اومدم _______________________________ خب این هم از گفته های دوستمون حالا هر کدوم که می تونین بهش کمک کنین تا این مشکل شاید برطرف بشه 10 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ چون به هیچ عنوان دوست ندارم پیش روانشناس و مشاوره برم میتونم بپرسم چرا؟ این سوال رو جواب بده به نظر من از کلی از مشکلات جلو میفته 7 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ فرض کنیم که ایشون الان یکی ازش خواستگاری کرده می شه افکاری رو که توی ذهنش میاد روشن و صریح بگه؟ آیا در مورد همه همچین احساسی داره؟ تا حالا شده از کسی که خواستگارش نیست خوشش بیاد؟ کلا قصد ازدواج داره یا نه؟ دیدگاهش چیه به این موضوع؟ 7 لینک به دیدگاه
EOS 14528 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ نمی دونم ... اما یه جورایی به روانشناسا بی اعتماده ! مواردی بوده که به خاطرش سراغ روانشناس رفتن اما چون تاثیری نداشته اون هم دوست نداره خودش رو به دست این "دکترای اعصاب و روان " (به قول خودش) بذاره 6 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ نمی دونم ... اما یه جورایی به روانشناسا بی اعتماده !مواردی بوده که به خاطرش سراغ روانشناس رفتن اما چون تاثیری نداشته اون هم دوست نداره خودش رو به دست این "دکترای اعصاب و روان " (به قول خودش) بذاره خب این واقعا از راه حل فرار کردنه...اگه ایشون مراجعه کرد و نیتجه نگرفت میتونه تا حدی این بی اعتمادی رو داشته باشه من پیشنهادم اینه حتما به روانشناس مراجعه کنه و مطمئن باشه مشکلش حل میشه به شرطی که خودش هم بخواد و تلاش کنه و هر کسی میره پیش مشاور الزاما مریض نیست... 4 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ احتمالا دوست شما همجنس گرا نیست؟ 8 لینک به دیدگاه
EOS 14528 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ فرض کنیم که ایشون الان یکی ازش خواستگاری کرده می شه افکاری رو که توی ذهنش میاد روشن و صریح بگه؟ آیا در مورد همه همچین احساسی داره؟ تا حالا شده از کسی که خواستگارش نیست خوشش بیاد؟ کلا قصد ازدواج داره یا نه؟ دیدگاهش چیه به این موضوع؟ تمام حالاتش همونیه که گفتم یه حس ناامنی بهش دست می ده شخصیت محکمی داره اما در این مواقع ضعف رو کاملا می شه درش تشخیص داد اعتماد به نفسش کاملا از دست می ره معمولا شبا این خواب تکراری رو می بینه که یا دزدیدنش یا به خانواده اش التماس می کنه که نذارن ببرنش ! (من به شخصه زمانی که پیششم از حالتاش وحشت می کنم ) تا به حال که در مورد همه همین طور بوده چه فامیل چه دوست چه همکلاس و ........ تا جایی که می دونم نه ؛ دختر مغرور و متکی به خودیه به گفته خودش هیچ وقت دوست نداره ازدواج کنه اما اگه روزی بخواد به خواسته دیگران تن به این کار بده دوست نداره زیر 30 سال باشه در کل زیاد با جنس مخالف هم کلام نمی شه و علاقه ای به ایجاد ارتباط باهاشون نداره البته نه این که مشکلی داشته باشه اما همیشه یه حد و مرزی رو براشون تعیین می کنه که از اون حد پا فراتر نذارن 3 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ احتمالا دوست شما همجنس گرا نیست؟ نه دوست عزیز ملاک همجنس گرا بودن اصلا این چیزا نیست بیشتر یه موضوع دیگه است به نظرم حالا ببینیم جواب سوالا چی میشه! 4 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ تمام حالاتش همونیه که گفتم یه حس ناامنی بهش دست می ده شخصیت محکمی داره اما در این مواقع ضعف رو کاملا می شه درش تشخیص داد اعتماد به نفسش کاملا از دست می ره معمولا شبا این خواب تکراری رو می بینه که یا دزدیدنش یا به خانواده اش التماس می کنه که نذارن ببرنش ! (من به شخصه زمانی که پیششم از حالتاش وحشت می کنم ) تا به حال که در مورد همه همین طور بوده چه فامیل چه دوست چه همکلاس و ........ تا جایی که می دونم نه ؛ دختر مغرور و متکی به خودیه به گفته خودش هیچ وقت دوست نداره ازدواج کنه اما اگه روزی بخواد به خواسته دیگران تن به این کار بده دوست نداره زیر 30 سال باشه در کل زیاد با جنس مخالف هم کلام نمی شه و علاقه ای به ایجاد ارتباط باهاشون نداره البته نه این که مشکلی داشته باشه اما همیشه یه حد و مرزی رو براشون تعیین می کنه که از اون حد پا فراتر نذارن باور کنید این حالت ها عادی نیست...یه چیزی تو بچگی، یه تجربه خیلی تلخ...هیچ پیشینه ای نداره؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
EOS 14528 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ خب این واقعا از راه حل فرار کردنه...اگه ایشون مراجعه کرد و نیتجه نگرفت میتونه تا حدی این بی اعتمادی رو داشته باشه من پیشنهادم اینه حتما به روانشناس مراجعه کنه و مطمئن باشه مشکلش حل میشه به شرطی که خودش هم بخواد و تلاش کنه و هر کسی میره پیش مشاور الزاما مریض نیست... شاید ... اما من هم در مورد این بی اعتمادی بهش حق می دم مثلا به دختر خاله اش زمان ازدواج پیشنهاد شد که بره برای مشاوره ازدواج مشاوره هم گفته بود که شما گزینه های خیلی مناسبی برای هم هستین و همه چیز هم خوبه و ....... در حالی که زندگی اونا به 58 روز نکشیده طلاق توافقی گرفتن به همین دلایله که نمی تونم زیاد اجبارش کنم در این مورد البته من حس می کنم بیشتر به خاطر شخصیت خودشه چون دوست نداره معمولا به کسی از مشکلاتش حرف بزنه و فکر می کنه که خودش از پس هر کاری بر میاد احتمالا دوست شما همجنس گرا نیست؟ چرا چنین چیزی به مغزتون خطور کرد ؟!!!!! 2 لینک به دیدگاه
EOS 14528 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ باور کنید این حالت ها عادی نیست...یه چیزی تو بچگی، یه تجربه خیلی تلخ...هیچ پیشینه ای نداره؟؟؟ مثلا چه تجربه ای ؟! تا جایی که من می دونم زندگی خانوادگی خوب و آرومی دارن و مشکلی هم از طرف پدر و مادرش نداره به خصوص مادرش که خیلی هم حمایتش می کنه و آزادی عمل زیادی هم در هر کاری داره ..... 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ تمام حالاتش همونیه که گفتم یه حس ناامنی بهش دست می ده شخصیت محکمی داره اما در این مواقع ضعف رو کاملا می شه درش تشخیص داد اعتماد به نفسش کاملا از دست می ره معمولا شبا این خواب تکراری رو می بینه که یا دزدیدنش یا به خانواده اش التماس می کنه که نذارن ببرنش ! (من به شخصه زمانی که پیششم از حالتاش وحشت می کنم ) تا به حال که در مورد همه همین طور بوده چه فامیل چه دوست چه همکلاس و ........ تا جایی که می دونم نه ؛ دختر مغرور و متکی به خودیه به گفته خودش هیچ وقت دوست نداره ازدواج کنه اما اگه روزی بخواد به خواسته دیگران تن به این کار بده دوست نداره زیر 30 سال باشه در کل زیاد با جنس مخالف هم کلام نمی شه و علاقه ای به ایجاد ارتباط باهاشون نداره البته نه این که مشکلی داشته باشه اما همیشه یه حد و مرزی رو براشون تعیین می کنه که از اون حد پا فراتر نذارن ارتباط بین فردی اش با افراد دیگه چه طوره؟ تنهایی رو دوست داره؟ یا فقط نسبت به ازدواج این دیدگاهو داره؟ 4 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ من فک می کنم بازم باید برن نزد دکتر. شاید جنبه فیزیولوژی داشته باشه یعنی باید قرص بخورن ... البته دکتر اعصاب و روان داریم روانشناس داریم روانپزشک داریم خانم دکتر دریایی بیشتر مطلع هستن دوس ندارم که نشد. منم زمستونی سرما خورد دوس نداشتم برم مطب بجای اینکه یه هفته ای خوب بشم دو هفته ... 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ مثلا چه تجربه ای ؟!تا جایی که من می دونم زندگی خانوادگی خوب و آرومی دارن و مشکلی هم از طرف پدر و مادرش نداره به خصوص مادرش که خیلی هم حمایتش می کنه و آزادی عمل زیادی هم در هر کاری داره ..... نه یه تجربه شخصی در مورد جنس مخالف...یه چیزی که فقط هم خودش بدونه مثل تجاوز مثلا.... 3 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ نه یه تجربه شخصی در مورد جنس مخالف...یه چیزی که فقط هم خودش بدونه مثل تجاوز مثلا.... سوالات خوبی دوستان می پرسن منم یه چیز مشابه تو کتاب موفقیت نامحدود.... خوندم خانمی بود که به هیچ مردی نمی تونست اعتماد کنه و رفته بود نزد آنتونی رابینز ....واقعا عذرخواهی از جمع ولی دختره زمان کودکی تجربه ی بدی از پدرش داشت و .... آخر توسط رابینز درمان شد. 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ ارتباط بین فردی اش با افراد دیگه چه طوره؟تنهایی رو دوست داره؟ یا فقط نسبت به ازدواج این دیدگاهو داره؟ همون طور که خودش هم اشاره کرده دختر اجتماعیه اما از نظر من یه کم غیر قابل پیش بینیه به همون سرعت که شاد می شه به همون سرعت هم غمگین می شه می تونه در عین حال هم یه هم بازی خوب برای یه پسر بچه شیطون باشه و هم یه زبون خوب برای یه پیر زن 70 ساله ! زیاد گرایشی به تنهایی نداره اما گاهی هم بدون دلیل از بچه ها می خواد که تنهاش بذارن و کاری باهاش نداشته باشن که البته به 1 ساعت نکشیده دوباره روحیش رو به دست میاره در مورد ازدواج هم راستش دیدگاهش اینه که : من می تونم از پس خودم بربیام برای چی باید ازدواج کنم ! پدر و مادرم و برادارم که پشتم هستن و از طرف دیگه هم بچه داری و خانه داری رو دوست ندارم و دوست ندارم که آزادیم صلب بشه و کسی بهم امر و نهی کنه نه یه تجربه شخصی در مورد جنس مخالف...یه چیزی که فقط هم خودش بدونه مثل تجاوز مثلا.... نـــــــــه ..... اون قدر بهش نزدیک هستم که از این مسائل خبر داشته باشم گفتم خیلی توی روابطش رعایت می کنه هیچ وقت اون قدر حتی به کسی نزدیک نشده که اسمش رو بدونه پیشوند خانوم صدا کنن ! 3 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ این چیزاییی که گفتین کاملا با اجتماعی بودن طرف در تضاده! لااقل من این طور فکر می کنم 2 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ همون طور که خودش هم اشاره کرده دختر اجتماعیه اما از نظر من یه کم غیر قابل پیش بینیه به همون سرعت که شاد می شه به همون سرعت هم غمگین می شه می تونه در عین حال هم یه هم بازی خوب برای یه پسر بچه شیطون باشه و هم یه زبون خوب برای یه پیر زن 70 ساله ! زیاد گرایشی به تنهایی نداره اما گاهی هم بدون دلیل از بچه ها می خواد که تنهاش بذارن و کاری باهاش نداشته باشن که البته به 1 ساعت نکشیده دوباره روحیش رو به دست میاره در مورد ازدواج هم راستش دیدگاهش اینه که : من می تونم از پس خودم بربیام برای چی باید ازدواج کنم ! پدر و مادرم و برادارم که پشتم هستن و از طرف دیگه هم بچه داری و خانه داری رو دوست ندارم و دوست ندارم که آزادیم صلب بشه و کسی بهم امر و نهی کنه نـــــــــه ..... اون قدر بهش نزدیک هستم که از این مسائل خبر داشته باشم گفتم خیلی توی روابطش رعایت می کنه هیچ وقت اون قدر حتی به کسی نزدیک نشده که اسمش رو بدونه پیشوند خانوم صدا کنن ! خب مرسی از توضیحات ولی خب اینا واقعا فقط تو جلسه مشاوره واقعی مشخص میشه خیلی سعی کردم ببینم از نوع شخصیت های دوری گزین یا اسکیزوئدی هست یا نه ولی خب با جوابای شما به احتمال قوی این دو موضوع نیست هر چند خیلی مطمئن نیستم روابط خوبی داشته باشه یا دوست خیلی صمیمی داشته باشه یا تنهایی رو دوست نداشته باشه ولی می تونی آزمون mmpi که تو بخش شخصیت گذاشتم رو بدی بزنه نتیجه اون معتبر تره نظر من این بود که به روانکاور مراجعه کنه مشکلش با روانکاوی حل میشه البته روانکاو تو ایران کمتر از ۱۰ تا داریم ولی می تونه مشاوره ای بره که دوره ش رو دیده باشه 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ ت نـــــــــه ..... اون قدر بهش نزدیک هستم که از این مسائل خبر داشته باشم گفتم خیلی توی روابطش رعایت می کنه هیچ وقت اون قدر حتی به کسی نزدیک نشده که اسمش رو بدونه پیشوند خانوم صدا کنن ! خب اینا نشونه یه بی اعتمادی به جنس مخالف هستش که به نظر من ریشه در یه ترس نهانی داره اعتماد به نفسش چطوره؟؟ خیلی با دنیای مردا قهره انگار!به نظرم تو ذهن خودش فقط بدی ها و نکات منفی مردها رو خیلییییییی زیاد هایلات کرده به نظرم برای قضاوت بیشتر باید خیلی بیشتر از ااین حرفا از خصوصیات و تجربه هاش بدونیم.. 3 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ چرا چنین چیزی به مغزتون خطور کرد ؟!!!!! آخه میگید حتی بفهمه که پسری ازش خوشش میاد هم حالش بد میشه و اینکه از پسرا خوشش نمیاد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده