*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۰ كنترل بر خود هر كاري كه ما انجام ميدهيم، دليلي دارد. دليل بسياري از كارهاي ما، در ناخودآگاه ما نهفته است. اگر ما بخواهيم تغييري در رفتارمان ايجاد كنيم، بايد كه دليل آن رفتار را بشناسيم، هدف نهايي آن را بشناسيم و آن را بررسي كنيم. ما بايد آن را بررسي كنيم تا بتوانيم تصميم بگيريم كه آيا آن هدف، آن فرضيه و آن كار ما را به نتيجهاي كه ميخواهيم خواهد رساند يا نه. بسياري از باورها يا قوانيني كه رفتارهاي ما را هدايت ميكنند در دوران كودكي شكل گرفته اند. آنها به تدريج به باورهاي ناخودآگاه پرقدرتي بدل شدهاند و تاثيرات آنها است كه نحوه واكنش نشان دادن ما را شكل ميدهد. بخش اعظم باورهاي ما از ما به خوبي حمايت ميكند، اما بسياري از آنها ارزش چنداني ندارند. پسر كوچك من آرتور هنوز نميداند كه با دست زدن به يك جسم داغ ميسوزد. او ممكن است خود را بسوزاند و با اين كار باورهايي درباره يك جسم داغ در ذهنش شكل بگيرد و اين باورها با شكل دادن رفتارش او را در برابر سوختگي در آينده محافظت خواهند كرد. او الزاماً تجارب اوليه خود را در اين زمينه به ياد نخواهد آورد، اما اين باور در تمام طول زندگي در ذهن او تاثير خواهد داشت. زماني كه نوبت به معامله كردن ميرسد، بسياري از آنچه كه تا به حال آموختهايم و باورهايي كه قبلاً در ذهن ما شكل گرفته اند، ممكن است نامناسب باشند. زماني كه معامله ميكنيم بايد: به سرعت جلو ضررهايمان را بگيريم. نسبت به تغييرات دائمي اخبار انعطاف پذير باشيم. به جاي اينكه تلاش كنيم بازار را متوقف كنيم، از آن پيروي كنيم. با خطرات و عدم اطمينان در بازار كنار بيايم. اما آنچه كه درباره موفقيت آموختهايم به ما ميگويد كه: روندي را متوقف نكنيم. قاطع باشيم، نه دمدمي مزاج. كنترل كنيم و مسئوليت قبول كنيم. دستور بدهيم. عدم اطمينان و ترس را كنار بگذاريم. سخت است كه بپذيريم چيزهايي كه درباره موفقيت در همه جنبههاي زندگي مان آموختهايم در بازار فاركس بر ضد ما عمل ميكنند. اجازه بدهيد برخي از رفتارهاي قابل پيشبيني در زمان معامله كردن را بررسي كنيم. چه طرز تفكري وجود دارد كه رفتاري را شكل ميدهد كه باعث ميشود يك معامله متضرر را متوقف نكنيم؟ ضرر كردن بد است (اگر ضرر كنم بازنده ام) اشتباه كردن بد است (همه ما اين را در مدرسه آموختهايم!) همه چيز را كنترل كنيم. بايد همه جا درست و حرفهاي عمل كنيم. و متوقف كردن معاملهاي كه در حال سود است حاصل اين طرز تفكر است كه: از اينكه چيزهايي را كه در اختيار داريم، از دست بدهيم ميترسيم (دوباره همان قاعده بازنده بودن بد است) مي خواهيم كه به هدفمان برسيم (اگر نرسيم حس ميكنيم كه به اندازه كافي خوب عمل نكردهايم) در نتيجه من فكر ميكنم كه ما در زمان معامله سعی ميكنيم و دست و پا ميزنيم زيرا كه نياز داريم كه احساس خوبي درباره خودم داشته باشيم و ميخواهيم كه بازار هم اين احساس را تائيد كند. ما نميخواهيم ضرر كنيم زيرا فكر ميكنيم ضرر كردن بد است و اين امر ما را ميترساند كه بد (بازنده) باشيم. ما معاملات پرسودمان را متوقف ميكنيم زيرا از به دست آوردن دادههايي كه از ما و ايده خوب بودن ما حمايت ميكنند، خسته شدهايم. اگر من اين باور تزلزل ناپذير را داشته باشم كه من انسان خوبي هستم، نيازي نخواهم داشت كه بازار اين امر را تائيد كند؛ ما تنها به دنبال چيزهايي ميگرديم كه آنها را نداريم. براي حل اين مشكل ما بايد هم عقايد گذشته مان را بازبيني كنيم و هم عقايد جديدي در اين ميان بسازيم. ما بايد باور كنيم كه با همين شرايط هم انسان خوبي هستيم و نبايد نيازمان به تائيد اين باور را معطوف بازار كنيم و به دنبال تائيد اين ايده از سوي منابع خارجي باشيم. منبع : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده