رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ھﻤﯿﺸﻪ راه ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺑﺮای ﺷﻤﺎ ﺑﺎز اﺳﺖ و ﺟﺎی رﺷﺪ دارﯾﺪ.

ﺧﯿﻠﯽ از آدﻣﮫﺎ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎن را ﺑﻪ ﺣﺴﺎدت و ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ ﻣﯽ ﮔﺬراﻧﻨﺪ و از اﯾﻨﮑﻪ دﯾﮕﺮان ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ھﺎﯾﯽ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ اﻧﺪ ﻧﺎراﺿﯽ ھﺴﺘﻨﺪ.

ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ زﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﭘﯿﺘﺰای ﭘﭙﺮوﻧﯽ اﺳﺖ و ھﺮﮔﺎه ﮐﺴﯽ ﻣﻮﻓﻖ ﻣﯽ ﺷﻮد، ﯾﮏ ﺗﮑﻪ آن ﮐﻢ ﺷﺪه و ﺳﮫﻤﯽ ﺑﺮای آﻧﺎن ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ.

ﻧﮑﺘﻪ ای ﮐﻪ ﺑﻪ آن ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺘﺰا ﺗﻨﮫﺎ ﯾﮑﯽ از ﻏﺬاھﺎی ﻣﻮﺟﻮد در ﺑﻮﻓﻪ آزاد اﺳﺖ.

ﺑﺎز ھﻢ ﭘﯿﺘﺰاھﺎی دﯾﮕﺮی در ظﺮف ﺧﻮاھﻨﺪ ﮔﺬاﺷﺖ.

وﻗﺖ و ﻧﯿﺮوﯾﺘﺎن را ﺑﯽ ﺧﻮدی ھﺪر ﻧﺪھﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﺮا دﯾﮕﺮی ﻗﺒﻞ از ﺷﻤﺎ آﻣﺪ و آن ﺗﮑﻪ را زودﺗﺮ ﺑﺮد.

ﺳﮫﻢ ﺷﻤﺎ در ﺗﻨﻮر اﺳﺖ...!

 

 

برگرفته از کتاب:

"ﺧﻨﺪﯾﺪن ﺑﺪون ﻟﮫﺠﻪ" | ﻓﯿﺮوزه ﺟﺰاﯾﺮی (دوﻣﺎ) | ﻣﺘﺮﺟﻢ: ﻧﯿﻼ واﻻ

  • Like 6
لینک به دیدگاه

اینجا

بعضی ها زندگی نمی کنند، مسابقه ی دو گذاشته اند ،

می خواهند به هدفی که در افق دور دست است برسند

و در حالیکه نفسشان به شماره افتاده

می دوند و زیبایی های اطراف خود را نمی بینند ؛

آن وقت روزی می رسد که پیر و فرسوده هستند

و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی تفاوت است ...

 

 

برگرفته از کتاب:

بابا لنگ دراز / جین وبستر / مترجم: مهرداد مهدویان

  • Like 6
لینک به دیدگاه

اگـــر برای کسی مهم باشی

او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد

نــه بهانه ای برای فرار

و نه دروغــی برای توجیـــه...

 

 

برگرفته از کتاب:

قهرمانان و گورها _ارنستو ساباتو

  • Like 6
لینک به دیدگاه

هلیا!

احساس رقابت، احساس حقارت است.

بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند.

من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم.

رقیب، یک آزمایشگر حقیر بیشتر نیست.

بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود.

تو در قلب یک انتظار خواهی پوسید.

من این را بارها تکرار کردم هلیا!

 

 

برگرفته از کتاب:

بار دیگر شهری که دوست می داشتم از نـادر ابراهـیمی

  • Like 6
لینک به دیدگاه

"ﺯﻥ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺎﺩﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﭽﻪ... ﻣﺜﻼ ﻓﺮﻫﺎﺩ، ﻣﺠﻨﻮﻥ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ، ﺷﺎﻋﺮ، ﻣﻦ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻬﺶ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺶ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺍﻣﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﯿﭻ ﺯﻧﯽ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ.":w16:

 

 

برگرفته از کتاب سال بلوا اثرعباس معروفی

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

زمستان بود. جان می‌کندم در نیویورک نویسنده شوم، سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم.

فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم: "می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم و خدای من، مدت‌ ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود"

هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آن‌ها را می جویدم و راست می‌ افتاد توی معده ‌ام.

معده ‌ام می ‌گفت: "متشکرم، متشکرم".

مثل آن که توی بهشت باشم همین طور قدم می زدم که سر و کله دو نفر پیدا شد، یکیشان به آن یکی گفت: "خدای بزرگ"

طرف مقابل پرسید: "چه شده؟"

اولی گفت: "آن یارو را دیدی که ذرت می ‌خورد؟ وحشتناک بود!"

بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرت ها لذت نبردم.

به خودم گفتم: منظورش از وحشتناک چه بود؟ من که توی بهشت سیر می‌ کنم!

گاهی به همین راحتی با یه کلمه، یه جمله، یه حالت چهره می تونیم مردم رو از بهشت خودشون بکشونیم بیرون و این واقعا بی رحمانه ترین کاریست که می توانیم انجام دهیم.

 

#چارلز_بوکوفسکی | شاعری با یک پرنده آبی | #مجتبی_ویسی

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بیشعورها برای خودشان قواعد نانوشته ای دارند که برطبق آن رفتار می کنند. بعضی از از این قواعد از این قرارند:

 

1) تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند.

2) اصلاً نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست. فقط یکی را پیدا کن که تقصیرها را گردنش بیندازی.

3) کم نیاور. تمام کاستی ها و خطاها را می توان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد. هرچقدر که جرمت بزرگتر است باید پُررویی ات هم بیشتر باشد.

4) تمام قوانین برای این بوجود آمده اند که نقض شوند. اما فقط توسط تو. اگر کس دیگری این کار را انجام داد دودمانش را بر باد بده.

5) اگر از قانونی خسته شدی،مطابق نیازت یکی دیگر بساز ، اما به محض آنکه به خواسته ات رسیدی آن را هم نقض کن.

6) هرگز در توانایی ات در بدست آوردن هر چیز کثیفی که ارادی کنی، شک نکن.

 

"برگرفته از کتاب بیشعوری/دکتر خاویر کرمنت"

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بعضی وقت ها احساس می کنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره ای که میلیون ها سال است با شتاب به سوی فراموشی می رود، ما در میان غم زاده شده ایم؛ بزرگ می شویم، تلاش و تقلا می کنیم، بیمار می شویم، رنج می بریم، سبب رنج دیگران می شویم، گریه و مویه می کنیم، می میریم، دیگران هم می میرند، و موجودات دیگری به دنیا می آیند تا این کمدی بی معنی را از سر بگیرند.

 

 

 

 

"برگرفته از کتاب تونل -- ارنستو ساباتو"

  • Like 5
لینک به دیدگاه

زشتی فسق در رابطه‌ی جسمانی نیست. هیچ کار ناشایسته‌ی جسمی را نباید فساد شمرد.

فساد، فساد راستین، در این است که شخص خود را از بند اخلاقی نسبت به زنی که با او رابطه‌ی جسمانی داشته است آزاد سازد.

 

قسمتی از داستان «سونات کرویتسر» اثر لئو تولستوی :icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

تنهایی
یکی از تجربه های راز آلود زندگی ست.

 

اما آدم ها معمولاً از تنهایی وحشت دارند،به همین دلیل،
زندگی گله وار
را بر می گزینند.

در زندگی گله وار، شور و سرمستی می میرد.آدم ها فردیت خویش را تباه میکنند و
زندگیِ دنج
و امن بره ها را برمی گزینند.

شیرانه
زندگی کن و همچون کرگدن تنها سفر کن.

بین
دوراهی زندگی
و امنیت، همواره راه زندگی را در پیش بگیر. زندگی را فدای امنیت نکن بلکه
امنیت
را به پای زندگی بریز.

تنهایی موهبت است.

هرگاه فرصت کردی تنها باشی، این فرصت را غنیمت بدان.

سعی نکن از تنهایی به هیاهو بگریزی.

تنهایی است که تو را با خودت مأنوس می کند.

اگر با خودت مأنوس نشوی و بمیری، زندگی را باخته ای.

در تنهایی است که حقیقتاً زندگی میکنی....

درستایش زندگی

مسیحا برزگر

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

وقتی کسی جوان، زیبا ،ثروتمند و مورد احترام است،میپرسیم که: آیا شاد هم هست؟ تا بدانیم که خوشبخت است یا نه.

ولی اگر شاد باشد ،دیگر فرقی نمیکند که جوان است یا پیر، راست قامت است یا گوژپشت، ثروتمند یا فقیر؛ چنین کسی شادکام است و این او را بس...

امتیازات واقعی شخصی ،چون بزرگی روح یا خوش قلبی، در مقایسه با امتیازاتی چون مقام ، اصل و نسب،ثروت و از این قبیل؛ مانند تفاوت میان پادشاه واقعی و هنر پیشه ای است که در صحنه ی نمایش نقش پادشاه را ایفا می کند.:ws37:

 

"در باب حکمت زندگی"

"آرتور شوپنهاور"

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

تمام اعترافاتی که این‌جا صورت می‌گیرد واقعی است. ما کاری می‌کنیم که اعترافات واقعی باشند. گذشته از این‌ها ما نمی‌گذاریم مرده‌ها برعلیه ما قیام کنند. توباید از این فکر دست برداری که آینده، حقانیت تو را به اثبات می‌رساند. صدای تو هرگز به آینده نمی‌رسد. تو به طور کلی از صفحهٔ تاریخ محو می‌شوی. ما می‌توانیم تو را تبدیل به گاز کنیم و به هوا بفرستیم. هیچ‌چیز از تو باقی نمی‌ماند: نه نامی در دفتری و نه خاطره‌ای در مغز آدم‌ها. تو هم در گذشته و هم در آینده نابود می‌شوی. تو اصلأ وجود نداشته‌ای.

 

 

1984- جورج اورول

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

... حالا دیگر وقتش نیست که به چیزهایی که نداری فکر کنی پیرمرد، فکر کن با چیزهایی که داری چه می توانی بکنی.

پیرمرد و دریا، ارنست همینگوی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتی جنگ تمام شد ، ادامه ی تنفر از دشمن کار قشنگی نیست . وقتی پشت طرف به خاک آمد ، کار تمام است . دیگر لگد زدن به او معنی ندارد .

شاید بهتر بود خداوند ما را هم مثل – خوب دیگر – مثل گیاه ها خلق می کرد . یعنی این که پای مان محکم توی زمین باشد . آن وقت هیچ کدام از این کثافت کاری های مربوط به جنگ و مرز و این چیزها اصلا پیش نمی آمد .

تصمیمات مهم این دنیا در واقع در مجالس مقننه یا در ظرف چند روز اجلاس فلان کنفرانس بین المللی ، آن هم در معرض دید عموم مردم و مطبوعات ، اتخاذ نمی شود . بلکه تبادل نظر و اتخاذ تصمیم واقعی در محیط آرام و خلوت بزرگ ترین خانه های این مملکت صورت می گیرد .

زندگی سیاسی ممکن است آدم را آن قدر عوض کند که بعد از چند سال اصلا شناخته نشود .

 

"بازمانده روز"

 

 

"کازوئو ایشی گورو"

  • Like 5
لینک به دیدگاه

آرامش راحتی است، آسایش خیال است. آرامش پیچاندن پیچ زندگی در پایین ترین حد است، سکوت خاموش کردن آن پیچ است. بستن آن است. بستن تمام آن.

 

بادبادک باز - خالد حسینی

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

در این دنیا که همه می کوشند چیزی شوند

تو هیچ مشو

مقصدت فنا باشد

انسان باید مثل گلدان باشد

همانطور که در گلدان هست نه در شکل ظاهر

بلکه خلا درون مهم است در انسان نیز نه ظن منیت بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد

 

"ملت عشق"

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...