AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ایران از روزگاران کهن تاکنون به نامهای: آری، آریان، آریانا، آریاویچ، آریاویج، آریه، اَران، آریان،آریانشهر، ائیریانِم وَئِجه، اَئیریه، ائیریوشینه، ایر، ایران شَثر، ایرانشهر، ایرانویج، ایرانویچ، ایرانویژ، ایریا، ایریاوه، ایریاوه، ایرج، ایریوخَشَوَثه، پِرس، پِرشا، پِرشیا، پِرشیانا، سرشناس بوده است. واژهی ایران برگرفته از نام «آریانا» یعنی سرزمین آریاییهاست. واژه آریا در زبانهای اوستایی، فارسی باستان و سانسکریت به ترتیب به گونههای «ایریه»airya ، «اریه»ariya ، «آریه»arya بهکار رفته است. «اریه» در نام «آریامنه»airyarmmna پدر نیای داریوش بزرگ دیده میشود و «ایریه» در واژه اوستایی «ایرینه» airyana به معنی «ایرانی» و «آریایی» و در نامهای «ایرینه وَئِجَه» airyana – vaejeh، ایرانویچ و «ایریو خشوثه» Airyo-xo-xsutha (کوهی که آرش، تیرانداز نامی ایران در روزگار منوچهر پیشدادی از بالای آن، تیری به سوی خاور انداخت) و«ایر یاوه» airyava (:یاری کننده آریا) آورده شده است. واژهی «آریا» به معنی نجیب، اصیل، شجاع و آزاده در نوشتهها بهکاررفته، بهگونهای که داریوش بزرگ هخامنشی در نبشتههای نقش رستم و شوش، از خود چنین یاد کرده است : «من داریوشم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای همه نژادها، شاه در این بوم (زمین) بزرگ پهناور، پسر ویشتاسپ هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آریا، آریایی، آریاچهر (:آریایینژاد).» خشایارشاه، پسر و جانشین او نیز در نوشته تخت جمشید، از خود چنین یاد میکند: «من خشایارشا هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای پرنژاد، شاه در این بوم بزرگ پهناور، پسر داریوش….» آریاییهایی هندی، قلمرو خود را «ارت ورت» نام گذاشتند که بهگونهی «آریا ورته» نیز گفته شده است. آریاییهایی ایران، بر پایهی اوستا، در سرزمینی به نام «ائیریانم وَئِجو» (اوستایی) یا «ایرانویج» (eranvej) (پهلوی) زندگی میکردهاند. این واژه از دو واژه «ایران» و «ویج» تشکیل شده است. «ویج» را برخی به معنی تخمه و نژاد دانستهاند. بدین ترتیب ایرانویج به معنای نژاد ایرانی است و چون به جایی منسوب شود به معنای جای زندگی ایرانیان خواهدبود. «ایرانویج» در اوستا برترین سرزمین سپند است و در آنجاست که «جَم» بهشت آسودگی، ناز و نوش خویش را پیافکند. در ایرانویچ است که زرتشت، وَخشور بزرگ دیده به دیدار جهان میگشاید و آیین خود را بنیاد مینهد. «اریه»، «ایریه» رفتهرفته بهگونهی «ایر» دگرگون شده و با پسوند نسبت پهلوی ik و یا ic به شکل نام «اِریک» در ارمنی و «ایرج» در پهلوی و فارسی درآمده است. ایرانیان در سنگنبشتههای پهلوی ساسانی، خود را بدین نام و میهن خویش را «ایران» که در پهلوی اشکانی «آریان»، در ارمنی «eran» یا «ایرانشثر» (eransathr) و در فارسی «ایرانشهر» مینامیدند. در اوستا «آریانه» هم به معنای قوم ایرانی و هم جای زندگی آنان بوده است و واژهی «آریان» نیز بهگونهی جمع آن بهکار بردهاند. در کتاب «پیامبران و شاهان»، «حمزه اصفهانی»، دانشمند سدهی چهارم مَهی (:هجری قمری) یکبار از کشور «آریان» یاد کرده و یکبار آریان را از هفت تیره بزرگ روی زمین بهشمار آورده است. بنابر بر روایتهای کهن، ایران از ایرج آمده است. ایرج و دو برادرش تور و سلم از فرزندان پادشاهی به نام فریدون هستند. این سه برادر به ترتیب در اوستا بهگونهی «ائیریه» (Airya)، «توئیری» (Tuirya)، و «سیریمه» (sairima) آمده است. «سلم» نیای همسایگان غربی ایران، «تور» نیای همسایگان شرقی ایران و «ایرج» نیای ایرانیان شناخته شدهاند. فریدون سرزمین اصلی خود را که «خُونیرَس» نام داشته و در میانه «جَهن» جای داشته به ایرج داده است و بدین ترتیب خونیرس همان ایران میباشد. صورت کامل این واژه اوستایی «خونیرس یامی» است که به معنای «سرزمین آفتاب تابان» است. از روزگار ایرج که به دست تور کشته شد، میان ایرانیان و تورانیان جنگ در گرفت و در نتیجه واژهی تورانی بهجای انیرانی (غیر ایرانی) معنا یافت. از روزگار هخامنشیان واژههای چندی که در بردارنده نام ایران است برجای مانده است، چنانکه نام پدر بزرگ داریوش، «آریامنه» بوده و در سنگنبشتهی بیستون واژهی «آریانا خشاثرام» (aryana khsharthram) به معنای سرزمین آریاییها بهکاررفته و واژهی «ائیریو شَیَنه» (airyo shayana) به معنای منزلگاه ایرانیان در فارسی باستان استفاده میشده است. در همان روزگار یونانیان، ایران را «پرسیس» (persis) نامیده بودند که از نام فارس ریشه گرفته بود که جای زندگی پارسان است. پارسیان در روزگار هخامنشیان فرمانروایان ایران بودند و به این دلیل یونانیان همهی سرزمین آنان را بدین نام میخواندند. بعدها واژهی «پرسیس» در دیگر زبانهای اروپایی نیز وارد شد و در زبان انگلیسی بهگونهی «پرشیا»(Pershia) و در زبان فرانسوی «پِرس» (pers) بهکار رفت. در روزگار اشکانیان و ساسانیان (دورهی زبان فارسی میانه) واژهی «آریانه» قدیم بهگونهی اِران (eran) در بین مردم گسترش یافت. این واژه معمولا همراه با «شَترا» (shatra) به معنای شهر و بهگونهی «اران شثر» بهکار میرفت که معنی آن ایرانشهر و مراد از آن کشور ایران است. پس ایرانشهر به معنای کشور ایران و ایرانشهری یعنی ایرانی البته نام ایرانشهر را به شهر نیشابور در خراسان نیز گفتهاند. «ابو شکور بلخی»، در ستایش شاه سامانی، میگوید: خداوند ما نوح فرخ نژاد که بر شهر ایران بگسترد داد «فردوسی» نیز پس از او، میسراید: همه شهر ایران و توران و چین به شاهی بر او خواندند آفرین همه شهر ایران بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند یارینامه: ۱-افشار سیستانی، ایرج، پژوهش در نام شهرهای ایران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۸ ۲-خیر اندیش رسول، شایان سیاوش، ریشهیابی نام و پرچم کشورها، انتشارات کویر، چاپ چهارم ۱۳۷۵ 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده