*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ 7 عادت معاملهگر موفق 1) مسئولیت کامل معاملات خود را به عهده بگیرید اگر روندهاي بلندمدت را پيگيري مي كنيد، دليلي براي پيروي از معامله گران روزانه نداريد و اگر سرمايه گذاري هستيد كه با قيمت سرو كار داريد، دنباله روي از معامله گراني كه بر روي تغييرات روند كار مي كنند جز تلف كردن وقت چيز ديگري نيست. چيزي كه مي خواهم بگويم اين است كه هيچ دو نفري عقيده مشابه ندارند. چرا شما عقيده داريد كه شخص ديگري بايد قوانين معاملات شما را تنظيم كند؟ اين واقعيت زندگي و حتي معاملات است كه اغلب افراد دوست دارند به آنها گفته شود چه بكنند تا اين كه با اتكا به خودشان حركت كنند. اين علت اصلي ضرر اغلب افراد در بازارها مي باشد. يا مسئوليت كامل معامله خود را به عهده بگيريد و يا اصلاً دست به معامله نزنيد. اگر قانون شماره يك شما اين است كه "از قوانين خود پيروي كنيد"، ديگر نيازي نداريد از معلم خود بپرسيد كه درباره پوزيشن شما چگونه فكر مي كنند. اگر فكر مي كنيد بايد از شخص سومي درباره پوزيشن خود سوال كنيد، به شرح زير عمل نماييد: پوزيشن خود را ببنديد طرح و قوانين خود را مرور كنيد. تلاش كنيد ضعف عدم پذيرش مسئوليت دنبال كردن طرح خود را از بين ببريد. زماني كه دريافتيد نيازي به نظر شخص سومي نداريد، معامله خود را آغاز كنيد. معامله گر چگونه مي تواند مسئوليت پذيري را بياموزد؟ يك سري قانون تنظيم كنيد و بدانيد كه مهم ترين نكته در معامله پيروي از آن قوانين است. زماني كه قوانيني داريد كه با نظم تهيه شده اند، در مي يابيد که ديگر نيازي به دنباله روي از نظرات ديگران نداريد. من سعي مي كنم هرگز به نظرات خارجي توجه نكنم. دليل آن اين است كه من مي دانم با پيروي از قوانين خودم تا 95 درصد در جهت صحيح بازار حركت خواهم كرد و هرگز يك تغيير بزرگ را از دست نخواهم داد. اين نوع آمار بسيار بهتر از منابع خارجي به شما كمك مي كنند. بنابراين، از امروز ياد بگيريد كه مسئوليت كامل تصميمات خود در معامله را بپذيريد. براي خود قوانيني تعريف كرده و سپس از قوانين معاملاتي خود پيروي كنيد. دانستن اين موارد براي پيروي از قوانيني كه در نهايت تعيين كننده سود يا ضرر شما در بلندمدت مي باشند، بسيار حائز اهيمت است. با تفكر عميق درباره اين دو عبارت، يعني "آنها باعث آن بودند" يا "بازار موجب ضرر من شد"، به جاي آنها اين عبارت را بر زبان خواهيد آورد: "آیا از قوانين خود پيروي كرده ام؟" اگر پاسخ شما مثبت باشد، بايد بدانيد كه در مسير درست رسيدن به موفقيت در بازار قرار گرفته ايد (يعني يكي از معامله گراني هستيد كه در گروه اقليت قرار دارند. اگر پاسخ شما منفي باشد، علت آن را بيابيد و سعي كنيد كه هرگز آن اشتباه را تكرار نكنيد. از امروز مسئوليت كامل و نهايي معاملات خود را بپذيريد تا دريابيد كه معامله كردن در حقيقت بسيار ساده است. 2) در اختیار گرفتن سیستمی سازگار با شما هر معاملهگر موفق، سرمایهگذار، مدیر سرمایه و هر فرد دیگری سیستمی در اختیار دارد که کاملاً با آن سازگاری دارد. بعضی از آنها بلندمدت، برخی دیگر مکانیکی، برخی نیز حسی میباشند. سیستم به نوبه خود عامل مهمی نیست. پس چه سیستمی است؟ آیا سیستمی است که با شخصیت بینظیر آنها سازگاری دارد؟ سیستم چندان اهمیتی ندارد. من در مورد سرمایهگذاران ارزشمندی شنیدهام ( وارن بافت) که میلیون ها ناگفته از بازار سهام را به دیگران یادآور شدهاند. من درباره معاملهگران روزانهای شنیدهام که سالانه 2 میلیون دلار کسب سود کردهاند. همگی آنها در چه چیز مشترک میباشند؟ همانگونه که شما مشاهده میکنید آن یک سیستم نیست ولی آنها شیوه معاملاتی را دنبال میکنند که همگی آنها با آن خوشحال و خشنود میباشند. آنها در رویاهای خود به شیوه معامله دیگری فکر نمی کنند. هیچ فردی نیز به آنها این شیوه معاملاتی را آموزش نداده است. بسیاری از معاملهگران سعی می کنند از معاملات روزانه استفاده کنند. ولی آن شیوه معاملاتی مناسب هر فردی نیست. برای آن که معاملهگر روزانه موفقی باشید، باید در طی روز روند صعودی و نزولی کوتاه مدت بازار را بشناسید. با نرخهایی که همزمان با هم و هر ساعت اعلام میشوند در تماس باشید. بله، معاملهگران بسیاری هستند که بواسطه معاملات روزانه درآمدهای بسیار خوبی دارند. ولی بسیاری از معاملهگران ظرف چند ماه سرمایه خود را از دست دادهاند و هنوز متوجه نشدهاند که آیا معاملات روزانه مناسب آنها هست یا خیر. برای برخی از معاملهگران خرید یک سهام و نگاه داشتن آن برای مدت یک سال به منظور دوبرابر شدن قیمت آن رنج آور است. سرمایهگذاری بلندمدت با انجام تلاش بسیار اندک، سودهای جالب توجهی عایدتان میکند که البته شما باید صبور بوده و طبق اصول مشخص سودهای خود را به حد کمال برسانید که استفاده از این متود به هیچ وجه شما را موفق نخواهد کرد. گویی شما یک حرفه را انتخاب کردهاید. بخاطر می آورم چندی پیش کتابی را مطالعه میکردم که در مورد بهترین مدیران سرمایه بود و یکی از ویژگیهایی که نویسنده بر آن تاکید میکرد عشق آنها به انتخاب چنین حرفههایی بود. اکثر آنها اذعان میکردند که نمیتوانند باور کنند به چیزی که عاشق آن بودهاند دست یافتهاند. در معامله کردن هیچ تفاوتی نمیکند. اگر شما با سیستمی معامله میکنید که دوست دارید معامله کنید، شما یک تریدر ممتاز و برجسته خواهید بود. شما هرگز نمی توانید آن شیوه معامله را تغییر دهید و سودی که شما کسب میکنید، همان شکر و تخم مرغ روی کیک است. چگونه میتوانید از سیستمی استفاده کنید که شما نسبت به آن خشنود هستید؟ پیش از هرچیز برای نیل به اهداف خود تدبیری بیاندیشید. این ها را از خود سوال کنید: - سود سالیانه ای که خواهان کسب آن هستم چه مقدار است؟ - آیا تمایل دارم که تمام وقت ترید کنم یا به صورت نیمه وقت یا تمام زمانها؟ - آیا می توانم استرس معاملات روزانه و معاملات کوتاه مدت را مدیریت کنم؟ - آیا برای انجام معاملات بلندمدت صبر و تحمل کافی دارم؟ - چه نوع شخصیتی دارم؟ آیا عملکردهای متعددی باید داشته باشم. آیا باید تمام وقت در حال تصمیم گیری باشم؟ - چه نوع کتاب هایی درخصوص معامله کردن مطالعه کردهام و کدام یک از معاملهگران برجسته را بیشتر تحسین کرده و به چه دلیل؟ آیا میتوانید شیوه معاملاتی آنها را به سهولت کپی کنید؟ هرآنچه که انجام میدهید را ادامه دهید ولی اگر معاملات روزانه را دنبال نکردهاید در مورد یک تریدر روزانه مطالعه نکرده و از او تقلید نکنید. تلاش کنید به دنبال شیوهای باشید که با آن احساس آرامش و راحتی می کنید و هدف شما بکارگیری این شیوه معاملاتی و تبدیل شدن به بهترین تریدر جهان میباشد. من دوست دارم تا سهمی به ارزش 30 دلار خریده و آن را 9 ماه بعد به قیمت 130 دلار بفروشم. مطمئن باشید که این امر همیشگی نبوده و همیشه اتفاق نمی افتد. و تنها یک یا دو بار در سال روی خواهد داد. من بسیار صبور هستم. نه تنها زمانی که در حال معامله هستم بلکه حتی هنگامی که برای ماه ها معامله کنم. اگر شرایط برای من مهیا نباشد، معامله نخواهم کرد. ایدههایی وجود دارد که مبتنی بر آن است که طی روز لحظاتی را صرف کرده و نمودارها را چک کرد و بقیه زمان ها نیز به خود من تعلق دارد تا بتوانم مطالعه کرده و بنویسم. از نظر من لازمه کسب سود بالا، حرکت و تکاپویی بزرگ است نه نوسانات و تغییر و تحولات شخصی. این شیوه معامله مناسب هر فردی نیست اما نکته مهم آن است که پس از سال ها سعی و خطا سیستمی را کشف کرده ام که کاملاً مناسب من بوده و هدف من تبدیل شدن به بهترین تریدر جهان میباشد. شما نیز باید همین کار را انجام دهید. اگر با یک سیستم در حال معامله هستید که مناسب شما و درخور شما نیست، شما نخواهید توآن است نه اطمینان و نه نتایج خوبی بدست بیاورید و در نتیجه سود زیادی هم نخواهید کرد. اگر تریدر تازه کار و جدیدی هستید یا این که چندان موفق نبودهاید، به شما پیشنهاد می کنیم که از خود سوال کنید: چه نوع معاملاتی درخور و شایسته شخصیت من میباشد. یا میتوانید مبنا و پایه و اساس مستحکمی برای خود ایجاد کنید بدین نحو که سیستم معاملاتی شما بسیار قدرتمند بوده است و یا اینکه مبنای شما ضعیف بوده و سیستم تجاری شما هم راستا با سوددهی شما از بین خواهد رفت. این چیزی است که اکثر معاملهگران به اشتباه دنباله رو آن میباشند. آنها هیچ ایدهای از اینکه چه نوع شیوه معاملاتی شایسته و مناسب حال آنهاست ندارند. آخرین و جدیدترین نرم افزار را خریداری کرده یا این که به راهنمایی استادان جدید گوش میکنند و امیدوارند که بتوانند نتایج معاملات خود را تغییر دهند. اکثر معاملهگران هرگز نمیدانند معاملات موفق چه نوع معاملاتی است چرا که اکثر معاملات 6 ماه به طول خواهد انجامید. من معتقدم که هر معاملهای با عمر بیش از 2 سال در بازار احتمالاً یکی از انواع معاملات نادر خواهد بود: برنده بازار سهام. چرا؟ زیرا پس از دو سال آنها شروع به گسترش یک سری قوانین مناسب خود می کنند. آنها شروع به معامله می کنند به نحوی که کاملاً مناسب حال آنها بوده و با آن احساس راحتی و آرامش میکنند. متاسفانه ضمن تعجیل برای کسب سود بسیار، اکثر معاملهگران پیش از متضرر شدن یا از دست دادن سودشان تجربه دو ساله نیز ندارند. آنها با خود می گویند: " سیستمی را کشف خواهم کرد که مناسب بوده و با این شیوه معاملاتی بهترین معاملهگر جهان خواهم شد. (3) یک ترید طراحی کرده یا بر پایه یک طرح (plan) ترید کنید بدون تردید، اگر معاملهگر برای ترید خود (plan) برنامهای نداشته باشد، دوام نخواهد آورد. البته، روشن است که اگر برای پیگیری plan ترید خود نظم نداشته باشید، نمیتوانید هیچ نوع طرحی نیز داشته باشید. یک plan باید همه احتمالات را در بر داشته باشد. همانگونه که ریچارد دنیس (معروف به لاک پشت) میگوید: "نگران قیمتها نباشید. نگران این باشید که هنگام دستیابی قیمتها به یک سطح معین شما چه باید بکنید." به آنچه در اینجا بدان اشاره شد بیندیشید. زمانی که پول خود را وارد معاملهای کردید، دیگر نمیتوانید قیمتها را کنترل نمایید. پس بهتر است نگرانی درباره اتفاقات احتمالی را کنار گذاشته و بر نقاط ورود به معامله و آنچه هنگام شکسته شدن این نقاط باید انجام دهید، تمرکز کنید. با انجام این کار، حد ضررهای شما هیجانی، بسیار سیستماتیک و عاری از استرس خواهند شد. به مثال زیر توجه کنید: 1) سهام XYZ Corp. را در نظر بگیرید. این سهام با قیمت فعلی 40 دلار داد و ستد میشود و شما به میزان 100 حجم از آن را با قرار دادن حد ضرر در نرخ 42 دلار خریداری میکنید. البته این شروع کار است و شما باید سوالات زیر را پرسیده و به آنها پاسخ دهید. • نخستین حد ضرر خود را کجا باید قرار دهم، یعنی اینکه "چه میزان از سرمایهام را قرار است از دست بدهم؟" • چقدر سود خواهد کرد؟ حد ضرر خود را تا چه اندازه میتوانم حفظ کنم؟ و برای خروج از چه استراتژیهایی باید استفاده کنم؟ • در صورتیکه معامله در جهت اراده من پیش رود، آیا میتوانم سهام بیشتری به آن اضافه نمایم؟ • در صورتیکه پس از X هفته سهام مزبور نشانهای از سوددهی نداشته باشد، آیا باید از معامله خارج شوم یا اینکه اجازه دهم تا حد ضرر من مرا از این ترید خارج نماید. • اگر از این ترید خارج شدم، آیا بار دیگر میتوانم به آن بازگردم یا اینکه به طور کامل آن را کنار گذاشته و ترید دیگری را آغاز کنم؟ 2) پس از تکمیل plan (طرح) خود و پیش از ورود به ترید، order خود را برای خرید 100 XYZ corp در نرخ 42 دلار قرار دهید. 3) Order شما در 4/1 42 دلار تکمیل میشود و به طور خودکار توقف order شما در 39 دلار قرار میگیرد. نیازی به حدس زدن نیست، زیرا این کار به طور خودکار انجام میشود. 4) ترید در جهت خواست شما پیش میرود و دومین order خرید شما در نرخ 50 دلار قرار میگیرد. 5) اگر 100 پیپ دیگر به قیمت 50 دلار خریداری کنید حد ضرر شما تا 45 دلار افزایش میابد. 6) معامله آنطور که شما میخواهید ادامه میابد و شما حد ضرر را در فاصله امنی تعیین مینمایید. 7) حد ضرر پوزیشن فروش شما در 130 دلار زده میشود و با سود زیادی از معامله خارج میشوید. میبینید که با داشتن یک طرح مناسب همه چیز به صورت خودکار انجام میشود. با داشتن طرح و نقشه میدانید نقطه ورود شما به بازار در کجا قرار دارد، حد ضرر را در چه سطحی باید تعین کنید و در چه نقطهای از بازار خارج شوید. خلاصه اینکه اکنون با داشتن طرح معاملاتی به صورت حرفهای و نه به صورت احساسی اقدام به معامله مینمایید. اگر برای معامله خود نقشه و ترتیبی برای دنبال کردن آن داشته باشید هرگز نیاز به گشتن به دنبال ایده نخواهید داشت و هیچگاه در ترس از بین رفتن سودها و افزایش ضررهای خود نخواهید بود. تنها پوزیشن خود را باز کنید و به سادگی و بدون استرس معامله خود را انجام دهید. در سالهای زیادی که به انجام معامله مشغول هستم نکتهای که سعی میکنم همیشه معامله گرهای تازه کار بفهمانم این است که بازار همیشه نهایت تلاش خود را به منظور خارج کردن شما از معامله همراه با ضرر انجام خواهد داد. در زمانهایی حرکت بازار همچون یک اسب وحشی میباشد. نوسانهای بسیار شدید قیمت همه معاملهگرهای ترسو و احساسی را به لرزه میاندازد. در این هنگام تنها آنهایی که برای معامله خود دارای طرح و برنامه مدونی هستند میتوانند از حرکت کلی بازار کسب سود نمایند. اگر به جایی رسیدید که برای انجام معاملهای که در دست دارید از فرد دیگری تقاضای ایده معاملاتی نمودید تنها به این دلیل ایت که یا برای معامله خود نقشهای ندارید، یا اینکه باید طرح جدیدی بیاندیشید. در هریک از این شرایط در وحله اول به سراغ کس دیگری نروید. برنامهریزی برای یک معامله با برنامهریزی برای یک مسافرت تفاوتی ندارد. باید برای همه کارهایی که قصد انجام آنها را دارید و بویژه اتفاقهای پیشبینی نشده برنامه داشته باشید. در بیشتر اوقات روند معامله طبق خواست شما پیش میرود و به ندرت پیش میآید که نیاز به بازبینی طرح خود داشته باشید، اما اگر روند نزولی شد چه؟ اگر صعودی شد چه؟ اگر روزی روند بازار sideways شد، بازار با کاهش مواجه شد و شرکتها بیانیههای غافلگیرکنندهای منتشر کردند که سود سهام آنها را 30 دلار کاهش داد چه؟ اگر خود را برای این مواجهه با این رویدادهای غافلگیر کننده آماده نکرده باشید، هرگاه یکی از آنها به وقوع بپیوندد نخواهید دانست چه کاری باید انجام دهید. و اگر بدون هدف اقدام به انجام معامله کنید و برای این کار طرح و برنامهای نداشته باشید، نتایج معاملات شما امیدوار کننده نخواهد بود. داشتن طرح و نقشه برای معامله همه ایدهها و احساسات را از معامله شما برمیدارد و همه خبرها برای شما خوب خواهند بود. در سمینارها و نشستهای مختلف، بارها و بارها با پرسشهای مشابهی مواجه شدهام: این سوالات از این قراردند: مثلاً من چند ماه قبل سهام ABC را به قیمت 25 دلار خریدم به نظر شما هنوز هم باید این سهام را نگاه دارم؟ زمانی که من با یک چنین سوالاتی مواجه می شوم با احتیاط سر تکان می دهدم. از خود سوال میکنم که چطور ممکن است کسی به این شیوه دست به معامله بزند؟ این وسط طرح و برنامه چه جایگاهی دارد؟ چه موقع دست به معامله میزند و یا کجا از معامله خارج می شود؟ اساساً یک چنین فردی برای چه دست به معامله می زند؟ آیا او براستی انتظار دارد در حالی که از نفر سوم در خصوص خرید و فروش های خود سوال می کند در این بازار به سود برسد؟ درصورتی که این فرد دارای برنامه بود و از همه مهم تر دارای نظمی بود که بر اساس آن حرکت کند هرگز یک چنین سوالی را مطرح نمی کرد. مهمترین علن این موضوع این است که افراد دوست دارند از عقاید دیگران پیروی کنند. افراد اکثراً دوست دارند به جای آن که خودشان فکر کنند به آنها گفته شود چه کاری را انجام دهند.اخیراً از خواندن یک مجله اینترنتی بسیار شگفت زده شدم. زیرا دیدم تعداد نفراتی که از برخی مطالب این مجله تبعیت می کنند بسیار زیاد است. برخی از عناوین بین 15000 تا 80000 نفر اجرا کننده داشتند. اما آیا این دنبال کنندگان معاملات خوبی انجام می دهند؟ شکی ندارم که تعداد اندکی بله اما قسمت اعظم آنها خیر. اما چرا؟ زیرا با پیروی کردن از شخص دیگر آنها عملاً اصول این کتاب را نقض می نمایند. هیچ سیستمی وجود ندارد. از همه مهمتر این که این افراد طرح و برنامه خاصی هم ندارند. زمانی که شما شروع به طرح برنامه خود می نمایید می بینید که علاقه ای به شنیدن نظرات خارجی ندارید. درصورتی که سهام ADF را نگاه دارید و در 60 دلار اقدام به خرید نمایید و دستور حد ضرر نیز در 56 دلار باشد دیگر چه اهمیتی می دهید اگر مشاور شما بگوید " سهام ADF را بفروشید زیرا قیمت خیلی بالا رفته و احتمالاً تا 20 دلار کاهش می یابد". همه میدانند که این یک نظربه است و همان گونه که ممکن است درست از آب در آید ممکن هم هست غلط باشد و دوم این که در صورتی که دستور حد ضرر در 56 دلار باشد بگذار این مسئله باعث ضرر شما گردد اما حداقل وقتی از خودتان سوال می کنید که آیا من طرح و برنامه داشتم ؟ جواب مثبت است. من میتوانم به جرات بگویم قبل از آن که افرادی مانند جورج سوروس یا وارن بافت اقدام به خرید 50000000 دلار سهام بنمایند آنها به خوبی می دانند که در صورت نوسان قیمت چه خواهند کرد. می توانید تصور کنید که وان بافت با خود بگوید" ای دل غافل 20000000 دلار سهام DFG خریدم و 15 درصد ضرر کردم حالا کار کنم؟ امکان ندارد. خب حالا چرا شما از این قانون پیروی نمی کنید. فرقی نمی کند که معامله 5000 دلاری انجام دهید یا معامله 50000000 دلاری. قانون برای هر دو یکی می باشد.شما باید احساسات را کم کرده و از برنامه مدون خود پیروی نمایید. برای موفق بودن در بازار هرگز نباید از روی احساسات اقدام به انجام معامله نمود و تنها راه محدود نمودن احساسات نیز داشتن یک برنامه مدون می باشد. گفته می شود بسیاری از معامله گران بازار هرگز برنامه خاصی ندارند.مهم نیست! اگر شما تمایل دارید جزء یکی از موفق ترین معامله گران بازار باشید " برای هر یک از معاملات خود برنامه ریزی کرده و بر اساس برنامه خود عمل نمایید". لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ (4) سخت کار کنید تا یاد بگیرید چگونه کار کنید و همچنان به تلاش کردن ادامه دهید این موضوع به هنگام انجام معاملات نیز صدق میکند. آیا امکان دارد کسی با یک هفته شرکت در سمینار و خواندن چند کتاب تبدیل به جراح مغز و اعصاب شود؟ بنابراین چگونه بسیاری از مردم انتظار دارند که در طول چنین مدت کوتاهی تبدیل به یکی از معاملهگران قهار بازار شوند. در صورتی که تاکنون این امکان را داشتهاید که از معاملهگران موفق بازار سوال نمایید، حتماً متوجه شدیدهاید که آنها چقدر تلاش، زمان، اراده و سرمایه را صرف نمودهاند تا به این مرحله برسند. یک معاملهگر موفق در بازار بودن هیچ فرقی با یک دکتر یا یک وکیل موفق بودن ندارد. در ابتدا شما باید تصمیم بگیرید که یک معاملهگر واقعی باشید. از خود سوال کنید آیا معامله در بازار همان چیزی است که من به آن علاقه دارم؟ آیا سود این فعالیت مرا راضی میکند؟ به یاد میآورم که کتابی به نام "ثروتمند شدن با آرامش خاطر" نوشته ناپلئون هیل را خواندهام. در این کتاب نویسنده با افراد مختلفی در مشاغل گوناگون مصاحبه کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که این افراد به زمینه کاری خود عشق میورزیدهاند. آنها آن کار را به خاطر پول آن انجام نمیدادهاند. معامله نیز یک چنین وضعیتی دارد. در صورتی که هدف اول شما از انجام معامله پولدار شدن باشد، در این صورت شک دارم که شما تبدیل به یک معاملهگر برتر شوید. در صورتیکه فقط به دنبال پول هستید، میتوان گفت تا زمانی شما به یادگیری علاقه دارید و بر آن اساس کار میکنید انگیزه خوبی خواهید داشت. البته، این موضوع بستگی به این دارد که کار کنید و دانستههای خود را به کار اندازید نه آن که صرفاً کارتان این باشد که روشهای جدید را امتحان نمایید. من از معاملهگرانی که تاکنون حتی یک بار کتابی در مورد اصول اولیه معاملات در بازار نخواندهاند تعجب میکنم. انگار که خواندن این کتاب و یادگیری اصول اولیه معاملات خیلی سخت است. همین افراد یک حساب 10000 دلاری را ظرف کمتر از 6 ماه میسوزانند. باید واقعبین بود! یک معاملهگر موفق بودن مستلزم تلاش بسیار است. معاملهگران موفق بازار سالها تلاش میکنند و هرگز خسته نمیشوند. همانگونه که برای یک وکیل یا یک پزشک حاذق شدن باید سالها تلاش کرد و زحمت کشید، برای یک معاملهگر موفق شدن نیز باید تلاش کرد. هیچ تفاوتی وجود ندارد. در صورتیکه در این بازار تازه وارد هستید، انتظار نداشته باشید که فوراً به 80 درصد سود دست یابید. اگر به یک چنین مهمی دست یافتید، با من تماس بگیرید تا من دریابم شما چه شرایطی داشتهاید که دیگران ندارند. همیشه 3 سال اول معاملات را مانند سالهای دانشگاه در نظر بگیرید. بازار معلم شما خواهد بود و حساب اولیه شما نیز هزینه شما میباشد؛ پس تا حد امکان سعی کنید کم باشد. اکنون سخت تلاش کردن چگونه خواهد بود؟ من این مبحث را به دو بخش تقسیم کردهام. در ابتدا باید زمان زیادی را به تحلیل و آنالیز کردن خود بپردازید، سپس یک روش معاملاتی را که در آن تبحر دارید انتخاب نمایید و یاد بگیرید چگونه بر اساس آن اقدام به معامله نمایید. بخوانید، مطالعه کنید و سوال بپرسید. اساساً باید از صفر شروع کرده و سیستمی را پایهریزی کنید که مناسب شما باشد. حداقل چند سال طول خواهد کشید که این تلاشها به ثمر بنشیند. در این صورت، میتوانید تا حد زیادی جلو ضرر خود را بگیرید. زمانی که یک سیستم معاملاتی که مناسب شما میباشد را پایهریزی کردید و بر اساس نظمی خاص از برنامه خود تبعیت نمودید، آنگاه باید سعی کنید همیشه در رده بالا باقی بمانید. بهعنوان یک معاملهگر همیشه سعی شما این خواهد بود که موقعیت خود را حفظ نمایید. باید سعی در بهبود مداوم داشته باشید. هرگز از سیستم معاملاتی خود کاملا راضی نباشید. در عین حال مدام هم به دنبال عیب و ایراد نباشید. نکته اینجاست که هر سیستم و هر معاملهگری توان بهبود دارد. وضعیت بازار در طول زمان متغیر است، بنابراین بر روی تجارب جدید کار کنید و تا حد ممکن نظم را رعایت کنید و سعی نمایید تا از اشتباهات خود درس بگیرید. بله، حتی معاملهگران کهنه کار نیز اشتباهات کودکانهای انجام میدهند. کتاب جسی لیورمور را مطالعه کنید و به شما پیشنهاد میکنیم نه تنها این کتاب را بخوانید، بلکه آن را بررسی کنید و از راهی که این فرد اجرا کرده است هراس داشته باشید. لیورمور در اوایل دهه 1990 یک معاملهگر اوراق بهادار و کالا بود. وی یک حساب چندین میلیونی باز کرد، اما آن را از دست داد. از یک طرف او یکی از بهترین معاملهگرهای تاریخ بازار بود، اما از طرف دیگر به دلیل عدم توانایی در کنترل احساسات معاملهگری خطرناک به حساب میآمد. ممکن است باز کردن حسابی بالغ بر چند میلیون و از دست دادن آن تجربهای تلخ باشد که دیگر هرگز تکرار نشود. اما زمانی که به سختی با scratch آغاز کرد، حسابی چند میلیونی باز کرد و در یک معامله بد مجدداً آن را از دست داد زنگهای خطر به صدا درآمدند. همه میتوانند دچار اشتباه شوند، اما باید از آن تجربه کسب کنند. در کمال تأسف، زمانی که این اتفاق یکبار دیگر روی داد، لیورمور نتوانست آن را تحمل کند و اقدام به خودکشی کرد. بنابراین، در حالیکه لیورمور یک معاملهگر بسیار بسیار توانا بود، اما هرگز بر روی روانشناسی خود به اندازه کافی کار نکرد. اگر او یک نظام مدیدیت سرمایه مناسب داشت و برای انجام هر معاملهای به درستی از آن پیروی میکرد، هرگز به این سرنوشت دچار نمیشد. درسی که از این ماجرا میتوان گرفت این است که حتی اگر مبدل به یک معاملهگر موفق شده باشید، بازهم باید انتظار رویدادهای ناگوار را داشته باشید. تنها با تمرین کردن برای کنترل احساسات و ممارست بر روی معامله خود میتوانید از رخدادهای ناگوار جلوگیری نمایید. چقدر زمان لازم است تا یک نفر مبدل به یک معاملهگر کارکشته شود؟ زمان دقیقی برای این مسئله وجود ندارد، اما در اینجا برای راهنمایی شما چند قانون کلی را ذکر مینماییم: سال اول • یافتن اینکه آیا تمایل به صرف وقت و تلاش برای یافتن سیستمی که نه تنها کارآمد باشد بلکه شخصیت شما را نیز ارتقا بخشد دارید یا خیر. • خواندن تعدادی از کتابهای مرجع درباره بازار سهام. با خواندن این کتابها فقط به خود نگویید که "جالب است...". سعی کنید تا طرز فکر معاملهگران را بیابید. این امر را که چقدر وقت و انرژی صرف کردهاند تا به موفقیت دست یابند، چند بار تا مرز ورشکستگی پیش رفتهاند و چه ویژگیهایی آنها را مبدل به اینچنین معاملهگران کارکشتهای کرده است دریابید. • در چند سمینار شرکت کنید. اما نه سمینارهایی که درباره "رازهای بازارهای سهام" هستند. تنها رازی که وجود دارد این است که هیچ رازی وجود ندارد. به سمینارهایی که درباره مهارتهای خواندن نمودارهای مرجع، روانشناسی معامله، مدیریت سرمایه و غیره هستند بروید و اگر توانستید شماره تماس سخنران را به دست آورید و هرچه میتوانید از وی سؤال بپرسید. • از یک نمودار بسیار ساده استفاده کنید و بعضی از نمودارهای میلهای سهام و بازارها را نگاه کنید. فقط آنها را مورد بررسی قرار دهید، هیچ کار دیگری انجام ندهید. • یک کتاب راهنما خریداری نمایید. سعی کنید این کتاب اهداف مشوقانه داشته باشد و بر روی آن کار کنید. از زمانیکه بر روی خودم کار میکنم، معامله و زندگی من بسیار بهتر از پیش شده است. این امر به شما کمک میکند تا سیستمی بیابید تا کاملاً با شما سازگار باشد. در پایان سال اول باید بدانید که آیا آمادگی انجام معامله را به دست آوردهاید یا خیر. و باید تکنیکهای معاملاتی ویژه بیش از سایرین در شما مشاهده گردند. با این احساس پیش بروید، این راهی است که شخصیت شما را بارور میکند. اگر دریافتید که هنوز آمادگی انجام معامله را ندارید چه؟ بسیار خوب است، چون زمان و سرمایه بسیار زیادی را برای خود ذخیره کردهاید؛ به کار خود ادامه دهید. این امر برای همه اتفاق نمیافتد. من شخصاً معاملهگرانی را میشناسم که اگر بخواهند موفق شوند باید از ابتدا شروع به کار کنند و در حال حاضر تنها سرمایه خود را به بازار اعطا مینمایند. معلوم نیست چه زمانی متوجه میشوند که برای موفق شدن از چه راهی باید وارد شوند. سال دوم • حساب کوچکی باز کنید. این حساب در واقع هزینه آموزش شما میباشد. بهعنوان یک هزینه آموزشی انتظار از دست دادن کامل آن را دشته باشید. • به خواندن، مطالعه کردن، شرکت در سمینارها و پرسیدن سؤال از معاملهگران موفق ادامه دهید. • شیوه معاملاتی در پیش بگیرید که با آن راحت هستید. آن را امتحان کنید و در مورد حجم معامله، نظم و تعداد معاملاتی که سیستم شما انجام میدهد اطلاعات کسب کنید. سعی کنید تشخیص دهید سیستم شما چه تعداد سود و ضرر را مشخص میکند، مثلاً اینکه پنج ضرر یا هفت سود متوالی داشته است. بدین ترتیب، در بحبوحه معاملات زمانی که سیستم به شما می گوید پنج ضرر داشتهاید، میدانید که اشتباهی در کار نیست. مشخص کنید که این سیستم در چرخههای معین بازار چه واکنشی نشان میدهد. هر سیستمس در شرایط معین بازار بهتر از سایرین عمل میکند. • برای خود یک پلن (plan) طراحی کنید. خود را برای همه احتمالات آماده کنید. • همواره نمودارها را برسی کنید. من برای تشخیص میزان پیشرفت معامله به حساب مجازی اعقادی ندارم، زیرا هنگام انجام اینگونه معاملات هیچ احساسی ندارید و این کنترل احساسات است که برندگان را از بازندگان متمایز میکند. البته، چیزی که خیلی به آن اعتقاد دارم شبیهسازی معاملات است، بهنحوی که دریابید چه تعداد از مدیریتهای ریسک چنین نقش مهمی را ایفا میکنند و هر معاملهای چگونه پیش میرود. این کاری است که من گاهی انجام میدهم. یک کلاه یا شیشه بردارید و 100 عدد گوی شیشهای درون آن بیندازید. گویهای سود را به رنگ آبی و گویهای ضرر را به رنگ قرمز رنگآمیزی کنید. چهار عدد از گویها را برای سود بالا (HR) (ریسک سود * 10 در وحله اول، با حساب 10.000 دلاری و فقط 5/2 درصد ریسک کار خود را آغاز میکنید. بنابراین، ریسک هر معامله 250 دلار یا $250=R میباشد. اگر گوی ضرر را بردارید، 250 دلار از حساب شما کسر میشود و اگر گوی سود را بیرون بیاورید، بر اعتبار شما به میزان $1000 = $250 * 4 افزوده میشود. اگر گوی “HR” را بردارید، به اعتبار حساب شما $2500 = R * 10 افزوده میشود. از سویی دیگر، اگر گوی “BL” را بردارید، 1000 دلار از حساب شما کسر میشود. به کار خود ادامه دهید؛ خواهید دید که پس از 100 معامله پوزیشن شما میتواند حجمهای متفاوتی پیدا کند. همچنین، خواهید دید که حتی قرار گرفتن شما در سود و زیان 50/50 است. داشتن پنج سود یا ضرر متوالی امری کاملاً عادی است. بعلاوه، سعی کنید خود را هنگام انجام معامله با این سیستم فرض کنید. پس از پنج بار متضرر شدن چه احساسی پیدا میکنید؟ آیا احساس میکنید جایی اشتباه کردهاید؟ اگر در هر معامله 500 دلار خود را به خطر بیندازید و با یک "ضرر بزرگ" کار خود را آغاز کنید، چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت، 2000 دلار ضرر کردهاید. آیا میتوانید این ضرر را جبران کنید؟ پشتکار داشته باشید و با ارقام بازی کنید. این یک شبیهسازی بسیار خوب محسوب میشود. • اگر با این سیستم احساس راحتی میکنید، وارد معامله شوید. نکته اساسی معامله دنبال کردن قوانین خودتان است. بدست آوردن یا از دست دادن پول مسئله مهمی نیست. معامله کردن با پول کم ارزش چندانی ندارد. آنچه در اینجا باید بدانید اینست که: هنگام کاهش سرمایهام، چه واکنشی باید نشان بدهم؟ آیا میتوانم از قوانین خود پیروی کنم؟ آیا سیستم من در جهت صعودی پیش میرود؟ سال سوم شما باید سیستم مناسب خود را داشته باشید و سعی کنید سودهای کوچکی از بازار به دست آورید. اگر هنوز نظم کافی برای دنبال کردن سیگنالها در خود نمیبینید باید بپرسید چرا اینگونه است. به انجام معاملات شبیهسازی شده، حتی اگر در سیستم خودتان باشد، ادامه دهید و ببینید با وجود اینکه میتوانید ریسک را مدیریت کنید، چرا چهار یا پنج ضرر متوالی برایتان قابل پذیرش است. سال چهارم اکنون اگر هنوز معامله میکنید، باید از بازار سود ثابتی دریافت کنید و برای ادامه یادگیری خودتان را به اندازه کافی بشناسید. آموزش در معاملات را مانند گرفتن نمره در بازار سهام فرض کنید. آیا مایلید 4 سال از عمر و وقت خود را تلف کنید تا اینکه روش معامله کردن را بیاموزید؟ اگر پاسختان منفی است، همین حالا دست از این کار بکشید و اگر پاسخ شما مثبت است، وارد بازار معاملات شوید. اگر میخواهید به یک معاملهگر برجسته تبدیل شوید، باید تلاش بسیاری بکنید. هرگز فریب نشریاتی که میگویند میتوانید بدون هیچگونه تلاشی هر سال 100 درصد سود از بازار دریافت کنید را نخورید، زیرا این اتفاق هرگز روی نمیدهد؛ اما اگر تلاش کنید و پشتکار داشته باشید، پاداش آن را دریافت خواهید کرد. لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ (5) اعتماد به نفس مثبت "تمامی طرحهای هوشمندانه هزاران بار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند، اما ما هنوز هم نیاز داریم که در آنها اندیشه کنیم تا بلکه جزیی از تجربه ما شوند" گوته الگوی معاملاتی Iron clad نه تنها مبتنی بر سیستم معاملاتی شما میباشد، بلکه به نظم و انضباط شما در ورود و خروج از بازار بستگی داشته و این موضوع را برای معاملات موفق لازم میداند. معاملهگران بزرگ بازار میدانند که انضباط در معاملات بسیار مهم بوده و در درجه اول اهمیت قرار دارد و سپس در درجه دوم اهمیت سود مطرح است. در صورتیکه به هنگام ورود یا خروج از بازار از نظم خاصی پیروی نکنید، مجبور خواهید بود تمامی سودی را که به سختی به دست آوردهاید در این بازار از دست بدهید. اعتماد به نفس مثبت هر بار پس از اجرای قوانین ایجاد میگردد. در واقع این خصیصهای است که در اثر آزمون سیستم معاملاتی و تحلیل آن در درون شما ایجاد میگردد. اگر تردید داشته باشید، هرگز نخواهید توانست بر اساس یک سیستم عمل نمایید. به همین دلیل است که بسیاری از افرادی که از سیستم معاملاتی دیگران استفاده مینمایند عملاً موفق نمیشوند. وقتی این سیستم در یک دوران ضرردهی قرار گیرد، شخص خریدار آن را به کناری میگذارد و به دنبال سیستم دیگری میرود. با این حال معاملهگری که از اعتماد به نفس بالا برخوردار است، میداند که سیستمهای معاملاتی گاهی یک دوران ضرردهی نیز دارند. او یک چنین چیزی را از قبل پیش بینی کرده و با شکیبایی منتظر مساعد شدن مجدد شرایط میباشد. در زمان مساعد شدن اوضاع، او مجدداً بازگشته و سود خوبی نصیب خود میگرداند. اما شخصی که از سیستم دیگران استفاده مینماید و نه سیستم خود، مدام سرمایهاش را از دست میدهد. تنها با انجام دستورات بخش چهارم یک معاملهگر میتواند در بازار اعتماد به نفس کسب نماید. شما باید آنقدر بر روی آمارهای بازار کار کنید که بدانید چه شرایطی طبیعی و چه شرایطی غیرطبیعی میباشد. به همین دلیل است که حتی بزرگترین معاملهگران بازار نیز گاهی متضرر میشوند و اصلاً از این موضوع شکایتی نکرده و آن را جزئی از طبیعت کار میدانند. همه به این امر واقف هستند که در حال حاضر بزرگترین معاملهگر بازار جورج سوروس است، کسی که در سالهای 1980 و 1990 میلیاردها دلار به دست آورده است، اما او نیز در دورههایی چند اشتباه جالب انجام داده است. با این اشتباهات میلیارها دلار از سرمایه او نیز کاسته شده است. از میزان سرمایه این فرد نیز میلیاردها دلار کاسته شده است. اما آیا این مسئله او را با مشکل مواجه کرد؟ سوروس میدانست که روش معاملاتیاش در دورهای منجر به ضرردهی او خواهد شد. تنها همانند غروب آفتاب که پس از آن سپیده خواهد دمید، به دنبال یک دوره ضرردهی دوران کسب سود نیز خواهد آمد و برعکس. اما بسیاری از معاملهگران پس از چند معامله همراه با ضرر به کلی از معامله دست میکشند و هنگامی که زمان کسب سود آنها فرا میرسد، در بازار حضور ندارند. شما به چیزی که به آن اعتقاد دارید دست خواهید یافت. اگر به مناطقی که در آنها با مشکل مواجه هستید دقیق شوید خواهید یافت که آنها با روشی نادرست و نگرشی محدود تنظیم شدهاند. بنابراین، اگر با نتایجی که از معاملات خود به دست میآورید مشکل دارید، نگرش خود نسبت به معامله را مورد بازبینی قرار دهید. اگر احساس شما درباره انجام معامله یا کسب درآمد بسیار منفی است یا از اعتماد کامل به سیستمی که از آن پیروی میکنید و نیز به خود برخوردار نیستید، باید از معامله دست بردارید و با بازگشت به گذشته به دنبال راهکاری برای آن باشید. فردی که معتاد به قماربازی است هرگز قادر به انجام معامله در بازار نخواهد بود. مطمئن هستم زمانی که این افراد مقدار قابل توجهی از سرمایه خود را از دست بدهند همه را سرزنش خواهند کرد، اما اگر عقاید خود درباره معامله را به دقت مورد بررسی قرار دهند، احتمالاً درخواهند یافت که به معامله به چشم یک کازینوی بزرگ نگاه میکنند. اگر نگرش شما نسبت به کسب درآمد منفی باشد، چطور انتظار دارید که از اوراق سهام کسب درآمد کنید؟ معاملهگرانی را میشناسم که حساب بزرگی باز کردهاند (تقریباً 1 میلیون دلار) و همه آن را از دست دادهاند و پیش از آنکه درخواست کمک نمایند، این کار را بارها تکرار کردهاند. معمولاً، دیدگاه منفی این افراد منجر به از دست دادن سرمایه آنها شده است. همانگونه که اد سیکوتا (یکی از معاملهگران بسیار موفق) میگوید، هر کس آن چیزی را از زندگی دریافت میکند که طالب آن است. از معامله نیز آنچه را که میخواهید به دست خواهید آورد. باید از خود بپرسید که نگرش شما درباره معامله چگونه است؟ آیا مدام به خود میگویید که معامله یک بازی بدون برنده است؟ آیا به اعتقاد شما این کار یک نوع قمار است؟ آیا فکر میکنید که نمیتوانید برنده شوید؟ روندی که آن را دنبال میکنید کارآمد نیست؟ ... آیا به اینها اعتقاد دارید؟ اعتقادهای خود درباره انجام معامله را روی کاغذ بنویسید. به عقیده شما، احتمال چه نوع بازگشتهایی وجود دارد؟ همچنین، برای کسب سود چقدر وقت و انرژی در هر روز باید صرف کنید؟ زمانی که شروع به معامله کردم، احساس میکردم که باید هر روز ساعتها کار کنم. به طور مرتب قیمتها را چک میکردم، با بروکر خود تماس میگرفتم، گزارشها را میخواندم، به اخبار گوش میکردم و غیره... چرا؟ زیرا اعتقاد داشتم برای کسب سود باید سخت کار کنم. مدتها طول کشید تا این فکر از ذهن من خارج شود. اگر عقیده دارید که کسب 50 درصد سود از بازار سهام با تحمل ریسک بسیار اندک و فقط ده دقیقه کار کردن در طول یک روز امری شدنی است، باید گفت درست فکر کردهاید. این کاری است که شما باید انجام دهید (میدانم که غالب افراد با این نظر مخالفند، اما باید اول دید آیا این افراد در موقعیتی هستند که اظهار نظر کنند یا خیر). به عبارت دیگر، اگر فقط ده دقیقه کار کردن در هر روز برای بهدست آوردن سود روش احمقانهای برای دستیابی به موفقیت است و احساس خوبی درباره آن ندارید، پیش از رسیدن به این نتایج باید بر کشمکش درونی خود غلبه کنید. اعتقادات خود را بر پایه منطق برگزینید. در تمامی مشکلات معامله کردن، شما هم مشکل هستید و هم راه حل آن. معاملهگران برجسته این مسئله را میدانند. اگر مدتهای طولانی معاملاتشان همراه با ضرر باشد، باورهای خود را مورد بازنگری قرار میدهند. برای یافتن پاسخ، به خود رجوع کنید و دنبال عوامل خارجی نباشید. چگونه در خود ایجاد اعتماد به نفس مثبت میکنید؟ غالب افراد نیاز به تمرین بسیار دارند (به بخش قبلی مراجعه کنید). شما باید با پذیرش مسئولیت کامل معامله، کار خود را آغاز کنید و برای یافتن و آزمایش یک سیستم معاملاتی نهایت تلاش خود را بکنید. مابقی از راه تجربه به دست میآید. سالها تجربه لازم است تا بتوانید باور خود را پرورش دهید. اما چگونه میتوان در معامله تجربه بدست آورد؟ با باقی ماندن در بازی. در سالهای اول معامله با ریسک خیلی کم معامله کنید و به نظر میرسد این مسئله تا مدتی برای شما کارایی خواهد داشت. به معامله خود بهعنوان یک ریسک 20 ساله نگاه کنید و نه "برنامه ثروتمند شدن با سرمایه اندک". زمانی که به اطمینان کامل دست پیدا کردید، قادر خواهید بود معامله خود را به جای پول، در شرایط هدف مشاهده کنید. زمانی که به این سطح برسید، پاداشی وصف ناپذیر دریافت خواهید کرد. در بخش بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت. (6) هدف کسب امتیاز باشد و نه پول در واقع چیزی که من سعی در گفتن آن دارم این است که "دنبالهرو برنامههایی باشید که برای آنها وقت صرف کرده و کاملاً به آنها اعتقاد دارید و تمام چیزهای دیگر را به فراموشی بسپارید". اما چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟ از قوه تصور خود کمک بگیرید. تصور کنید که بحث پول مطرح نیست و این فقط یک بازی ساده است و حساب شما نیز جدول امتیازاتتان میباشد. از شمارش مداوم دلارهای خود بههنگام نوسانات بازار اجتناب کنید و فقط سعی در تمرکز داشته و قوانین خود را دنبال نمایید. وقتی که به این حد رسیدید، نه تنها میزان سود شما در بلندمدت افزایش مییابد، بلکه استرس معاملات نیز از شما دور میگردد. به این موضوع فکر کنید. دیگر هنگامی که به حساب خود نگاه میکنید با خود نگویید: "به به، حالا آنقدر پول درآوردهام که میتوانم یک ماشین نو بخرم" یا این که "ای بابا، پول تعطیلاتمان هم از دست رفت". این نوع معامله یک معامله فوق احساسی میباشد. هیچ کس در یک چنین شرایطی موفق نخواهد شد. این داستان من در روزهای نخست معاملات بود. وقتی حساب خودم را چک میکردم و میفهمیدم که 500 دلار ضرر کردهام به شدت مایوس و ناامید میشدم و یا روز دیگر وقتی حساب من 500 دلار در سود بود، انگار تمام دنیا را به من داده بودند. حتی اگر من میتوانستم به این شیوه موفق شوم، یک چیز مسلم بود و آن اینکه هرگز از انجام معاملات خود لذت نمیبردم و در نهایت کنار میکشیدم. این روزها با اجرای سیستم کمخطر و پرسود منحصر به خودم، نمودارها را فقط 5 دقیقه در پایان روز چک میکنم و همین و بس! به سادگی از خودم میپرسم: "آیا باید خرید کنم، بفروشم و یا بر اساس قوانینم پوزیشن خود را نگاه دارم؟" 10 ثانیه به خودم برای جواب دادن زمان میدهم و بعد کاری را که تصمیم گرفتهام به انجام میرسانم. من دیگر فقط یک معاملهگر صرف نیستم، بلکه همزمان یک اجراکننده دقیق قوانین هم میباشم. و این احساس من است (چرا فکر میکنید وقت من برای نوشتن این مطالب خیلی زیاد است؟) پس از خواندن کتاب "جادوگران بازار 1 و 2" متوجه شدم این خصیصه کلیه معاملهگران بزرگ بازار است. آنها هرگز به بازار بهعنوان یک صندوق پول نگاه نمیکنند، بلکه فقط به آن بهعنوان راهی برای فعالیت تجاری مینگرند. به بیان دیگر، راهی برای دنبال کردن قوانین خود و شمردن امتیازاتشان. در صورتیکه هر کندل نزولی را یک ضرر به حساب آورید، هرگز یک معاملهگر بزرگ بازار نخواهید شد. اگر بهدست آوردن پول و از دست دادن آن موجب مشوش شدن احساساتتان گردد، این مسئله یکی از مخربترین عوامل برای انجام یک معامله موفق خواهد بود؛ بنابراین به منظور قرار گرفتن در زمره معاملهگران موفق باید در معاملات از احساسات خود چشم پوشی نمایید. اما چگونه باید این کار را انجام دهید؟ بسیار ساده است، کافیست از قوانین زیر تبعیت نمایید. این قوانین را مهمترین فاکتورهای معاملاتی خود قرار دهید. پولی را که باید از آن محافظت کنید فراموش نمایید. اگر قصد دارید تنها یک کتاب درباره بازار سهام مطالعه کنید، بگذارید آن کتاب "چگونه 2 میلیون دلار به دست آورم" (How I Made $2 million) نوشته نیکلاس دارواس (Nicolas Darvas) باشد. من این کتاب را به این دلیل دوست دارم که وقتی شما هم به اندازه من (بیش از 50 بار) آن را مطالعه کردید، خواهید فهمید که چگونه این فرد خود را از یک معاملهگر احساسی به یک ماشین برنامهریزی شده کسب پول تبدیل کرد. چه چیزی این فرد را تبدیل به یک معاملهگر موفق کرد؟ گذشته از حس مسئولیت کامل، تهیه سیستمی که او را کنترل و معاملاتش را طرحریزی نماید، به وی کمک کرد. دلیل واقعی که درآمد زیادی برای وی به همراه داشت این بود که این فرد هیچگاه با احساس خود اقدام به شمارش پول نکرد. وی قوانینی برای خود داشت و هنگامیکه جرقه خریدی در ذهن او زده میشد، تنها درصدی از سرمایهاش را برای آن در نظر میگرفت. مهم نبود که این میزان 5000 دلار باشد یا 500.000 دلار، هیچکدام برای او فرقی نداشت. او شمارش پول را متوقف کرد و کاملاً از قوانین خود پیروی نمود. در اینجا بخشی که تأثیر بسزایی در معاملات من داشته است را برای شما توضیح میدهم. دارواس در یکی از معاملاتش سهامی به ارزش 350.000 دلار را به 2/531 دلار خرید. سپس، بیش از 100 دلار بر ارزش این سهام افزوده شد و کارگزار وی طی تلگرامی پیغام داد که در حال حاضر سود شما 250.000 دلار است. در این هنگام، دارواس فهمید در حالیکه به سختی مشغول تمرکز بر روی دنبالهروی از قوانینش بوده، از زیاد شدن سود سهامش غافل شده است. پس از دریافت تلگرام، وی دریافت که اگر سهام خود را بفروشد زندگیاش تا پایان عمر تامین خواهد شد (این مسئله در دهه 1950 روی داده است). تک تک اعضای وجودش به وی میگفتند: "بفروش. دست از قوانینت بکش و سود کن." بنابراین، در خیابانهای پاریس به راه افتاد و اندیشید که چه باید بکند. سوالات و افکاری از قبیل آیا این سهام سقوط خواهد کرد؟ آیا باید آن را بفروشم و سود سرشاری بهدست آورم؟ آیا فقط این بار قوانین خود را زیر پا بگذارم؟ بارها و بارها به ذهن وی خطور کرد. سرانجام، وی تصمیم گرفت که آن سهام را نفروشد و به قوانین خود پایبند بماند. وی کار درست را انجام داد. طی هفتههای بعد، قیمت آن سهام رو به افزایش گذاشت و وی با گرفتن تصمیم برای پایبندی به قوانین خود توانست سود بیشتری بهدست آورد. اگر وی هر روز درباره معامله خود به حساب و کتاب میپرداخت، بعید میدانم تحمل ادامه آن را پیدا میکرد. به نظر من این داستان جالب ارزش بیان کردن را داشت. نکاتی را که وال استریت میگوید در ذهن داشته باشید: "ضرر خود را کاهش دهید" "اجازه دهید سودتان افزایش یابد" "در جهت روند معامله کنید" و غیره.... و این مبارزهای است که باید به آن تن دهید. بارها و بارها زمانی که وارد معامله میشدم، وسوسه میشدم که قوانین خود را زیر پا بگذارم، "فقط همین یک بار." اما آنقدر تجربه کسب کردهام که بدانم هرگز نباید قوانین خود را نقض کنم. هیچ معاملهای نمیتواند استثنا باشد. من یاد گرفتهام که این کار را با کسب امتیاز انجام دهم و نه پول. چه چیزی برندگان را از بازندگان مجزا میکند؟ به طور قطع دانش نمیتواند باشد. به عقیده من، آنچه برندگان را از بازندگان جدا میکند، توانایی آنها برای پیروی از قوانین خود بدون در نظر گرفتن استثنا و بدون توجه به شرایط است. معاملهگران بسیار کمی توانایی انجام این کار را دارند. لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ (7) انجام معاملات و تقسیم زمان به صورت متوازن انجام معامله چه با موفقیت همراه باشد و یا نباشد، کار پراسترسی محسوب میشود. زمانی که کسی بر اساس قوه ادراک خود اقدام به کسب درآمد میکند، میزان استرس وارد شده به شخص بسیار قابل توجه است. بنابراین، تا میتوانید از استرس خود کم کنید. من هرگز یک معاملهگر موفق پراسترس ندیدهام و یا درباره چنین شخصی چیزی نشنیدهام. در حقیقت، دقیقاً برعکس اکثر معاملهگران موفق بازار که با آنها صحبت کردهام بسیار آرام و مطمئن به نظر میرسیدند. به نظرم این دلیل اصلی موفقیت اینگونه افراد است. پس از خواندن کتاب "جادوگران بازار" نوشته جک سواگر، متوجه شدم که یکی از خصیصههای مهم معاملهگران موفق اینست که در بازار غرق نمیشوند. انگار که نگران پوزیشنهای خود نیستند. صحبت کردن با این مردان و زنان که در هر معامله میلیونها دلار جابجا میکنند خیلی جالب به نظر میرسد. بیشتر افرادی که میشناسیم، وقتی چند صد دلار سود میکنند خیلی هیجان زده میشوند. من دقیقاً میدانم زمانی که وقت کمتری را در بازار صرف میکنم در نهایت چه نتیجهای خواهم گرفت. در حقیقت، در چنین مواقعی وقت کمتری صرف کنترل بازار میکنم و یا سعی در کنترل آن دارم. به این وسیله بسیار آرام بوده و در پایان روز به کارهای دیگر نیز رسیدهام. میتوانم طی این مدت تنیس بازی کنم، مطالعه کنم، قدم بزنم یا کارهای دیگری انجام دهم. با این شیوه، نه تنها نتیجه نهایی کار من بهتر شده، بلکه کیفیت زندگی من نیز دستخوش تغییرات مثبت گردیده است. اما معامله گران بزرگ بازار چگونه در این شرایط آرامش خود را حفظ میکنند؟ بار دیگر به این مطالب توجه نمایید: 1) آنها تصمیم گرفتهاند که مسئولیتپذیر بوده و بر اساس طرحی عمل نمایند که کارا باشد 2) آنها از سیستمی تبعیت میکنند که مناسب آنها است 3) آنها هر یک از معاملات خود را برنامه ریزی کرده و دقیقاً میدانند چه حرکتهایی باید در این راستا انجام شود 4) آنها بردبار بوده و با شکیبایی برنامه خود را دنبال میکنند 5) آنها هم به سیستمی که از آن تبعیت میکنند و هم به مهارت خود در اجرای آن اطمینان دارند 6) آنها به معامله به چشم یک بازی نگاه میکنند و مدتها قبل شمارش پول را کنار گذاشتهاند. بسیاری از معاملهگران قهار انسانهای ثروتمندی هستند، بنابراین اگر برای تفریح و برنده شدن اقدام به معامله ننمایند، به سادگی بازنشسته خواهند شد 7) در نهایت، مدتها پیش آموختهاند که به تنهایی قادر به کنترل بازارها نیستند. تنها نگاه کردن به یک ماشین و تمام روز منتظر ماندن برای توصیههای “guru” یک سیستم بازنده است. بیشتر معاملهگران حرفهای غیر از معامله به زندگی روزمره خود نیز میپردازند و میدانند که متعادل کردن این دو از اهمیت بسیاری برخوردار است. معامله کردن با دیگر جنبههای زندگی تفاوتی ندارد. اگر همه توجه شما تنها به یک جنبه آن باشد، هرگونه فراز و نشیبی در آن بسیار بزرگ جلوه خواهد نمود. این نوع معامله احساسی نه تنها نتایج حاصل از معاملات شما را از بین میبرد، بلکه موجب نابودی خود شما نیز میگردد. آیا حتی اگر موفق به کسب میلیونها دلار ثروت از بازارها شوید هم ارزش هرگونه اقدامی را دارد؟ مطمئناً این خود معامله است که مهم است و نه رسیدن به هدف که کسب سرمایه میباشد. برای اینکه معاملهای موفق انجام دهید باید برای آن زمان صرف کنید. حواس خود را جمع کنید و چشماندازی برای خود ترسیم نمایید. چند سال نخست آغاز به کار خود به عنوان معاملهگر بازار سهام را به خوبی به یاد دارم. در تمام طول مدت روز، شب و تعطیلات به خواندن و مطالعه، خیره شدن به نمودارها، امتحان کردن سیستمهای مختلف و غیره میپرداختم. صادقانه بگویم برای هیچکس آن روزها را آرزو نمیکنم. بله، چیزهای بسیار زیادی یاد گرفتم، بدون این فشار مطالعاتی نمیتوانستم در فاصله کمی (5 سال) موفق باشم، اما اگر قرار باشد دوباره وارد بازار شوم یا اگر بخواهم به یک معاملهگر تازهکار نصیحتی بکنم، ابتدا تعادل را در زندگی خودم برقرار خواهم کرد. "سخت کار کردن و خوب تفریح کردن"، "نه فقط کار و کار و کار". استرسهای بازار به تنهایی برای چیره شدن بر زندگی شما کافی هستند. یک چشمانداز 10 ساله برای عملکرد خود ترسیم کنید. بدانید که اگر بتوانید هر سال تنها 30 درصد از بازگشت بازار سهام را به دست آورید، بهتر از قبل عمل کردهاید. به معامله هم مانند سایر کسب و کارها نگاه کنید. از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر کار کنید و سپس خود را ملزم به ترک کار و پرداختن به زندگی روزمره نمایید. اغلب، بهترین معاملات من با قرار دادن یک buy order در بازار و تنظیم stop loss توسط بروکر من انجام شدهاند. یک ماه به تعطیلات میروم، بدون اینکه به تغییرات قیمت سهام توجه کنم. هنگامیکه به منزل بازمیگردم، متوجه میشوم سهام من 40 درصد افزایش یافته است. هرگز نمیتوانستم تصور کنم که معامله کردن میتواند به همین راحتی باشد. اگر احساس کنید که میتوانید بازار را کنترل کنید، معامله کردن میتواند ناامیدکننده باشد. این احساس وجود دارد که با کنترل کردن قیمتها چهار بار در روز عملکرد بهتری خواهید داشت، اما این کار فقط اتلاف وقت است و موجب میشود دست به یک اقدام غیرمنطقی بزنید. مادامی که از قوانین خود و سیستمی که طراحی کردهاید پیروی میکنید، دلیلی وجود ندارد که در طول روز مرتب قیمتها را چک کنید. با زیرکی از زمان بهره ببرید تا زمان آزاد بیشتری داشته باشید. آیا این کار باعث نمیشود که شما به سمت معاملات سهام جذب شوید؟ معامله سهام روشی اعجابانگیز برای کسب سود فراوان است. ما به این باور رسیدهایم که برای بهدست آوردن سود روزانه باید روزها تلاش کرد. البته اگر سهامی به ارزش 50.000 دلار را به قیمت 50 دلار خریداری کرده و یک سال بعد آن را به قیمت 200 دلار بفروشید، 150.000 دلار سود کردهاید. باید بدانید که اگر فقط یک دقیقه در روز قیمتها را چک کرده و از قوانین خود پیروی کنید، انجام این کار فقط 30 دقیقه زمان میبرد. به نظر شما چه کار دیگری باید انجام دهید؟ هنوز بیشتر افراد با کسب سود به روش پیشنهاد شده مشکل دارند. من اطمینان دارم زمانی که قیمت سهام به 70 دلار میرسد، بیشتر معاملهگران سود اندک آن را کسب میکنند، زیرا میخواهند از سود آن مطمئن باشند؛ و در نتیجه سودی را که دیگران بهدست میآورند، از دست میدهند. معاملهگر متعادلی که از زمان خود به طور معقول استفاده میکند و به قوانین خود پایبند است، همیشه پول زیادی بهدست میآورد. بنابراین، همیشه این مسئله را مد نظر قرار دهید. بدانید که هیچ راهی برای کنترل قیمتها ندارید. اگر فکر میکنید آمادگی فعالیت بیشتر را دارید، سود بیشتری از بازار نصیب شما خواهد شد. هرگز سعی نکنید معامله شما خیلی جالب و هیجان آور باشد. در این صورت، بازار را مجبور کردهاید کاری را انجام دهد که وجود خارجی ندارد. اگر فردی هستید که بیش از 15 دقیقه در روز را به بررسی وضعیت معامله خود میپردازید، باید بدانید که زمان زیادی صرف میکنید. از خود بپرسید، آیا در تلاش برای دیدن چیزی هستید که وجود ندارد؟! یک معامله موفق و سودآور: کسلکننده بینیاز به تلاش ساده عاری از استرس است. زمانی که "7 عادت معاملهگر موفق" را به ذهن سپردید، آیا وقت خود را صرف آن خواهید کرد تا این موارد ملکه ذهن شما شده و به عادت شما تبدیل شوند؟ عادت کاری است که شما بدون فکر کردن انجام میدهید. این امر مستلزم صرف زمان و کوشش بسیار است، اما ارزش تلاش کردن را دارد. نویسنده: مارک کریسپ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده