Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ الکساندر چه می گفت؟ شهر درخت است؟ نیست؟ شما چه میگوئید؟ 12 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ آقا توضيح مي دي؟ چشم. اول یه خلاصه زندگینامه از الکساندر: الکساندر، کریستوفر معمار و نظريهپرداز اتريشي¬تبار امريكايي در شهرهاي آکسفورد و چیچستر انگلستان بزرگ شد. در 1954 عاليترين بورس آزاد را براي درسهاي شيمي و فيزيك ربود تا در دانشكدهي ترينيتي دانشگاه كمبريج درس بخواند. الكساندر دانشپايهي کارشناسی معماری و کارشناسی ارشد ریاضیات را از دانشگاه کمبریج ، دریافت کرد؛ سپس به امریکا رفت (1958) و توانست دانشپايهي دکتری در معماری را از دانشگاه هاروارد بگيرد. الکساندر ابتدا فکر میکرد برای تحلیل یک شهر باید به اون مثل به درخت نگاه کرد که از تنه میرسه به ساقه و اینجوری باید شهر رو تحلیل کرد که به علت دید ریاضی که داشت به این طرز تلقی رسیده بود اما کمتر از یک سال پس از انتشار این مطلبش اومد خودش رو نقد کرد تحت عنوان "شهر یک درخت نیست" منبع این مطلب "سیراندیشه ها در شهرسازی (3)" از جهانشاه پاکزاد است: او برای تحلیل شهر، ساختاری قائل بود که با خُرد کردن مسئله به موضوعات مختلف مرتبط، بهگونهای سلسلهمراتبی و در قالب نمودارهای درختی ـ مانند شجرهنامه ـ موضوعات مرتبط با آن مسئله را از هم جدا کند؛ گويي وجه یا سطح مشترکی میان این زیرفصل¬ها وجود ندارد. او زمانی بر اين باور بود که چنین ساختاری میتواند شیوهي اندیشیدن طراح را سازماندهی کند، اما یک سال بعد الکساندر که اعتمادش به شیوههای ریاضی و نمودارها، بهعنوان پايهاي برای طراحی کاهش یافته بود، در مقالهای با عنوان شهر یک درخت نیست (1965)، اعلام نمود که ساختار شهر پیچیدهتر از آن است که نمودارهای درختی قادر به توضیح و تشریح آن باشند. او بر این پايه ساختاری پیچیدهتر از نمودارهای درختی را به تصویر کشید که در آن بخشهایی از ساختار ـ بر خلاف ساختار درختی ـ همپوشانی دارند و از سلسله مراتبی نظم نیافته برخوردار است. 11 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ خلاصه مقاله "شهر درخت نیست": منبع این مطلب وبلاگ مهنسان شهرساز 88 است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در ابتدای مقاله دو ساختار درختی و سمیلاتیک با هم مقایسه شده اند. در ادامه از شهرهای باستانی و شهرهای طراحی شده امروزی سخن به میان می آید. شهرهای طبیعی مانند سیه نا، کیوتو و منهتن دارای روح زندگی اند و تلاشهای ما برای شهرهای طراحی شده امروزی ناموفق بوده است. ایجاد شدن روابط میان زیرسیستمها با ساختار مشخص و در ارتباط با یکدیگر مجموعه عناصر سیستم را تشکیل می دهد. در ساختارهای سمیلاتیک زیرسیستمها با یکدیگر اشتراک و تداخل دارند اما در ساختار درختی اینگونه نیست. آنچه که مهم است ساختار بالقوه پیچیده تر و دقیق تر سمیلاتیک نسبت به ساختار درختی است. واحدهای شهری که با ساختار درختی نشان داده می شوند در برابر واقعیت های زندگی شکست پذیرند. سیستم های واقعی که وجودشان بواقع زندگی شهر را شکل می بخشد با ظرف کالبدی تجهیز نشده است. جامعه سنتی از گروه های مجزا و بسته اعضاء آن تشکیل می شود و یک ساختار درختی است. اما در جامعه مدرن روابط اجتماعی گروه ها به صورت بسته و مجزا نیست؛ بلکه این روابط و گروه ها ( به صورت جوامع – علائق) برروی هم منطبق بوده و یک ساختار سمیلاتیک را شکل می دهد. ساختار درختی ساختاری است که هیچیک از اجزاء به یکدیگر مرتبط نیستند. واحد های یک شهر از پیش طراحی شده همیشه به شکل یک ساختار درختی نظم می یابد. سادگی ساختار درختی مانند شمعدانی است که درست در وسط یک طاقچه قرار گرفته است، اما ساختار سمیلاتیک مانند ساختار موجودی زنده و ساختاری با سبک پیچیده ای از نقاشی های بزرگ و قطعات طولانی موسیقی است. تاکید ساختار سمیلاتیک بر ایده تداخل و اشتراک ، ابهام، کثرت جوانب و انعطاف پذیر بودن آن نسبت به ساختار درختی خشک و انعطاف ناپذیر است. آنگاه دیدگاه قوی تر، با ماندگاری بیشتر، دقیقتر و پیچیده تری ارائه می کند. فعالیت های گوناگون در زمان و مکان های مختلف یک سیستم را شکل می دهد. درست نیست گفته شود که این سیستم ها جدا از هم هستند و با دیگر سیستم های شهری ارتباط ندارند. سیستم های گوناگون با یکدیگر و از طرفی دیگر با بسیاری از سیستم های دیگر اشتراک و تداخل دارند. تداخل یافتن فعالیت های زندگی دانشگاهی و زندگی شهری؛ به مانند نوشیدن قهوه، دیدن فیلم، از مکانی به مکان دیگر رفتن و در بسیاری موارد درگیر شدن دپارتمان های تخصصی با زندگی ساکنان شهر مانند بیمارستان و کالج پزشکی که با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند. تصور کردن ساختار سمیلاتیک به طور همزمان غیرممکن است، بلکه می توان پس از گروهبندی اجزاء ساختار، ابتدا گروه اول را ( طبق مشابهت هائی که دارند) تصور کرد و سپس گروه بعدی را. این به دلیل تداخل و روی هم قرارگیری اجزاء این ساختار است. ما نمی توانیم ساختار سمیلاتیک را با یک کنش ذهنی تصور کنیم. ما تنها ساختار درختی را می توانیم با کنش ذهنی واحد تصور کنیم. مطالعات روانشناختی مدرن بیان می کند که ما نمی توانیم یک شیء فیزیکی را داخل یک طبقه فیزیکی در آن واحد قرار دهیم و فرایندهای فکر به گونه ایست که از قرار گرفتن یک ساختار ذهنی در بیش از یک طبقه ذهنی در آن واحد جلوگیری می کند. سرفردریک بارتلت با برش دادن و جدا کردن اجزاء تداخل یافته و از نو ترسیم کردن آن بدون تداخل اشکال سه گوش و دوایر در یکدیگر شکل ساده تری برای تصور ساختار سمیلاتیک به شکل درختی ارائه داد. این آزمایشها اشاره می کند که مردم گرایش اساسی به تشخیص ذهنی واحدهای تداخل یافته به هنگام برخورد با ساختار پیچیده دارند و پیچیدگی سمیلاتیک با شکل درختی ساده تر جایگزین می شود. تداخل و روی هم قرارگیری باید درست و صحیح باشد و در نقشه و مقیاس آن قابل نشان دادن نیست. روی هم قرارگیری لایه ها ( اعم از لایه های گوناگون که در ساختار شهر دخیل هستند مانند ساخت و سازها، شبکه حمل و نقل، زیرساخت های شهری، لایه های ارزشی و اجتماعی، لایه های اقتصادی- مدیریتی و منافع گروه های دخیل و ...) به تنهائی نمی تواند ساختار را شکل دهد و تنها به آنتروپی و بی نظمی می انجامد. برای داشتن ساختار ( structure ) شما باید تداخل صحیح داشته باشید. به مانند روابط میان تغییر عملکردها ( در طول زمان و در سطح مکان، به عنوان مثال تغییر کاربری شهری) که سیستمها برای پذیرفتن این روابط باید خود را تغییر دهند.( البته لازم به ذکر است که تغییر روابط و عملکردهای درون سیستم منجر به از بین رفتن سیستم نمی شود بلکه سیستم را متحول می کند و سیستم با شکل دیگری به حیات خود ادامه می دهد. مانند تهران دوره ناصری که با تغییر روابط و عملکردها تبدیل به یک سیستم پیچیده شده است. ) و همچنین برای پذیرفتن این روابط نیاز به تداخل و روی هم قرار گرفتن لایه های گوناگون دارند. با خلق مجدد گونه های قدیمی تداخل لایه ها نامطلوب خواهد بود و بی نظمی را جانشین ساختار منظم می کند. تمامی شهرهای طراحی شده ساختاری درختی دارند. ساختار سمیلاتیک شاخه بزرگی از ریاضیات مدرن است. هر موقع قسمتی از یک شهر جدا می شود و ساختار درختی جایگزین ساختار سمیلاتیک موجود می شود شهر گامی بسوی تجزیه و گسیختگی بر می دارد. در هر شیء سازمان یافته تجزیه و گسیختگی بی حد و حصر عناصر درونی، نشانه های نخستین فروپاشی آن است. تجزیه و گسیختگی در یک جامعه، آنارشی و هرج و مرج و در سطح فردی اسکیزوفرنی و خود ویرانگری بازدارنده را به دنبال دارد. یک نمونه ناخوشایند از تجزیه گسترده شهر جدایی مردم منزوی ( از لحاظ طبقاتی ) از آسودگی زندگی شهری است. این تجزیه و جدایی اجزاء شهر تنها تحت تاثیر اندیشه ساختار درخت وار است. برای ذهن انسان ساختار درختی آسانترین وسیله تحلیل برای افکار پیچیده است. اما شهر یک درخت نیست، نمی تواند و نباید باشد. شهر ظرفی برای زندگی است. اگر این ظرف طناب های درهم تنیده را از هم پاره کند ( چون خاصیت ساختار درختی همین است) مانند کاسه ای پر از لبه تیغ آماده برای بریدن و قطع کردن هر آنچه که به امانت به آن سپرده شده است خواهد بود. در یک چنین ظرفی حیات ( بشر) تجزیه و متلاشی خواهد شد. اگر ما شهرهائی که ساختار درختی دارند ( شهرهای طراحی شده امروزی مانند چندیگار یا شهرهای جدید بریتانیا) بسازیم، آنها زندگی ما را گسیخته و تکه تکه خواهند کرد. 10 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ تو کافه دیزاین قدیم بحثش شده بود آره؟ خب من تو اونجا هم نظرم گفتم که نمیشه سلسله مراتب رو به طور کامل نادیده گرفت. شهر درخت نیست به خاطر پیچیدگی مسائلی که توش هست و روابط پیچیده ای که توش هست. اما نمیشه گفت که کاملاً درخت نیست. چون چه از نظر کالبدی و چه از نظر کارکردی سلسله مراتب شاخه ای و درختی لازمه و نمیشه نادیده گرفت. 9 لینک به دیدگاه
Place.Maker 4554 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ شهر یک درخت نیست نمی تواند و نباید باشد ... یعنی از اولم درخت نبوده ؟ از بدو بوجود اومدن روابط اینقدر پیچیده بوده ؟ بواسطه وجود انسانها روابط شهر پیچیده شده و یا اینکه کلا شهر مستقلا و بدون وجود انسان موجودی زنده و پیچیدست ؟ راهنمایی لطفا 2 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ چه بحثای باهالی میکنین ... منم دعوت کنین از این به بعد از این بحثا داشتین 3 لینک به دیدگاه
Creative City 1017 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ شهر یک بوته هندوانه است که دران هندوانه نقش نقطه مرکزی را دارد و سنگینی بار شهر بر عهده هندوانه می باشد ولی شهر باید یک بوته گوجه فرنگی باشد که قسمت های مختلف شهر دارای مراکز مختلف باشد که همان گوجه ها می باشد . شهر درخت نیست چون میوه درخت از درخت خیلی کوچکتر است و مقیاس شهری بین درخت و میوه وجود ندارد. شهر بوته است 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ شهر یک بوته هندوانه است که دران هندوانه نقش نقطه مرکزی را دارد و سنگینی بار شهر بر عهده هندوانه می باشد ولی شهر باید یک بوته گوجه فرنگی باشد که قسمت های مختلف شهر دارای مراکز مختلف باشد که همان گوجه ها می باشد . شهر درخت نیست چون میوه درخت از درخت خیلی کوچکتر است و مقیاس شهری بین درخت و میوه وجود ندارد. شهر بوته است اما مهندس جان من گمان میکنم با تبدیل درخت به بوته هنوز ساختار درختی در واقع همون درختی دیدن شهربه معنای جدایی پدیده های شهری از هم هنوز حفظ شده. 3 لینک به دیدگاه
Creative City 1017 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ اما مهندس جان من گمان میکنم با تبدیل درخت به بوته هنوز ساختار درختی در واقع همون درختی دیدن شهربه معنای جدایی پدیده های شهری از هم هنوز حفظ شده. سلام اما مهندس من فکر میکنم با توجه به اینکه شهر یه سیستم پیچیده هست و رابطه ها خیلی مهمن میشه با استفاده از بوته، شهر رو ،به شکل شماتیک معرفی کرد درحالیکه دارای یه سری نقاط ثقله که با یه سری شاخه به هم متصل شده اند.پدیده های شهری جدا نمیشن بلکه متصل هم میشن، 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ سلام اما مهندس من فکر میکنم با توجه به اینکه شهر یه سیستم پیچیده هست و رابطه ها خیلی مهمن میشه با استفاده از بوته، شهر رو ،به شکل شماتیک معرفی کرد درحالیکه دارای یه سری نقاط ثقله که با یه سری شاخه به هم متصل شده اند.پدیده های شهری جدا نمیشن بلکه متصل هم میشن، نه منظور من از جدایی پدیده ها از هم عدم انطباق پدیده های شهری روی هم در ساختار درختی بود. گرفتی منظورمو؟ منظورم اینه که برخورد گراف مانند ، همانطور که در ریاضیات گسسته داریم نمیتونیم با شهر به عنوان یک پدیده پیوسته داشته باشیم! حالا چه گراف در قالب درخت چه گراف در قالب بوته! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده