رفتن به مطلب

من دلم می خواهد یک زن باشم ...


کهربا

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 83
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امیدوارم روزی زنان در همه جای دنیا هویت واقعی خودشان را بازیابند و بازیچه دست هیچ مکتب و مردی نشوند....

 

بلکه همچون یاوری در کنار مردان به فعالیت و زندگی مشغول شوند.

  • Like 31
لینک به دیدگاه
امیدوارم روزی زنان در همه جای دنیا هویت واقعی خودشان را بازیابند و بازیچه دست هیچ مکتب و مردی نشوند....

 

بلکه همچون یاوری در کنار مردان به فعالیت و زندگی مشغول شوند.

منم هم ارزو م همینه

تو بعضی از مکاتبت که تازه به دین بر تر هم ازشون یاد شده زن رو مثل حیوانی برای مرد تلقی کردن که واقعا باعث تاسف هست:ws27::ws27::ws27:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

آقا!

 

می ترسم آنچه در دل دارم را بازگو کنم

 

می ترسم با گفته هایم،آسمان را بسوزانم...

 

آخر سرورم!

 

مشرق زمین شما نامه ها را می دزدد

 

رویا ها را از گنجینۀ سینۀ زنان مصادره می کند

 

عواطف زنان در اینجا غیر مجاز است!

 

مشرق زمین شما

 

به هنگام سخن گفتن با زنان ساطور به دست می گیرد

 

و بهارها و خواهش ها وبافه های سیاه گیس را گردن می زنند!

 

سرورم!

 

مشرق زمینتان

 

تاج شرفش را از جمجمۀ زنان می سازد!

 

آشفته گی نامه را بر من ببخشایید،سرورم!

 

زیرا اکنون که می نویسم

 

میر غضب در پس در خانه ایستاده است

 

و از بیرون صدای زوزۀ باد و سگ می آید!

 

سرورم!

 

مشرق زمین شما زنان را به نیزه محصور می کند

 

مشرق زمین شما مردان را به پیامبری بر می گزیند

 

و زنان را زنده زنده در خاک می کند!

 

از ادراک من در هم نشوید! آقای همیشه!

 

مرد شرقی شعور زن را نمی شناسد!

 

او زنان را...

 

گستاخی ام را ببخشید!

 

تنها در بستر همخوابه گی می فهمد!

 

مرا ببخش اگر به قلمرو مردان تجاوز کردم!

 

چرا که ادبیات بزرگ،ادبیات مردان است

 

و عشق سهم مردان است و شهوت نیز...

 

در سرزمین من آزادی زنان یاوه یی ست!

 

آنجا آزادی نیز سهم مردان است!

 

ملاحظه نکنید!سرور من!

 

به من بگویید ضعیفۀ ابله دیوانه!

 

آشفته نخواهم شد

 

چرا که می دانم در منطق مردان

 

هر زنی که از اندوهش سخن بگوید

 

ابله است

 

و مگر من در آغاز نامه با شما نگفتم

 

زنی ابله هستم؟

  • Like 28
لینک به دیدگاه

امیدوارم روزی برسه که زن ها بازیچه نباشن.بتونن هدایت کنن نه اینکه به سمت و سویی سوق داده بشن که وابسته به فرهنگ غلط و یا رسومات اشتباه جوامعه نه نتیجه فکرو شعورو باورهاشون:626gdau:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

دختره اینجا میاد میگه امیدوارم روزی بشه بازیچه نشیم روشو می کنه اون ور به گوشیش زنگ میزنن برمیداره میگه الووووووووووووووووووووووو

طناز خانوم ؟

خودتی

میگه بله شمااااااااااااااااااااااا؟

میگه اشنا میشیم من عاشق شمام :ws3:

دختره اولش میگه بروووووووووو گمم شووووووووووووووووو:viannen_38:

پسره میگه اااااااااااااااااااااااااا دختر خوب که فوش نمیده:ws3:

دختر به این خوشگلی بده از دهنش فووووووووووش بیرون بیاد:ws3:

دختره میگه خب شماره منو از کجا گیر اوردی

 

پسر میگه

 

دختره میگه

پسره میگه

دختره میگه

 

 

 

.

..

.

.

.

 

پسره میگه خب توکه منو دوست داری باید عشق خودتو بهم نشون بدی

دختره میگه چیکار کنم

پسره میگه خوب باید وقتی منو می بینی احساستو بهم نشون بدی

دختره میگه کی ازدواج می کنیم

پسره میگه عزیزم گفتم که شش ماه دیگه

حالا احساستو بهم نشون بده

.

.

.

.

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سکانس اخر

 

دختره درحال گریه , شرف خودشو بر باد داده

 

دور روز گریه می کنه افسردگی میگره

بعد به خودش میگه چیکار کنم من گول احساس پاک خودمو خوردم بعد روز از نو روزی از نو

میره تو تله یکی دیگه

 

 

و این چنین پسرا بر دختران

مردان بر زنان حکومت می کنند و این چرخه ادامه می یابد

  • Like 26
لینک به دیدگاه
می دونم ظالم و مظلوم به یه اندازه مقصرن اما ... :sigh:

یه چیزی بگم

تا زمانی که زنان ما دختران ما عاقل نشدن

تازمانی که نتونستن ار عهده فریب ها و تظاهرکردنهای احساسی مردان بربیان

تازمانی که مردان هنگام مواجه با خانوما با دید از بالا به پایین برخورد کردن

تازمانی که دختران و زنان ما مردان رو به چشم انسان و هم شان و هم سطح خودشون قبول نکردن

اوضاع اینه

 

قبول کن کهن ترین روش غلبه مردان بر زنان ازطریق غلبه ج بوده

زنان ما باید یاد بگیرن زود تسلیم نشن باید دور از دسترس باشن منظورم رفتن تو گونی یا لخت شدن و به نمایش گذاشتن زنانگی نیس

منظورم عقلانیت تو طرز فکر و صحبت و رفتاره

تازمانی که دختران ما نقطه ضعف شون ازدواج کردن پیدا کردن جفت برا خودشونه

تازمانی که نقطه ضعف دختران و زنان ما و تموم دغدغه فکریشون صورت و سن و سال شونه همین حکایت هس

یه کلام باید تعریف ها تو ذهن مون عوض بشه

  • Like 19
لینک به دیدگاه
من دلم می خواهد یک زن باشم...

 

یک زن آزاد... یک زن آزاده

 

من متولد می شوم، رشد می کنم تصمیم می گیرم و بالا می روم.

 

من گیاه و حیوان نیستم.

 

جنس دوم هم نیستم.

 

من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها

 

من را با باورهایت تعریف نکن

 

بهتر بگویم تحقیر نکن

 

من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم –قرمز،

 

زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم-

 

گاهی غلیظ،

 

می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،

 

می خندم بلند بلند بی اعتنا به اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...

 

برای خودم آواز می خوانم حتی اگر صدایم بد باشد و

 

فالش بخوانم، آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم.ـ

 

،مسافرت میروم حتی تنهای تنها ....

 

حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر، اشک می ریزم

 

من عشق می ورزم......ـ

 

من می اندیشم...

 

من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و

 

مخالف میل تو، فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...

 

حتی اگر تمام این ها با آنچه تو از مفهوم یک زن خوب در ذهن داری مغایر باشد.ـ

 

زن من یک موجود مقدس است؛ نه از آن ها که تو در گنجه می گذاریشان یا در پستو قایم می کنی تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد.

 

نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد، حتی اگر گران

 

بخرند

 

اما هر دو را هر وقت دوست داشته باشد هدیه می دهد؛ به هر که بخواهد، هر جا

 

زن من یک موجود آزاد است.

 

اما به هرزه نمی رود.

 

نه برای خاطر تو یا حرف دیگری؛ به احترام ارزش وشأن خودش.

 

با دوستانش، هر جایی بخواهد می رود، حتی به جهنم

 

 

زن من یک موجود مستقل است.

 

نه به دنبال تکیه گاه می گردد که آویزش شود، نه صندلی که رویش خستگی در کند و نه نردبان که از آن بالا برود.

 

زن من به دنبال یک همسفر است، یک همراه، شانه به شانه.

 

گاه من تکیه گاه باشم گاه او.

 

گاه من نردبان باشم ، گاه او.

 

مهر بورزد و مهر دریافت کند.ـ

 

 

در خانه زن من کسی گرسنه نیست ، بچه ها بوی جیش نمی دهند، لباس ها کثیف نیستند و همیشه بوی عطر غذا جریان دارد؛ اگر عشق باشد، زندگی باشدـ

 

زن من یک موجود سنگیِ بی احساس و بی مسئولیت هم نیست؛ ظرافتش، محبتش، هنرش، فداکاریش ، شهوتش و احساسش را آنگونه که بخواهد خرج می کند؛ برای آنهایی که لایق آن هستند.ـ

 

زن من تا جایی که بخواهد تحصیل می کند، کارمی کند،در اجتماع فعال است و برای ارتقاء خویش تلاش می کند.

 

نه مانع دیگران می شود و نه اجازه می دهد دیگران او را از حرکت بازدارند.

 

گاهی برای همراهی سرعتش را کم می کند اما از حرکت باز نمی ایستد. دستانش پر حرارتند و روحش پر شور؛

 

من یک زنم ...

 

نه جنس دوم...

 

نه یک موجود تابع...

 

نه یک ضعیفه ...

 

نه یک تابلوی نقاشی شده، نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی، نه یک کارگر بی مزد تمام وقت، نه یک دستگاه جوجه کشی

 

مملکت داریم :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

موش بخوره تورو چه ناز اسپم میکنی...

:ws37:

 

حالا خوبه اسم تاپیک احترام به زنان است.

 

اونوقت شما میایین،به یک حاجیه خانم مومنه محترمه،تیکه میندازین....

 

نکنین اینکارهارو،بیتا ناموس این انجمن است. :ws50:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
چطور باید عوض بشه؟

کی قراره عوضش کنه؟

 

:ws37:

از تغییر نگرش خانواده ها به فرزند دختر

از تغییر قوانین ضد زن

از تبلیغ تو رسانه ها

خود تو چن تا دختر بی عقل و ساده و احساساتی تو دور وبرت سراغ داری ؟

  • Like 10
لینک به دیدگاه

من دلم می خواهد یک زن باشم...

خیریک خانم باشم

یک زن آزاد... یک زن آزاده

خیر یک زن ازاده باشم ............نه آزاد

من متولد می شوم، رشد می کنم تصمیم می گیرم و بالا می روم.

مبارکه همه این را می خواهند

من گیاه و حیوان نیستم.

البته درست است ولی هر انسانی خصوصیاتی از گیاه وحیوان نیز دارا است

جنس دوم هم نیستم.

نیستید ولی جنس متفاوت هستید

من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها

چنین است ولی تقدس شرط وشروط دارد چه برای مرد باشد چه برای زن

من را با باورهایت تعریف نکن

خیر .....من همانطور که خدا تعریفت کرد باورت دارم نه آنطور که خود باور دارید

بهتر بگویم تحقیر نکن

هرگز.هرگز ......وقتی خدا انسان را (چه مرد باش چه زن) تمجید میکند من نیز چنین کنم

من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم –قرمز،

خیر ..آنطور که عُرف وعقل ومکتب وقانون وعفت وحجب وحیا .....ودر یک کلمه آنطور که الله خواهان است

زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم-

ار ی ارایش وزیبا وخوشگل کن ...........اما برای اهلش نه برای هر کس وناکس

گاهی غلیظ،

زیبایی در سادگی است ولاغیر

  • Like 1
لینک به دیدگاه

می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،

برقص ..........ولی نه با ساز بیگانه

می خندم بلند بلند بی اعتنا به اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...

بخند ......اما به نه نادانی ونداری وبی کسی ......هم کیش وهم وطنت خویش ..........

نه خند نه خند به مقدسات وباورهای وارزشهای مکتبت که خودی نادان وودشمن دانا وارونه نشانت داده است

برای خودم آواز می خوانم حتی اگر صدایم بد باشد و

می خوانی ولی دریغا که نمی دانی که با آوازت ؛ ملت را در خواب خرگوشی بُردی ودشمن در حال غارت دار وندار این ملت است ..........

وتو با صدای آواز بلند وقشنگت ؛ ......نمی گذاری ؛ .............

صدای شکستن مقاومت وایستادگی جوانان در مقابل غاراتگران فرهنگ ودین وعزت وکرامت .......به گوش اهل قلم وقدم ودلسوزان برسد..................

بیگانه رهبر کنسرت موسیقی آواز تو ..........وتو نمی خواهی قبول کنی .......

که برای خود نمی خوانی ...........مشغول لالایی ملت هستی

فالش بخوانم، آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم.ـ

وگفتم ...........وخواهم گفت .........یک سینه سخن دارم

،مسافرت میروم حتی تنهای تنها ....

برو ........خدابه همرات ولی بی راهنما وتوشه سفر نرو ............بی راه نرو.....

مواظب رهزنان باش که در کمینند ............راهی برو که ..........خدای نکرده اگر گُم شدی ..........بتوانی ..............برگردی .....

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...