mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ همه چيز را بخاطر تو دوست دارم من غم را در سكوت ، سكوت را در شب، شب را در بستر ، بستر را برای انديشيدن به تو دوست ميدارم من عشق را در اميد ، اميد را در تو ، تو را در دل، دل را در موقع تپيدن به خاطر تو دوست دارم ای دوست من خزان را به خاطر رنگش، و بهار را به خاطر شكوفه هايش و خدايی كه دل را برای تپش ، تپش را در پاسخ ، پاسخ را در چشمان قشنگ تو برای عصيان زندگی آفريد دوستدارم[ مهربانی تاکی؟؟؟ بگذار سخــــ ــــت باشمو ســــ ــــرد باران که بارید چتر بگیرمو چکمه خورشید که تابید پنجره ببندمو تاریک اشک که آمد دستمالی بردارمو خشک او که رفت نیشخنـــــدی بزنمو ســـــــــ ـــــــوت...! لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ تمام " اََمّنْ یُُُجیببْ " هاے دلم را گره زده ام به کلماتت ... و روانــہ ے آسمان کرده ام .. من مطمئنم .. خدا تو را برای دلم نگــہ مےدارد ...! لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ تمام " اََمّنْ یُُُجیببْ " هاے دلم را گره زده ام به کلماتت ... و روانــہ ے آسمان کرده ام .. من مطمئنم .. خدا تو را برای دلم نگــہ مےدارد ...! در تنــ ـ ـ ـم در دلــ ـ ـ ـم آدم استـــ دیگر .. گاهی دلش میخواهد کسی موهایش را نوازش کند و آرام زیر نرمه گوشش بگوید : دوستتـــ♥ــ دارم ..... لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت با صداقت می نویسم و با یکدلی می نویسم که با تو تا اخرین لحظه خواهم ماند با چشمان خیس می نویسم که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم می نویسم از ان حرفهای شیرینت و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم ان چه که می نویسم حرف دل است و بس حرف دل عاشق و بی قرار من می نویسم و فریاد می زنم دوستت دارم لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت با صداقت می نویسم و با یکدلی می نویسم که با تو تا اخرین لحظه خواهم ماند با چشمان خیس می نویسم که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم می نویسم از ان حرفهای شیرینت و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم ان چه که می نویسم حرف دل است و بس حرف دل عاشق و بی قرار من می نویسم و فریاد می زنم دوستت دارم میدانی ﻫﺮ ﻗﻠﺒﻰ ﺩﺭﺩﻯ ﺩﺍﺭﺩ ﻓﻘﻂ ﻧﺤﻮﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ... لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ نازنین یارم من .. بازدم ِ هر نفسم را .. با عشق ِ تو پیوند میزنم .. نفسهایم رهسپار ِ آغوشت خواهند شد ... لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ نرو همنفسم من .. بازدم ِ هر نفسم را .. با عشق ِ تو پیوند میزنم .. نفسهایم رهسپار ِ آغوشت خواهند شد ... دست كه هست ! بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به كار، كوه را چون پر كاه از سر راهت بردار ! وه چه نیروی شگفتانگیزی است، دستهایی كه به هم پیوسته است ! به یقین، هر كه به هر جای، درآید از پای دستهایش بسته است ! دست در دست كسی، یعنی : پیوند دو جان ! دست در دست كسی یعنی: پیمان دو عشق ! دست در دست كسی داری اگر، دانی، دست، چه سخنها كه بیان میكند از دوست به دوست ؛ لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ تورا می شناسم! تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی! تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی تو سالهاست آرزوی دیرین منی!!!!! و حالا به دیدارم آمدی زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم میخواستم از عشق فاصله بگیرم میخواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم میخواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن گزینم و از این روزگار انتقام بگیرم... اما تو با رنگ حضورت به همه بی رنگی های زندگی من, رنگی از مهربانی پاشیدی و مرا در برابر تمامی نا کامی ها در آغوش کشیدی.... براستی که تو مرا با عشق آشتی دادی با محبت آشنانمودی و به سرنوشت و آینده ام امیدوارکردی... لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ تورا می شناسم! تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی! تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی تو سالهاست آرزوی دیرین منی!!!!! و حالا به دیدارم آمدی زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم میخواستم از عشق فاصله بگیرم میخواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم میخواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن گزینم و از این روزگار انتقام بگیرم... اما تو با رنگ حضورت به همه بی رنگی های زندگی من, رنگی از مهربانی پاشیدی و مرا در برابر تمامی نا کامی ها در آغوش کشیدی.... براستی که تو مرا با عشق آشتی دادی با محبت آشنانمودی و به سرنوشت و آینده ام امیدوارکردی... تا روز ے کــﮧ بــود ..، دســت هــایــشـــ بــو گــل ســرخ مــے داد ..! از روز ے کــﮧ رفــت ..، گــل هــای ســرخ ... بــو ے دســت هــاے او را مــے دهنــد . . .! لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ دوست من زمین به مرد بودنت نیاز داره،مرد باش. مردونه حرف بزن. مردونه بخند. مردونه عشق بورز. مردونه گریه کن. مردونه ببخش... مرد باش،نه فقط با جسمت با نگاهت،با آغوشت.... مرد باش و نامردی نکن قوی باش مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده. مرد باش. لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ دوست من زمین به مرد بودنت نیاز داره،مرد باش. مردونه حرف بزن. مردونه بخند. مردونه عشق بورز. مردونه گریه کن. مردونه ببخش... مرد باش،نه فقط با جسمت با نگاهت،با آغوشت.... مرد باش و نامردی نکن قوی باش مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده. مرد باش. شایدیک سوی بوق بوق های این تلفن منم با حسرت اینکه گرمای دستان تو خنکای این تب شود! پشت این بوق بوق ها منم با خاطره ی روز های بودنت دست هایم را پایین می آورم بوق بوق ها قطع می شوند گوشم از فریادی که در سکوت نبودنت است سوت می کشد قطار آماده ی حرکت است! لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ تو پشت شیشه ای دست هایت کو ؟ تا با دستان من برای هم بودن را گره بزنیم بیا با هم دیوار از هم جدایی را بشکنیم فریادی در مشت و نسیمی در نگاه به تو رسیده ام بلور نگاهت افسانه تنهایی را خاموش می کند و پیامت را در دست هایم می ریزد این تویی.... لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ تو پشت شیشه ای دست هایت کو ؟ تا با دستان من برای هم بودن را گره بزنیم بیا با هم دیوار از هم جدایی را بشکنیم فریادی در مشت و نسیمی در نگاه به تو رسیده ام بلور نگاهت افسانه تنهایی را خاموش می کند و پیامت را در دست هایم می ریزد این تویی.... یاد و خیال بودنت ....در پس کوچه های ذهنم پنهان می شوند این روز ها که می گذرد دست هایم را برای خودم در جیب هایم نگه می دارم خجالت کشیدم بس که در هوا به انتظار دست هایت نگاهشان داشتم دلگیر نشو! تو هنوز هم پر رنگ ترین تصویر روز های منی هنوز هم لبخندت اجازه ی زندگیست این روز ها که می گذرد در خیالم جای خالیت نقش می بندد! لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ من در قلب تو یه خاطره شیرینم اما تو در قلب من یه شاهزاده بی ادعا کاش قلب من هم مثل قلب تو بود... کاش میتوانست با خاطرات شاهزاده خود زندگی کند کاش هر نفس دلتنگت نمی شد اما افسوس... لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ سوی من برگرد هنوزهیچ کس پا بر جای قدم های تو نگذاشته است و من گم شده ام در راهی متروک بی تو میان این همه مه، که بازگشت تو را ناممکن کرده است. فرشته فراموشی شمشیر یخینش را برافراشت بر فرازخاطراتم من در سایه ها طلوع کردم، اشفته و دیدم که زمین گذشته ام را می مکد. به خودم نگاه می کنم و تو را نمی بینم. از تو خالی شده ام. و تنها چیزی که از تو دارم باوری شوم است:هیچ چیز دوام نمی اورد. لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ دستهایم تشنه دستان توست و آغوشم در انتظار پناه توست با من بمان ای غریبه آشنا با تو روشن فردا... با تو رها می شم از آشفتگی با تو می رسم به آزادگی لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ دستهایم تشنه دستان توست و آغوشم در انتظار پناه توست با من بمان ای غریبه آشنا با تو روشن فردا... با تو رها می شم از آشفتگی با تو می رسم به آزادگی یادت باشد سازم را کوک میکنم و نت های تکراری موسیقی ام را مینوازم موسیقی که برای من راز است و مینوازم که شاید و کاش او بیاید آری راز این موسیقی با نت های تکراری من این است لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ تمام آرزوی من همین چند ثانیه کافیست تا بگذرم از تموم نبودن هایت ! یلدایی ست که سرمای زمستان را در پیش دارد ... اما نمی داند که نگاه گرمت، برای بهار من هدیه آورده است ! بیا امشب که فال من تویی، عاشقانه های مرا ورق بزنیم . حس خوبیست ... ترق ترق چوبهای سوخته یاقوتهای اناری و حضورت زندگی را برایم جور دیگری معنا کرده است ! مهم نیست فردا آغاز زمستان باشد یا بهار ... فصل جدید من است که با تو جشن گرفتن دارد . لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ دلم می خواست باز می یافتمت با تمام درخششی که روزگاری در تو بود: می خواهم باز یابمت و حک کنم تو را تا ابد با چهره ای که داشتی بر ضمیر خاطره ام. دیگر نمی توانم ادامه دهم اگر برنگردی از جاده ابی رنگ خاطره ها و پاک نکنی تمام این فاصله را با ،اشک ،آواز و باران بوسه ها. لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ آرزوی من این است که در تمامی نفسهایم نشانی از تو بگیرم و تو با احساسی ژرف مرا در آغوش بکشی لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده