felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۰ مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر میبرد و بعلاوه به او حسودیش شد، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چرا که همسرش بسیاری تعاریف و آرزو و تبریک در روز زن دریافت کرده بود دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام میدهد پس آرزو کرد : خدای عزیزم، من هر روز، روزی ۸ ساعت سر کار میروم درحالیکه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام همسرم فقط در خانه میماند. میخواهم او بداند که من چه سختی را تحمل میکنم. پس تقاضا دارم که اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین خداوند با حکمت بیکرانش آروزی مرد را برآورده کرد فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد از جایش برخاست برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کرد لباس های مدرسه بچه ها را مرتب کرد، به آنها صبحانه داد را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند به خواروبار برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام فروشی رفت سپس خریدهایش را به خانه برد قبضها و صورتحسابها را پرداخت کرد و مانده حسابها را در دفتر خرج بررسی کرد جای خواب گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد ساعت دقیقا ۱ شد و با عجله تختها را مرتب کرد لباس ها را شست جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام طی کشید سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند شیر و کیک برایشان ریخت و بچه ها را سازماندهی کرد تا تکالیفشان را انجام دهند سپس میز اتو برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر, سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد بعد از شام آشپزخانه را تمیز کرد و ماشین ظرفشویی را روشن کرد . لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند ساعت ۹ شب او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت: خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان را برگردانیم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آمین خداوند با حکمت بیکرانش پاسخ داد: پسرم میدانم که اکنون درس خود را آموختی و من خوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید ۹ ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار شدی 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده