سارا-افشار 36437 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ دیروز یه اتفاقی افتاد که شاید تا مدتها نتونم اثرش رو از صفحه ذهن و روحم پاک کنم دیروز تو اتوبوس وقتی داشتم برمی گشتم شهرمون یه ماجرایی افتاد که .... چون تقریبا جلوی اتوبوس نشسته بودم تاحدودی می تونستم حرفای شاگرد راننده و راننده رو بشنوم شنیدم که می گفت هنوز پولشو نداده و راننده به شاگردش می گفت که برو ازش بگیر و.... دیگه زیاد توجه نکردم اما موقعی که تو ورودی شهر اتوبوس نگه داشت تا مسافرایی که میخوان پیاده بشن یهویی شاگردراننده و خود راننده سمت یه مرد جوون خیلی لاغری پریدن و کشیدنش توووو اوهوی کجااااااااااا...........کرایه نداده میزاری میری مرد لاغر اندام و ضعیف رو کشیدن توووووو و پرتش کردن رو صندلی مرد مدام می گفت ندارم بخدا ندارم راننده گفت من نمیدونم باید کرایه تو بدی والا نمیزارم بری اگه ندی تحویل پاسگاه میدمت و .......... مرد لاغر اندام حتی گوشی موبایلشو خواست بجای کرایه اش بده ولی راننده گوشی رو سمتش انداخت و گفت این اشغال دوزارم نمی ارزه یالا من کرایه مو میخوام مرد ساکت نشست و اتوبوس حرکت کرد و زن و بچه مرد لاغر تو همون ورودی شهر موندن مثل اینکه مرد فقط پول کرایه زنشو داده بود ... مدتی تو سکوت همین جوری گذاشت مردلاغر سرشو انداخته بود پایین و هیچی نمی گفت دوبار دستمو بردم سمت کیفم تا کرایه مرد رو بدم راستش بدجور این قضیه و این رفتار (تحقیر کردن یه انسان به خاطر پول حقیر ) تو ذوقم خورده بود اما از طرف دیگه فکرای دیگه به ذهنم می اومدو باعث میشد از این کار منصرف بشم فکر اینکه نکنه داره فیلم بازی می کنه فکر اینکه اینکارم بیشتر باعث خرد شدن شخصیتش بشه (بخصوص که من خانوم بودم و اون اقا و اینجا مملکت اسلامی ! ) فکر اینکه .................. بازم دستمو بردم سمت کیفم درشو وا کردم دست بردم توش و باز..... تو افکار خودم غوطه ور بودم که یهویی دیدم یه مرد عینکی از پشت یه تروال 50 تومنی دست مرد گذاشت مرد لاغر همین که این پول رو تو دستش دید زد زیر گریه فوری پاشد کرایه رو به مرد راننده داد و بقیه پول رو به مرد عینکی برگردوند اما مرد عینکی پول رو نگرفت مرد لاغر رفت کنار مرد عینکی و کلی ازش تشکر کرد مرد عینکی از مشکلش پرسید و اونم در حین گریه توضیح داد که چطور کارفرما بیرونش کرده و هیچی حتی برا خوردن هم ندارن می گفت که به امید کار اومده شهر ما و قرار بود پیش یه اشنایی بره مرد اروم اروم می گفت و من ................ نمیدونم چرا بدجور بغضم گرفته بود اولش از فکر اینکه چرا کمکش نکردم اما بعدش فکر اینکه از این ادما چن تای دیگه تو وطنم هستن وقتی خونه رسیدم و ماجرا رو تعریف کردم بابا بهم گفت سارا اشتباه کردی باید همون لحظه کمکش می کردی اما مامانم گفت شاید معتاد بوده همون بهتر که کمکش نکردی ادم معتاد به زن و بچه اش هم رحم نمی کنه راستش اون لحظه اصلا به معتاد بودن مرد فکر نکردم ولی از دیشب تا حالا یه چیز خیلی سنگینی رو دلم حس می کنم کلی تو رختخوابم واسه این قضیه بغضم ترکید فکر کردم بخوابم حالم بهتر میشه ولی ............. به نظرتون من باید اون لحظه کمک می کردم؟ شما جای من بودید چیکار می کردید ؟ 53 لینک به دیدگاه
jo0ojo0o 482 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ من تو این شرایط کمک نمی کنم،با اینکه تا چند وقت بعد عذاب وجدان می گیرم ولی بازم به خیلی دلایل مثل چیزایی که تو بهش فکر کردی کمک نمی کنم! البته بابام میگه همیشه کمک کن اگه محتاج بوده که هیچ ولی اگه محتاج نبوده بهتر،چون حداقل مشکلی نداشته و تو باید از این موضوع خوشحال باشی!! 14 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ من تو این شرایط کمک نمی کنم،با اینکه تا چند وقت بعد عذاب وجدان می گیرم ولی بازم به خیلی دلایل مثل چیزایی که تو بهش فکر کردی کمک نمی کنم! البته بابام میگه همیشه کمک کن اگه محتاج بوده که هیچ ولی اگه محتاج نبوده بهتر،چون حداقل مشکلی نداشته و تو باید از این موضوع خوشحال باشی!! خب منم هرجایی از اینکارا نمی کنم مثلا تو همون اتوبوس یه مرد چارشونه و شکم قلنبه سوار شده بود و اسم زهرا و زینب و ... می اورد تا بهش پول بدن حتی رو کرد بهم گفت دخترم من جای پدرتم بهم کمک کن تا سالم مقصد برسی اما اصلا بهش نیگام نکردم ولی این قضیه اش فرق می کرد 13 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ میدونی , کمک به انسانهای درمانده که همش پولی نیست. شما وقتی داری با این انسانها همدلی و همدردی میکنی یعنی داری کمکشون میکنی. وقتی میای و این تاپیک رو میزنی یعنی میخوای علیه تبعیض و فاصله طبقاتی بجنگی و این کار شما بهترین کمک ممکن هست. رسالت رسانه و انسان ازاده همینه که با نشر این فجایع در کمک به آگاهی عمومی و ریشه کردنشون سهمی داشته باشه. مرسی سارا جان 13 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ منم تو این راه و نمیراه از اینجور مسائل زیاد دیدم... کم کم عادت میشه یعنی بهتره که عادت بشه! 10 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ میدونی , کمک به انسانهای درمانده که همش پولی نیست. شما وقتی داری با این انسانها همدلی و همدردی میکنی یعنی داری کمکشون میکنی. وقتی میای و این تاپیک رو میزنی یعنی میخوای علیه تبعیض و فاصله طبقاتی بجنگی و این کار شما بهترین کمک ممکن هست. رسالت رسانه و انسان ازاده همینه که با نشر این فجایع در کمک به آگاهی عمومی و ریشه کردنشون سهمی داشته باشه. مرسی سارا جان خب چه فایده داداشی من اینجا کلی شعار دادم و حرف زدم ولی اونجا که باید عمل می کردم نکردم به حرف باشه خیلیا بلدن اما عمل رو اون مرد عینکی فقط نشون داد اونجا مردای دیگه هم بودن 6 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ منم تو این راه و نمیراه از اینجور مسائل زیاد دیدم... کم کم عادت میشه یعنی بهتره که عادت بشه! چرا باید عادت بشه ؟ تا دلمون سنگ بشه؟!!! 8 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ چرا باید عادت بشه ؟تا دلمون سنگ بشه؟!!! نه در اون حد در حدی که برای خودت مشکلی پیش نیاد اینها همش تجربه ست شاید الان گریه بکنی ولی خب دیدن و لمس کردن چنین شرایطی باعث میشه که قوی بشیم... 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ اسم شهرتون رو اگه میگفتی چیزی از ارزش مطلب کم نمیکرد ، نمیخوام بحث رو منحرف کنم ولی واقعا افسوس میخورم که شما از بردن اسم شهرتون خجالت میکشین. لطفا جوابی به این پست ندین و روند تایپیک رو ادامه بدین . معذرت. 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ نه در اون حد در حدی که برای خودت مشکلی پیش نیاد اینها همش تجربه ست شاید الان گریه بکنی ولی خب دیدن و لمس کردن چنین شرایطی باعث میشه که قوی بشیم... قوی از چه نظر؟ 5 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ قویاز چه نظر؟ از لحاظ روحی دیگه مثل اسکارلت... :4chsmu1: 6 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ خب چه فایده داداشی من اینجا کلی شعار دادم و حرف زدم ولی اونجا که باید عمل می کردم نکردم به حرف باشه خیلیا بلدن اما عمل رو اون مرد عینکی فقط نشون داد اونجا مردای دیگه هم بودن بخدا من هیچوقت حاضر نشدم رنج انسانها رو ببینم. اما این روزا با خودم میگم , کاش همه این انسانهای درد کشیده و مهجور بیان تو صحنه تا اونایی که با پول بنیاد مستضعفان برای خودشان برج و بارو میسازند رسوا بشن. این ها سند رسوائی کسانی است که داهیه نجات انسانها رو داشتند و نتونستن. ما چرا باید شرمنده بشیم؟ بذار اونایی شرمنده بشن که پولا رو میدن به سوریه و لبنان و هزار جای دیگه و ملت خودمون دارن اینجوری بدبختی میکشن. 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ اگر بحث فقط کرایه بود،من کرایه اش را میدادم.... نه به خاطر کمک کردن و دلسوزی و.... فقط برای جلوگیری از درگیری اجتماعی. خیلی وقته میدونم،همون کسانیکه ممکنه من دلم به حالشون بسوزه،خودشون بزرگترین حامی تحجر تو این مملکت هستند. 15 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ افزایش درآمد نفتی ایران در 5 سال گذشته، 500 میلیارد دلار بوده است و از این افزایش، طبقه جدید سرمایهدار بیش از دیگر طبقات نفع برده است؛ بیتردید این همان پول نفتی است كه رئیسجمهور وعده داده بود. پول نفتی كه در سالهای گذشته بر سر سفره گروهی خاص برده شد و سفرههایشان را به خوراكیهایی با روكش طلا مزیّن كرد. در حالی كه در یك سوی شهر تهران، هوای آلوده و فقر دست به دست هم دادهاند تا راه تنفس بسیاری از شهروندان را ببنند، در سمت دیگر همین شهر، مراكز خریدی وجود دارند كه قیمت در آنها سر به فلك میكشد. درست همان روزی كه یك پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان است، در پاساژ مریم خیابان فرشته، یك پیراهن مردانه 800 هزار تومان، فروخته میشود و كمی پایینتر در پاساژ جامجم، كفشی با قیمت سه میلیون تومان به فروش میرسد. 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ به گزارش فرارو؛ چند روز پیش یك روزنامه غربی، گزارشی از طبقه جدید سرمایهداران ایران نوشت. طبقهای كه ماشین پورشه سوار میشود، برای مهمانیهای آخر شب خاویار سرو میكند و در بلندترین رستوران چرخشی جهان (رستوران برج میلاد) بستنی روكش طلا میخورد كه 250 دلار قیمت دارد. 6 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ در كشوری كه یك فوتبالیست در پایینترین سطح، از یك نویسنده در عالیترین درجه، هزار برابر بیشتر دستمزد میگیرد؟ سال گذشته مجیدپورشافعی، كتابی به نام اقتصاد كوچه نوشت كه وضعیت پول ملی، هزینههای زندگی و دستمزدها را از ابتدای درگذشت كریمخان زند و روی كار آمدن قاجار تا پایان حكومت پهلوی بررسی كرده بود. نتیجه 3 سال تحقیق و تالیف و 2 سال اصلاح و انتظار برای چاپ و نشر كتابی با حجم 306 صفحه، تنها دریافت دستمزد 350 هزار تومان بود. این در حالی بود كه همان سال یك بازیكن مصدوم استقلال برای یك فصل، 350 میلیون تومان دستمزد گرفته بود و فوتبالیست دیگری برای یك فصل بازی در پرسپولیس 450 میلون تومان قرارداد بسته بود. اما باز هم تفاوتها به همین جا ختم نمیشود. برای مثال در همین یكی دو ماه گذشته خبرهایی شنیده شده كه در یك كشور، گویا فرسنگها تفاوت داشتهاند. وقتی اهالی یك شهر كوچك از شدت فقر دختر 9ماههشان را میفروشند، دختر 16 سالهای را به عقد پیرمردی در میآورند و حتی تا مرز خودسوزی پیش میروند، خبر میرسد كه یك ستاره سینما برای بازی در دو فیلم سینمایی و بخش پایانی یك سریال خبر داد، قراردادی با مبلغ 1میلیارد تومان بسته است. اگرچه برخی به دنبال خرید یك واحد مسكونی كمتر از 40 متر مربع آنهم با وام، در جنوب پایتخت هستند و حتی ناچارند بلافاصله بعد از خرید، آن را رهن دهند تا بخشی از كمبود پولشان جبران شود، در سر دیگر شهر، واحدهایی با متراژهای بزرگ در قالب پنتهاوس كه شیرآلات و كاشیهایش از جنس طلا است، معامله میشوند. زمانی كه با 20 میلیون تومان میتوان، هزینه راه انداختن یك زندگی جدید در جنوب تهران را تأمین كرد، بهای آزادی چند زندانی داد و یا یك خانواده بی سرپناه را نجات داد كه زیر پل یا كنار خیابان چادر زدهاند، عدهای 80 تا 150 میلیون و حتی بیشتر هزینه میكنند تا یك خودروی لوكس بخرند و در خیابانها خرامان رانندگی كنند. این خودروهای لوكس تك سرنشین در شهر چرخ میزنند، بیشتر خودروهای قدیمی پرسرنشین از داشتن حداقلهای ایمنی نظیر ترمز ای بی اس، كیسه هوا و یا بدنههای محكم و ایمن بیبهره هستند. اینها تنها بخش كوچكی از موارد بسیاری است كه شكاف طبقاتی را در كشور نمایان میسازد. كارشناسان میگویند وجود اینگونه شكافها سبب میشود كه جوانان و یا حتی افراد میانسال از تلاش و كار ناامید شوند و برای رسیدن به زندگی رویایی، راه دیگری برگزینند. بر اساس گزارشات، امروزه بیشتر جوانان پیشرفت قدم به قدم را باور ندارند و میخواهند یك شبه ره صدساله طی كنند؛ این جوانان معمولاً افرادی را الگو میكنند كه بر همین منوال جلو رفته و موفق نیز بودهاند؛ همان كسانی كه پول نفت را بر سر سفرههای خود دارند. 6 لینک به دیدگاه
jo0ojo0o 482 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ خب منم هرجایی از اینکارا نمی کنم مثلا تو همون اتوبوس یه مرد چارشونه و شکم قلنبه سوار شده بود و اسم زهرا و زینب و ... می اورد تا بهش پول بدن حتی رو کرد بهم گفت دخترم من جای پدرتم بهم کمک کن تا سالم مقصد برسی اما اصلا بهش نیگام نکردم ولی این قضیه اش فرق می کرد این آدمایی که میان گدایی که تکلیفشون روشنه ولی برای افرادی مثل اونی که تو اتوبوس دیدی آدم واقعا سر دوراهی میمونه،از طرفی حس انسانیش بهش می گه کمک کن،از طرف دیگه میگه شاید به هزار دلیل داره فیلم بازی میکنه،از طرفی پیش خودش فکر میکنه که حالا این دفعه رو من کمک کردم دفعه ی دیگه می خواد چی کار کنه؟ این مشکلا باید از پایه حل بشه،این آدما کم نیستن،خدا رو شکر ما هم کشور فقیری نیستیم،حداقل تو کمک به مردم کشورهای دوست و همسایمون که اینجوری نشون دادیم 6 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ به نظرتون من باید اون لحظه کمک می کردم؟شما جای من بودید چیکار می کردید ؟ منم همیشه تو این دو راهی گیر میکنم. یه مسیری دم خونه ما هست که تاکسی خور نیست ولی خب گه گاه آدمایی سر اون خیابون وایمسن واسه اینکه یکی سوارشون کنه. باور میکنی من هنوز نتونستم تصمیم بگیرم که باید آدمایی که اونجا وای میسن رو سوار کنم یا نه! اگه سوار نکنم یه چیزی اگه سوار کردم و یه بلایی سرم آورد و ماشین و برد چی! اگه طرف معتاد بود چی؟ اگه نبود چی؟ کلاً همه تو این شرایط تو قرار میگیرن، ولی خب خیلیا اصلاً دقت نمیکنن که بخواد یادشون بمونه که بعداً بخوان بهش فکر کنن. امیدوار باش که این مسئله اینقدر برات مهمه. البته بابام میگه همیشه کمک کن اگه محتاج بوده که هیچ ولی اگه محتاج نبوده بهتر،چون حداقل مشکلی نداشته و تو باید از این موضوع خوشحال باشی!! چه حرفه جالبی زده، دقت نکرده بودم. این یادم میمونه. 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ اسم شهرتون رو اگه میگفتی چیزی از ارزش مطلب کم نمیکرد ، نمیخوام بحث رو منحرف کنم ولی واقعا افسوس میخورم که شما از بردن اسم شهرتون خجالت میکشین. لطفا جوابی به این پست ندین و روند تایپیک رو ادامه بدین . معذرت. نمی فهمم دوست عزیز گفتن اسم شهر من یا حتی گفتن اسم شهری که اون مرد از اونجا سوارش شده بود چه ربطی به موضوع اصلی تاپیک داره درضمن چرا خجالت بکشم مگه شهر من چشه که خجالت بکشم 7 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ اگر بحث فقط کرایه بود،من کرایه اش را میدادم.... نه به خاطر کمک کردن و دلسوزی و.... فقط برای جلوگیری از درگیری اجتماعی. خیلی وقته میدونم،همون کسانیکه ممکنه من دلم به حالشون بسوزه،خودشون بزرگترین حامی تحجر تو این مملکت هستند. یعنی به نظرت چون متحجره باید بمیره میدونم چی میگی بخصوص وقتی میام از زاویه تو به قضیه نیگا می کنم ولی وقتی به عنوان یه انسان نمیدونم چی بگم راستش دارم به این مسئله فکر می کنم که به عنوان یه انسان ازم چی مونده 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده