Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ مقدمه در ايران مردم به علت گرماى سخت و طاقت فرسا هميشه به گل و گياه علاقه نشان داده اند و تلاش كرده اند كه محيطى سرسبز را به وجود آورند. باغ در ايران معمولاً توسط دو محور مستقيم عمود بر هم، به چهار بخش تقسيم مى شود و فرمى چليپايى را به وجود مى آورد. درباره ى چهارباغ مطالعات گسترده اى انجام گرفته است، مثلاً دونالد ويلبر در كتابش، باغ هاى ايرانى را از لحاظ تاريخى بحث كرده و به توصيف كالبدى و ويژگى هاى هر كدام پرداخته است يا رمز و راز هاى باغ در مقاله هاى مختلفى مطرح شده است، اما مفاهيم پنهان موجود در باغ ايرانى و تأثير آن بر شكل فرم صليبى در هيچ كدام به طور كامل گزارش نشده است. به همين دليل در اين پژوهش سعى گرديده كه به سؤالى با اين مضمون جواب داده شود: مفاهيم پنهان موجود در باغ ايرانى چيست و چگونه فرم چليپايى باغ بر اساس آن شكل گرفته است؟ براى دست يابى به پاسخ، نخست دلايل ساخت اولين چهار باغ ايرانى و باغ هاى ساخته شده ى هم زمان با آن را بررسى كرده، سپس مفاهيمى اسطوره اى كه در تكامل فرم باغ به صورت دو محور عمود بر هم نقش داشته اند مطرح مى شود. واژه ى باغ به معنى خدا گرفته شده است. اين كلمه نخستين بار در « بغ « باغ از منابع مكتوب دوران سلجوقى براى اشاره به نوعى بوستان بزرگ با يك كوشك اصلى و كوشك هاى فرعى ديگر، به كار رفته است. در دوران باستان به جاى واژه ى باغ از كلمه ى پرديس استفاده مى شد كه به معناى ديوار محصور است. واژه ى پرديس به معناى بهشت نيز استفاده شده است كه در زبان عربى به فردوس و در زبان انگليسى به پارادايز تبديل شده است. خود واژه ى بهشت به معناى بهترين زندگى، به شكل باغى سرسبز و زيبا مجسم شده است. (پيرنيا، 1373 ) تعريف چهار باغ يا باغ ايرانى در ايران باغ در محيطى مستطيل شكل با ديوارى احاطه مى گردد و توسط دو محور عمود بر هم تقسيم بندى مى شود. اين نظم ساده، فرمى چليپايى را شكل مى دهد كه به عنوان ويژگى اصلى باغ هاى ايرانى شناخته مى شود. محمد امين ميرفندرسكى ( 1380 ) درباره ى چگونگى شكل گيرى اين فرم چنين نظر مى دهد كه باغ نشانه ى تلاش انسان براى به نظم درآوردن طبيعت و ساختى مصنوعى از آن است. آدمى در خلق محيطى مصنوع، آنچه را كه در ذهن دارد و مفاهيمى را كه مى شناسد، تأثير مى دهد. در بيشتر نقاط ايران، اقليم به گونه اى است كه سرسبزى به خودى خود در اختيار انسان نيست، اما عناصر تشكيل دهنده ى اين سرسبزى يعنى آب، باد، خاك، خورشيد (آتش) وجود دارد كه نياز به تصميم و اقدام انسان دارد تا تواماً آفريننده ى سرسبزى باشد. مشاهده ى طبيعت به ويژه تماشاى آسمان و ستارگان و حركت خورشيد در انسان حس جهت (شرق، غرب، شمال، جنوب)، حركت و زمان را القا كرده و او را به يك نظم ساده ى هندسى مى رساند. انسان در اين هنگام و در زمان ساخت يك مكان سعى مى كند آنچه را كه درك كرده است بيافريند. همچنين وى ( 1383 ) كالبد باغ و حالت هاى الهام دهنده ى آن را به اين صورت تعريف مى كند كه باغ ايرانى دو شكل عينى (كالبدى) و ذهنى را هم زمان دارد. جنبه ى كالبدى، شكل و فرم را نشان مى-دهد. از اين وجه باغ مكانى محصور است كه شيبى ملايم جهت به جريان درآوردن آب دارد. همچنين داراى دو محور متقاطع عمود بر هم، كوشك يا استخرى در محل رسيدن محورها، سردر ورودى و كوشك هاى فرعى ديگر است. شكل ذهنى يا روحى در حقيقت تأثير مستقيمى است كه فضا يا مكان ساخته شده بر روى اندام هاى حسى مى گذارد و دركى است كه از اين فرآيند حاصل مى شود. دو شكل عينى و ذهنى ممكن است بر مبناى عوامل فرهنگى، اجتماعى، تاريخى بر هم اثر كرده و در يك جهت عمل كند يا به عبارتى ديگر به وحدت برسد، در اين هنگام فضا داراى مفهوم هاى ناشناخته و حالت هاى الهام دهنده مى شود. فضاى باغ هم زمان جسم و روح را در خود دارد. بررسى اولين چهار باغ براى يافتن مفاهيم موجود در فرم چليپايى باغ و درك بهتر ريشه هاى آن لازم است كه نخست علل ساخت اولين چهار باغ را بررسى كنيم. طبق يافته هاى باستان شناسى اولين باغى كه با فرم چهار باغ در ايران شكل گرفته، باغ پاسارگاد است كه توسط كوروش ساخته شد. هرچند طرح چهار باغ، توسط كوروش براى پاسارگاد انتخاب شد ولى اين طرح از سوى داريوش مورد استقبال قرار نگرفت؛ چنان كه پرديس تخت جمشيد هيچ شباهى به فرم باغ ايرانى ندارد. ديويد استروناخ ( 1370 ) در اين باره مى گويد:«داريوش اول از شجره ى مستقيم كوروش نبود، او نه تنها گونه-ى جديدى از آرامگاه هاى سلطنتى و تالار بار عام را ابداع كرد، بلكه به نظر مى رسد نوع ديگرى از باغ را ترجيح مى داد كه با طرح باغ هاى پاسارگاد تفاوت داشت. براى مثال منطقه ى فرضى در شرق كاخ داريوش در تخت جمشيد داراى نمايى مصطبه اى بود، اين امر حاكى از آن است كه داريوش تا حدى به الگوهاى متنوع كه از جهان آشورى– بابلى نشأت گرفته بود توجه داشت. اين موضوع تأثيرپذيرى باغ هاى دوران هخامنشى را از تمدن هاى بين النهرين نشان مى دهد. با اين اوصاف بهتر است قبل از مطالعه ى علل ساخت پرديس پاسارگاد با فرم چهارباغ در ابتدا تاريخچه اى مختصر از باغ هاى بين النهرين و انگيزه ى ساخت آنها را بررسى كنيم. الف: علل ساخت باغ هاى بين النهرين تاريخ دقيق شروع باغ سازى يا كشاورزى در بين النهرين معلوم نيست. مداركى از چغامامى در عراق- در نزديكى مرز ايران، عراق و غربى ترين كوهپايه هاى زاگرس مركزى- مربوط به نيمه ى هزاره ى ششم ق.م به دست آمده، كه بيانگر پيشينه ى آبيارى مزارع كشاورزى در كوه هاى زاگرس است. (استروناخ، 1370 ) ساخت باغ دلايل مختلفى مى-تواند داشته باشد. در باغ هاى بين النهرين نيز وضعيت چنين است، اما اغلب مى توان هدف و انگيزه اى خاص را از بقيه متمايز كرد. مثلاً دلايل اصلى ساخت چند مورد از باغ هاى قبل از پاسارگاد به شرح ذيل است: حاكم لاگاش (گودا) در اواخر هزاره ى سوم ق.م تاكستان ها و حوضچه هايى را براى پرورش ماهى ايجاد كرده بود. - متون اساطيرى و مذهبى سومريان اشاره به باغ هايى در كنار معابد مى كند كه براى ايزدان خود مى ساختند. آنها تصور مى كردند كه خدايانشان بى ميل نيستند در آلاچيق هايى كه برايشان مهيا شده است به تفرج بپردازند. در زمان تيگلت پيله سر اول ( 1077-1115 ) توجه به باغ هاى ميوه حاكى از آن است كه سود دهى باغ ها و درختان بر زيبايى آنها ارجحيت داشته است. باغ آشور نصير اپلى در حين سودمندى جنبه ى كاملاً آزمايشى داشته است. در دور ه هايى باغ به عنوان ويژگى زيبايى بخش شهر مطرح بود، مانند اورشليم در اوايل هزاره ى اول. باغ براى نشان دادن قدرت شاه به كار مى رفت مانند باغ هاىمعلق بابل. آنچه در مورد باغ هاى آشور نو وجود دارد: -1 به كار بردن باغ به عنوان نمادى از شخصيت والاى سلطنتى -2 ايجاد باغچه هايى كوچك درون محوطه ى كاخ و معابد (استروناخ، 1370) ب: مفاهيم موجود در پاسارگاد -1 نظمى كه نشان از عالم هستى دارد و براى بيان قدرت شاه به كار مى رود. آنچه از بررسى باغ سازى در بين النهرين به دست آمد نشان مى دهد كه از باغ هاى ساخته شده در زمان نزديك به هخامنشيان، براى نشان دادن قدرت سياسى كشور استفاده مى شد، به عبارتى ديگر فضا را به گونه اى طراحى مى-كردند كه در آن به كشورهاى تابعه و خراج گزاران مراجعه كننده، بفهمانند كه توسط حاكمى قدرتمند ادار 1 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ بررسى اسطوره ها و انعكاس آن در طرح باغ ايرانى - اسطوره ى جهان چهار گوشه انديشه اى در مورد جهان در ايران كهن وجود داشت كه بر پايه ى آن جهان به چهار بخش تقسيم مى شد و چهار رود بزرگ اين بخش ها را از هم جدا مى كرد. در برخى روايت هاى كيهان شناسى فرض كرده اند، در مكانى كه اين چهار رود به هم مى رسند كوهى قرار دارد. مركز عالم را منطبق با اين كوه مى دانند. در فصل آفرينش كتاب مقدس آمده است:«خداوند خالق، باغ را در مشرق زمين، در سرزمين عدن مقرر فرمود و انسانى را كه پديد آورده بود در آن جاى داد. آن گاه از خاك، هرگونه درختى را پديد آورد كه هيأتى زيبا و ميوه هاى شيرين داشتند. درخت زندگى را در ميان باغ عدن قرار داد و درخت شناخت و رستگارى و تيره روزى را از پس آن. از خاك عدن رودى برخاست كه باغ را آبيارى مى كرد. از آن نقطه بود كه رود به چهار قسمت تقسيم شد تا چهار آب راه به وجود آيد. (124 ، بهار، 1386 ) در باغ انديشه، عالم هستى، به صورت چهار نهرى كه در نقطه اى به هم مى رسد تداعى مى شود. ممكن است سؤالى مطرح شود كه چرا اين انديشه در فرم باغ تأثير مى گذارد؟ در جواب مى توان گفت كه باغ ها در اكثر مواقع براى شاه يا اشخاص ثروتمند و داراى قدرت ساخته مى شد. پس منطقى به نظر مى رسد كه شاه خود را حاكم جهان فرض كند. به همين جهت فضايى كه مى تواند خواسته ى شاه را نشان دهد فضايى چهار قسمتى به عنوان نمادى از عالم هستى است. - اسطوره ى درخت زندگى اگر سير تحول باغ از پاسارگاد تا آخر حكومت ساسانى بررسى شود، مشاهده مى كنيم كه هرچند كاخ هاى پاسارگاد در اطراف محوطه ى باغ قرار داشت ولى در دوره ى ساسانى اكثر كوشك ها دقيقاً در محل تقاطع دو محور متقاطع ساخته شده بود. در اين دوره چهار باغ به طور كامل نمادى از عالم هستى است. قرار گرفتن كوشك در وسط باغ، اصل ديگرى را در معمارى باغ مطرح مى كند آن هم مركزيت است. توجه به يك مركز در اكثر بناهاى معمارى ايرانى رعايت شده است. اگر به معمارى و ساير هنرهاى ايرانى نگاه مختصرى داشته باشيم، درخواهيم يافت كه فرم يا الگوى چهارتايى كه از دو محور متقاطع عمود بر هم تشكيل مى شود، علاوه بر باغ در بسيارى از بناهاى ديگر وجود دارد. مانند چهار طاقى، مسجد چهار ايوانى، كاروانسراى چهار ايوانى، خانه ى چهار صفه و نظاير آن. همچنين در اكثر بناهاى ايرانى توجه به مركز را داريم. به عبارتى ديگر مركزيت يكى از مفاهيم پنهان در معمارى سنتى است. نكته ى جالب آن است كه در اكثر بناهايى كه توجه به مركز وجود دارد، در آن نقطه يك محور عمودى را مى توان احساس كرد كه ديد را به سوى آسمان مى كشاند. به فرض در مساجد چهار ايوانى در جايى كه محور ايوان ها به هم مى رسد معمولاً حوضى وجود دارد كه شخص با نزديك شدن به حوض و ديدن تصوير آسمان ناخودآگاه ديدش به سمت آسمان مى رود. اين پديده در چهار طاقى به وسيله ى گنبد اتفاق مى افتد. در باغ به وسيله استخر يا كوشك، بين زمين و آسمان اتصال برقرار مى شود و محور قائمى كه از آن صحبت شد ايجاد مى شود. حال اين سؤال پيش مى آيد كه چرا كوشك در دوره ى ساسانى به مركز منتقل مى شود؟ اين عقيده كه عالم از مركز خودش يا ناف عالم به وجود مى آيد، در بسيارى از فرهنگ هاى سنتى مورد پذيرش بوده است. معمولاً در اين مركز درخت يا ستون يا كوهى قرار دارد. در ايران نيز جايى از عالم هستى را كه چهار رود به هم مى رسد، ناف جهان يا مركز جهان مى دانند. معمولاً ناف جهان را منطبق با كوهى مى دانند كه بر روى آن درخت زندگى قرار دارد. داستان سفر زرتشت به سوى نور الهى به اين صورت است كه «زرتشت در سن سى سالگى با گروهى از نزديكانش به سوى ايران ويچ به راه مى افتد. به تدريج همراهانش او را ترك مى كنند تنها به رودخانه اى چهار شاخه مى رسد، عريان مى شود و از رودخانه مى گذرد و سپس به قله ى كوه Hukairya مى رسد. اين، قله ى آب هاى ازلى است. همان جايى كه گياه جاودانگى هوم (Hoama) مى رويد. مكانى پر از گل هاى وحشى و چشمه هاى جوشان. در اين منظر عرفانى يشت هاى اوستا به او وحى مى شود. ( باغ ايرانى، 1373 ، ص 14 ) همان طورى كه گفته شد در مركز جهان كوهى قرار دارد كه درخت زندگى بر روى آن واقع است. نقش درخت در باور مردمان مشرق زمين به صورت نمادى از حيات ابدى و زندگى جاودانگى، نمايانگر خط رابط بين سه سطح جهانى است. اين سه سطح شامل بهشت در آسمان، دنياى بشر در روى زمين و دنياى زيرين است. عقيده بر اين بوده كه اين سه سطح با محور عمودى بزرگى كه از مركز آن ها گذشته به هم متصل مى شود. اين اسطوره در باغ به اين ترتيب مطرح مى گردد كه عالم هستى كه توسط چهار رود تقسيم مى شود به صورت چهار نهر كه در مركزى به هم مى رسد. در معمارى باغ تداعى شده است كه خود در پلان باغ به صورت فرم چليپايى يا صليبى ديده مى شود. در مركز عالم كه كوهى با درخت زندگى قرار دارد، در باغ به صورت كوشكى به تصوير در مى آيد كه نمادى از درخت زندگى است. به عبارتى ديگر، كوشك، زمين و آسمان را به هم وصل مى كند و شاه كه در آن قرار دارد خود را واسط بين زمين و آسمان مى داند. - اسطوره درخت همه تخمه در مورد آفرينش گياهان و درختان در كتاب پژوهشى در اساطير ايرانى آمده است : «چون چهارم بر گياه آمد به مقابله ى او همان گياه بكوشيد. چون آن گياه بخشكيد، امرداد كه او را گياه نشان گيتى است (وى را)برگرفت و او را خرد بكوفت و با آب آن تيشترى بارانى بياميخت. پس از باران، همه زمين را رستنى ها آشكار شد. ده هزار نوع اصلى و يكصد هزار نوع به نوع چنان رستند كه از هرگونه اى و آيينى (بود). او آن ده هزار نوع را به باز پس داشتن ده هزار بيمارى آراست. پس از آن يكصد هزار نوع گياه تخم برگرفت. از گرد آمدن تخم(ها) درخت همه تخمه را ميان درياى فراخگرد بيافريد كه همه گونه(هاى) گياهان از او همى رويند و سيمرغ آشيان بدو دارد .» ( بهار، 1386 ، 126) اين اسطوره به نوعى ديگر در باغ هاى كهن چينى تكرار شده است. باغ كهن چينى به صورت استخرى با نام « سپيده دم جاودان » که در وسط آن جزيره اى يا كوهى با نام «كوه خوشبختى » قرار دارد . مجسم مى شود. سطح اين جزيره به وسيله ى درختان كاج به چهار قسمت تقسيم مى شود كه آن را نمادى از كاسه ى لاك-پشت كه چهار گوشه است، مى دانند. چينى ها اعتقاد دارند كه لاك پشت اولين جانورى است كه از آب بيرون آمده و توسط لاك خود به انسان آموزش داده است.( ماسينيون، 1357) انعكاس اسطوره ى درخت همه تخمه كه در اقيانوس قرار دارد و بيان آن آمد، به اين صورت در معمارى باغ مطرح مى گردد كه كوشك را در وسط آب قرار دهيم، به اين صورت به فرمى مى رسيم كه مى توانيم آن را در باغ شاه گلى تبريز مشاهده كنيم. در اين اسطوره ها نيز كوشك به عنوان نمادى از درخت مطرح مى گردد و واسط بين زمين و آسمان مى شود. - اسطوره ى باغ بهشت آرزوى زندگى بهتر و برپا داشتن شهر آرزوها، همواره با انسان بوده است. بهشت به معناى بهترين زندگى بوده و در ايران به شكل باغى سرسبز تصور شده است. منشأ اين آرزو را مى توان به دلايل زير مطرح كرد: -1 آن را مربوط به روز ازل دانست و به رانده شدن انسان از بهشت اشاره كرد. -2 اعتقاد به جهان بعد از مرگ و رفتن به بهترين مكان وعده داده شده يعنى بهشت. -3 آب و هواى خشك و گرم ايران . درباره ى ميزان تأثير بهشت بر فرم باغ مى توان گفت چهار قسمت كردن باغ اشاره به خارج شدن چهار رود از باغ عدن كه در روز ازل ساخته شده، دارد كه به چهار گوشه ى عالم جارى می شوند. اين انديشه به اسطوره ى عالم هستى برمى گردد كه بررسى گرديد. كتاب « اوستا » به رستگاران وعده داده است كه در پايان سومين شب پس از مرگ شان، يكباره در ميان انبوهى از گياهان خوشبو چشم خواهند گشود و وزش نسيم نوازشگرى را بر پوست تن خود احساس خواهند كرد كه از جنوب يعنى از سوى بهشت مى وزد. باغ بهشت با يك نور ازلى به نام(خورته) روشن است كه همان روشنايى جاودان ايزدى است .» (فقيه، 1384 ) معمارى باغ در اوستا به گونه اى نيست كه بتوان از آن فرم چليپايى باغ را الهام گرفت. در دوره ى اسلامى و كتاب مقدس مسلمانان، باغ به نوعى ديگر توصيف مى شود. قرآن به آبيارى بهشت، توسط چهار نهرى كه از آب، شير، عسل و شراب است اشاره مى كند (سوره ى واقعه، آيه ى 22 ) هر چند خيلى سعى شده كه معمارى باغ و فرم صليبى آن را مرتبط با اين آيه بدانند، ولى ايراداتى را مى توان به اين نظريه ها گرفت. اول اينكه فرم صليبى باغ قبل از ورود اسلام به ايران تكامل مى يابد. حتى اگر مفهوم باستانى آن پس از ورود اسلام تغيير كرده باشد باز هم چهار باغ به قبل از اسلام برمى گردد و انديشه اى ديگر و قديمى تر داشته است. هرچند فرم صليبى باغ در دوره ى اسلامى، خود را با فرهنگ جديد سازگار كرد اما نمى توان تنها دليل را اين فرض كرد كه چون در قرآن از چهار نهر بهشتى صحبت مى شود، پس فرم چهار باغ الهام گرفته از اين آيه است يا در ارتباط با آن شكل گرفته است. علاوه بر اين، دليل ادامه ى روند شكل چليپايى در طراحى باغ را بايد در مفاهيم پنهان موجود در آن بررسى كرد. مفاهيمى كه در ادوار مختلف تاريخى زير اساس نقشه ى معمارى آن بوده است. ريشه ى مفاهيم مذكور كه مربوط به رموز موجود در تصاوير ارايه شده براى عالم است، در دوره ى اسلامى نيز وجود دارد. بر همين اساس است كه در دوره ى اسلامى نيز چهارباغ مورد پذيرش قرار مى گيرد و ادامه پيدا مى كند. اما اينكه چرا در دوره ى اسلامى موقعيت كوشك در باغ تغيير مى كند و در انتها يا در دو- سوم محور اصلى باغ قرار مى گيرد، مى تواند به علت تغيير چگونگى بيان مفاهيم يا حتى به علت فراموشى اين مفاهيم باشد. دونالد ويلبر دليل اصلى جاذبه ى بهشت و تصور آن به شكل باغ را گرماى سوزان و اقليم گرم و خشك ايرانى بيان مى كند .چنان كه مى گويد: « هنگام پيمودن جاده ى طويل بغداد– تهران در گرماى سوزان تابستان دانستم ... قهوه-خانه هايى ... داراى حوض آب و ... باغچه هايى معطر كه نهر آبى در آن جريان داشت، بلافاصله تشبيه باغ به بهشت كه ايرانيان مكرر به آن اشاره مى كنند، در نظر من امرى طبيعى جلوه كرد .» (ويلبر، 1384 ، ص 12 ) واضح است كه صرفاً اقليم گرم و خشك ما را به شكل چليپايى در باغ رهنمون نمى كند و تنها از اين لحاظ مى توان آن را با بهشت قياس كرد كه باغ در برابر بيابان هاى گرم و خشك مانند بهشت است. به طور كلى مى توان گفت كه على رغم آن كه بهشت در ايران به صورت باغى تصور مى شود، از لحاظ فرمى نه در دوره ى باستانى و نه در دوره ى اسلامى، با شكل صليبى توصيف نمى شود كه بگوييم باغ از آن ملهم شده است؛ بلكه در حقيقت فضاى باغ و حسى كه انسان در آن درك مى كند بهشت را تداعى مى كند. 1 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۰ نتيجه گيرى اقليم گرم و خشك و خاطره ى خاستگاه و سرزمين اصلى آريايى ها باعث مى شود كه باغ در ايران فضايى مقدس باشد. پس براى ساخت آن نياز به تفكراتى مقدس است. باغ مكانى جهت سكونت شاهان يا حاكمان بود، كه گاهى اوقات از آن جهت نمايش قدرت و سلطنت خود استفاده مى كردند. انديشه ى موجود درباره ى عالم هستى و تقسيم آن به چهار قسمت و همچنين درخت زندگى و قرار گيرى آن بر روى كوهى در ناف جهان در ذهن ايرانيان وجود داشته است. فرآيند تركيب عوامل ذكر شده روشن است. شاه كه مى خواهد خود را حاكم مردم و گاهى حاكم جهان نشان دهد، نظمى جهانى را برمى گزيند و مانند عالم چهار قسمتى، باغ را با چهار نهر به چهار قسمت تقسيم مى كند. كوشك كه محل سكونت شاه نيز است، نمادى از ناف جهان مى شود و در مركز قرار مى گيرد. كوشك مانند درخت زندگى كه پيوند دهنده ى زمين و آسمان است، مرتبط كننده ى زمين و آسمان مى-شود. گاهى اوقات آب نما يا استخر باغ اين نقش را به عهده مى گيرد. شاه كه در داخل كوشك سكونت دارد، رابط بين زمين و آسمان يا به عبارتى ديگر، رابطى ميان مردم و ايزدان مى شود. به اين ترتيب باغ تبديل به مكانى مى شود كه در آن نظمى مقدس و آسمانى تصوير شده است. همچنين مكانى براى تجلى بهشت نيز مى باشد، اما براى تبلور اين انديشه فرم آن تحت تأثير معمارى ارايه شده از بهشت قرار نمى گيرد، بلكه درك دريافتى از محيط باغ است كه ياد آور بهشت مى شود. مفاهيم پنهان در معمارى باغ را در بسيارى از بناهاى ديگر نيز مى توان پيدا كرد كه تبديل به نقشه اى پنهان در زير نقشه ى اصلى شده است. ريشه-ى تمامى مفاهيم گفته شده را مى توان به كشف رموز موجود در عالم و بيان هنرمندانه ى آن توسط معمار ايرانى بيان كرد. با توجه به يكسانى مفاهيم در معمارى و ساير هنرهاى ديگر پژوهشى تطبيقى بين آنها مى تواند نكات مبهمى را آشكار كند كه در درك بهتر مفاهيم نهفته ى باغ موثر باشد. شيركو محمدى برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده