amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ با شما موافقم دوست عزیز. اصولا در هیچ کجای دنیا مسائل اقتصادی و ارزی و برنامه های کلان اقتصادی رو مثه سفره تو همه جای کشور پهن نمیکنند. خود مسئولین میرن برنامه هاشونو تدوین و اجرا میکنند و مردم هم نتیجه شو میبینند. در کشور ما بجای اینکه کار های اساسی و کارشناسی بکنند همش میان تو تلویزیون و برنامه های روی کاغذ رو به شکلی برای توده مردم توجیه میکنند. همین چند روز پیش این اتوبان تبریز زنجان برای چندمین بار افتتاح شد و دیروز که من اونجا بودم دیدم که تونل سمت راست و اتوبان اون هنوز نصفه کاره هست و خیلی از کاراشم مونده که فک نکنم امسال تموم بشه. جاده شهید کلانتری وسط دریاچه ارومیه یکساله افتتاح شده اما 40% کارهای اجرائیش هنوز رو زمینه و کاری براش نمیشه. ما هنوز به پاییان کارامون نمیرسیم که ببینیم نتیجه درست بوده یا غلط. همش سمینار و برنامه تلویزیونی و بحث و گفتگو های بی ثمر و در کنار اون نیمه تعطیل رها شدن اکثر برنامه های کلان و نیمه کلان صنعتی و اقتصادی که معلوم هم نیست کی به نتیجه خواهند رسید. آقا مردم احمق هستند؟ نه با يك حساب خيلي سر انگشتي و بر اساس آمار هاي خود دولت يعني ما كشور بسيار ثروت مندي هستيم خوب سوالي كه در ذهن مردم پديد مي آيد اين هست:هزينه كرد اين ثروت كجا هست؟ اون بحث ضعف مديريت و برنامه ريزي اينجا بيشتر به چشم مياد ما يا بايد اين ثروت را اندوخته كنيم يا بايد در بين مردم پخش كنيم يا بايد كار كنيم و خروجي داشته باشيم اندوختن ثروت حد و مرزي دارد و در دنياي امروز نمي توان تمام طلاي دنيا را خريد و ذخيره كرد و اين يك واقعيت است كه در شرايط معمولي سهم هر كشوري تقريبا مشخص است. پخش كردن ثروت در بين مردم هم باعث بالا رفتن بينش و سطح زندگي در نتيجه توقع مردم مي شود كه اين هم پسنديده نيست چون موجب سر نگوني است براي داشتن خروجي هم مي بايست برنامه و مديريت داشت كه عملا از توان مديران ما خارج است خوب راه حل؟ اعمال سو مديريت و هزينه كرد چند برابري خيلي از مردم گمان مي كنند اگر آزاد راه زنجان تبريز 3 بار افتتاح شده در واقع 3 مسير مختلف است كه افتتاح شده يا بيان آمار دروغ و بزرگ نمايي هاي بيجا در ذهن مردم عادي واقعيت جلوه مي كند و با خود مي گويند اگر به ما نمي رسد حد اقل در كشور هزينه مي شود. پس بر مي گرديم به همان نداشتم مدير مدبر و كارآمد و نيز برنامه هاي محوري 7 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ آقا مردم احمق هستند؟نه با يك حساب خيلي سر انگشتي و بر اساس آمار هاي خود دولت يعني ما كشور بسيار ثروت مندي هستيم خوب سوالي كه در ذهن مردم پديد مي آيد اين هست:هزينه كرد اين ثروت كجا هست؟ اون بحث ضعف مديريت و برنامه ريزي اينجا بيشتر به چشم مياد ما يا بايد اين ثروت را اندوخته كنيم يا بايد در بين مردم پخش كنيم يا بايد كار كنيم و خروجي داشته باشيم اندوختن ثروت حد و مرزي دارد و در دنياي امروز نمي توان تمام طلاي دنيا را خريد و ذخيره كرد و اين يك واقعيت است كه در شرايط معمولي سهم هر كشوري تقريبا مشخص است. پخش كردن ثروت در بين مردم هم باعث بالا رفتن بينش و سطح زندگي در نتيجه توقع مردم مي شود كه اين هم پسنديده نيست چون موجب سر نگوني است براي داشتن خروجي هم مي بايست برنامه و مديريت داشت كه عملا از توان مديران ما خارج است خوب راه حل؟ اعمال سو مديريت و هزينه كرد چند برابري خيلي از مردم گمان مي كنند اگر آزاد راه زنجان تبريز 3 بار افتتاح شده در واقع 3 مسير مختلف است كه افتتاح شده يا بيان آمار دروغ و بزرگ نمايي هاي بيجا در ذهن مردم عادي واقعيت جلوه مي كند و با خود مي گويند اگر به ما نمي رسد حد اقل در كشور هزينه مي شود. پس بر مي گرديم به همان نداشتم مدير مدبر و كارآمد و نيز برنامه هاي محوري کاربرد وو اجرای مدیریت نیازمند بستر مناسب است و یک مدیر و یا محقق کاردان نمیتواند برای کسانی که در بند تحول نیستند, کار کند و مثمر ثمر باشد.این نکته شامل کمک کارشناسی به کارکنان دولت نیز میگردد. 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ به نظر من برعکس تصورات عام جای پیشرفت تو کشوری مثل ایران خیلی زیاده ... خوب حضور يك دانشجوي رشته ي اقتصاد باعث بهتر شدن و پر محتوا شدن تاپيك مي شود مهلاي عزيز بر روي كاغذ حق با شماست مملكت ما آنقدر ضعف و كمبود دارد كه اگر تمام سرمايه گذاري هاي دنيا را در آن متمركز كنيم سال هاي سال زمان نياز داريم تا به سطح بالاي كشور هاي دنيا برسيم از اين رو اگر كسي با برنامه و منطق وارد اين بازار كار بشود مي تواند بسيار پيشرفت كند اما همه ي اينها به شرطي است كه قبل از همه چيز توانايي وفق يافتن با شرايط اين كشور را داشته باشد درسته عملکرد دولت از نظر اشتغال زایی ضعیف بوده اما جا برای پیشرفت تو کارای غیر دولتی خیلی زیاده... براي پيشرفت در كار هاي غير دولتي نياز هست كه قوانين از بخش خصوصي در مقابل بخش دولتي حمايت كند و نه بر عكس متاسفانه يكي از معضلاتي كه گريبان گير اقتصاد كنوني كشور ما هست حضور شبه دولتي ها در پس دولت است و اين عرصه را براي بخش خصوصي حقيقي مانند هفت خوان مي كند مثلا توی دنیای بورس ... خیلی ها فکر میکنن همش ضرره ...! اما کاملا اشتباهه ... چون اطلاعات و علم کافی ازش ندارن و دست و پاشکسته و ضعیف وارد عمل میشن خیلی وتا شکست میخورنو جز ضرر چیزی نمیبینن.... يك مثالي زديد كه برايم جالب بود ما در بورس تازه كار هستيم متخصص بورس هم بسيار كم داريم خوب اين يك نياز است در پست هاي قبل توضيح داديم كه وقتي يك نياز در جامعه شناسايي مي شود مي بايست متناسب با آن نيرو تربيت كرد و نه ابتدا نيرو را تربيت كنيم و سپس نياز را تعريف كنيم در مثال شما : فرض كنيد ما در دهه ي 6 در دانشگاه رشته ي كارشناسي بورس راه اندازي مي كرديم.خوب فارغ التحصيل اين رشته پس از فارغالتحصيلي چه بايد مي كرد؟ ما در بسياري از زمينه ها در اين مسير حركت مي كنيم تو کشورایی مثل استرالیا و کانادا و ... ظرفیت سرمایه گذاری تقریبا تموم شده ... اما تو کشورای جهان سومی مثل ایان نه ... تازه اول کارن ... و اگه درست فکر کنی و درست عمل کنی میتونی پیشرفت کنی... نمي دونم آمار شما مبتني بر كجا هست كشور هاي توسعه يافته روز به روز نياز به سرمايه گذاري بيشتري دارند و اين براي حفظ خود در كورس رقابتي است تمام كشور هاي طراز اول دنيا يك ويزا دارند به نام ويزاي سرمايه گذاري و سعي مي كنند با دادن مشوق هاي بسيار سرمايه هاي سرگردان جهان را كسب كنند. اگر كمي پرس و جو كنيد مي بينيد كه كشور استراليا كه روزگاري بيشترين مهاجرين در جستجوي كار را مي پذيرفت بيش از 2 ماه است كه ويزاي كار را حذف كرده و تنها به جذب سرمايه گذار مي پردازد. شما وقتي سرمايه اي را با خود به جايي مي بريد عملا با سرمايه ي خود هم براي خود و همراهانتان و هم براي تعدادي شهروند آن كشور فرصت شغلي ايجاد مي كنيد و اين باعث مي وشد كه هزينه كرد دولت در بخش هاي اجتماعي و معضلات آن كم شود در واقع سود در سود حالا اين بحث نياز به سرمايه در كشوري مانند ايران چند 10 برابر است اما مكانيزم هاي جذب سرمايه تقريبا وجود ندارد و مكانيزم هاي موجود موجب فراري بخش زيادي از سرمايه هاي داخلي نيز مي شود. ---------- يك نكته:من پيشرفت فردي را به معني قرار گرفتن كشور در مسير درست نمي دانم چه بسيار افرادي كه با درك و شناخت وضعيت موجود از هيچ به تخت هاي مرمر در ايران رسيئه اند. اتفاقا اين را ضعق اقتصاد مي دانم و نشان از بيمار بودن اقتصاد در كشور. تو ایران اکثرا فک میکنن مدرک که گرفتن باید کار بیاد در خونشونو بزنه بگه آقا بیا اینجا بهت نیازمندیم ... در حالی که این خودمونیم که باید در خونه ی کار رو بزنیم بگیم آره مام هستیم اتفاقا درست همين هست ما براي پرورش يك انسان از سطح ديپلم به كارشناسي بخشي از منابع ملي را هزينه مي كنيم. اين هزينه كرد مي بايست در راستاي نياز باشد تا توجيه پذير باشد. مثلا تربيت سالانه 40 نفر در زمينه ي مترجمي زبان هاي افريقايي چه دليلي دارد؟ وقتي ما مدرك گرايي را در جامعه رواج مي دهيم نمي بايست انتظار داشته باشيم كه فرد پس از صرف هزينه وقت و جواني و گرفتن مدرك بيايد بگويد بسيار خوب مدرك را مي گذارم روي طاقچه و شال همت به كمر مي بندم و از صفر خوب همان هزينه ي تربيتي را از ابتدا به او پرداخت مي كرديم تا سرماهي كند براي كارش ما بايد به سمتي برويم كه در اقتصاد ايران آنقدر فرصت شغلي موجود باشد كه نيروي كار كم داشته باشيم و نه بر عكس قرار نيست همه كارآفرين باشند قرار نيست همه ميلياردر هاي خود ساخته باشند قرار نيست همه نو اور و دانشمند و ... باشند بلكه خيل عظيمي از مردم كساني هستند كه روز مره ي يك جامعه را تشكيل مي دهند مي بايست اقتصاد ايران توان اداره ي اين افراد و ايجاد درآمد براي آنها را داشته باشد. ما در اين تاپيك اين را مي جوييم اولین قدمی که چین برای پیشرفت برداشت همین بود و خیلی هم تاثیر داشت.. :icon_gol: 7 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ درود امیرعزیزدرمورد مباحث طرح اولیه جستارتون باید یخورده مطالعه کنم تا بتونم چیزی بیان کنم(به عادت کلی خودمون که نراقی تو کتابش اشاره میکنه ما همه چیز دانیم وخودم تجربه اون مهندس فرانسوی رو قبلا درمورد سطح سواد خودمون گفتم ولی این عیب قبل ازاینکه شخصی باشه برمیگرده به ساختار ذهنی جامعه ما...بگذریم) درمورد اقتصاد ما وراهکارهاش بنا به مطالعه درسی اقتصاد مدیریت که ترم پیش به لطف خانم دکتر پاس شد درادامه مزاحم میشم ولی درمورد صحبت های نگار وفروغ عزیز با اینکه با کلیت گفته هاشون موافقم ولی یک سوالی هم برای شخص من مطرحه ما به عنوان دانش اموخته وتحصیلکرده چقدر دنبال یادگیری عملی هستیم یادگیری هایی که بدون انتظار انی باشه!! چون ما به صورت دیفالت اینو فرض میگیریم که اگه تخصصی داشته باشیم باید زمینه کاریمون فورا مهیا بشه(اینارو میگم چون درروال تحصیل وکارم خودم به شخصه تجربشون کردم پس یه چیز من دراوردی نیست) متاسفانه اغلب دانش اموختگان دانشگاهی ما صرفا روی مباحث تئوریک تمرکز دارند (برخلاف نظام های اموزشی مدرن که به عملی کردن تئوری ها گرایش دارند) وانصافا درزمینه های تئوریک خوب بلدند ولی وقتی میخوان همین داشته ها رو پیاده کنند به تته پته میافتند!! یک قسمت از مشکلات هم برمیگرده به خودمون...باورکنیم این مسئله رو خیلی از دوستان من هستند که وقتی مسئله اشتغال مطرح میشه با گفتن اینکه من لیسانس نگرفتم تا با سیصد تومن کار کنم صورت مسالشون رو پاک میکنند به هرحال این مسئله جا داره تا مدتها درموردش صحبت کنیم ومطمئنا هرکدام از ما به عنوان متولیان اینده این مرزوبوم میتونیم ایده هاوراهکارهایی که به دست میاریم رو بعدا عملی کنیم بعدا دوباره مزاحم میشم موفق باشیم درود بر آقا سجاد گل هدف ما بررسي از ديد اقتصادي صرف نيست, بيشتر دنبال ديدگاه ساير متخصصين به مبحث اقتصادي هستيم و اينكه از ديد مثلا شما به عنوان مهندس مكانيك چه راهكاري براي اين قضيه هست سعي مي كنم در پست هاي بعد ديدگاه خودم رو بيان كنم --------- يك مقدار در مورد شيوه ي آموزشي ايران بحث شد و اينكه بخش خيلي زيادي از اين تيوري بودن صرف دليلش همين ضعف در اقتصاد است. يك بخش ديگر هم در ضعف مديريتي است .مسولاني كه سيلاب هاي درسي را ارايه مي كنند از دنياي مدرن و نياز هاي ان بي اطلاع هستند.در برخي رشته ها بيش از 20 سال است كه سر فصل ها و منابع ثابت است و اين نشان مي دهد كه برنامه ريز از نيار روز بي اطلاع است و صرفا به خاطر مسالي غير مرتبت در اين جايگاه باقي مانده. شما به عنوان مهندس مكانيك نياز داريد كه با برخي نرم افزار ها اشنا باشيد اما در محيط دانشگاه به اين ابزار مجهز نمي شوي و مجبور به هزينه كردن هستيد .خوب براي جامعه ي ايراني كه بخش عمده اي از ان درگير مسايل اقتصادي است به صرفه نيست كه هزينه اي بكند كه نداند به كارش مي ايد يا نه لذا به سمت كسب مهارتي مي رود كه برايش زمينه ي كاري مهيا باشد. مهندس ايشالا زن مي گيري متوجه مي شي كه چرا كسي با 300 تومن سر كار نمي ره يك بحثي در مورد امنيت رواني مطرح شد كه به اين قسمت گفتار شما مرتبت هست شغل مناسب براي هر فرد شغلي است كه حداقل هاي امنيت رواني را برايش تامين كند. هزينه هاي يك زوج جوان در تهران در حدود ماهي 1 ميليون تومان هست , قدر مسلم كاركردن با حداقل هاي بيمه نمي تواند اين امنيت را ايجاد كند . اين خود يكي ديگر از مظاهر بيماري اقتصاد ماست اقتصاد ما اقتصاد گراني است كه علي رغم نرخ تمام شده ي بالا نمي تواند حداقل ها را براي دست اندر كارانش فراهم كند خوب اين يعني مريضي اين يعني ايراد 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ خب چرا باید منتظر باشیم تا زمینش فراهم بشه ؟؟!!! ما منتظر نيستيم اين تاپيك به همين منظور هست شناخت ايرادات ارايه ي راهكار براي رفع و اقدام در مواردي كه در توان ما هست اما حقيقت اين هست كه برخي از زير ساخت ها مي بايست توسط دولت و مجلس ايجاد شود و از عهده ي من و يا هر بخش خصوصي ديگري خارج است. چرا نباید خودمون این زمینه رو فراهم کنیم ! ایده های جدید و کارآمد بسیار زیاده اما متاسفانه عمل کننده ای وجود نداره! صرف وجود ايده كفايت نمي كند فكر مي كنم ما كمي تفاوت ديدگاه داريم شما موفقيت را در موفيقت فردي مي بينيد و من در موفقيت جمعي موفقيت جمعي نياز به يك اراده ي جمعي دارد اراده ي جمعي از دو كانال اعمال مي شود: 1-اراده ي دولت و حكومت به عنوان نماينده ي مردم(در حكومت هاي مردمي) 2-اراده ي توده هاي مردم با يك تصميم جمعي ما هر دوي اين كانال ها را بررسي مي كنيم و در بخش نخست با راهنمايي هاي دوست خوبمان فكور به يك ليست از اقدامات حداقلي رسيديم ------- يك مثال بزنم:چندين سال پيش يك ايراني استاد دانشگاه اميركبير يك ريز تراشه را اختراع نمود كه باعث مي گرديد سرعت انجام محاسبات توسط كامپيوتر به سرعت نور نزديك شود. براي توليد انبوه اين اختراع نياز به سرمايه گذاري يك ميليارد دلاري بود كه عملا از عهده ي بخش خصوصي و فرد خارج است و نياز به اراده ي جمعي(دولت يا توده) داشت.و ماحصل آن براي كشور درآمدي معادل كل صادرات نفت كشور بود. تا به امروز من هيچ خبري دال بر اينكه از اين استاد ايراني حمايت شده باشد ندارم اما دور از انتظار من نيست كه يك روز خبر احداث اين كارخانه را در كشوري غربي بشنوم. لذا تنها داشتن ايده كافي نيست.يك نظام سازمان يافته نياز است كه حامي اين ايده ها باشد. چه لزومی داره همه ی تحصیل کرده ها کارمند دولت بشن ؟؟!!! اين تصور غلط است دولت هرچه بزرگتر اقتصاد ضرب پذير تر و فساد بيشتر اين يك اصل است دولت تنها نقش مديريت را مي بايست در دست داشته باشد اما اين هدف تنها با حمايت دولت از بخش خصوصي نو پا در ايران تحقق مي يابد ولي عملا دولت در ايران رقيب بخش خصوصي است و از آنجا كه توان بخش خصوصي محدود است و ياراي مقابله ي دراز مدت را ندارد باز همان بحث امنيت پيش مي ايد.افرادي كه در پي ارامش نسبي هستند ترجيح مي دهند در جايي كه وابسته به دولت است مشغول باشند تا امنيت خاطر بيشتري داشته باشند کی مخالفه با تاسیس شرکت یا تجارت تو زمینه های مختف !! به حرف هيچ كس به عمل بسياري کی مخالفه با ایده ها و کارآفرینی های جدید!!! صاحبان صنايع قبلي در ايران صنايع قبلي در اختيار دولت است و لذا دولت مخالف صنايعي است كه جايگزين صنايع قبلي شود و اي مخالفت را در غالب قوانين و دستورات فرمايشي اعمال مي كند آیا همه ی کارخانه ها و شرکتا و کارگاه ها همه از باول وجود داشتن ؟؟؟؟ یا کسایی اونا رو ساختن با اندک سرما یه و تلاش بسیار!!!! متاسفانه اینجور افراد کمن که از صفر شروع میکننو به همه چی میرسن!!! صحبت كرديم كه قرار نيست همه كارخانه دار و كارآفرين باشند خيل عظيمي از مردم كارمند و كارگر اين كارخانه ها و كارگاه ها هستند من هر روز تو روزنامه ی دنیای اقتصاد زندگی نامه ی میلیاردرای دنیا رو میخونم !!! جالبه که بیشترشون از فقر و بدبختی به اینجاها رسیدن !! از صفر شروع کردن ! ایده هاشون جدید بوده ! منتظر نموندن کار بیاد دم در خونشون خودشون شروع کردن .... به نظر من کارمند دولت بود ینی یک زیر دست بدبخت دست و پا شکسته آدم خودش باید جنم داشته باشه يك بخشي از پيشرفت مربوط به خلاقيت و نوآوري و هوش است بخش بزرگي مربوط به پشتكار و خستگي ناپذيري است بخش كوچك ولي بسيار تاثير گذار آن قوانين است ---------- من دوست داشتم به عنوان دانش آموخته ي دانش اقتصاد بيايي دلايل بحران اقتصادي كشور را بررسي كني و بررسي كني چرا ما در گذر از اقتصاد كشاورزي به اقتصاد صنعتي شكست خورديم و چگونه هر دو را از دست داديم و اكنون اگر بخواهيم بازسازي كنيم كدام يك ارجحيت دارد و چرا 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ من دوست نداشتم اين بحث ررا من انجام بدهم اما براي جهت بخشي و هدفدار نمودن بحث لازم ديدم كه در اين قسمت اين مباحث مطرح شود: اقتصاد كشور ها بر پايه هاي مختلف بنا مي گردد.پايه هايي مانند : -كشاورزي -صنعت -توريسم -نفت -ترانزيت و غيره در دوره ي قاجار و پيشتر از آن(يعني تا زمان آغاز سلسله ي صفويه) اقتصاد ايران بر پايه ي كشاورزي بنا گشته بود و عمده درآمد كشور از راه صادرات محصولات كشاورزي تامين مي گشت و در كنار آن صنايع دستي مانند فرش (انواع زير انداز ها) زري بافي حرير بافي و... كمك حال بود. اين ادامه داشت تا در اواخر حكومت قاجار و طي دسيسه اي انگيسي ما پشتوانه هاي مهم كشاورزي خود را از دست داديم.(شرحي است مفصل آنچه بر سر درختان پسته ي وحشي گردو و باغات كهن ايران رفت) .در دوران پس از مشروطه و بخصوص در دوران رضا شاه ديد دولتمردان به سمت صنعتي كردن كشور تغيير يافت و سعي نمودند با وارد كردن دانش و تكنولوژي روز دنيا و به راه انداختن كارخانجات به سبك اروپايي پايه هاي اقتصاد كشور را از كشاورزي به صنعت تغيير دهند اما كماكان كشاورزي منبع درآمدي بزرگ محسوب مي گرديد و با توجه به تعداد كم نفوس در داخل خاك ايران امكان صادرات را فراهم مي آورد. پس از جريان جنگ جهاني و قحطي خانمان سوزي كه توسط انگليسي ها تشديد شد و تعداد بسياري از ايرانيان جان باختند اعتماد نسبت به پايداري كشاورزي از بين رفت و تلاش براي صنعتي كردن كشور فزوني يافت. اين امر با استغراض از كشور هاي خارجي دنبال مي شد.تا اينكه صنعت نفت ملي گرديد و درآمدي بالا نصيب دولت شد. بنا بر اين بود كه درآمد نفت صرف صنعتي سازي كشور شود و نه آنكه صرف هزينه هاي جاري دولت .اما پس از انقلاب و هزينه هاي بالاي جنگ و بمباران اكثر صنايع ايران و ... باعث گرديد كه طرح صنعتي سازي كشور عقيم بماند و اقتصاد ايران عملا اقتصاد متكي به نفت گردد. پس از جنگ با يك دوره افول قيمت نفت مواجه گشتيم از طرفي بمب جمعيتي كه حاصل انديشه ي غلط دولتمردان در زمان جنگ بود منفجر شد.درآمد كم خرج بالا . از طرفي خرابي هاي حاصل از جنگ نياز به بازسازي داشت .همه اينها باعث گرديد كه ما از كاروان شتابان صنعت جا بمانيم و كارخانجاتي را كه باز سازي كرديم عملا با تكنولوژي هاي بسيار قديمي كار كند و محصولات ما در دنيا يا از رده خارج هستند و يا توان رقابتي ندارند. از طرفي ما درآمد حاصل از نفت را صرف امور جاريه ي كشور كرديم به جاي آنكه صرف كارخانجات تبديلي در صنايع نفت كنيم . اينگونه است كه ما اقتصادي داريم به شرح زير: پايه هاي اقتصصاد ما نه كشاورزي است و نه صنعتي و نه نفتي اما به شدت متكي به نفت در واقع اقتصاد ما بر روي هيچ بنا شده و چون پشتيبان محكمي ندارد توان پويايي ندارد. حالا با اين توضيح مختصر به نظر شما 50000 ميليارد توماني را كه دولت مي خواهد صرف ايجاد اشتغال و توسعه ي اقتصادي كند در كدام زمينه مي بايست هزينه كند و چرا؟! و راهكار برون رفت ما از وضعيت موجود توجه به كدام بخش است؟ در واقع ما نياز داريم كه بنيان اقتصادي كشور را از نو بنا كنيم و براي اين كار پيشنهاد شما كدام حوزه است؟ 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ حالا راه حل چيست: جستوي راهي براي توليد پايدار و اقتصاد با ثبات. اين مهم الزاما به معني حذف باند هاي قدرت نيست (البته اگر بشود مسلما بهتر است) بلكه به معني يافتن ساز و كاري است كه ما را به ثبات برساند.... یک موقع ما یک اقتصاد بیمار داریم،یک موقع یک اقتصاد در کُما رفته،یک موقع هم اقتصاد سرطانی. اقتصاد ایران نه در بیماری است و نه خوشبختانه هنوز به کُما رفته. الان غده های سرطان،شکم این اقتصاد رو پر کرده،پس حتما باید این غده ها را بیرون بکشیم تا برسیم سراغ مراحل بعدی. از نظر من اولین قدم پس از این عمل ، به وجود آمدن ngo هاست که میتونه به رهایی اقتصاد از این مشکلات کمک کنه... 5 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ امیر جان توی مواردی که بعنوان پایه های اقتصاد بیان کردی یکیش "توریسم" بود ، کشور ما با وجود اینکه زمینه های فراوونی برای جذب توریست داره ولی خیلی ضعیف عمل کرده توی این مورد ، میگن با ورود هر 1 توریست به کشوری برای 5 نفر توی اون کشور اشتغال ایجاد میشه ولی چرا ما نمیتونیم با وجود این همه جاذبه های گردشگری که توی ایران هست توریست زیادی جذب کنیم ؟! یه جا خوندم درآمدی که مالزی سالیانه از توریسم بدست میاره از درآمد نفت ایران بیشتره ....تازه مالزی هم مثل ایران یه کشور اسلامیه! به نظر شما "مردم" چقدر توی این ضعف نقش دارن و "دولت و حاکمین" چقدر ؟ 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ من دوست نداشتم اين بحث ررا من انجام بدهم اما براي جهت بخشي و هدفدار نمودن بحث لازم ديدم كه در اين قسمت اين مباحث مطرح شود:اقتصاد كشور ها بر پايه هاي مختلف بنا مي گردد.پايه هايي مانند : -كشاورزي -صنعت -توريسم -نفت -ترانزيت و غيره در دوره ي قاجار و پيشتر از آن(يعني تا زمان آغاز سلسله ي صفويه) اقتصاد ايران بر پايه ي كشاورزي بنا گشته بود و عمده درآمد كشور از راه صادرات محصولات كشاورزي تامين مي گشت و در كنار آن صنايع دستي مانند فرش (انواع زير انداز ها) زري بافي حرير بافي و... كمك حال بود. اين ادامه داشت تا در اواخر حكومت قاجار و طي دسيسه اي انگيسي ما پشتوانه هاي مهم كشاورزي خود را از دست داديم.(شرحي است مفصل آنچه بر سر درختان پسته ي وحشي گردو و باغات كهن ايران رفت) .در دوران پس از مشروطه و بخصوص در دوران رضا شاه ديد دولتمردان به سمت صنعتي كردن كشور تغيير يافت و سعي نمودند با وارد كردن دانش و تكنولوژي روز دنيا و به راه انداختن كارخانجات به سبك اروپايي پايه هاي اقتصاد كشور را از كشاورزي به صنعت تغيير دهند اما كماكان كشاورزي منبع درآمدي بزرگ محسوب مي گرديد و با توجه به تعداد كم نفوس در داخل خاك ايران امكان صادرات را فراهم مي آورد. پس از جريان جنگ جهاني و قحطي خانمان سوزي كه توسط انگليسي ها تشديد شد و تعداد بسياري از ايرانيان جان باختند اعتماد نسبت به پايداري كشاورزي از بين رفت و تلاش براي صنعتي كردن كشور فزوني يافت. اين امر با استغراض از كشور هاي خارجي دنبال مي شد.تا اينكه صنعت نفت ملي گرديد و درآمدي بالا نصيب دولت شد. بنا بر اين بود كه درآمد نفت صرف صنعتي سازي كشور شود و نه آنكه صرف هزينه هاي جاري دولت .اما پس از انقلاب و هزينه هاي بالاي جنگ و بمباران اكثر صنايع ايران و ... باعث گرديد كه طرح صنعتي سازي كشور عقيم بماند و اقتصاد ايران عملا اقتصاد متكي به نفت گردد. پس از جنگ با يك دوره افول قيمت نفت مواجه گشتيم از طرفي بمب جمعيتي كه حاصل انديشه ي غلط دولتمردان در زمان جنگ بود منفجر شد.درآمد كم خرج بالا . از طرفي خرابي هاي حاصل از جنگ نياز به بازسازي داشت .همه اينها باعث گرديد كه ما از كاروان شتابان صنعت جا بمانيم و كارخانجاتي را كه باز سازي كرديم عملا با تكنولوژي هاي بسيار قديمي كار كند و محصولات ما در دنيا يا از رده خارج هستند و يا توان رقابتي ندارند. از طرفي ما درآمد حاصل از نفت را صرف امور جاريه ي كشور كرديم به جاي آنكه صرف كارخانجات تبديلي در صنايع نفت كنيم . اينگونه است كه ما اقتصادي داريم به شرح زير: پايه هاي اقتصصاد ما نه كشاورزي است و نه صنعتي و نه نفتي اما به شدت متكي به نفت در واقع اقتصاد ما بر روي هيچ بنا شده و چون پشتيبان محكمي ندارد توان پويايي ندارد. حالا با اين توضيح مختصر به نظر شما 50000 ميليارد توماني را كه دولت مي خواهد صرف ايجاد اشتغال و توسعه ي اقتصادي كند در كدام زمينه مي بايست هزينه كند و چرا؟! و راهكار برون رفت ما از وضعيت موجود توجه به كدام بخش است؟ در واقع ما نياز داريم كه بنيان اقتصادي كشور را از نو بنا كنيم و براي اين كار پيشنهاد شما كدام حوزه است؟ ممنون از صحبتای خوبت. با توجه به توضیحاتی که دادی، ایران تو زمینه توریسم و ترانزیت که نمی تونه موفق باشه. نفت هم که هیچی پس سرمایه گذاری ها باید تو بخش کشاورزی و صنعت باشه بیشتر. اما با توجه به شرایط فعلی که برای کشور پیش اومده، به نظرم تو مرحله اول باید حمایت بیشتری از محصولات کشاورزی بشه و تو این زمینه هزینه بیشتری بشه و بعد از به پویایی رسیدن در کشاورزی، ترازو به سمت صنعت سنگین تر بشه. البته به شیوه درستش. صعنتی نباشه که بیشتر باعث اتلاف سرمایه بشه. 5 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ مرسی از دعوتت خب من بعضی از پستها رو خوندم و فقط به این نکته اشاره کنم که یکی از مشکلاتی که ما تو کشورمون داریم مسائل مدیریتی هست و اینکه مدیران توانایی کافی برای اداره یک مجموعه رو ندارن. (دوستان هم کم و بیش اشاره کردن) ببینید بنظرم مهمترین اصل تو انتخاب یه مدیر توانایی و تخصص اون شخص هست ولی در کشور ما چیزی که الان داریم میبینیم مدیران بیشتر بر اساس یه سری روابط خاص تعیین میشن. مورد دیگه ای که همیشه برای خودم سوال بوده عدم وجود رقابت در سیستم اقتصادی ماست که بنظرم چندین دلیل میتونه داشته باشه یکی انحصاری بودن اقتصاد ایران و دیگری واردات بی رویه کالاهای بی کیفیت خارجی. 7 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ امیر جان توی مواردی که بعنوان پایه های اقتصاد بیان کردی یکیش "توریست" بود ، کشور ما با وجود اینکه زمینه های فراوونی برای جذب توریست داره ولی خیلی ضعیف عمل کرده توی این مورد ، میگن با ورود هر 1 توریست به کشوری برای 5 نفر توی اون کشور اشتغال ایجاد میشه ولی چرا ما نمیتونیم با وجود این همه جاذبه های گردشگری که توی ایران هست توریست زیادی جذب کنیم ؟! یه جا خوندم درآمدی که مالزی سالیانه از توریسم بدست میاره از درآمد نفت ایران بیشتره ....تازه مالزی هم مثل ایران یه کشور اسلامیه! به نظر شما "مردم" چقدر توی این ضعف نقش دارن و "دولت و حاکمین" چقدر ؟ با توجه به محدودیت های زیادی که تو ایران هست نمی تونه تو جذب توریست موفق باشه. درسته به مناطق توریستی خوب نمیرسن، اما بیشتر قوانین داخلی و محدودیت های داخلی هستش. نمونه بارزش، تو دوران دانشجویی، وقتی دانشجویان آلمانی اومده بودن دانشگاهمون. باهاشون که صحبت کردیم و نظراتشون رو در این مورد پرسیدیم، اکثراً میگفتن از اومدن به ایران می ترسیدن و اینکه نمیذارن راحت باشیم. انقدر درباره پوشش گفته بودن بهشون، خودشون به پوشش خودشون گیر میدادن البته واسه تجربه اولشون این چنین بود، ولی همین پیش زمینه های فکری باعث میشه که ایران نتونه تو جذب توریست اونقدر که تواناییش هست موفق باشه. 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ یک موقع ما یک اقتصاد بیمار داریم،یک موقع یک اقتصاد در کُما رفته،یک موقع هم اقتصاد سرطانی. اقتصاد ایران نه در بیماری است و نه خوشبختانه هنوز به کُما رفته. الان غده های سرطان،شکم این اقتصاد رو پر کرده،پس حتما باید این غده ها را بیرون بکشیم تا برسیم سراغ مراحل بعدی. از نظر من اولین قدم پس از این عمل ، به وجود آمدن ngo هاست که میتونه به رهایی اقتصاد از این مشکلات کمک کنه... متاسفانه ما جايگزيني براي اين غده هاي سرطاني فعلا نداريم من كاملا واقف هستم كه شبه دولتي ها بلاي جان اقتصاد ايران شده اند اما از طرفي همين ها فعلا از مرگ اقتصاد جلوگيري مي كنند. در واقع همين شبه دولتي ها هم نباشند اقتصاد كاملا دولتي مي شود و بنا به دلايلي كه ذكر آن رفت دولت از عهده ي اداره ي اقتصاد بر نمي آيد . در مورد ngo ها هم موافقم و در پستي تحت عنوان تعاوني ها از آن ياد كردم در واقع هدف اين هست كه بخشي از اقتصاد از دست دولت رها شود و به دست افراد بيافتد و نيز در كنارش آموزش هاي لازم در زمينه ي بهره وري و بهينه سازي داده شود. وقتي عموم جامعه نسبت به الفباي اقتصاد آگاهي داشته باشند ديگر نمي توان به راحتي به ايشان دروغ گفت و همين باعث جلوگيري از خيلي از سو مديريت هاي موجود مي شود 7 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ امیر جان توی مواردی که بعنوان پایه های اقتصاد بیان کردی یکیش "توریست" بود ، کشور ما با وجود اینکه زمینه های فراوونی برای جذب توریست داره ولی خیلی ضعیف عمل کرده توی این مورد ، میگن با ورود هر 1 توریست به کشوری برای 5 نفر توی اون کشور اشتغال ایجاد میشه ولی چرا ما نمیتونیم با وجود این همه جاذبه های گردشگری که توی ایران هست توریست زیادی جذب کنیم ؟! یه جا خوندم درآمدی که مالزی سالیانه از توریسم بدست میاره از درآمد نفت ایران بیشتره ....تازه مالزی هم مثل ایران یه کشور اسلامیه! به نظر شما "مردم" چقدر توی این ضعف نقش دارن و "دولت و حاکمین" چقدر ؟ توريست يا صنعت توريست يك از 3 صنعت درآمد زا در جهان است كه سهم ايران در آن بسيار اندك است جذب توريست تنها متكي به داشتن جاذبه هاي توريستي نيست بلكه بيشتر از ان متكي به امكاناتي است كه در اختيار توريست ها قرار مي گيرد ما در اين زمينه زير ساخت هاي مناسبي نداريم و در كنار نبود اين زير ساخت ها محدوديت هاي بسيار فراواني براي توريست قايل هستيم اين محدوديت ها بخش قابل ملاحظه اي از توريست ها را از مسافرت به ايران منصرف مي كند . اضافه كنيد در كنار همه ي اينها تبليغات منفي و بسيار گسترده اي كه بر عليه ايران به واسطه ي حكومت ايران وجود دارد. در ياد دارم زماني كه ماهاتير محمد معمار مالزي نوين از اصفهان بازديد مي كرد در جايي گفت:اصفهان را 2 سال به من بدهيد و پس از آن درب تمام چاه هاي نفت خود را ببنديد اين گفتار نشان از پتانسيل بسيار بسيار بالاي توريستي در ايران است كه متاسفانه بر زمين مانده و در چشم انداز بلند به نظر نمي رسد كه هيچگاه به جايگاه مناسب خود برسد. ----- نقش مردم بسيار بسيار اندك است ما تنها مي توانيم معرفي كننده ي ايران باشيم در سايت ها و يا برخورد هاي رو در رو اما شرايط حاكم را نمي توانيم تغيير دهيم البته يك نقش ديگر هم مي توانيم داشته باشيم و آن حفظ ميراث خودمان است متايفانه مردم ايران بزرگترين دشمنان زيبايي هاي كشور هستند 6 لینک به دیدگاه
NYX 1007 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ از قرار دادن این تاپیک بسیار سپاسگذارم:w72: از نظر من فرهنگ در جامعه ما اشکال دارد چون اصلا فرهنگ سازی وجود ندارد و وقتی هیچ فرهنگ صحیحی در جامعه ساخته و ارائه نشود مردم و بخصوص نوجوانان و جوانان چیزی را سرلوحه کار و زندگی خود قرار میدهند که به نوعی مجبور به پذیرش آن میشوند به طور مثال وقتی ورود به دانشگاه یک امر عادی معمولی(مثل رفتن به دبیرستان) و حتی از نظر من اجباری بشود پس همه وارد دانشگاه میشوند باتوجه به اینکه همه میدانیم متولدین سالهای 1360 تا 1370 و شاید چند سال عقب و جلو بیشترین تعداد متولدین را در ایران دارند پس همه به نوعی به اجبار تصمیم به ورود به دانشگاه میگیرند چون همه ی دانشجویان هدف مشخص و علاقه 100 درصد برای تلاش در رشته خود را ندارند( به علت قبول نشدن در رشته ای که ارزو آن را داشتند که هرچند همین رشته ی آرزوهاشون هم بر پایه چشم و هم چشمی حسادت یا اجبار بوده است) پس به درستی تلاش نمیکنند و افراد با پایه ی ضعیف علمی از دانشگاه فارغ التحصیل میشوندو البته در دانشگاهها سطح امکانات در حد بسیار بسیار پایین هست و کیفیت علمی تدریس اساتید، دروس ارائه شده برای دانشجویان در هر رشته ای کاملا و 100 درصد نامربوط و ناکار آمد هستند ، همگی دست به دست هم میدهند تا دانشجوی فارق التحصیل نه سواد کافی نه امکان کارآفرینی( به جهت پایین بودن سوادش و نداشتن اعتماد به نفس شغلی و اجتماعی ، ترس از شکست اقتصادی و نبودن زمینه های ایجاد شغل در زمینه رشته اش) داشته باشد. همه به دانشگاه میروند چون برای افرادی که مدرک دانشگاهی ندارند در اکثر مواقع در جامعه هیچ جایگاه ارزشمند اجتماعی و فکری قائل نیستند و این واقعا مایه ی تاسف است . گویا کسی که به دانشگاه نمیرود یک فرد با سطح فکر پایین و امی است و این فرهنگی است که در جامعه غالب شده و تفکر خاصی بر اساس فرهنگ سازی صحیح اجتماعی از طرف دولت در جامعه ایجاد نشده است( از نظر من دولت نه علاقه ای به فرهنگ سازی دارد و نه میخواهد کاری در این رابطه انجام دهد چرا که برای فرهنگ هیچ ارزشی قائل نمیباشد . نه تنها فرهنگی نمیسازد بلکه آن را تخریب هم میکند. همه ی ما این را به خوبی میدانیم....) پس وقتی جمعیت فارغ التحصیلان زیاد باشد، سطح سواد واقعی پایین باشد ، امکانات کار نه در ضمینه کارآفرینی ( البته در تعدادی از رشته ها زمینه هایی ایجاد شده اما شاید برای 10 درصد آنها) و نه در ضمینه حتی اموزش کار وجود نداشته باشد پس تعداد فارغ التحصیلان بیکار خیلی زیاد میشود. از نظر من فکر جوانان هم دچار اشکال است : ما نه سخت کوشی همسن و سالهای خودمان را در دیگر کشورها میبینیم و نه وجدان کاری و اخلاقی آنها را دولت هم نه چیزی به ما یاد میدهد و نه ارزشی برای مردم و جوانان قائل میشود و نه درآمد دولت را که حق جوانان و مردم است برای آنها خرج میکند ما همیشه جوری از دولت حرف میزنیم انگار دولت از افرادی تشکیل شده که از سیاره دیگری آمده اند اما حقیقت این است که همه ی رئیس ها کارمندان وزیران و سردمداران همگی از مردم هستند! یعنی خود ما! اگر همیشه وجدان کاری را زیر پا میگذارند اگر راضی میشوند که بدون تخصص جای همدیگر را بگیرند اگر راضی میشوند حق مردم را بردارند و زیر آب همدیگر را بزنند فقط به این دلیل است که اینطور بار آمده اند! این فرهنگه جای هم دیگر را گرفتن دورویی و بی وجدانی برایشان عادی شده چون به آنها ارائه شده چون برایشان عادی شده چون از لحاظ وجدانی اخلاقی همه چیز را ازیاد برده اند چون آزاده زندگی کردن را فراموش کرده اند! من فکر میکنم تبلیغات مذهبی افراطی ، غلط ، دروغ ، ریاکارانه در همه جای ایران فکر مردم را خراب کرده و عامل همه ی این مشکلات است عامل همه ی رفتارهای غلط زیر با گذاشتن ارزشها ، نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی ، سرگرم شدنهای بیجا سر مسائل نامربوط و تاریخ گذشته و.... وقتی درآمد دولت صرف کارهای پژوهشی ، تحقیقاتی ، آموزش کاری، اشتغال زایی نمیشود به این علت است که دزدی ( دزدی منظور در سطح دولتی و بودجه ها است ) رخ میدهد علت دزدی از بین رفتن اخلاقیات است وقتی کسانی که میتوانند کاری بکنند چشم خود را میبندند ، سدی میشوند برای بقیه من فکر میکنم در درجه اول فرهنگ سازی تنها راه حل مناسب هست چه بین جوانان چه خانواده ها چه حتی اعضای خود دولت و راه حلهای دیگر در درجات دوم هستند. ممنونم 7 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ ممنون از صحبتای خوبت.با توجه به توضیحاتی که دادی، ایران تو زمینه توریسم و ترانزیت که نمی تونه موفق باشه. نفت هم که هیچی پس سرمایه گذاری ها باید تو بخش کشاورزی و صنعت باشه بیشتر. اما با توجه به شرایط فعلی که برای کشور پیش اومده، به نظرم تو مرحله اول باید حمایت بیشتری از محصولات کشاورزی بشه و تو این زمینه هزینه بیشتری بشه و بعد از به پویایی رسیدن در کشاورزی، ترازو به سمت صنعت سنگین تر بشه. البته به شیوه درستش. صعنتی نباشه که بیشتر باعث اتلاف سرمایه بشه. در مورد توريسم توضيح دادم در مورد ترانزيت هم تقريبا مشابه با توريسم هست ما پتانسيل بسيار بالايي براي ترانزيت داريم و دليل آن قرار گرفتن ايران در چهار راه حساس خاورميانه است ما مي توانيم با احداث خطوط ريلي گسترده و مدرن مسير انتقال كالا: از اروپا به آسياي ميانه از روسيه به بنادر جنوبي از آسياي شرقي به اروپا از كشور هاي حاشيه ي خليج فارس به كشور هاي حوزه ي درياي مازندران باشيم اما متاسفانه خطوط ريلي ما فاقد كارآيي لازم است.نوع اين خطوط بسيار قديمي و از رده خارج است و با تكنولوژي 3 تا 4 دهه ي قبل كار مي كند و اين باعث عدم تمايل كشور ها به استفاده از اين مسير مي شود. از طرفي خطوط ريلي ما بسيار محدود است و هيچ تلاشي براي گشترش سريع آن نمي شود. خطوط زميني ما نيز خارج از استاندارد است و باعث خارج شدن كالا ها از خدمات بيمه اي مي شود كه همين امر باعث عدم تمايل كشور ها به استفاده از مسير زميني ايران است. ------ در زمينه ي نفت: يكي از زمينه هايي كه مي تواند مورد توجه قرار بگيرد نفت است منتهي ما مي بايست در صنايع تبديلي نفت سرمايه گذاري كنيم متاسفانه صنايع نفتي حجم بالاي سرمايه گذاري را مي خواهد و اين از عهده ي دولت به تنهايي خارج است و نيز توان مهندسي بالايي را مي طلبد كه در برخي از اين زمينه ها ما مهندس و يا دانش مورد نظر را نداريم از طرفي صنعت نفت ايران سال ها است كه تحريم است(به خاطر جلوگيري از انتقال دانش فني به ايران) لذا علي رغم داشتن پتانسيل بالا در اين زمينه چشم انداز روشني برايش وجود ندارد اگر ما متناسب با قدمت استخراج نفت از ايران در پي دانش تبديلي بوديم و يا بصورت حداقلي در پي حفظ و گسترش توليد بوديم امروز شاهد كاهش سرانه ي صادرات نفت نبوديم ------ صنعت: متاسفانه ما در سال هايي كه از صنعت غافل بوديم و به خاطر مسايل داخلي توان پيشروي پايا پاي را در اين زمينه نداشتيم دچار عقب افتادگي هاي بسيار در زمينه ي صنعت شديم صنعت ما در تمام زمينه ها عملا يك صنعت از رده خارج است از طرفي تمركز ما در طول اين ساليان بر روي صنايعي بوده است كه عملا در كشور هاي بزرگ و پيشرفته از رده خارج شده و براي مسايل زيست محيطي دانش آن را به كشور هايي نظير ايران انتقال داده اند. صنايعي مانند: -سيمان -ذوب آهن -پالايشگاه -سد اين صنايع كه در واقع مسوول تبديل مواد خام به مواد اوليه ي صنايع ديگر است داراي الايندگي بالا و بهره وري و سود آوري پايين هستند و از طرفي حجم بالايي از سرمايه گذاري را مي طلبد. مثلا در زمينه ي سيمان مثال بزنم :يك كارخانه ي سيمان 3000 تني نزديك به 500 ميليارد سرمايه مي طلبد كه ميانگين زمان ساخت آن در ايران نزديك به 10 سال است و در نهايت در بهترين حالت 3 مدل سيمان را توليد مي كند. اما در كشور هاي اروپايي كارخانه ي وجود دارد به نام "ملات خشك" .براي ساخت يك كارخانه به ظرفيت مشابه 3000 تن نزديك به 20 ميليارد هزينه و صرف 1.5 سال زمان نياز است با اين تفاوت كه اين كارخانه توان توليد بيش از 3000 كد محصول را دارا مي باشد. حال كشوري مانند ايران و چين و كره و جديدا عربستان در پي احداث كارخانه ي با آلايندگي بالا و حجم سرمايه گذاري بالا و منفعت كم به نام سيمان مي رويم و آن را با بر اساس نقشه هايي كه 30 سال پيش به ما داده اند مي سازيم ولي كشور هاي توسعه يافته سيمان ما را مي خرند و در كارخانه ي ملات خشك به عنوان يك ماده ي اوليه به كار مي برند در ساير صنايعي كه ما از انها بيشتر به نام صنايع مادر نام مي بريم نيز همين است. حالا ما دو راه داريم: -بازسازي صنايع در حال نابودي -سرمايه گذاري در صنايع جديد در راه اول هزينه ي بسيار صرف مي كنيم و دت آخر محصولي داريم كه تنها مي تواند بازار داخلي داشته باشد منتها با اين كار فرصت هاي شغلي موجود را حفظ مي كنيم و از نارضايتي بيش از پيش مي كاهيم در راه دوم ما نياز به خريد دانش جديد داريم كه در اكثر مواقع حالت انحصاري دارد و به ما نمي دهند و اگر هم بدهند براي نتيجه گيري نياز به تربيت نيرو هاي جديد و صرف زمان داريم تا به نتيجه برسيم در وضعيت فعلي هيچ كدام به نظر عملي و كاربردي نمي ايد -------- كشاورزي: كشاورزي در ايران به شيوه ي سنتي انجام مي شود از طرفي تقريبا تمام زمين هاي قابل كشت در ايران هم اكنون استفاده مي شود و عملا ما زميني براي توسعه نداريم اما اقتصادي كه بر پايه ي كشاورزي بنا مي شود يك اقتصاد پايا و پويا هست زيرا همواره نياز به مواد غذايي در دنيا وجود دارد و رقابت بر سر تامين مواد غذايي روز به روز بيشتر مي شود. اگر بتوانيم در اين بخش به هر طريقي پيشرفتي داشته باشيم عملا به نوعي ثبات اوليه كه لازمه ي توصعه موارد فوق (توريسم/ترانزيت/صنعت/نفت) مي رسيم و مي توانيم انتظار داشته باشيم كه در پس اين ثبات پيشرفت در زمينه هاي فوق نيز از راه برسد 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ مرسی از دعوتت خب من بعضی از پستها رو خوندم و فقط به این نکته اشاره کنم که یکی از مشکلاتی که ما تو کشورمون داریم مسائل مدیریتی هست و اینکه مدیران توانایی کافی برای اداره یک مجموعه رو ندارن. (دوستان هم کم و بیش اشاره کردن) ببینید بنظرم مهمترین اصل تو انتخاب یه مدیر توانایی و تخصص اون شخص هست ولی در کشور ما چیزی که الان داریم میبینیم مدیران بیشتر بر اساس یه سری روابط خاص تعیین میشن. مورد دیگه ای که همیشه برای خودم سوال بوده عدم وجود رقابت در سیستم اقتصادی ماست که بنظرم چندین دلیل میتونه داشته باشه یکی انحصاری بودن اقتصاد ایران و دیگری واردات بی رویه کالاهای بی کیفیت خارجی. درود سپاسگزارم از اينكه در بحث شركت كرديد در مورد مديران كارآ و عدم وجود آن ها در سيستم مديريتي حداقل بخش اقتصادي ايران پيشتر صحبت هايي كرديم و همه به اين باور اعتقاد داريم كه ضعف مديريتي و عدم تناسب مديران با حوزه هاي فعاليت آنها در طول سال هاي پيشين يكي از عوامل اصلي رسيدن ما به اين نقطه است. رقابت رقابت همواره موجب پيشرفت است منتهي به شرط انكه فضاي رقابت مهيا باشد همانگونه كه اشاره كرديد اين فضا ساليان متمادي وجود نداشته و دولت به عنوان تنها متولي اقتصاد و توليد با اعمال سياست درب هاي بسته مصرف كننده ي داخلي را وادار به استفاده از محصولات بي كيفيت توليد كارخانجات دولتي و داخلي نمود همين سياست باعث گرديد كه مثلا پيكان پيش از 3 دهه بدون تغيير توليد شود در سال هاي اخير ما از آن طرف بام افتاده ايم اجازه ي واردات كالا بصورت افسار گسيخته و بي رويه و عدم توانايي صنايع در بازسازي و رساندن خود به استادارد هاي جهاني از نظر كيفيت و قيمت موجب نابودي صنايعي مي شود كه ما بيش از 30 سال براي آنها از جيب مردم هزينه كرده ايم.نابودي اين صنايع موجب از بين رفتن فرصت هاي شغلي و پديد آمدن موج بي كاري مي شود كه خود يك بحران اقتصادي جديد را دامن مي زند. در اين موضوع نيز ما جاي پاي مديران ناكارآمد و نالايق را مي بينيم 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ اگر تدوين اولين برنامه 7 ساله را به عنوان سابقه برنامه ريزي در ايران فرض كنيم سابقه برنامه ريزي در كشور ما حدود 60 سال است اما با اين وجود هنوز نواقصي در اين زمينه وجود دارد چرا كه به هر صورت ما كشوري در حال توسعه هستيم كه تبديل ساختار سنتي به ساختار جديد و پس از انقلاب اسلامي را سپري كرده ايم و درطول اين ساليان اميدوار بوديم كه به پيشرفت در زمينه برنامه ريزي در كشور برسيم نه اينكه عقبگرد داشته باشيم. اما متاسفانه ضربه هايي به نظام برنامه ريزي كشور وارد شده كه مهم ترين ضربه را مي توان انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور دانست كه برخلاف قانون برنامه توسعه بود. زيان هاي اين انحلال را مي توان اكنون در كشور شاهد بود چرا كه درحال حاضر هيچ مركزيتي براي پردازش اولويت ها و تخصيص منابع وجود ندارد. وضعيت ارائه بودجه از سوي دولت به مجلس و بررسي آن در مجلس نيز نمونه ديگري از اين امر است. هر سال دو ماه صرف بررسي لايحه بودجه كشور مي شود، ولي متاسفانه تاثيرگذاري مجلس به ويژه از جنبه تطابق آن با قانون اساسي و ساير قوانين موضوعه و اهداف برنامه ناچيز است و جالب اينكه حتي تغييرات نه چندان اساسي مجلس نيز مورد بي اعتنايي قرار مي گيرد. اما چنانچه مباني به هم ريخته شود و حداقل هايي كه در اين زمينه وجود دارد نيز رعايت نشده و به تعبيري با رويكرد هر چه پيش آيد خوش آيد رفتار شود عملابه اينجا مي رسيم كه براساس ديدگاه برخي از صاحب نظران دستيابي به سند چشم انداز به حال خود رها مي شود درحالي كه تلاش هاي زيادي براي تدوين و تصويب اين سند در طول ساليان گذشته انجام شده است. هرچند شايد نظام برنامه ريزي در كشور نيز دچار مشكلاتي بود اما بايد تلاش مي شد كه اشكالات نظام برنامه ريزي كشور رفع شود نه اينكه صورت مساله پاك شده و نهادهاي تاثيرگذار به هم ريخته شوند و ما بازگشت به گذشته داشته باشيم. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ دولت بايد با فراخوان از نيروهاي متخصصي كه به دليل انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور خود را بازنشسته كرده اند به احياي نظام برنامه ريزي در كشور بپردازد. ما هيچ گاه نبايد تجربه هاي گرانبهايي را كه با هزينه هاي بسيار به دست آورده ايم به راحتي كنار بگذاريم و بايد اين نيروها را دوباره كنار يكديگر جمع كنيم و هر يك را به جايگاه خاص خودشان بازگردانيم؛ اين به معناي شايسته سالاري و عدالت محوري است كه هر كس در جاي خودش قرار گيرد. درواقع بايد گفت فرهيختگان بايد به برنامه ريزي بپردازند و دولتمردان بايد بسترهاي مناسب براي اجراي آن برنامه ها را فراهم كنند، اين درحالي است كه دولت نهم فرهيختگان و نيروهاي مجرب را خانه نشين كرده است. همانطور كه مي دانيد بارها حدود 56 اقتصاددان با نگارش مقالات و نامه هاي متعدد به سيستم اقتصادي كشور انتقاد كردند و حتي به ملاقات رئيس دولت رفته اند ولي اكنون تعداد اين منتقدان به تعداد انگشت هاي دست هم نمي رسد و سكوت كرده اند. آنان در توضيح چرايي سكوت خود مي گويند: بنابراين بايد با دعوت از نيروهاي مجرب به احياي ساختار برنامه ريزي كشور پرداخت تا بيش از اين هزينه انجام كارهاي غيركارشناسي و غيرعلمي بر كشور تحميل نشود 4 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ از قرار دادن این تاپیک بسیار سپاسگذارم:w72:از نظر من فرهنگ در جامعه ما اشکال دارد چون اصلا فرهنگ سازی وجود ندارد و وقتی هیچ فرهنگ صحیحی در جامعه ساخته و ارائه نشود مردم و بخصوص نوجوانان و جوانان چیزی را سرلوحه کار و زندگی خود قرار میدهند که به نوعی مجبور به پذیرش آن میشوند به طور مثال وقتی ورود به دانشگاه یک امر عادی معمولی(مثل رفتن به دبیرستان) و حتی از نظر من اجباری بشود پس همه وارد دانشگاه میشوند باتوجه به اینکه همه میدانیم متولدین سالهای 1360 تا 1370 و شاید چند سال عقب و جلو بیشترین تعداد متولدین را در ایران دارند پس همه به نوعی به اجبار تصمیم به ورود به دانشگاه میگیرند چون همه ی دانشجویان هدف مشخص و علاقه 100 درصد برای تلاش در رشته خود را ندارند( به علت قبول نشدن در رشته ای که ارزو آن را داشتند که هرچند همین رشته ی آرزوهاشون هم بر پایه چشم و هم چشمی حسادت یا اجبار بوده است) پس به درستی تلاش نمیکنند و افراد با پایه ی ضعیف علمی از دانشگاه فارغ التحصیل میشوندو البته در دانشگاهها سطح امکانات در حد بسیار بسیار پایین هست و کیفیت علمی تدریس اساتید، دروس ارائه شده برای دانشجویان در هر رشته ای کاملا و 100 درصد نامربوط و ناکار آمد هستند ، همگی دست به دست هم میدهند تا دانشجوی فارق التحصیل نه سواد کافی نه امکان کارآفرینی( به جهت پایین بودن سوادش و نداشتن اعتماد به نفس شغلی و اجتماعی ، ترس از شکست اقتصادی و نبودن زمینه های ایجاد شغل در زمینه رشته اش) داشته باشد. همه به دانشگاه میروند چون برای افرادی که مدرک دانشگاهی ندارند در اکثر مواقع در جامعه هیچ جایگاه ارزشمند اجتماعی و فکری قائل نیستند و این واقعا مایه ی تاسف است . گویا کسی که به دانشگاه نمیرود یک فرد با سطح فکر پایین و امی است و این فرهنگی است که در جامعه غالب شده و تفکر خاصی بر اساس فرهنگ سازی صحیح اجتماعی از طرف دولت در جامعه ایجاد نشده است( از نظر من دولت نه علاقه ای به فرهنگ سازی دارد و نه میخواهد کاری در این رابطه انجام دهد چرا که برای فرهنگ هیچ ارزشی قائل نمیباشد . نه تنها فرهنگی نمیسازد بلکه آن را تخریب هم میکند. همه ی ما این را به خوبی میدانیم....) پس وقتی جمعیت فارغ التحصیلان زیاد باشد، سطح سواد واقعی پایین باشد ، امکانات کار نه در ضمینه کارآفرینی ( البته در تعدادی از رشته ها زمینه هایی ایجاد شده اما شاید برای 10 درصد آنها) و نه در ضمینه حتی اموزش کار وجود نداشته باشد پس تعداد فارغ التحصیلان بیکار خیلی زیاد میشود. از نظر من فکر جوانان هم دچار اشکال است : ما نه سخت کوشی همسن و سالهای خودمان را در دیگر کشورها میبینیم و نه وجدان کاری و اخلاقی آنها را دولت هم نه چیزی به ما یاد میدهد و نه ارزشی برای مردم و جوانان قائل میشود و نه درآمد دولت را که حق جوانان و مردم است برای آنها خرج میکند ما همیشه جوری از دولت حرف میزنیم انگار دولت از افرادی تشکیل شده که از سیاره دیگری آمده اند اما حقیقت این است که همه ی رئیس ها کارمندان وزیران و سردمداران همگی از مردم هستند! یعنی خود ما! اگر همیشه وجدان کاری را زیر پا میگذارند اگر راضی میشوند که بدون تخصص جای همدیگر را بگیرند اگر راضی میشوند حق مردم را بردارند و زیر آب همدیگر را بزنند فقط به این دلیل است که اینطور بار آمده اند! این فرهنگه جای هم دیگر را گرفتن دورویی و بی وجدانی برایشان عادی شده چون به آنها ارائه شده چون برایشان عادی شده چون از لحاظ وجدانی اخلاقی همه چیز را ازیاد برده اند چون آزاده زندگی کردن را فراموش کرده اند! من فکر میکنم تبلیغات مذهبی افراطی ، غلط ، دروغ ، ریاکارانه در همه جای ایران فکر مردم را خراب کرده و عامل همه ی این مشکلات است عامل همه ی رفتارهای غلط زیر با گذاشتن ارزشها ، نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی ، سرگرم شدنهای بیجا سر مسائل نامربوط و تاریخ گذشته و.... وقتی درآمد دولت صرف کارهای پژوهشی ، تحقیقاتی ، آموزش کاری، اشتغال زایی نمیشود به این علت است که دزدی رخ میدهد علت دزدی از بین رفتن اخلاقیات است وقتی کسانی که میتوانند کاری بکنند چشم خود را میبندند ، سدی میشوند برای بقیه من فکر میکنم در درجه اول فرهنگ سازی تنها راه حل مناسب هست چه بین جوانان چه خانواده ها چه حتی اعضای خود دولت و راه حلهای دیگر در درجات دوم هستند. ممنونم سپاس از حضورتان شما فرهنگ را يك شاخصه ي مهم بر شمرديد از ديدگاه من افت فرهنگي كه مد نظر شماست تا حد زيادي زاييده ي وضعيت بد اقتصادي است ببينيد در يك فضايي كه شما براي بدست آوردن و حفظ موقيت شغلي خود دايما مي بايست در جنگ با رقيبان باشيد توسل به شيوه هاي مختلف يك امر طبيعي است يكي از اين شيوه ها تحصيل است يكي پارتي بازي است يكي رشوه است يكي زير آب زني است يكي دروغ است و... همه و همه ي اينها ما حصل نبودن امنيت كاري و اقتصادي است لذا فكر مي كنم اگر اقتصاد ما سر و سامان بگيرد بخش زيادي از معايب فرهنگي كه شما هم به آنها اشاره كرديد از بين مي رود 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ اگر تدوين اولين برنامه 7 ساله را به عنوان سابقه برنامه ريزي در ايران فرض كنيم سابقه برنامه ريزي در كشور ما حدود 60 سال است اما با اين وجود هنوز نواقصي در اين زمينه وجود دارد چرا كه به هر صورت ما كشوري در حال توسعه هستيم كه تبديل ساختار سنتي به ساختار جديد و پس از انقلاب اسلامي را سپري كرده ايم و درطول اين ساليان اميدوار بوديم كه به پيشرفت در زمينه برنامه ريزي در كشور برسيم نه اينكه عقبگرد داشته باشيم. اما متاسفانه ضربه هايي به نظام برنامه ريزي كشور وارد شده كه مهم ترين ضربه را مي توان انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور دانست كه برخلاف قانون برنامه توسعه بود. زيان هاي اين انحلال را مي توان اكنون در كشور شاهد بود چرا كه درحال حاضر هيچ مركزيتي براي پردازش اولويت ها و تخصيص منابع وجود ندارد. وضعيت ارائه بودجه از سوي دولت به مجلس و بررسي آن در مجلس نيز نمونه ديگري از اين امر است. هر سال دو ماه صرف بررسي لايحه بودجه كشور مي شود، ولي متاسفانه تاثيرگذاري مجلس به ويژه از جنبه تطابق آن با قانون اساسي و ساير قوانين موضوعه و اهداف برنامه ناچيز است و جالب اينكه حتي تغييرات نه چندان اساسي مجلس نيز مورد بي اعتنايي قرار مي گيرد. اما چنانچه مباني به هم ريخته شود و حداقل هايي كه در اين زمينه وجود دارد نيز رعايت نشده و به تعبيري با رويكرد هر چه پيش آيد خوش آيد رفتار شود عملابه اينجا مي رسيم كه براساس ديدگاه برخي از صاحب نظران دستيابي به سند چشم انداز به حال خود رها مي شود درحالي كه تلاش هاي زيادي براي تدوين و تصويب اين سند در طول ساليان گذشته انجام شده است. هرچند شايد نظام برنامه ريزي در كشور نيز دچار مشكلاتي بود اما بايد تلاش مي شد كه اشكالات نظام برنامه ريزي كشور رفع شود نه اينكه صورت مساله پاك شده و نهادهاي تاثيرگذار به هم ريخته شوند و ما بازگشت به گذشته داشته باشيم. دولت بايد با فراخوان از نيروهاي متخصصي كه به دليل انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور خود را بازنشسته كرده اند به احياي نظام برنامه ريزي در كشور بپردازد. ما هيچ گاه نبايد تجربه هاي گرانبهايي را كه با هزينه هاي بسيار به دست آورده ايم به راحتي كنار بگذاريم و بايد اين نيروها را دوباره كنار يكديگر جمع كنيم و هر يك را به جايگاه خاص خودشان بازگردانيم؛ اين به معناي شايسته سالاري و عدالت محوري است كه هر كس در جاي خودش قرار گيرد. درواقع بايد گفت فرهيختگان بايد به برنامه ريزي بپردازند و دولتمردان بايد بسترهاي مناسب براي اجراي آن برنامه ها را فراهم كنند، اين درحالي است كه دولت نهم فرهيختگان و نيروهاي مجرب را خانه نشين كرده است. همانطور كه مي دانيد بارها حدود 56 اقتصاددان با نگارش مقالات و نامه هاي متعدد به سيستم اقتصادي كشور انتقاد كردند و حتي به ملاقات رئيس دولت رفته اند ولي اكنون تعداد اين منتقدان به تعداد انگشت هاي دست هم نمي رسد و سكوت كرده اند. آنان در توضيح چرايي سكوت خود مي گويند: بنابراين بايد با دعوت از نيروهاي مجرب به احياي ساختار برنامه ريزي كشور پرداخت تا بيش از اين هزينه انجام كارهاي غيركارشناسي و غيرعلمي بر كشور تحميل نشود خوشحالم كه باز هم در كنار ما هستي پس از چند باره خواندن مطالبت يك سوال براي من مطرح مي شود و آن هم اينكه آيا روند ما تا قبل از انحلال سازمان برنامه و بودجه روند رو به رشدي بود؟ جواب من منفي هست به جرات مي توان گفت كه ما در 100 سال اخير از نظر اقتصادي در حال پسرفت هستيم, منتها سرعت اين پسرفت در برهه هاي مختلف كم و زياد مي شود. از بين بردن سازمان برنامه و بودجه و خانه نشيني فعالين اين سازمان تنها شتاب اين نابودي را زياد كرد و به تنهايي عامل نيست. من هر چه در دولت ها به عقب مي روم نمي توانم برهه اي را ببينم كه ما عملا و به راستي در مسير تعالي بوده باشيم. در چند پست پيش تر اشاره كردم به اين نكته كه كشور ايران از زماني كه زيربناي اقتصادي مبتني بر كشاورزي خود را از دست داد عملا نتوانست زير ساختي محكم و قابل اعتمادي را براي اقتصاد خود ايجاد كند. يكي از دلايل اين عدم توفيق نبودن ثبات در برنامه هاست وقتي ما 8 سال با يك تفكر به جلو برويم و در 8 سال بعد با تفكري 180 درجه متفاوت با تفكر قبلي عملا در مسيري باطل راه مي رويم وضعيت ما در حال حاضر اينگونه است يك دولت مي ايد معتقد به اقتصاد دولتي و دولت بسيط و مرزهاي بسته دولت بعدي معتقد به نقش نظارتي دولت و سياست حمايت از توليد داخلي دولت بعدي مي آيد معتقد به بي قانوني و هر دمبيلي دولت بعدي خدا مي داند خوب اين عدم ثبات نمي گذارد تا نفس اقتصاد ايران جان بگيرد من احساس مي كنم در پي اين بي برنامه گي ها يك برنامه ي بسيار دقيق وجود دارد شايد دوستان بگويند توهم توطيه وجود دارد اما با سيري در تاريخ مي توان ميرزا آقاخان نوري هاي بسياري را در ايران امروز مشاهده كرد. 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده