spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ از اونجا که تازگیا یه سری از دوستان احساس میکنن سرسوزنی دپرس تشریف دارن واز اون یکی لحاظ که پای صحبت که میاد وسط تا هفتاد هشتاد درصد مطلب مربوط به غرولند وغرغر وشکایت واز ایناست اینو بخونین با هم دپرس بشیم! همهمان بارها چنین جملاتی را شنیدهایم که «برای تجربه کردن عشق واقعی، باید اول از خودمان شروع کنیم؛ باید اول خودمان را دوست داشته باشیم.» اما در جهانی که بسیاری از عرفا عشق را علت وجودی آن میدانند، ما میپذیریم و میآموزیم که به خانواده، به آشنایان، به خانهمان، به شهر و کشورمان، به حیوانات، به طبیعت و به همه چیز عشق بورزیم غیر از خودمان و بالکل یادمان میرود که ما هم از جمله اجزای همین عالمیم و سزاوار عشق… سوءتفاهم نشود؛ عشق به خود با خودخواهی و خودپسندی فرق دارد. عشق به خود یعنی خشنودی از آنچه هستیم، نه اینکه همه چیز را برای خود بخواهیم، آن هم به هزینه دیگران. عشق به خود برای برقراری ارتباط با دیگران ضروری و زمینهساز اعتماد به نفس است. برای داشتن روانی سالم و برای تبدیل شدن به انسانی کامل، باید از عشق به خود شروع کنیم. اینکه بخواهیم خود را کاملا بشناسیم اصلا کار آسانی نیست اما از آن سختتر، یاد گرفتن این مهارت است که چهطور خود را دوست داشته باشیم، مخصوصا اگر کودکی سختی را پشت سر گذاشته باشیم اما برای شروع، بد نیست این نکات را به کار ببندید: 21 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● دیگران دوستم دارند چون… شما چه خصوصیات مثبتی دارید که باعث میشود دیگران از شما خوششان بیاید؟ جواب دادن به این سوال شاید برای خودتان سخت باشد، پس بد نیست آن را از اطرافیانتان بپرسید. از دوست، همسر، برادر، همکار، پزشک معالج و خلاصه هر کسی که شما را از نزدیک میشناسد. از آنها بخواهید به چند خصوصیت دوستداشتنی در مورد شما اشاره کنند. سپس، این موارد را به دقت یادداشت و فهرستی از آنها تهیه کنید. این اولین قدم است برای اینکه یاد بگیرید چهطور خودتان را دوست داشته باشید. اگر به هر دلیلی نمیخواهید چنین حرفهایی را مستقیم و چهره به چهره بشنوید، میتوانید از اطرافیانتان خواهش کنید تا مواردی را که به ذهنشان میرسد برایتان روی کاغذ بیاورند یا حتی مثلا روی پیغامگیر تلفنتان بگذارند. خلاصه، فهرست که آماده شد، بارها و بارها آن را بخوانید یا بشنوید حتی اگر فکر میکنید یک یا چند تا از این موارد نمیتواند در شما وجود داشته باشد، به آن دوست یا همخانواده اعتماد کنید و حرفش را بپذیرید. در شرایط بحرانی، وقتی که افکار آزاردهنده مغزتان را اشغال میکند، وقتش است که سراغ آن فهرست بروید تا بدانید چه آدم دوستداشتنیای هستید. 15 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● خودم را دوست دارم چون… حالا وقت آن است که از خودتان بپرسید: «چه چیزهایی در من هست که خودم از آنها خوشم میآید و به آن افتخار میکنم؟» به این ترتیب، به زودی فهرستی خواهید داشت از آنچه در وجود خود میپسندید. با خودتان صادق باشید. از طرف دیگر، سعی نکنید بیخود شکستهنفسی کنید. کاری هم به افکار منفی که در لحظه تهیه فهرست در مغزتان ظاهر میشود و میخواهد توی ذوقتان بزند نداشته باشید. سعی کنید آنها را کنار بزنید حتی اگر نمیتوانید خصوصیات مثبت خود را سراغ بگیرید، سعی کنید خصوصیات مثبت دوستان و اطرافیانتان را به خاطر بیاورید. بعد، ببینید آیا مواردی از این فهرست در شما هم هست یا نه. 14 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● دفترچه متمایز حالا که فهرست آماده شد، آنها را در یک دفترچه بهخصوص یا روی چند کارت یادداشت کنید. این دفترچه باید تا جایی که میشود، زیبا و متمایز باشد. چیزی باشد که با اشتیاق به سراغ آن بروید و از دیدنش کیف کنید. حالا هر وقت که افکار منفی به سراغتان آمد و شروع کردید به انتقاد از خودتان، دفترچه زیبای خود را بیرون بیاورید. هر وقت کسی چیزی به شما میگوید که افکار منفی را در سرتان به جنب و جوش وادار میکند، دفترچه به دادتان خواهد رسید. جدای از این موارد، بد نیست وقت و بیوقت، دفترچه خود را بخوانید و فهرست را در ذهنتان به جریان بیندازید. شاید اولش احمقانه به نظر برسد اما تداوم این کار اثر فوقالعادهای دارد. حتما زیاد شنیدهاید که یک جمله منفی یا تحقیرآمیز که به دفعات خطاب به کودک گفته میشود، به مرور زمان در ذهن او نقش میبندد و تاثیرش را بالاخره میگذارد. پس، حالا وقت آن است که عکس آن رفتار کنید و خطاب به کودک درون خود جملاتی ستایشآمیز و در عین حال، واقعی را بگویید تا اثر جادوییاش را احساس کنید. 14 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● بهانهای برای ستایش روزانه ما با این ذهنیت بزرگ میشویم که ستایش کردن از خود، کاری خودخواهانه و نادرست است اما اشتباه نکنید. اینکه خود را بابت یکی از خصوصیات مثبت خود بستایید، به معنی خودپسندی و غرور نیست. با این کار، شما به ارزش وجودی خود واقف میشوید و آن را تکریم میکنید. وقتی ما خودمان را دوست داشته باشیم، شادتریم و میتوانیم این شادی را به دیگران منتقل کنیم. پس هر روز به یکی از خصوصیات مثبتتان یا به کار خوبی که امروز کردهاید، فکر کنید. کاری که باعث شده شما یا دیگران حس خوبی پیدا کنید. اصلا هم مهم نیست که این کار چهقدر کوچک یا چهاندازه بزرگ است. بابت این کار خوبی که کردهاید، خودتان را تشویق و ستایش کنید. درست همان طور که اگر یک دوست، کاری مشابه را انجام داده بود او را ستایش میکردید. 13 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● شما به جای دوستتان چشمان خود را ببندید و شخصی را که خیلی دوست دارید و مورد اعتمادتان است در نظر مجسم کنید. شخصی را که مطمئن هستید او نیز شما را دوست دارد. به تمام آن خصوصیاتی که در وجود این دوست تحسین میکنید، فکر کنید. ببینید که این کار چهطور شما را سرشار از روحیه و نشاط میکند. حالا برعکس رفتار کنید. خودتان را به عنوان همان دوست در نظر مجسم کنید و با همان عشق و علاقه به خودتان نگاه کنید. به عشقی که آنها به شما دارند، اعتماد کنید. همانطور که یک دوست از روی مهر و رافت به شما نگاه میکند، به خودتان نگاه کنید حتی اگر شده این حالت فقط چند ثانیه به طول بینجامد. حالا اجازه بدهید آن عشق در وجودتان جریان پیدا کند، عشقی که شما به عنوان یک رفیق نسبت به خودتان دارید. بگذارید این گرما در شما جاری شود. این حس را به خاطر بسپارید و بعدها هم دوباره به همین شکل آن را در خود بیدار کنید. 12 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● جعبه کوچک خوبیهای من هر بار که کسی شما را مخاطب قرار میدهد و چیزی درباره شما میگوید که از شنیدن آن احساس رضایت میکنید، آن را بلافاصله یادداشت کنید یا به ذهن بسپارید و در موقعیتی مناسب آن را جایی بنویسید. بد نیست جعبه کوچکی داشته باشید و برای آن اسمی انتخاب کنید. مثلا: «جعبه کوچک خوبیهای من.» میتوانید این جعبه را با سلیقه خود تزیین کنید. وقتی به خانه رسیدید، آن یادداشت را در جعبه بگذارید. دایم از این یادداشتها تهیه کنید و داخل جعبه بریزید و هروقت که نیاز به تجدید قوا داشتید، آنها را بخوانید. 13 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● به خودتان تسلی بدهید اگر بابت کاری که کردهاید یا حرفی که زدهاید، از خودتان شاکی هستید و دارید خودتان را ملامت میکنید، سعی کنید بفهمید این انتقاد واقعا از کجا ناشی میشود. منظور یک پاسخ سطحی نیست بلکه باید ببینید ریشه این انتقاد کجا است. آیا از چیزی میترسید؟ آیا احساس ناامنی میکنید؟ آیا واقعا فکر میکنید کار اشتباهی مرتکب شدهاید یا اینکه این صداهای انتقادآمیز دارد از گذشته دور و از کودکی شما بلند میشود؟ سعی کنید با کودک درونتان که دارد آنگونه رفتار میکند، ارتباط برقرار کنید و دقیقا گوش کنید و ببینید چه میگوید و چه میخواهد. آن کودک را در آغوش بگیرید و به او اطمینان خاطر بدهید که او کار بدی نکرده و شما همچنان او را دوست دارید. 12 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ ● عشق از درون شما سرچشمه میگیرد اگر آن طور که باید در دوران کودکی مورد محبت قرار نگرفتهاید یا خانوادهای نامهربان داشتهاید، چه بسا همچنان در بزرگسالی نیز به دنبال پدر و مادری باشید که نسبت به شما مهر و عطوفت نشان بدهند؛ همان مهر و عطوفتی که در مقام یک کودک از آن محروم ماندهاید اما این عشق و علاقهای که در کودکی نصیبتان نشد، دیگر از طرف والدین متوجه شما نخواهد شد. شاید سخت باشد اما اگر بهرغم نامهربانیها، تاکنون دوام آوردهاید و راه خود را در زندگی هموار ساختهاید، پس شما قادرید به خودتان به عنوان منبع عشق و عطوفت نگاه کنید و محبتی را که در گذشته از شما دریغ شده، از درون به خودتان برگردانید، با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید؛ کودکی که مستحق برخورداری از تمام عشق و عطوفت شما است. 13 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟ شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم. استاد گفت : عشق یعنی همین! شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟ استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم. استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!! 11 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ خود انسان کسی هست که... هیچ وقت بهش خیانت نمیکنه همیشه مهمی براش ازت محافظت میکنه همیشه هست! از همه چیزت خبر داره تورو میشناسه کی بهتر از خود آدم برا دوست داشتن؟ 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۰ خود انسان کسی هست که... هیچ وقت بهش خیانت نمیکنه همیشه مهمی براش ازت محافظت میکنه همیشه هست! از همه چیزت خبر داره تورو میشناسه کی بهتر از خود آدم برا دوست داشتن؟ مسئله خیلی مهمی که وجود داره اکثریت ادما اصل خودشونو فراموش میکنن اونو نادیده میگیرن وفقط هنگامی به یاد خودشون میافتن که اونو زیر پای خودشون وخودخواهی های خودشون له کردن برای هرکسی خودش مهمترین مسئله واصل هرچیزی هست کافیه اونو دوست داشته باشن وبهش پروبال بدن بعد تمام مشکلات شروع میکنن به حل شدن! 2 لینک به دیدگاه
ایناز 981 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۰ تقدیم خودم : اینازعزیزم میدونم دلت چقدر پره فدای اون دل مهربونت بشم من طاقت بیار تومیتونی فقط چندسال دیگه مونده فقط 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده