رفتن به مطلب

آخه چرا این رشته رو اومدی؟


p mehdi q

ارسال های توصیه شده

بازم سلام:JC_thinking:

 

خوبین؟

 

من یه معلم فیزیک تو دبیرستان داشتم .. خیلی گل بود... منو کرده بود سرگروه فیزیک کلاس، از بچه ها امتحان میگرفتم ... خلاصه حکومتی داشتم :ubhuekdv133q83a7yy7... به نوعی با این معلممون خیلی حال میکردم

 

از قرار رشته ش مکانیک سیالات بود!

 

از اون به بعد دیگه من همه جا میگفتم میخوام مکانیک بخونم اونم سیالات!

 

 

خلاصه اومدیم دانشگاه، رشته مون هم شد مکانیک سیالات!

 

اما حقیقتش هیچی نمی دونستم در موردش ... فقط میدونستم توش فیزیک زیاد داره:banel_smiley_4:

 

دیدم نسبت به زمینه ی کاری و حتی درس های اون رشته کاملا متفاوت بود با چیزی که الان هست

 

 

میخواستم ببینم شما چجوری اومدید تو این رشته ؟... اگه میشه یکم مفصل تر توضیح بدید :icon_pf (44):

  • Like 30
لینک به دیدگاه

خیلی هم موضوع تاپیک جالبه ... من مطمئنم دست هایی در کاره که میخوان استارتر تاپیک ... بعله دیگه:ws3:

 

یعنی همتون خیلی مطالعه شده اومدید تو رشته و همه چی رو از اول میدونستید؟:JC_thinking:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من علاقه واقعیم نقاشی و گرافیک بود ولی تو کنکور هنر رشته سینما قبول شدم

تورشته خودم هم (ریاضی فنی ) به معماری و شهرسازی علاقه زیاد داشتم یعنی بهتر بگم استعداد داشتم این علاقه و مطالعه درموردش رو هم از طریق پسرعموم که دکترای شهرسازیه بدست اورده بودم

اما زد تو کنکور رشته مهندسی کشاورزی (ماشین الات ) شبانه قبول شدم همزمان تو ازاد کامپیوتر

وقتی هم رفتیم مشاوره و تحقیق همه بهم پیشنهاد دادن کامپیوتر رو ادامه بدم

اما فیزیک جزو اون درسهایی بود که نمره عالی ازش می گرفتم و تو کلاس همییشه با علاقه به درس گوش میدادم بیشترین درصد کنکورم هم فکر کنم تو دروس تخصصی همین فیزیک شد اشتباه نکرده باشم 87درصد

  • Like 19
لینک به دیدگاه

من یه معلم شیمی خیلی سخت گیر داشتیم که توی مدرسه به اون بزرگی فقط با چندتا از بچه ها خوب بود

منو دوستم دوستش داشتیم البته به بازار کار مهندسی شیمی هم فکر کردیم ها.......

 

خلاصه تصمیم گرفتیم شیمی بخونیم و تا آخرش با هم باشیم

همون ترم اول دانشگاه دوستم ازدواج کرد و برای همیشه از هم جدا شدیم.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

من رشته اولمو از سر ناچاری رفتم، چون سازمان سنجش انتخاب کرده بود برام و برای اینکه نمیتونستم بیکار بشینم تو خونه رفتم. کاردانیمو که گرفتم، نشستم دوباره برا کنکور تجربی خووندم. داروسازی میخواستم (به خاطر درآمدش) ولی رتبه م واسه داروسازی بالا بود، به رشته های توانبخشی خیلی علاقه داشتم و حتی یه جورایی عشقم مددکاری اجتماعی بود ولی یه دوست خانوادگی بهم گفت که مددکاری خیلی سخته و نمیتونم دووم بیارم توش، بنابراین رشته الانمو انتخاب کردم. و الان خیلی دوسش دارم. هرچند همین هم خیلیا میگن واقعا سخته و باید قدرت تحملت خیلی بالا باشه. همش با بیماران روانی و معلولان جسمی سروکار داریم. ولی چون من عشقم خدمت به بشریته بنابراین تحمل میکنم. :hanghead:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

جووني كردم نادوني كردم اومدم اين رشته .منو گولم زدن!:ws3:

من از بچگي عاشق معماري بودم تنهاي چيزي هم كه ازش ميدونستم اين بود كه خونه ميسازن هيچ پيش زمينه اي ازش نداشتم اصلا هم راجبش مطالعه نكردم اما خب راضيم ازش.يادمه بزور پروندمو گرفتم كه برم هنرستان نميخواستن نخبه اي مثل منو از دست بدن يادش بخير اونموقع ها چقدر تحويلم ميگرفتن:ws37:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

من رشتمو دوس داشتم کلا به الیاز و فلزات خیلی علاقه داشتم ولی وقتی درسمو تموم کردم و دیدم بجز شرکت جایه دیگه کار برد نداره و نمیتونم جو شرکت رو تحمل کنم زدم تو شغل ازاد

  • Like 15
لینک به دیدگاه

من اومدم این رشته چون احساس میکردم جدید تر از یه سری رشته های دیگست و جای کارو پیشرفت زیاد داره

و الان تو مملکت ما خیلی بهش نیاز هست

  • Like 13
لینک به دیدگاه

من به عشق مهندسی شیمی رشته ریاضی رو انتخاب کردم اما پیش دانشگاهی فهمیدم اصلا مهندسی شیمی و کلا شیمی رو به عنوان رشته ی آیندم دوست ندارم

تصمیم گرفتم رشته ای برم که شیمی نداشته باشه!

زمانی هم که می خواستم انتخاب رشته کنم با تحصیل کرده های فامیل مشورت کردم همه گفتن برق خوبه منم برق رو زدم و قبول شدم و رفتم توش و دیدم که همونیه که می خوام.

  • Like 17
لینک به دیدگاه

من دوست داشتم رشته الکترونیک بخونم

سوم دبیرستان هم الکترونیک قبول شدم (ما نظام قدیم بودیم 4 سال دبیرستان داشتیم) یه سالم رزرو کردم که بعد دیپلم برم الکترونیک

ولی ازونجایی که همه ی خونواده ما رشته عمران و معماری بودن منو اغفال کردن که یه معماری عمران هم امتحان بده ببین قبول میشی یا نه بعد تصمیم بگیر...

خلاصه سال چارم هم معماری همدان و عمران کرمانشاهو همزمان (بصورت پاره وقت و تمام وقت) و مکانیک رازی کرمانشاه هم قبول شدم.

 

به این خیال خام که حق انتخاب دارم گفتم میخوام برم همون الکترونیک :ws37:

ولی تا بخودم اومدم دیدم دارم عمران میخونم :ws52:

 

به همشون علاقه داشتم ولی الکترونیکو بیشتر دوست داشتم...

ولی بعد دانشگاه به مکانیک بیشتر علاقمند شدم تا حدی که آزاد سنندج قبول شدم و خواستم برم ولی شرایط جور نشد و بیخیالش شدم...

 

حالا اگه بخوام ادامه بدم بخاطر شرایط کاری ترجیح میدم اول فوق معماری بگیرم بعد برم تو فاز مکانیک...

 

کاش عمر آدم خیلی بیشتر از اینا بود میتونست برا چیزایی که علاقه داره وقت بذاره :ws37:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

منم خودم رشتمو انتخاب کردم.چون به رشته هایی که در ارتباط با هنر و مخصوصا خلاقیت بود علاقه داشتم.من هیچوقت نمی تونستم یه رشته فقط تئوری بخونم و بشینم فرمول و کتاب حفظ کنم :icon_pf (34):

الانم کاملا راضیم و اگه دوباره زمان به عقب برگرده بازم همین رشته رو انتخاب می کنم.البته با پشتکار بیشتر :w888:

موسیقی هم دوست دارم :hanghead:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

من خیلی هنر رو دوست داشتم، ولی جو خانواده و درسی طوری بود که انگار فقط رشته تجربی و ریاضی وجود داره....:hanghead:

سال دوم رفتم تجربی، شیمی رو خیلی دوست داشتم. ولی دوست داشتم برم ریاضی و معماری بخونم، که باز نذاشتن...:hanghead:

ولی اون موقع به نظرم خیلی مهم نبود، فکر میکردم این نشد، یه رشته دیگه. بعدم که تب و تاب کنکور که دیگه به این چیزا فکر نمیکردم...:hanghead:

به خاطر همون علاقه به شیمی اومدم داروسازی.... و الان به شدت پشیمونم که چرا دارم وقتمو سر چیزی میذارم که ذره ای بهش علاقه ندارم...:hanghead:

همون علاقه ای که به شیمی داشتم هم از بین رفت....آیندش نسبتا بد نیست....همین باعث میشه تحمل کنم . ولی خوب....حسرت هنر و نقاشی و کارایی رو که دوست دارم رو دلم موند....:hanghead:

هر بار به این موضوع فکر میکنم ، میخوام بزنم زیر همه چیز و ول کنم این درس و بذارم کنار برم سراغ چیزی که دوست دارم.... بعد میبینم حیفه اینهمه زحمت که تا اینجا کشیدم....پشیمون میشم...:hanghead:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

من برادرم برق خونده قدیما زیاد تلوزیون و ضبط و تلفن ووو رو باز می کرد و خرابشون می کرد منم مینشستم نگاه می کردم:ws52:ات و اشغال(به گفته خانواده!)گوشی و تلوزیون و خیلی چیزای جالب و جذاب خاموش شده پر بود خونمون که وقتی روشن می شدن غوغایی میشد:ws3:منم دیدم برق با گوشت و خونم عجین شده قدرت رو انتخاب کردم ظرافت خاصی داره:w16::w00:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

اولش به فیزیک علاقه داشتم ولی همون ترم اول کلی خورد تو ذوقم.خیلی با تصوراتم میفرقید.

خلاصه پوستم حسابی کنده شد.اصنم ارزش نداشت.

کلا به هنر علاقه مند بودم اما همه میگفتن ریاضی بخون حیفه!!!دو تا از داداشام هم فنی خونده بودن

عجب اشتباهی کردیم

کاشکی یه ذره بیشتر میخوندم

  • Like 13
لینک به دیدگاه

کاش عمر آدم خیلی بیشتر از اینا بود میتونست برا چیزایی که علاقه داره وقت بذاره :ws37:

 

 

همیشه آرزو دارم وقت داشته باشم در زمینه ی فیزیک کیهانی که خیلی بهش علاقه دارم مطالعه کنم..

 

اما به محض اینکه یه کتاب دست میگرم تا بخونم ... هر کس میبینه، میگه این پسره دیوونه ست .. خوندن این چیزا چه سودی به حالت داره!:ws44:

 

منم فیزیک دوست داشتم .. اما نه از نوعی که تو ایران وجود داره!

  • Like 11
لینک به دیدگاه

من از بچگی عاشق آسمان و ماه و ستاره ها و ....... بودم و دوست داشتم خلبان بشم اما بعد متوجه شدم که اصلا خلبان زن نداریم و به این نتیجه رسیدم که رشته نزدیک تر هم به اون چه که مورد علاقه منه هست و به همین خاطر رفتم دنبال نجوم

اون هم وقتی وارد دبیرستان شدم متوجه شدم که توی ایران نه این رشته هست و نه ارج و قربی داره !

بابام خیلی اصرار داشت که تجربی بخونم و دکتر داروساز بشم اما چون از علوم و درس های زیست و ...... تجربی متنفر بودم قبول نکردم و چون به ریاضیات علاقه داشتم و همون انتخاب اولم هم می شد وارد ریاضی شدم که خیال پدرم راحت بشه که من به هیچ عنوان پزشکی نمی خونم

چون کامپیوتر رو خیلی دوست داشتم اومدم سراغ کامپیوتر که بعد متوجه شدم کامپیوتر و زبان به درد این نمی خوره که توی دانشگاه بخوای این رشته رو بخونی و با کلاسای بیرون هم می تونی تا اون جایی که دلت می خواد پیشرفت کنی

به همین خاطر وقتی با مامانم مشورت کردم دیدم که از اول خیلی دوست داشته من معماری بخونم من هم که وقتی یه کم تحقیق کردم به این رشته علاقمند شدم اما در حال حاضر عاشق رشته ام هستم و با جون و دل براش کار می کنم :ws37:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

من عشقم تاریخ بوود...

مدرسه ما استعداد درخشان بوود و فقط ریاضی داشت،ما خواهش کردیم از والدین که بزارید من برم از این مدرسه و انسانی بخونم،قبول نکردن

گفتم پس به دومین رشته مورد علاقم یعنی تجربی برم که دانشگاه ژنتیک بخوونم

30 تا از بچه ها هم پایه تجربی بوودن،گفتن باشه تجربی رو میاریم...نامردا هر سی تاشون جا زدن الا من و یکی از دوستان(اوونی که تجربی رو ادامه داد الان جان هاپکینز آمریکا کسی شده واسه خودش)

از طرفی باباش استاد پزشکی بوود،اوون گفت من درسایی که با ریاضی می تونم و میام بقیشم خصوصی می گیرم

آقا ما موندیمو ریاضی فیزیک!

سال دوم خووب بود اما سال سوم تو فیزیک الکتریسیته خیلی لنگ داشتم!شاگرد اول کلاس بودم اما کلاس جبرانی فیزیک می رفتم! اصلا نمی فهمیدم!

گفتم پیش تغییر رشته میدم میرم تجربی که نزدیک تر به ریاضیه...

خوندیم رسیدیم به پیش ،یهو باز رای ما رو زدن !

رفتم تحقیق کردم از فک و فامیل و درس خونده و نخونده که چه رشته ای بهتره... فهمیدم که امپراطور فقط مکانیک هست و رشته ای به این پهناوری و گستردگی وجود نداشته و نخواهد داشت،یکی از فامیلا که کانادا درس خونده بود گفت مهندسی مکانیک رو بعد از انقلاب صنعتی تجزیه کردن ،گفت رشته هایی چون:مهندسی معدن-صنایع-شیمی-مواد رو ازش جدا کردن ... آقا دیدم رشته خیلی شاخه واس خودش.

بعد بهم گفت:آدمهای بزرگ-رشته های بزرگ رو میخونند

شروع کردم در موردش اطلاعات جمع کردن تا اینکه فهمیدم واقعا دووسش دارم و خداس.

کنکور دادیمو!

تو برگه انتخاب رشته ام فقط مکانیک زدم.

خوشبختانه انتخاب اولم قبول شدم.

الانم تو مهد مکانیک دنیا،مکانیک میخونم و خدارو شاکرم که منو به این راه آورد.

و با افتخار می گویم

من یک مکانیکی هستم.

:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
الانم تو مهد مکانیک دنیا،مکانیک میخونم و خدارو شاکرم که منو به این راه آورد.

و با افتخار می گویم

من یک مکانیکی هستم.

:icon_gol:

 

بهتون تبریک میگم .. و خیلی حسودی میکنم که جایی مکانیک میخونید که مکانیک مفهوم داره..

 

منم دوست داشتم مکانیک رو مکانیک بخونم ... اما پول نداشتم:icon_redface::icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...