hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ به نام خدا ازدواج موقت یکی از شایعاتی هست که امروز در جامعه ی ایران بسیار بروز کرده و همچنان آمار آن در حال بالا رفتن است . از آنجا که جوانان به علت مسائل اقتصادی نمی توانند ازدواج کنند و هم به دلایل دینی و مذهبی از برقراری ارتباط آزادی جنسی محرومند بنابراین روی آوری به ازدواج موقت امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد . البته عده ی زیادی هم هستند که روحیه ی مذهبی نداشته و به همین خاطر ارتباطات آزاد جنسی زیادی هم ایجاد می کنند و پایبندی و تعهدی هم نسبت به کسی ندارند . آنچه هم اکنون در شرایط بحرانی فعلی برای جوانان ما مطرح است این نکته که چه باید کرد ؟ یک جوان ایرانی چگونه باید نیازهای جنسی و عاطفی خود را ارضا کند ؟ وقتی به دین مراجعه می کنید یا شما را به ازدواج راهنمایی می کند و یا اگر نمیتوانید ازدواج کنید باید صبر پیشه کنید . اما سوال این است که تا به کی باید صبر پیشه نمود ؟ و آیا صبر کردن در این شرایط درست است ؟ و بر فرض هم که درست باشد اما به چه قیمتی تمام می شود ؟ یقیناً به قیمت سرکوب غرایز طبیعی و در پیگرد آن ایجاد عقده های روانی شدید و نهایتاً بازماندن از سیر تکاملی برای دست یافتن به انسانیت و حقانیت . از سوی دیگر اسلام راه دیگری هم برای این مساله در نظر گرفته است به عنوان ازدواج موقت یا متعه و یا به زبان عرف همان صیغه . اکنون باید دریافت که ازدواج موقت در جامعه ی امروزی به چه معناییست و آیا اساساً درست است یا خیر و اگر درست است شرایط دقیق آن چیست ؟ همانطور که میدانیم ازدواج یکی از مسائل حقوقی است که در قانون مدنی در بخش اشخاص ماده ی 1075 و 1076 و 1077 ذکر شده و درواقع نوعی عقد قرارداد است که نه یک تعهد ملکی بلکه یک تعهد شخصی می باشد . از نظر حقوقی ازدواج قراردادی است مانند سایر قراردادها که نیاز به ایجاب و قبول داشته و هم رضایت طرفین نیز باید جلب شود . اکنون آیا عدول از این قانون تنها یک امر غیر قانونی تلقی می شود یا غیر اخلاقی هم هست ؟ غیر قانونی بودن صرفاً ملازمه ای با غیر اخلاقی بودن ندارد مگر اینکه قانون ضامن سلامت جامعه باشد که در اینصورت عدول از این قانون یک امر غیر اخلاقی هم هست . همانطور که میدانیم پس از عقد قرارداد مهریه به زن تعلق می گیرد و نفقه ی زن هم باید از سوی مرد پرداخت گردد و از طرفی زن هم باید از مرد خویش تمکین عام و خاص به عمل آورد . بنابراین همانطور که می بینیم ازدواج یک قرارداد حقوقی است که بین طرفین برقرار می گردد تا بده و بستانهایی در چارچوب قانون صورت پذیرد . مانند عقد بیع یا خرید و فروش که در آن فروشنده کالایی را به خریدار می دهد و در ازاء آن مبلغی دریافت می دارد . به همین ترتیب است بین زوجین که زوج مهریه و نفقه ی زن را به عهده می گیرد و در ازا آن صاحب تمتع جنسی و عاطفی از سوی زوجه می شود و زوجه هم علاوه بر مهریه و نفقه از لحاظ جنسی و عاطفی هم ارضا می شود و این امری دوسویه است . بنابراین صرفنظر از مسائل روحی چون عشق و داستانهای مربوط به آن ، باید گفت ازدواج یک عقد قرارداد حقوقی است و نه یک بده بستان دل بخواهی که هرکس و به هر نحو که خواست آنرا به جای آورد . با اینوصف لازم است که بدانید همانطور که در حقوق ما عقودی چون خرید و فروش و بده بستانهای مبادلاتی وجود دارد همین طور عقودی چون هبه و صلح و عاریه هم هست که در صورت اول عقودی رایگان و مباحاتی است یعنی شما میتوانید در غالب عقد هبه ( بخشش ) مالی را به دیگری ببخشید بدون اینکه درخواست وجه یا مبلغی از او داشته باشید . شما میتوانید اتوموبیل یا ملک خود را به هرکس دیگری که بخواهید هبه یا اصطلاحاً بخشش کنید و در ازا آن چیزی دریافت نکنید ولی میتوانید هم شرطی گذاشته و چیزی بخواهید اما این شرط جنبه ی فرعی داشته و اصل نیست . بنابراین به همین ترتیب سوال این است که آیا همانطور که ما میتوانیم مالی از خودمان به دیگری ببخشیم و انتظار هیچ چیزی را از او نداشته باشیم به همین ترتیب میتوانیم جسم و روح خویش را هم به دیگری ببخشیم و انتظار چیزی نداشته باشیم یا خیر ؟ به عبارتی دیگر آیا یک دختر و پسر میتوانند بدون علقه ی زوجیت و عقد قرارداد با هم ارتباط داشته باشند اما نه مهریه ای به زن تعلق گیرد و نه نفقه ای ؟ باید گفت خود عقود رایگان چون هبه هم به هرحال یک عقد قرارداد هستند و باید به صورت ایجاب و قبول صورت گرفته و برای اینکه بعداً بتوان آنرا اثبات کرد باید ثبت شود و یا اینکه در سندی نوشته شود و شاهدی هم بر این مدعا باشد تا بتوان در موقع لزوم آنرا اثبات کرد . شما میتوانید یک قطعه زمین را به دیگری ببخشید اما باید سندی داشته باشید که مورد اعتماد مراجع قانونی باشد تا دیگران هم باور کنند واقعاً چنین عقدی صورت پذیرفته و بتواند ضمانت اجرای آن را در نظر داشت و الا صرف اینکه امروز بگویید فلانی من ملک خودم را به تو بخشیدم چه دردی را دوا می کند ؟ و اصلاً چه چیزی را اثبات می کند ؟ پس ما نیازمند به یک تضمین هستیم که این تضمین از طریق سند ثبتی یا دستی با حضور شهود حاصل می آید . اکنون درباره ی رابطه ی دختر و پسر بدون عقد قرارداد قانونی باید گفت اینکه بگوییم طرفین هیچ چیزی در این رابطه به هم ارائه نمی کنند اشتباه است زیرا میدانیم که طرفین صرفاً برای این با هم رابطه برقرار می کنند که از هم تمتع جسمی و روحی ببرند صرفنظر از روابط کاری و شغلی . پس دختر در اینجا به تمکین خاص تن در میدهد و پسر هم به همین نوع تمکین . تمکین خاص یعنی تمتع و استفاده جنسی . از اینرو می توان گفت در این نوع رابطه ها دختر خود را از مهریه و نفقه محروم نموده و صرفاً به لذتهای جنسی و روحی رضایت داده است و پسر قطعاً در اینجا آزادتر بوده و نه تعهدی نسبت به پرداخت مهریه دارد و نه تعهدی نسبت به پرداخت نفقه . چنانچه که می دانیم در ازدواج هم در حقوق ما زن میتواند تمام مهریه اش را ببخشد و نفقه هم نگیرد و با این حال به زندگی مشترک ادامه دهد و این مانع قانونی ندارد . در رابطه هایی که امروزه بین پسر و دختر می بینیم طرفین به سمت هم میروند برای لذتهای جنسی و روانی و بده بستانهایی که بینشان جریان می یابد محدود به همین لذت ها می شود بنابراین تعهدی در کار نیست و آنچه که هست یک قرارداد فی مابین درباره ی ارضا نیازهاست که این قرارداد هم جنبه نیاز و احتیاج دارد بنابراین پس از رفع نیاز به راحتی میتوان این نوع رابطه ها را از هم گسست و پس از رجوع نیاز دوباره به هر کسی که بخواهد و تمایل داشته باشد رو کند . هرچند از نظر وجدانی و هم حقوقی طرفین در این نوع رابطه های نامشروع هرکدام به هم چیزی میدهند و چیزی می ستانند یعنی لذت در برابر لذت ، اما باز از نظر عقلانی و قانونی و اجتماعی این نوع بده بستان ها کافی نیست چه بسا که اگر همین روش را درباره ی مسائل دیگر هم در نظر بگیریم می بینیم که جامعه دچار مشکلات زیادی می شود که اگر اصلاً از ابتدا ایجاد شود در نهایت از هم فرو خواهد پاشید . ما نمیتوانیم به قراردادهایی که تنها پشتوانه ی آن وجدان است اعتماد کنیم زیرا ممکن است بسیاری از انسانها به وجدان اهمیتی ندهند و نقض عهد کنند آنگاه شما چگونه می توانید اثبات کنید که بر حقید و چگونه می توانید حقوق پایمال شده ی خویش را بازستانید ؟ یک دختر و پسر میتوانند بدون هیچگونه عقد و قراردادی با هم دوست شده و ارتباط برقرار کنند اما چه تضمینی برای این نوع ارتباطات وجود دارد ؟ دقیقاً به خاطر اینکه تضمینی وجود ندارد قانون وارد عمل شده و چارچوبی همگانی برای ازدواج ترتیب می دهد به نوعی که باید جامعه در جریان امر قرار گیرد . نهاد خانواده اولین نهاد جامعه است و اگر هیچ قانونی بین طرفین برای برقراری رابطه نباشد این نهاد از بین خواهد رفت . یک نظریه ای هم در بین برخی متدینین هست مبنی بر اینکه می گویند ازدواج موقت حتی اگر شرایط قانونی را نداشته باشد و صرفاً همان شرایطی را که شرع گفته دارا باشد کفایت می کند و مشکلی نیست و تنها مساله ای که در اینجا هست اشکال در اثبات است نه ثبوت . یعنی ازدواج از لحاظ شرعی بین طرفین اتفاق افتاده ولی از نظر قانون چون قابل اثبات نیست پس دردسر ساز خواهد شد . در این باره هم باید گفت دین از بطن جامعه و مسائل اجتماعی برخاسته پس اشکال در اثبات به نوعی به ثبوت یک پیوند اجتماعی و حقوقی هم سرایت می کند و بحث دقیقاً در همین است که از پنهانکاری دست برداریم و به جامعه دروغ نگوییم و دروغی که ما به جامعه بزنیم عیناً به معنی دروغی است که جامعه به خود می زند و ما اگر کاری در جامعه می کنیم باید بتوانیم آنرا برای جامعه اثبات کنیم .درصورتی که در یک جزیره باشیم و جامعه ای درکار نباشد آنگاه مجازیم بسیاری از کارهایی را که هم اکنون زشت و قبیح و غیر قانونی است انجام دهیم چه آنکه بسیاری از بدی ها در جامعه تحقق پذیر است نه در یک جزیره ی متروک که تنها ممکن است دو نفر یا اندکی بیشتر در آن باشند . اما در بین همین دو نفر هم البته یک قانون کلی برقرار است قانون ما و این قانون در جامعه ی چند میلیون نفری مصداق و شدت بیشتری می یابد که رعایت آن هم مهمتر است . در اینجا فرد قابل قبول است اما جامعه ارجح تر از آن است و ترجیح فرد بر جامعه یک ترجیح بلا مرجح است . ممکن است پرسیده شود بنابراین در جامعه ای که شرایط برای ازدواجی صحیح فراهم نیست چه باید بکنیم؟ قانون و دین رسمی کشور ما میگوید میتوانید ازدواج موقت کنید . شرایط ازدواج موقت چیست ؟ اینکه باید بین طرفین رضایت بوده و عقد به صورت ایجاب و قبول صورت گیرد و هم مدت زمان ازدواج موقت و مهریه ای که باید به زن تعلق گیرد هم در آن ذکر گردد . نفقه و ارث هم مربوط به رضای طرفین است و میتوان به صورت شروطی دیگر در عقد آورد . سوال اساسی در اینجا این است که چه فرقی بین ازدواج موقت با رابطه ی دوستی معمولی وجود دارد ؟ شما میتوانید با کسی که احساس می کنید دوستش دارید رابطه برقرار کنید و نیازهای خود را با هم ارضا کنید و بعد از مدتی از هم جدا شوید ، این چه فرقی دارد با ازدواج موقتی که همه چیزش شبیه همان دوستی معمولی است فقط با این فرق که باید در کاغذی نوشته شود و الفاظی گفته شود و مهریه و مدت تعیین شود . که درباره ی این تفاوت ها هم می توان گفت : لزومی ندارد ایجاب و قبول حتماً در غالب الفاظ بیاید پس میتوان با رضایت باطنی و هم ایما و اشاره و حرکاتی دیگر از این قبیل طرفین به هم بقولانند که از این رابطه رضایت دارند . و درباره ی مهریه هم اول باید دید فلسفه ی مهریه چیست . در دوران پیامبر از آنجا که مردم شیوه ی زندگی بادیه نشینی و کوچ نشینی اختیار کرده بودند همین سبک زندگی سبب میشد مردسالاری به وجود آید و از همین رو تمامی امور معیشتی خانواده به عهده ی مردان بود و زن ها هم در خانه و چادر مشغول بزرگ کردن بچه ها بودند . به همین خاطر بوده که اسلام به عنوان دینی که در آن موقعیت تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی آمده بود حکمی صادر کرده که از این طریق زن ها از تضمین بیشتری برخوردار باشند که اگر روزی از همسرشان جدا شدند از نظر معیشتی دچار مشکل نشوند . با توجه به اینکه در اسلام تعدد زوجات هم امری رایج و مباح بود و هم حق طلاق برای مرد در نظر گرفته شده بود از اینرو درک مساله ی مهریه به عنوان تضمینی برای زن آسانتر می شود . بدین ترتیب مهریه یک تضمینی است برای زن که اگر روزی شوهرش او را رها کرد و یا طلاقش داد و یا فوت کرد زن بتواند مبلغی به عنوان مهریه بستاند تا بتوند به زندگی خود ادامه دهد و هم چون پس از فوت شوهر میراثی که به زن می رسد باید به نسبت سایر ورثه تقسیم شود بنابراین توسط قانون مهریه زن میتواند حتی پس از فوت همسرش علاوه بر ارثیه ، میزان مهریه ی خویش را هم به قیمت روز از ماترک متوفی ( شوهرش ) بستاند . با احتساب این دلایل باید افزود چون جامعه ی عرب چهارده قرن پیش یک جامعه ی مردسالار بود زن به چنین تضمینی نیاز داشت و اما با در نظر گرفتن همین وضع اجتماعی میتوان گفت اگر موقعیت اجتماعی متفاوت می بود قطعاً این قوانین هم تغییر می یافت . این قوانین اموری ثابت و لایتغیر نیستند بلکه متغیر و تحول پذیرند . پس هم اکنون در جامعه ی مدرن امروزی که زن و مرد هردو استقلال اقتصادی دارند و یا اینکه می توانند داشته باشند و مردسالاری در جامعه ی بین الملل از بین رفته نیازی به چنین تضمین هایی نیست و میتوان به نوع دیگری به موضوع نگریست .هرچند در جامعه ی فعلی ما هنوز مردسالاری حاکم است که هم ریشه در تاریخ ایران داشته و هم جنبه ی دینی دارد . با همه ی این توضیحات در نظر گرفتن مهریه در ازدواج موقت که ممکن است یکساعت هم بیشتر به طول نیانجامد به نظر می رسد فرقی با روسپی گری نداشته باشد . زنان روسپی هم در ازا مبلغی جسم و روحشان را در اختیار دیگری قرار میدهند و آیا می توان این مبلغ را همان مهریه تلقی کرد ؟ و از طرفی مبلغ ناچیزی پول نمیتواند تضمینی باشد برای زنی که منبع درآمدی ندارد و یا نمیتواند داشته باشد پس اگر به مهریه به عنوان یک تضمین مالی بنگریم بازهم در اینجا مثمر ثمر نیست . شما در ازدواج موقت که زیاد هم به طول نمی کشد هیچگاه مبلغ گزافی را به عنوان مهریه در نظر نمی گیرید پس ممکن است مبلغ ناچیزی بپردازید که این خود نوعی توهین به شخصیت آن زن است . دقیقاً مانند خرید یک کالا که در ازائش پول می دهید . بنابراین می بینیم که اگر مهریه یک تضمین مالی و حقوقی است برای زن پس باید این تضمین آنقدر زیاد باشد که واقعاً بتوان به عنوان یک تضمین بدان نگریست و اما اگر یک تضمین نیست پس چیست ؟ میدانیم که شما میتوانید با زنی ازدواج موقت کنید و در ازاء یکساعت یا یک روز مبلغ 10 هزارتومان بدو به عنون مهریه بپردازید . در اینجا توجیه عقلانی این مهریه چه می تواند باشد ؟ اگر مهر یک تضمین است آیا به 10 هزارتومان واقعاً میتوان به عنوان یک ضمانت نگاه کرد ؟ و اگر ضمانت نیست اصلاً چه لزومی دارد که باشد ؟ در نظر گرفتن چنین مهریه ای البته برای یک زمان محدود و کوتاه به نظر عادلانه می رسد اما با دقت بیشتر در می یابیم که این نوع بده بستان یک نوع استفاده ی کالایی از زن تلقی می شود . شما جسم و روح یک زن را به ازاء 10 هزارتومان می خرید ! و شاید هم 1000 تومان و شاید کمتر مثلاً یک ریال !! دست کم در ازدواج موقت نمیتوان مهریه را یک تضمین قلمداد کرد هرچند با توجه به مشکلات اقتصادی فعلی شاید بتوان در ازدواج دائم مهریه را یک نوع تضمین تلقی کرد که آن هم معمولاً پرداخت نمیشود و به زندان منتهی می گردد . با این شرح مختصری که دادیم تعیین مهریه در ازدواج موقت نه یک تضمین برای زن است و نه هیچ چیز دیگری جز بهای لذتی است که او به مرد می دهد . ( همین بیانگر یک قانون مردسالاری است که چون مرد را فاعل و لذت برنده می داند و زن را مفعول و لذت دهنده پس باید مرد بهای لذتش را به نام مهریه بپردازد حال آنکه اگر این قانون منبعث از یک جامعه ی مردسالار نبود آنگاه میشد گفت یا اصلاً نباید مهریه ای باشد و یا اگر هست باید دوطرفه باشد .) درباره ی مدت زمانی هم که باید در ازدواج موقت تعیین گردد که شاید بتوان این را هم نوعی تفاوت با دوستی معمولی در نظر گرفت ، باید گفت در یک دوستی معمولی معلوم نیست که شما تا به کی با هم می مانید و تا کی از وجود هم لذت می برید و این امری مجهول است اما در ازدواج موقت شما می دانید که تا کی میتوانید با هم باشید و بعد از سپری شدن آن مدت خود به خود می توانید از هم جدا شوید . درباره ی این تفاوت هم باید گفت وقتی یک مرد یک زن را در خیابان سوار ماشین می کند و به منزل می آورد بدون اینکه آشنایی قبلی با هم داشته باشند یا دوستی بین آندو برقرار باشد معلوم است که برای تمتع جنسی او را به منزل آورده و زن هم وقتی به اختیار خویش همراه او میآید یعنی رضایت دارد که با او رابطه ی جنسی برقرار کند و مدت آن هم معمولاً معلوم است بلافاصله بعد از رابطه جنسی این دو از هم جدا می شوند . پس در این نوع رابطه ها که صرفاً برای لذات آنی و زودگذر تدارک دیده می شوند مدت تقریباً معلوم است اما در رابطه هایی که به صورت دوستی واقعی ایجاد می شود و مربوط به یک روز و دو روز نیست مدت زمان معلوم نیست . اکنون بر می گردیم به سوالی که مطرح کرده بودیم : فرق بین ازدواج موقت بسیار کوتاه مدت یا چند روزه با رابطه ی دوستی معمولی موقت چیست ؟ ازدواج موقت به اختصار دارای این شرایط است : 1- نوشتن در سند 2- مهریه 3- تعیین مدت دوستی موقت و معمولی بین دختر و پسر این شرایط را ندارد . از نظر حقوقی اگر ازدواج موقت به صورت قانونی صورت گیرد بچه ای که در نتیجه ی آمیزش زن و مرد به دنیا آید زنازاده و بی اصل و نسب نیست و به نام همان پدر و مادر ثبت می شود و دارای حقوقی چون نفقه و ارث می باشد . اما در طول یک رابطه ی جنسی بی قید و بند اگر بچه ای به دنیا آید یک زنا زاده بوده و نه تنها از بسیاری حقوق خانوادگی محروم می ماند بلکه از جهات اجتماعی هم با دشواری ها و محرومیت های زیاد مواجه می شود . حال با توجه به اینکه راهکارهای زیادی در جلوگیری از بارداری به وجود آمده است ما اصل را بر این میگذاریم که در روابط جنسی بی قید و بند معمولاً و به طور عام فرزندی تولید نمیشود و با توجه به همین اصل نمیتوانیم بگوییم چون ممکن است در دوستی های معمولی فرزندی به دنیا آید که در حقش ظلم شود و از بسیاری حقوق اجتماعی محروم بماند پس رابطه ی جنسی خارج از عقد ازدواج چه دائم یا موقت اشتباه است . از طرفی دیگر درجریان برخی جلساتی که با دوستان داشتم متوجه شدم که اینها رابطه ی جنسی قبل از ازدواج را امری صحیح و درست می دانند و دلیلشان هم این بود که اگر طرفین واقعاً رضایت داشته باشند و مراعات برخی مسائل را هم بکنند و واقعاً یکدیگر را دوست داشته باشند و هوس باز و خائن نباشند و به عبارتی کلی تعهد وجدانی نسبت به هم داشته باشند ایرادی ندارد . و ما هم گفتیم در این صورت تکلیف تعهدات اجتماعی چه می شود ؟ یعنی ما از کجا باید بدانیم که کسی که با او رابطه برقرار می کنیم به ما متعهد است و دروغ نمی زند ؟ که این دوستان گفتند اگر بخواهید اینطور به مساله نگاه کنید خوب میتوانیم بگوییم نقض عهد کردن و بی اعتمادی در ازدواج هم وجود دارد . چه بسا که زن و مردی با هم ازدواج کنند و اما بعد به هم خیانت کنند بنابراین همین نوع نقض عهد و خیانت در ازدواج هم میتواند باشد اگر در دوستی ها هم هست . در پاسخ به این اظهارات دوستان باید گفت هرچند ممکن است پس از عقد قرارداد قانونی ازدواج هم بین طرفین خیانت اتفاق افتد مع الوصف نباید از نظر دور داشت که دقیقاً پس از خیانت یا نقض عهد طرف مقابل میتواند شکایت کند و حقوق خودش را از خائن و عهد شکن بستاند چیزی که در دوستی های معمولی وجود ندارد . اگر یک مرد به زنش خیانت کند و به عبارتی به تعهداتی که حین ازدواج بر عهده گرفته است بی وفایی کند در اینصورت زن می تواند با شکایت در مراجع قانونی هم مرد را الزام به انجام تعهداتش کند و هم مهریه ی خویش را بستاند و در غیر اینصورت شوهرش را به زندان بیافکند ، تمام کارهایی که یک زن یا دختر در رابطه ی دوستی با یک مرد یا پسر نمیتواند بکند . بنابراین در دوستی معمولی شما نمی توانید طرف مقابلتان را الزام به انجام کاری کنید و یا حقوقی نسبت به او مدعی شوید چه بسا که اگر ادعایی هم بکنید اول پای خودتان گیر است و خودتان هم به جرم رابطه ی نامشروع محکومید و دچار آبروریزی هم می شوید . پس ازدواج دارای پایگاه مستحکم تری ( قانون ) نسبت به یک رابطه ی وجدانی و دوستی معمولی است . نکته ی بعدی در رد برقراری رابطه ی جنسی آزاد این است که ما تمامی تعهداتی را که نسبت به هم بر عهده می گیریم باید در غالب حقوقی خاص تعریف کنیم . اگر ملکی به کسی می فروشید باید طبق قانون سند تنظیم کنید و آنرا با حضور در دفترخانه ثبت نمایید و اگر خانه ای اجاره می دهید باید از طریق رسم قانونی آن اجاره نامه تنظیم کنید . پس اگر این نوع رسوم و قوانین حقوقی نباشد چگونه میتوان به دیگران اعتماد کرد ؟ درواقع ما در جریان یک داد و ستد یا معامله به طرف مقابل اعتماد نمیکنیم بلکه به قراردادی که پشتوانه ی آن قانون است اعتماد می کنیم . در جریان ازدواج هم ممکن در ابتدا به خاطر مسائل احساسی شما دیده ی عقلانیت را ببندید اما نهایتاً به عقد قراردادی که بین شما منعقد شده است معتمدید نه به طرف مقابل . زیرا در جریان زندگی ممکن است هزاران اتفاق بیافتد و شما نمیتوانید به کسی که ممکن است مسائل مختلفی را تجربه کند قطعاً و یقیناً اعتماد کنید اما به قرارداد و قانون می توانید . این البته وجه مثبت و صحیح این قضیه است اما در واقعیت اینطور عمل نمی شود زیرا بسیاری افراد به قانون و قرارداد اعتماد ندارند بلکه به طرف مقابل معتمدند آنهم به خاطر احساسات و این روندی اشتباه است که برای رفع آن نیاز به تحولات و تکامل جامعه هستیم . اکنون با توجه به اینکه زن از نظر قانونی می تواند در عقدنامه شرطی قرار دهد که به موجب آن حق فسخ و طلاق بدو تفویض گردد یعنی داده شود اما باز هم می بینیم که در هنگام جاری نمودن صیغه ی ازدواج آنقدر احساساتی است که به این اختیار و امکان حقوقی خویش نمی اندیشد و بعداً در اینجا و آنجا و همه جا شکایت می کند که چرا اسلام حق طلاق را به مرد داده است ؟ چرا در قانون ما مرد حق طلاق دارد و زن خیر ؟ در پاسخ باید گفت زن حق طلاق دارد اما خود آنرا نخواسته است زیرا می توانسته با قرارداد یک شرط در عقد ازدواج حق طلاق را به خودش بدهد . دراینجا شبهه ای که ممکن است ایجاد شود اینکه شاید دوستان ایراد کنند که شما رابطه ی آدم با آدم را با تعهدات خشک قانونی اشتباه گرفته اید و همه چیز را می خواهید در چارچوب قانون تعریف و تفسیر و تعیین کنید . به این اشکال میتوان اینطور پاسخ داد که قانون جزء لاینفک و جدایی ناپذیر زندگی انسان ها بوده و یکی از مهمترین پایه های ساختاری یک جامعه است از همین رو قانون در تمامی جوانب زندگی ما رخنه کرده و ریشه دوانیده ما حتی در روابط دوستی معمولی با همجنس خودمان هم پایبند یک سری قوانین هستیم که هرچند قوانینی نانوشته اند اما برای ما وجود دارند . در یک رابطه بین دو جنس مخالف هم همین قوانین اخلاقی و اجتماعی بروز و ظهور بیشتری می یابد زیرا میزان احساسات و داد و ستد جسمی و روحی بالاتر است . از اینرو آنچه شما را در مقابل جنس مخالف بر میانگیزاند نه چیزی متعالی به نام عشق است که فارق و رها از قوانین باشد و نه فراتر از آن بلکه صرفاً یک نیاز است یک نیازی که میخواهد ارضا شود و بسیار هم عجله دارد . این نیاز را شما عشق نامگذاری می کنید ولی به هرحال لفظ مهم نیست بلکه مفهوم اهمیت دارد . پس شما با دیگری رابطه برقرار می کنید به جهت نیازی که به او دارید و بالعکس .در اینصورت جایی که قرار است دیگری از شما استفاده کند و شما هم میخواهید از او استفاده کنید باید تعهداتی بین شما باشد تا نه او از شما سواستفاده کند و نه شما از او . و این تعهدات همان قانون است که در غالب دوستی ها هم وجود دارد مخصوصاً دوستی هایی که جنبه ی احساسی و نیازی بین طرفین بیشتر و عمیق تر باشد مانند روابط دختر و پسر . به فرض مثال اگر شما به عنوان خریدار کالایی می خرید هم شما بدان کالا نیازمندید و هم آن فروشنده به مبلغی که در ازا فروش کالا از شما می ستاند . پس در اینجا باید الزام قانونی بین شما باشد که اگر یکی از شما خواست عهد شکنی کند آن دیگری بتواند قانوناً حق خویش را از شما بازستاند و مانع سواستفاده ی شما گردد . باید گفت اگر همان تعهد وجدانی که شما به نام عشق از آن تجلیل می کنید آنقدر قابل اعتماد است پس چرا درسایر امورات خود به همین نوع تعهد وجدانی اکتفا نمی کنید ؟ چرا وقتی می خواهید ملکی بخرید از آنجا که عاشق آن ملک شده اید و صاحب ملک هم عاشق پول شما شده است به همین تعهد وجدانی یا همین عشق اکتفا نمی کنید و حتماً باید سندی بینتان تنظیم بشود تا قانع شوید ؟ اینها به این خاطر است که شما در یک رابطه ی به اصطلاح عاشقانه با جنس مخالف ممکن است هیچگاه رسوا نشوید و این مساله بین خودتان یا عده ای معدود از دوستان شما باقی بماند اما همینکه بدانید ممکن است این رابطه در سطح جامعه افشا شود آنگاه به دنبال تعهدی قوی تر خواهید بود مانند ازدواج که وقتی شما با کسی ازدواج می کنید چون عده ی زیادی از مردم باخبر می شوند شما احساس می کنید باید تعهدی قوی بین خودتان برقرار کنید تا ذهن عمومی جامعه را ارضا کنید و اعلام کنید که رابطه ی شما واقعاً قانونی و عرفی و اجتماعی است نه از روی هوی و هوس و دلبخواهی . یک رابطه ی حقیقی آن است که به سادگی گسسته نشود . در ادامه در خرید و فروش ملک و املاک شما از آنجهت در خود احساس می کنید که باید سندی تنظیم شود که چون میدانید در غیر اینصورت معامله ی شما بین زمین و آسمان معلق است و ممکن است هر آن بگسد زیرا مدرکی برای اثبات آن ندارید و چون اگر این معامله به خاطر نبود مدرک اثباتی بگسلد شما زیانکار خواهید بود در نتیجه آنرا تبدیل به یک رابطه حقوقی و عقد قرارداد قانونی واقعی و محکم می کنید تا در آینده ضرر نکنید و این کار ر ا نه برای آنکه فکر می کنید قطعاً ضرر می کنید انجام می دهید بلکه برای آن سند قانونی تنظیم می کنید که گمان می کنید و احتمال می دهید که شاید طرف مقابل نقض عهد کند و تنها ممکن است . اما در رابطه ای که با جنس مخالف دارید چون فکر می کنید هیچگونه ضرری برای شما وجود ندارد و کسی هم با خبر نمی شود بنابراین نیازی به تعهد سازی واقعی نیست زیرا اساساً شما به دنبال تعهد نیستید و فقط می خواهید نیاز خود را رفع کنید . همین عامل سبب می شود که به دنبال یک رابطه ی واقعی و حقیقی نباشید چون بر این باورید که در جریان یک رابطه ی جنسی آزاد این شما نیستید که ضرر می کنید زیرا شما لذت خود را بردید و اگر بعداً رابطه ی شما بگسلد هم مهم نیست و زیانی در بین نیست چون شما قبلاً لذتی که باید را تجربه کردید . بنابراین می بینیم که این نوع رابطه بر اساس یک تعهد وجدانی یک رابطه ی حقیقی و مستحکم نیست زیرا شما مساله را شخصی کرده اید حال آنکه در جامعه زندگی میکنید . شما میگویید من در جریان یک رابطه ی جنسی آزاد لذت خودم را برده ام و ضرر هم نکرده ام و این یعنی شخصی سازی ، در حالی که این یک قانون فردی نیست بلکه عام و جمعی است یعنی شما باید در نظر بگیرید که آیا این نوع رابطه در همه ی انواع خودش خالی از ضرر است ؟ یعنی به غیر از شما هرکس دیگری هم اگر اینطور رابطه ی بدون تعهد قانونی برقرار کند باز هم بی ضرر است ؟ ما به دنبال یک قانون برای کل جامعه هستیم نه یک قانون بر یک شخص خاص و تعهد وجدانی یک امر شخصی است نه اجتماعی . در اینجا مساله شما نیستید بلکه مساله جامعه است که بدون تعهد منحط و متلاشی می شود . به هرحال باید گفت روابط جنسی قبل از ازدواج صحیح نیست زیرا نه در غالب تعهدی است و نه می خواهد که باشد و همین بی تعهدی اس اساس انحطاط و تخریب فردی و اجتماعی است . و البته تاکید ما در قانونی کردن روابط فقط و فقط برقراری عدالت و جلوگیری از ضرر و زیان برای طرفین است و هدف ما صرفاً پیشگیری از سواستفاده هایی است که امروزه در جامعه ی ما بیشتر بر علیه دختر یا زن می شود . امروز می بینیم که پسرها به دخترها وعده ی ازدواج داده و به این ترتیب آنها را می فریبند و سواستفاده میکنند و بعد شدیدترین ضربه ها را بدو وارد کرده و رهایش می کنند و این اصلاً قابل قبول نیست . در ادامه همین روابط جنسی می تواند به صورت آزاد و بدون قید و بند برقرار شود که این به دو نوع است : 1- رابطه ی جنسی زودگذر که مربوط به مردان هرزه و زنان روسپی می شود که هیچ تعهدی بینشان نیست و هدف فقط ارضای نیاز جنسی است و بس . که این مورد را می توان با همان نمونه ی ازدواج موقت یا صیغه ای که بسیار زود گذر است شبیه دانست و از این جهت فرقی بین این دو نیست . در هر دوی این روابط هدف ارضای نیاز جنسی است ولی در ازدواج موقت برخی مسائل تشریفاتی چون تعیین مهریه و مدت زمان وجود دارد که گفتیم این تشریفات هم به نوعی دیگر در همان روابط جنسی زودگذرخالی از قید و بند وجود دارد فقط صورتش متفاوت است . 2- رابطه جنسی طولانی مدت که این هم مربوط به دو دسته می شود . یک دسته کسانی که ازدواج موقت کرده منتها به مدت زیادتر مثلاً یکسال یا دو سال و دسته ی دوم کسانی که معمولاً به همین مدت با هم دوست هستند و رابطه دارند . درباره ی این مورد دوم باید گفت تنها نوع صحیح ازدواج موقت به عنوان یک عقد قرارداد حقوقی همین نوع است . یعنی ازدواج موقت در صورتی که به معنی برقراری یک رابطه ی کوتاه مدت به منظور ارضا فقط نیاز جنسی نباشد چهره ی عقلانی تری می یابد . به فرض مثال اگر شما سوار یک تاکسی شوید برای یک مسیر کوتاه نیازی به تشریفات قانونی ندارید که بخواهیدکتباً قراردادی تنظیم کنید و شاهد بیاورید و ... بلکه به صورت عرفی قرارداد بسته می شود و این حالت عرفی و شفاهی دارد . اما زمانی که میخواهید به مسافرت طولانی تری بروید که ممکن است یک روز یا بیشتر به طول بیانجامد نیازمند به اخذ بلیط بوده و همان بلیط یک سند و قرارداد قانونی است . در اینجا هم ازدواج موقتی که مدت زمان بسیار کوتاهی داشته باشد با توجه به اینکه بستن عقد و قرارداد به صورت شفاهی هم ممکن است ، نیازی به تشریفات خاص چون ایجاب و قبول در غالب الفاظ و یا مهریه و مدت زمان و اینها نیست زیرا عرفاً معلوم است یک رابطه ی زودگذر برای چه مدتی و در ازا چه چیزی صورت می گیرد . همین وجه است که ازدواج خیلی موقت را به رابطه ی جنسی بی قید و بند نزدیک و شبیه می سازد . در شرایط فعلی جامعه ی ما قانون باید به سمتی برود که ازدواج موقت را به عنوان امری اجتناب ناپذیر در نظر گرفته و قوانینی وضع کند که این امر شرعی را با توجه به موقعیت فعلی قابل درک و هضم نماید . ازدواج موقت به عنوان یک عقد حقوقی در صورتی صحیح می باشد که مدت زمان تعریف شده برای آن نه آنقدر کوتاه باشد که به رابطه ی جنسی صرف بدل گردد و نه آنقدر طولانی که به عقد دائم مبدل شود . پس اگر این مدت زمان تعدیل گردد و به صورت خودسرانه و دلبخواهی نباشد و هم در ورطه ی افراط و تفریط نیافتد از نظر حقوقی و اجتماعی و عقلانی امری صحیح و بخردانه است . در غیر اینصورت اینکه صرفاً شما به خاطر شهوت و نیاز جنسی برای مدت زمان بسیار کوتاه با دیگری رابطه جنسی برقرار کنید و از لحاظ شرعی هم خودتان را با این فکر که چون صیغه کردم پس عملم مشروع می باشد تسکین دهید باید بگوییم سخت در اشتباهید زیرا عملی که شما می کنید هیچ فرقی با یک رابطه ی جنسی زودگذر بدون قید و بند ندارد یا همان زنایی که در دین گفته می شود . نکته ی بعدی در جهت صحت ازدواج موقت این است که در این نوع رابطه فرقی بین زن و مرد نباید وجود داشته باشد بنابراین اگر مرد میتواند صیغه کند پس زن هم باید بتواند و این امری دوسویه است و اگر جامعه نمی تواند این مساله را بپذیرد پس اساس ازدواج موقت هم در چنین جامعه ای زیر سوال است . و باید افزود برای استحکام و نگهداری بنیاد خانواده نباید کسی که ازدواج دائم کرده است به سمت ازدواج موقت روی آورد زیرا این روی آوری تهدیدی است برای خانواده و هم جامعه . پس ازدواج موقت باز هم در صورتی صحیح است که برای مردان یا زنان مجرد که امکان ازدواج دائم ندارند محقق باشد آنهم به صورت محدود و نه اینکه شما هرچقدر خواستید زن صیغه ای یا مرد صیغه ای داشته باشید . پس شرایط صحیح ازدواج موقت اینهاست : 1- قانونی باشد ( چه به صورت رسمی و چه عادی . یعنی سندی که بین طرفین تنظیم می گردد میتواند هم رسمی باشد و هم به صورت دستی نوشته شود با شهود . ) 2- مدت زمان آن نباید آنقدر کوتاه باشد که معنای ازدواج را زائل کند بنابراین ازدواج موقت چند ساعته یا چند روزه قابل قبول نیست . 3- محدود باشد ، یعنی مرد یا زن متاهل نمیتوانند چنین قراردادی منعقد کنند مگر با برقراری عدالت و رضایت تام و کامل طرف مقابل ( که بعید است !) . و هم تعدد زوج یا زوجه در ازدواج موقت بازهم منوط به رضایت کامل طرف مقابل است . البته این مساله ی تعدد زوجات از لحاظ اجتماعی امر پذیرفته شده ای نیست اما از نظر حقوقی و قانونی قابل تعریف است . ( درباره ی مهریه هم باید گفت اگر در یک جامعه ی مردسالار مهریه به عنوان یک نوع تضمین مالی برای زن تلقی شود در اینصورت در ازدواج موقت که مدت زمان آن محدود بوده و در طولانی ترین شرایطش معمولاً از یک یا دو سال تجاوز نمی کند بنابراین نمیتوان مهریه را به عنوان یک ضمانت مالی مثمر ثمر دانست مگر آنکه مبلغ آن قابل توجه بوده و یا روند دیگری در ایجاد تضمین برای زن در نظر گرفته شود مانند قانونی که در غرب وجود دارد و درصورت طلاق و جدایی بین زن و شوهر آنگاه نصف سرمایه ی مرد مال زن می شود و این حتی در یک جامعه ای که مردسالار نیست هم به عنوان یک تضمین برای زن در نظر گرفته می شود و یا شاید هم به عنوان ثمره ای مالی که در زندگی مشترک از ناحیه ی زن به بار آمده . به هرحال به نظر می رسد مهریه قانونی است برای جوامع مردسالار . ) تعدد زوجات چه در ازدواج دائم و چه موقت تنها زمانی قانونی ، اخلاقی و عقلانی است که طرف مقابل رضایت کامل قلبی داشته و با علم و اطلاع از ماهیت این مساله چنین رضایتی را اعلام دارد در غیر اینصورت عمل مرد یا زن خاطی یک عمل غیر قانونی و غیر اخلاقی است . که البته بعید است در جامعه ی امروزی کسی دیگر بتواند به تعدد زوج یا زوجه بیاندیشد زیرا نه از نظر اقتصادی و نه فرهنگی و نه عرفی و وجدانی چنین چیزی نه برای زن و نه برای مرد قابل قبول نیست مگر در موارد استثنا . پس بند 3 در فوق مربوط به موارد استثنایی می شود و در حالت عادی و عرفی قابل قبول از سوی طرفین نیست یعنی مرد نمیتواند بپذیرد که همسرش در حالی که با او هست با دیگری هم در غالب عقد ازدواج باشد و یا بالعکس زن هم نمی تواند . بنابراین ما نیازمند به نوعی قانونگذاری هستیم که درباره ی مساله ی مهریه توضیح بیشتری داده و فلسفه ی آنرا شرح دهد که چیست . و هم مدت زمان ازدواج موقت را از تفریطی که امروز اکثراً بدان دچار شده اند بازدارد و تعدیلش کرده و با ارائه ی یک شرایط قانونی و فرهنگ سازی صحیح و در چارچوب قانون و با در نظر گرفتن حقوق طرفین سعی در برطرف کردن این مشکل جوانان ایرانی و صد البته این معضل اجتماعی نماید . درباره ی روابط دوستی بلند مدت بدون قرارداد هم باید گفت لازم است با فرهنگ سازی صحیح و فرآهم آوری شرایطی آسان این نوع روابط را هم قانونی کرده و به صورت ازدواج موقت با شرایط سه گانه فوق در آورد زیرا همین گونه روابط بلند مدت بی قید و بند قانونی میتواند منجر به پایمال شدن حقوق طرفین گردد و هرچند ممکن است در مواردی حقوقی از طرفین در اینگونه رابطه ها پایمال نشود با اینحال ما نمیتوانیم به موارد خاص اعتماد کنیم و جامعه را براساس این موارد خاص تفسیر و تعیین کنیم بلکه باید به آنچه که به صورت عام و کلی اتفاق می افتد نظر داشته باشیم و همان را اصل و ملاک بدانیم . و در شرایط فعلی جامعه ی ما باید افزود که هرچند قانون مدنی ما نارسایی هایی دارد اما در نظر گرفتن ازدواج موقت به عنوان یک عقد قرارداد قانونی به صورت کلی صحیح است اگر بند دو و سه در آن رعایت شود . ولی چون از لحاظ فرهنگی جامعه ی ما به مساله ی صیغه به عنوان یک ابتذال دینی می نگرد به همین خاطر است که ازدواج موقت حتی امری زشت و ناپسند دیده می شود و در جو فکری و فرهنگی ایران قابلیت بروز و تظاهر ندارد . به همین خاطر نمیتوانیم بگوییم فعلاً یک جوان ایرانی چه دختر یا پسر میتواند به آسانی ازدواج موقت کند زیرا با حجم سنگین نگاه های مردم روبرو خواهد شد و از سویی برای برقراری هرچه بهتر نهاد خانواده بهتر و اصلح تر آن است که ما شرایط ازدواج دائم را فراهم نماییم . با همه ی این اوصاف روابط بین دختر و پسر می تواند برقرار شود با لحاظ شرایط قانونی و فرهنگ سازی درست و مواردی هم که ما گفتیم از اینجهت به نظر نمی رسد مشکلی باشد اما بازهم تاکید می کنیم که ازدواج موقت را با یک رابطه ی بسیار کوتاه که صرفاً برای دفع شهوت جنسی برقرار می شود اشتباه نگیرید . نکته ی آخر اینکه تمام مسائلی که گفتیم مربوط به دوره و عصر تاریخی فعلی می شود و ممکن است در آینده تغییرات اجتماعی و فرهنگی زیربنایی در نهاد خانواده ایجاد شود که همه ی این مسائل را به نوعی دیگر سازماندهی کند . در پایان لازم است بگویم که این مقاله بر اساس نظریات شخصی بنده نوشته شده و هیچ جزم اندیشی در آن نیست و از همین رو از دوستانی که این مقال را خوانده اند خواهانم اشکالاتش ر ابه صورت نقد سازنده در کامنت های بعدی بیاورند . با تشکر ... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده