هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ قطعه گمشده اثر شل سيلور استاين قطعه گم شده تنها نشسته بود ... در انتظار کسی که از راه برسد و او را با خود جایی ببرد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی ها با او جور در می آمدند ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اما نمی توانستند قل بخورند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی دیگر قل می خوردند اما جور در نمی آمدند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یکی از جور در آمدن چیزی نمی فهمید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دیگری از هیچ چیز چیزی نمی فهمید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یکی زیادی ظریف بود برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و تالاپی پایین افتاد ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یکی او را می ستود ... و می رفت پی کارش برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی ها بیش از اندازه قطعه گم شده داشتند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی بیش از اندازه قطعه داشتند تکمیل تکمیل ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام او یاد گرفت که چگونه از چشم حریص ها خود را پنهان کند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام باز هم با انواع دیگری روبه رو می شد بعضی خیلی ریزبین بودند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی ها در عالم خودشان بودند و بی خیال می گذشتند سلام ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام v فکر کرد برای توجه دیگران خود را بیاراید ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام فایده ای نداشت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این بار پر زرق و برق شد اما با این کار خجالتی ها از سر راهش فرار کردند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام v عاقبت یکی پیدا شد که کاملا جور در می آمد ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اما ناگهان ... قطعه گم شده شروع کرد به رشد کردن ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و رشد کرد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - من نمی دانستم تو رشد می کنی قطعه گم شده جواب داد : "من هم نمی دانستم." برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - میروم پی قطعه گم شده خودم، که بزرگ هم نمی شود ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام روزها گذشت تا یک روز، کسی آمد که با دیگران فرق داشت قطعه گم شده پرسید : "از من چه می خواهی ؟" - هیچ - به من چه احتیاجی داری ؟ - هیچ قطعه گم شده باز پرسید : "تو کی هستی ؟" دایره بزرگ گفت : "من دایره بزرگم." برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قطعه گم شده گفت : "به گمانم تو همان کسی باشی که مدتهاست در انتظارش هستم. شاید من قطعه گمشده تو باشم" دایره بزرگ گفت : " اما من قطعه ای گم نکرده ام و جایی برای جور در آمدن تو ندارم" قطعه گم شده گفت : "حیف ! خیلی بد شد. چه قدر دلم می خواست با تو قل بخورم ..." دایره بزرگ گفت : "تو نمی توانی با من قل بخوری. ولی شاید خودت بتوانی تنهایی قل بخوری" برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - تنهایی ؟ نه، قطعه گمشده که نمی تواند تنهایی قل بخورد دایره بزرگ پرسید : "تا به حال امتحان کرده ای ؟" قطعه گم شده گفت :"آخر من گوشه های تیزی دارم. شکل من به درد قل خوردن نمی خورد" دایره بزرگ گفت : "گوشه ها ساییده می شوند و شکل ها تغییر می کنند خب، من باید بروم. خداحافظ ! شاید روزی به همدیگر برسیم ..." و قل خورد و رفت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قطعه گم شده باز تنها ماند مدتی دراز در همان حال نشست برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آن وقت ... آهسته ... آهسته ... خود را از یک سو بالا کشید ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تلپی افتاد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام باز بلند شد ... خودش را بالا کشید ... باز تالاپ ... شروع کرد به پیش رفتن ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و به زودی لبه هایش شروع کرد به ساییده شدن ... آن قدر از جایش بلند شد افتاد بلند شد افتاد بلند شد افتاد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تا شکلش کم کم عوض شد ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام حالا به جای اینکه تلپی بیفتد، بامپی می افتاد ... و به جای اینکه بامپی بیفتد، بالا و پایین می پرید ... و به جای اینکه بالا و پایین بپرد، قل می خورد و می رفت ... نمی دانست به کجا، اما ناراحت هم نبود برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام همین طور قل خورد و پیش رفت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تا ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به جای اینکه بنشینی و منتظر باشی تا کسی پیدا شود تا تو را کامل کند خودت شهامت و جسارت پدید آوردن شکل را پیدا کن و افکار و دیدگاهت را تغییر بده و انرژیت را صرف شکل دادن به خودت کن تلاش کن 6 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ خیلی صادقانه...ساده...وخیلی پر محتوا بووود... واقعا دستت درد نکنه 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده