afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ آنچه در فرزندان بعضی خانوادهها مشاهده میشود این است که دچار اضطراب جدایی از والدین هستند و به عبارت دیگر در جمع و در حضور افراد دیگری غیر از اعضای خانواده، غریبی میکنند. این ویژگی به ویژه در فرزندان خانوادههایی مشاهده میشود که هردوی والدین یا یکی از آنها دچار الگوهای رفتاری وسواسی بوده یا بسیار حمایتگر هستند. نترسید هنگامی که خود والدین اضطراب زیادی داشته باشند یا وسواسهای رفتاری داشته باشند طبیعتا این رفتار را به فرزندشان منتقل میکنند. به عنوان مثال، وقتی مرتبا برای انجام هر کاری در کنار کودک هستند و مدام به او میگویند فلان کار را نکن تا من باشم، به چیزی دست نزن تا من بیایم و... پیام چنین رفتاری به کودک این است که تو به تنهایی نمیتوانی از عهده انجام کاری برآیی، باید همواره مادر یا پدرت در کنار تو باشند، دنیا جای ناامنی است و تو نمیتوانی به تنهایی در آن زندگی کنی. در بعضی از والدین این وسواس و اضطراب از آنجا ناشی میشود که خود مادر یا پدر هم احساس میکنند دنیا ناامن است و همه قصد آسیب رساندن به یکدیگر را دارند و این تنها خانواده آنهاست که میتواند با در کنار آنها بودن از آسیبها محافظت شود؛ بنابراین به حمایت هرچه بیشتر و افراطی از اعضای خانواده میپردازند که نتیجهای جز اضطراب جدایی ندارد. کودک نباید عقب بماند چنین رفتاری مسلما عوارض خاص خودش را هم دارد. مادر یا پدری که نقش حمایتگر افراطی را ایفا میکند، در ابتدا انرژی دارد و برای فرزند یا فرزندانش وقت زیادی اختصاص میدهد اما رفته رفته خسته شده و ادامه این روند به خود او هم آسیب وارد خواهد کرد. اما این آسیب تنها مختص مادر یا پدر حمایتگر افراطی نیست، زیرا صدمه اصلی به کودک وارد میشود و علاوه بر اینکه دیگر حضور والدین برای او آزاردهنده شده، جامعه پذیر نیست و احساس میکند از جامعه و سایر افراد عادی عقب مانده است. این عقب ماندن از جامعه هم فرزند را آزار میدهد و هم والدینی را که به دلیل چنین اتفاقی خودشان را مقصر میدانند و احساس گناه میکنند. مسئله مهمی که وجود دارد این است که برای بهبود شرایط و کمک به اینگونه فرزندان، در درجه اول باید مادر و پدر خودشان را شناخته، به نقصها و ضعفهای خود آگاهی داشته باشند و ابتدا آنها را برطرف کنند، چرا که این اضطراب موجود در کودکان، از والدین به آنها انتقال مییابد. باید با مطالعه، کمک گرفتن از مشاوران و متخصصان بدانند کدام رفتارها سبب میشود کودک رشد کند و پیش برود و در عوض کدام رفتارها کودک را عقب نگه میدارد. اول خودتان را درمان کنید کودکان، تجربهگرا هستند و از اتفاقاتی که میافتد تجربه کسب کرده و دنیایشان را همانطور شکل میدهند. وقتی با هر اتفاقی مادر دست و پایش را گم کند، مضطرب شود و کنترل خودش را از دست بدهد و شروع کند به گریه کردن، کودک احساس میکند محیط ناامن است و بیشتر و بیشتر به خانواده وابسته شده و از جمع گریزان میشود. بنابراین مادر و پدر در ابتدا باید به نقش پدر یا مادری خود شک کنند، بررسی کنند که آیا بیش از حد کنترلگر و انتقادگر هستند یا نه. ببینند خودشان از محیط اطراف ترس دارند یا نه، دچار وسواس و اضطراب هستند یا نه و اگر چنین بود باید ابتدا به درمان خودشان بپردازند تا در مراحل بعدی، کودکی سالم و اجتماعی داشته باشند. به فرزندتان حس امنیت بدهید مشاهده میشود که بعضی خانوادهها هستهای هستند و ارتباط خانوادگی آنها کم است اما باز هم فرزندشان دچار حس ترس از جمع نیست و به راحتی با جمعهای گوناگون کنار میآید و از حضور در مهد کودک و مدرسه و محیط دوستان احساس بدی ندارد. اما گاهی نیز دیده میشود خانوادههایی هستند که ارتباطات خانوادگی زیادی دارند اما کودک به سختی جمع را میپذیرد و با افرادی غیر از نزدیکانش احساس غریبي میکند. این حالت به همان شیوههای رفتاری که در خانواده وجود داشته و به افراد مهم زندگی کودک برمیگردد. فراموش نكنيد که باید در کنار همه مراقبتها و کنترلهایی که صورت میگیرد و در کنار همه هشدارها و اخطارها و همراه با نکاتی که برای مراقبت از کودک به او توصیه میشود، احساس امنیت را هم در او به وجود بیاورید تا راحتتر و بهتر بتواند جمع و حضور افراد غریبه را پذیرا شود و گمان نکند همه قصد آسیب رساندن به او را دارند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده