رفتن به مطلب

محلی بدون مشکل


ارسال های توصیه شده

روزی مرد جوان رفت پیش دکتر وینسنت پیل و بهش گفت:

آقای دکتر من خسته شدم. من نمی تونم از پس مشکلاتم بر بیام. لطفاً به من کمک کنید.

دکتر پیل جواب داد:

باشه فقط یکم صبر کن من یک سخنرانی دارم بعد از سخنرانی به تو جایی رو نشون می­دم که هیچ کس اونجا مشکلی نداره.

مرد جوان خوشحال می­شه و می­گه:

باشه من منتظرم. هر طور شده به هر قیمتی من به اونجا می­رم.

 

 

بعد از سخنرانی پیل اون مرد رو به اون مکان برد. می­تونید حدس بزنید اونجا کجا بود؟

.

.

.

قبرستان

پیل یه نگاهی به مرد جوان انداخت و گفت:

اینجا 150 نفر اقامت دارن بدون اینکه مشکلی داشته باشن. مطمئنی که می­خوای به اینجا بیای؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...