Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۰ یه ایمیل برام اومد که سه خط بود فقط.بخونید در يك پارك محلي در بنگال هنگاميكه دو نفر نابينا نتوانستند شير آب را پيدا كنند. يك ميمون مادر شير آب را براي آنها باز كرد و تا زمانيكه آنها آب نوشيده و صورت خود را شستند . ميمون همانجا ايستاد ،سپس شير آب را بست و از آنجا دور شد بحث شعار دادن و این چیزا نیست.نمیخوام حرفای قشنگ بزنم و تحریک احساسات کنم.اما تا حالا شده یه موقعیت اینچنینی براتون پیش بیاد و به شخصی که محتاج کمک هست کمک نکنید و بی تفاوت بگذرید،اما بعد از چند ساعت یا چند روز احساس پشیمانی کنید؟کاش کمکش کرده بودم:icon_pf (34): انسان چه موجودی هست که بعضی وقتا تا عرش میره و بعضی وقتا هم با مخ میخوره زمین که میمون قصه ی ما از اون مهربون تر میشه؟بخشنده تر میشه. دنبال یه جامعه ایده ال نیستم.ناسیونالیسم بازی هم نمیخوایم در بیاریم.شاید همنوع دوستی.چقدر مهمه تو یک جامعه؟چه تاثیراتی میتونه بذاره اگه رعایت نشه؟ من خودم برام پیش اومده که جایی میتونستم به کسی کمک کنم اما اون لحظه عصبانی بودم و اون کار رو نکردم.چند دقیقه بعدش هم پشیمون شدم اما دیگه فایده ای نداره. شما جوابتون به پرسش های من چیه؟ 8 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۰ ولی خدایی اگه کسی نتونه جای شیر اب رو پیدا کنه چه جوری میمونه میتونه اب رو براش باز کنه اول باید دست اون ادم نا بینا رو بگیره ببره تا شیر اب بعد اب رو براشون باز کنه 4 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۰ ولی خدایی اگه کسی نتونه جای شیر اب رو پیدا کنه چه جوری میمونه میتونه اب رو براش باز کنه اول باید دست اون ادم نا بینا رو بگیره ببره تا شیر اب بعد اب رو براشون باز کنه شیر اب رو نمیتونستن پیدا کنن نه محلی که اب سرد کن یا هر چیز دیگه ای هست.عکسش هم موجوده بدم؟؟ بدم؟؟ حالا سوالای منو ول کردی رفتی چسبیدی به میمون؟:w74: 2 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۰ همین چند روز پیش یه همچین اتفاقی واسه من افتاد. تو سرویس بودم بعد راننده یه نفر رو ندید و سوارش نکرد ولی من طرفو دیدم و به روی خودم نیاوردم (آخه واسه یه قضیه ای خیلی رو مخم بود) 10 ثانیه بعدکه فکر کردم اگه با سرویس نیاد ممکنه هزینه اش بره بالا و مشکلاته دیگه واسش پیش بیاد به راننده گفتم وایساد منم خودم 200-300 متر پیاده برگشتم صداش کردم. بعد گفتم آخیییییییش راحت شدم. طرف خیلی حال کرد و خوشحال شد، فکر کنم مشکلم هم باهاش حل شد. 4 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۰ همین چند روز پیش یه همچین اتفاقی واسه من افتاد. تو سرویس بودم بعد راننده یه نفر رو ندید و سوارش نکرد ولی من طرفو دیدم و به روی خودم نیاوردم (آخه واسه یه قضیه ای خیلی رو مخم بود) 10 ثانیه بعدکه فکر کردم اگه با سرویس نیاد ممکنه هزینه اش بره بالا و مشکلاته دیگه واسش پیش بیاد به راننده گفتم وایساد منم خودم 200-300 متر پیاده برگشتم صداش کردم. بعد گفتم آخیییییییش راحت شدم. طرف خیلی حال کرد و خوشحال شد، فکر کنم مشکلم هم باهاش حل شد. :icon_gol::icon_gol::icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده