Paroshat 6378 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۳ فردا کنکور دارم ولی احساس میکنم چیزی بلد نیستم میخوام چی کار کنم معلوم نیست چرا اصلا استرس ندارم؟؟؟؟؟ نکنه احساساتم دیگه از کار افتاده ؟؟؟الکی دارم نفس میکشم خدا خودت کمکم کن اگه قبول نشم خیلی بد میشه خیلی 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۳ وقتی دیروز بهم گفتن عمل داره خیلی ترسیدم .دست و پامو گم کردم حالم بد شد فقط تونستم از دیوار بگیرم زمین نخورم .بی اختیار اشک میریختم خیلی خیلی سخت گذشت کل دیروز و دیشب به گریه گذشت امروز صبح بیدار شدم چشمام از گریه دیشب خیلی پف کرده بود خیلی فکر کردم به خودم گفتم چند ساله هر روز کلی جمله های ارامش بخش میخونی به قول نتی ها لایک میزنی الان وقتشه باید ازشون استفاده کنی تصمیم گرفتم باز هم مثل همیشه مقاوم باشم میدونم عمل خیلی سختیه ریسکش بالاست شاید خیلی خسته باشم اما میتونم جون خدا با منه دعا کنید بتونم 6 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۳ دلم گرفته... که نمیشه حتی حرف بزنم... بی دلیل.. یه دل پر... از همه... کسی که شکست... نمیبخشم... تاوان داره میده... این روزام میگزره... یه دل پر... سخته بخدا... نتونی به کسی بگی... یا تایپ کنی... از دل پر عصبی بشی... هزار با معذرت بخوای... خدایا کمکم کن... 7 لینک به دیدگاه
mherdad 3826 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۳ ارزش وجودی هر انسانی به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد....دکتر علی شریعتی 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۳ آره دلم پره ازش... نامردی... دلمم تنگش... لعنت. 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ از دانشگاه... خدایا کمکم کن این یه ترم زود تموم بشه... خدایا نمیخوام ببینمشوووووون... 4 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ لعنت به این زندگی لعنت به برق داداشم بودی....قرار بود بعد خدمت کلی کار با هم انجام بدیم 3 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ دلم محرم خواست!....! هی......................... 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۳ دوستم ترک تحصیل کرد من معلم شدم... حالا او پورشه داره...من پوشه... او اوراق مشارکت،ومن اوراق امتحانی... او عینک آفتابی من عینک ته استکانی... او بیمه زندگانی.من بیمه خدمات درمانی... او سکه و ارز...من سکته و قرض.... درد دل یک معلم 3 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۳ گاهی نیاز دارید تنها باشید نه بی کس، تا بتوانید ساعاتی را در خلوت خود سپری کنید و از آن لذت ببرید. این حقیقت داره 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۳ خدایا شکرت... خدایا باورم نمیشه به همه خواسته هام دارم میرسم... خدایا شرمندتم همیشه... کمکم کن بهت نزدیک بشم... خدایا شکر بابت همه چیز... 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ خدایا ممنوووووووووووونم... از هیچی بهتر بود.. خدایا شکرت... عاااااشقتم. 2 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۳ زندگی آن قدر ها هم جدی نیست، بیایید شوخی ها را جدی تر بگیریم...! آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند، به احساس خوبی که بر جا می نهند، و به دردی که از یکدیگر می کاهند می ارزند.. 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۳ با این جمله بالایی موافقم شدید و سرلوحه زندگیم در اجتماع اینه امیدوارم زیاد و بیش ازین بهم فشار زندگی نیاد تا بتونم این رویه رو ادامه بدم الان لب مرزم 3 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۳ پلکی بزن ای مخزن اسرار که هربار، فیروزه و الماس به آفاق بپاشی، هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم، اندوه بزرگی ست چه باشی ،چه نباشی...هشدار که آرامش ِ ما را...نخراشی...................! 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۳ دلم تنگه واسه خودم و تنهاییم و خدا.. خدایا کمکم کن... سخته.باید تنها باشم...باتو...تنهانیستم.... چطور بگم.. کمکم کن .. الانم هیچکس ندارم....یه شونه ک از هرچیز ناله کنم و اون نصیحتم کنه عین آدمای باتجربه.... لعنت ب هرچی احساسه...خدااااا من اینهمه احساس نمیخوام... اشکام میبینی... باز از کنترلم دراومدن.... میخواااام قوی بشم....نباید من و کسی اینجور ضعیف ببینه.... نیستم فقط هنوز احساساتم به عقل و منطق و غرورم حکم میکنه... احساسم همه وجودمو گرفته که هیچکس باور نمیکنه من همونم...منی که غرورم.... خدایا دیگه چطور بگم محتاجتم.... شکرت... 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۳ الان دل من تنگه واسه یه شعر خیلی خیلی قشنگ که بعدش از حرفی کهزدم و گفتم شر و وره،خجالت بکشم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده