*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دلم برات تنگ شده...کاش همه چی خوب پیش بره 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خدایاااااااااااا دلم گرفته از خیلی هاااااااااااااااااااااااااااااا 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شجاعت مـے خواهد وفادار احساسـے باشـے کــ ِ میدانـے شکست مـے دهد روزے نفس ـهاے دلت را. 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ای خدا حرفمو به کی بگم. حالت خراب باشه کسی هم نباشه باش بحرفی 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بیا درست مثل کودکی هایمان .. بازی را از نو آغاز کنیم .. تو چشم بگذاری و من قایم شوم .. اگر پیدایم کردی هر چه گفتی قبول .. حالا .. تو چشم میگذاری و من قایم می شوم .. درست در پشت سرت .. و تو می گردی و من پیدا نمی شوم .. دیدی ماه من .. من در یک قدمی تو ام .. و تو هرگز مرا پیدا نکردی .. نه مرا ؛ نه آن سایه ی اضافی روی دیوار را .. 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ زن ها گاهي اوقات چيزي نميگويند چون به نظرشان لازم نيست كه چيزي گفته شود با نگاهشان حرف ميزنند... به اندازه يك دنيا حرف ميزنند هرگز نبايد از چشمان هیچ زنی ساده گذشت...!! 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آدم به خدا خیانت کرد! خدا درد آفرید! غم آفرید! ... تنهایی آفرید! بغض آفرید! اما راضی نشد! کمی فکر کرد! و آنگاه عشق آفرید! نفس راحتی کشید! انتقامش را گرفته بود از آدم!!... 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ میکرفنم خرابه نمی تونم صدامو بنویسم 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بیا “خر” هایت را بگیر دیگر توان عبور دادن آن ها را از پل ندارم وقتی می دانم که در آخر مثل همیشه خواهی گفت “ما به درد هم نمی خوریم” . . . 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ضربه ی آخر را “خدایم” زد ! آن زمان که برای رفتنت استخاره کردی و “خوب” آمد . . . 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت ! 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حالا که تا اينجا آمدم، حالا که چيزي تا رسيدن به تو نمونده خدا تازه يادش افتاده که ما قسمت هم.....نيستيم.!!! 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در مـــــن کـــوچـه هـایـی اســت کـه بـا تـــــو ســـفـر هـایـی اســت کـه بـا تـــــو روزهــایـی اســت کـه بـا تـــــو شــب هـایـی اســت کـه بـا تـــــو عـــاشـقـانـه هـایـی اســت کـه بـا تـــــو . . . نــگـشـتـه ام نـــرفـتـه ســـر نــکـرده آرام نــیـافـتـه ام نــگـفـتـه ام . . . مــی بـیـنـی چـــقـدر بـا تـــــو کـار دارم ؟ زودتر بیا 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم، از شما چه پنهان ما از درون زنگ زده ایم...... 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ زندگی با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد ... میرسد به لحظه اوج گرفتن ... کسی چه میداند آن روز در چه حالیست ؟ میخندد ؟ میگرید ؟ تنهاست ؟ زندگی باید کرد ... تا گاه رفتن باید بود و بودن را به ریه ها تزریق کرد ! 3 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد . . . یک بار قسمت کردم چندین برابر شد 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۱ من مبگویم تو ... دل تنگم میشکند ... تنگتر میشود .... 2 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ یشمارند آنهایی که نامشان آدم است ... ادعایشان آدمیت ... کلامشان انسانیت ... رفتارشان صمیمیت ... ... ... ... حال ... من دنبال یکی میگردم که ... نه آدم باشد ... نه انسان ... نه دوست و رفیق صمیمی ...! تنها صاف باشد و صادق ...! پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن ...! هیچ نگوید ...! فقط همان باشد که سایه اش میگوید ...! صاف و یکرنگ ...! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده