رفتن به مطلب

( آيا واقعا دوستش دارم ؟)


ارسال های توصیه شده

من نظرات بچه ها رو خوندم ... ممنونم نظرات خوبیه و سازنده است ...

ولی یه نکته اینجاست: فکر کنم تمام خانم هایی که اینجا نظر دادن میخواستن بگن که ازدواج نکنی بهتره ... البته من تند تند خوندما ... زیاد نمیتونم وقت بزارم!

ولی همین دید احساساتی (که نظرات خواهرانمون هم هست) مشکل رو برطرف نمیکنه!

راه حل سازندگیه ... و شناخت بیشتر ...

اشاره کردن فعلا زوده برای ازدواج ... یکی از راه حل ها هم گذر زمانه! اما گذر زمانی که ازش استفاده بشه!

...

متوجه شدم که اگر کوتاهی ای هست از دو طرفه!

دو طرف همدیگرو دوست دارن ...

اسمش رو بزاریم لج و لجبازی ... یه همچین چیزی بینشون ایجاد شده ...

 

اومدم مثلا سکرت حرفمو بزنم! فکر کنم نشد که بشه! :banel_smiley_4:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دليل اينکه بيشتر خانوما گفتن ازدواج نکنه يه چيز بيشتر نميتونه باشه!

بی اعتمادی

و اینم اصلا ربطی ب احساسی برخورد کردن نداره

 

امروزه متاسفانه آمار طلاق صعودی داره ميزنه بالا و يکی از اين دليلاش بدبين شدن طرفين بخصوص خانوما ب همسرانشونه!

 

معمولا مشاوران ازدواج ب دختر ميکن: در مورد خواستگارای قبليت با شوهرت حرف نزن

پسرا: خواستگاريايی ک رفتی....

 

و اگه علتش رو بپرسی جوابی ک ميدن اينه ک طرف مقابل رو داخل منگنه قرار ميده و هر برخورد و سردی ک ببينه ذهنيتش حرف ها و خاطراتی و يادآوری ميکنه ک چندان خوشايند نيس!

ولی اگه کسی در مورد خودش ب اين باور برسه ک ميتونه با ازدواج و داشتن زندگی گرم و صميمی بيخيال اين فکرا شه اونموقع ديگه مشکل حله!اين ديگه بستگی ب نظر دوستمون داره :w16:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

به نظر من اگه کسی یه نفر رو دوست داشته باشه ، حاضر نمیشه به کس دیگه ای جز اون حتی فکر کنه ، چه برسه که بره خواستگاریش !

 

اما شما وقتی روبروش قرار می گیرید تا با هم حرف بزنید ، یه لحظه چشماتونو ببندید و فقط بشنوید و سوال کنید و حرف بزنید ، اصلا انگار قیافه طرف مقابل رو تا حالا ندیدید ، اگه حرفاش به دلتون نشست و آرامش پیدا کردید و ویژگی های مد نظر رو داشت ، 100% دوستش دارید .

 

و اما مشکل قیافه ، به نظر من اگه اون شما رو دوست داشته باشه ، حاضر میشه قیافه اش رو به هر شکلی در بیاره و در واقع دوست داشتن واقعی اینه که به خاطر محبوب از هر چی که داری بگذری !

 

به نظرم ، این پسر هدفش از ازدواج تامین نیازهای جنسی هستش و علاقه ای هم که میگید به شما داره احتمال قوی زود گذره و تا مدت کوتاهی بعد ازدواج ادامه پیدا می کنه .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ببخشید من متوجه نشدم دقیقا در باره چی باید نظر بدیم؟!

من برداشت کلی ای که از این متن کردم و میگم ....

اینطوری که من از متن اول فهمیدم

این اقا اصلا تکلیفش با خودش مشخص نیست

به نظر منم این خیلی مسخرست که چون یه مدت با یکی اس ام اس بازی کردی یا حتی باهاش دوست بودی بگی که نامردیه نرم بگیرمش!

بعید میدونم همچین پسری با این عقیده هنوز وجود داشته باشه ولی خب ،نمیشه ام قضاوت کرد شاید اون جز اون یک یه میلیونیوم نادر باشه!

 

از طرف دیگه ادم وقتی کسی و عمیقا دوست داره نمیتونه هی بره سراغ یه نفر دیگه

 

اگرم از روی لج بازی باشه که به نظرم عذر بدتر از گناهه ....

این موضوع چیزی نیست که به خاطر لج و لج بازی چن تا خانواده رو باهاش به بازی بگیری!

به هر حال مهم ترین چیزی که من فک میکنم این آقا نداره ثباته

 

ازدواج با ادمه بی ثبات هم به نظرم اشتباه محضه

بعضی از این بی ثباتی ها به خاطر ناپختگیه که به مرور زمان و بالا رفتن سن حل میشه ولی بعضیاش نه ...یه جور اخلاق ذاتیه که رفعش به نظرم خیلی مشکله

  • Like 8
لینک به دیدگاه

نه آبجی ... باید علت رو جویا شد که چرا طرف به خواستگاری دیگری رفته!؟

چرا اول به خودمون مراجعه نکنیم که بدونیم آیا اینکه نتونستم بهش اعتماد پیدا کنم تقصیر خودم نبوده؟

و سلب اعتماد فقط بخاطر یک عمل!؟ (خواستگاری)

شک کردن فقط بخاطر یک عمل نسنجیده؟!

پسره سر در گمه! دختره چرا صحبتی نکرده باهاش که ... ( ؟؟؟؟؟ )

چون دو طرف همدیگرو دوست دارن اینو عرض میکنم ...

با اجازه از صاحب مجلس اینو میگم:

یه بازی شکل گرفته! خب؟ دختره نشسته بیرون گود! میگه لنگش کن!

به همین سادگی!

شرمنده من الان حالم زیاد خوب نیست ... ادامه نمیدم شاید به بیراهه برم.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
به نظر من اگه کسی یه نفر رو دوست داشته باشه ، حاضر نمیشه به کس دیگه ای جز اون حتی فکر کنه ، چه برسه که بره خواستگاریش !

 

اما شما وقتی روبروش قرار می گیرید تا با هم حرف بزنید ، یه لحظه چشماتونو ببندید و فقط بشنوید و سوال کنید و حرف بزنید ، اصلا انگار قیافه طرف مقابل رو تا حالا ندیدید ، اگه حرفاش به دلتون نشست و آرامش پیدا کردید و ویژگی های مد نظر رو داشت ، 100% دوستش دارید .

 

و اما مشکل قیافه ، به نظر من اگه اون شما رو دوست داشته باشه ، حاضر میشه قیافه اش رو به هر شکلی در بیاره و در واقع دوست داشتن واقعی اینه که به خاطر محبوب از هر چی که داری بگذری !

 

به نظرم ، این پسر هدفش از ازدواج تامین نیازهای جنسی هستش و علاقه ای هم که میگید به شما داره احتمال قوی زود گذره و تا مدت کوتاهی بعد ازدواج ادامه پیدا می کنه .

 

دوست داشتن دو طرفه!

اگر من راضی بشم از هر چی دارم بگذرم بخاطر طرف مقابلم و طرف مقابلم راضی بشه که من از همه چیم بگذرم بخاطر خودش

میخوام سر به تن این دوست داشتنا نباشه!

  • Like 3
لینک به دیدگاه
نه آبجی ... باید علت رو جویا شد که چرا طرف به خواستگاری دیگری رفته!؟

چرا اول به خودمون مراجعه نکنیم که بدونیم آیا اینکه نتونستم بهش اعتماد پیدا کنم تقصیر خودم نبوده؟

و سلب اعتماد فقط بخاطر یک عمل!؟ (خواستگاری)

شک کردن فقط بخاطر یک عمل نسنجیده؟!

پسره سر در گمه! دختره چرا صحبتی نکرده باهاش که ... ( ؟؟؟؟؟ )

چون دو طرف همدیگرو دوست دارن اینو عرض میکنم ...

 

با اجازه از صاحب مجلس اینو میگم:

یه بازی شکل گرفته! خب؟ دختره نشسته بیرون گود! میگه لنگش کن!

به همین سادگی!

 

شرمنده من الان حالم زیاد خوب نیست ... ادامه نمیدم شاید به بیراهه برم.

 

این جوابه من بود ؟

 

:ws52:

 

اگه جواب پست من بود باید بگم موضوع فقط خواستگاری رفتن نیست

وگرنه خیلیا هستن که ممکنه بارها خواستگاری رفته باشن

ولی اینکه به کسی توی فامیل توجه کنی

خودت و علاقه مند نشون بدی(طبق گفته دوستمون)

بعد به خواستگاری یکی دیگه بری

دوباره به هم بزنی

دوباره بری خواستگاری دختر عمت بعد از اینکه جواب نه شنیدی دوباره بری سراغ قبلی

باز دوباره به هم بزنی!!!!!!

اینا به نظرم یه جور سردرگمیه

 

به هر حال من نمیگم اصلا بهش فک نکنه ...نه ...

همه ما یه ایرادایی داریم که خیلیاش قابله حله یا حداقل قابل تعدیله

نمیشه به خاطر اینکه چن بار نظرش و توی خواستگاری کردن تغییر داده کاملا همه درارو روش بست

منظور من این بود که این بی ثباتی رو مد نظر قرار بده و سعی کنه بفهمه که ایا این بی ثباتی تو همه موارد زندگیش هست ؟

ادمیه که نمیتونه خوب تصمیم بگیره ؟

یا نه ....فقط تو این مورد دچار سردرگمی شده

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خیر این جواب الهه الهه بود ... من نقل قول نکردم شرمنده ...

خب نباید موضوع فقط خواستگاری رفتن باشه ...

من دارم میگم پسره دلش پیش صاحب تاپیکه اما نمیدونه باید چکار کنه! یه مهره گم کرده و دنبال اون مهره میگرده اما کسی کمکش نمیکنه! متاسفانه

من نسبت به شرایط دیگه اون پسر دارم کمی طرفداری اونو میکنم!

چون در مجموع پسر خوبیه (من بیشتر شناختمش)

چون هر کس اومده نظر داده یه جورایی گفته نه!

من میخوام بگم که این موارد درست شدنیه!

من به این جمله اعتقاد ندارم:

*من نمیتونم زندگیم رو با شک شروع کنم*

شک لازمه حیاته! شک لازمه اعتقاد شک لازمه ایمانه ... شک میتونه به بهبود قضایا کمک کنه! چرا شک رو لولو خورخوره ببینیم ... شک میتونه سازنده باشه! اما زمان خاص خودشو داره ...

اگر شکی هست میتونه برطرف بشه ...

اگر عدم اعتماد هست میتونه اعتماد جلب بشه ...

حتی اگر احساس بدی هست ... میتونه به احساس خوب تبدیل بشه!

انسان تنها موجودیه که میتونه سرنوشتش رو عوض کنه ... اینو من نمیگم خدا میگه!

کسایی که به اتفاقاتی که براشون پیش میاد نگاه ملتمسانه (واِژه بهتر از این پیدا نکردم) میکنن و خودشونو در برابر اون ناتوان میبینن در اشتباه اند!

مثلا:

من شک کردم به خواستگارم ... پس من نمیتونم باهاش زندگی رو شروع کنم ... نمیتونم نمیتونم نمیتونم

دقت کردید؟ خودشو ناتوان میبینه!

ما همگی شنیدیم این حرفا رو ولی عمل در اون نیست!

خب حالا طرف دچار سردرگمیه ... پس بدرد زندگی نمیخوره! تموم شد رفت!؟؟؟

پس بشین تا شوهر گیرت بیاد ...

امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم ...

در حالی که حالم اصلا خوب نیست.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خب من فک کنم ی تجربه عینی تو این مورد دارم

یکی از دوستام ی دختری رو دوست داشت رفت خواستگاری ولی با شرائط بابای دختره کنار نیومد به

 

خاطر همین از لجش به خواهراش گفته بود ظرف ی هفته براش ی دختر مناسب پیدا کنن که سریع ازدواج کنه و به فول خودش بابای دختره رو بسوزونه

 

خب چند روز بعد حتی خواستگاری ی نفرم رفت ولی باز پشیمون شد و رفت دنبال همون دختره

 

به هر ترتیب با هم ازدواج کردن و الان دو ساله زندگی خوبی دارن

 

نمیدونم شاید این اقا پسر هم همچین شرائطی داشته

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ما همگی شنیدیم این حرفا رو ولی عمل در اون نیست!

خب حالا طرف دچار سردرگمیه ... پس بدرد زندگی نمیخوره! تموم شد رفت!؟؟؟

 

منم با حرفتون موافقم ...باید به طرف فرصت داد

بعضی اشکالات قابل حلن و شایدم دیگه تکرار نشن

پس بشین تا شوهر گیرت بیاد ...

 

با این قسمت موافق نیستم راستش

بعضی وقتا ادم بی شوهر بمونه بهتره تا شوهر بد و زندگیه پر از دغدغه استرس و حرص و جوش داشته باشه

 

در حالی که حالم اصلا خوب نیست.

 

:ws37:

ایشالا حالتم بهتر بشه :flowerysmile:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوشت داشتن به قیافه نیست ، در ضمن نباید همه دوست داشتن ها به ازدواج ختم بشه که !

 

تو جامعه امروزی دوست داشتن واقعی نایاب هستش ، اگه هم پیدا بشه ، یک طرفه هست .

  • Like 6
لینک به دیدگاه

درود

من شایدبیش ازصدبارمتن راخوانده ام.متن پراز حرفهای ضدونقیض است.ونقاط مبهم بسیارزیادی دارد.

قبل ازهرمطلبی بایدگفت برای قضاوت درموردیک رابطه هرگزنمیشودازگفته های یک طرف قضاوت کرد.وحتمابایدصحبتهای طرف مقابل راهم شنید.چون گفته های یک طرفه قطعادارای دخل وتصرف است وبرداشت شخصی طرف ازرفتارطرف مقابل است پس نمیتواندسندمحکمی برای قضاوت

باشد.

 

امانکات مبهم موجوددرمتن:

درپاراگراف اول گفته شده

دوسال پیش ‏پسرعمه ‏ام ‏به ‏خواستگاریم ‏او.....مد

قضیه مال دوسال پیش است!دوسال زمان کمی نیست.دراین بازه زمانی چه اتفاقاتی رخ داده

است!(میان شماوپسرعمه تان)

چراهمان دوسال پیش ایشان رارد

کرده اید؟

پس یابه آن میزان که میگوییداورادوست نداشتیدیاعیب بزرگی دراوبوده که ردشده.

آیادراین دوسال خوددخترهیچ خواستگاری نداشته؟باهیچ پسری

درارتباط نبوده؟فقط وفقط ذهنش مشغول پسرعمه بوده؟

پس چراجواب ردداده؟

سپس بیان شده است:

تا قبل ازاینکه ‏به ‏خواستگاریم ‏بیادخیلی ‏دوستش ‏داشتم ‏وبه ‏عنوان ‏همسرآینده خودم ‏تصورش ‏میکردم

دقت کنیدتمام زمان افعال گذشته است:خوب!پس تمام دیدگاه شماپس ازخواستگاری به یکباره

تغییرکرده است؟

1)شماکه ایشان رابه عنوان همسر خودتصورمیکردیدونسبت فامیلی هم داشتیدمگرتاقبل روزخواستگاری ایشان رانمیدیدی؟

2)گیریم رفت وآمدنداشتید.

الف)ازکجاوطبق چه معیارهایی ایشان راهمسرخودتصورمیکردید؟که بعدازخواستگاری همه معیارهابهم خورد؟

ب)مگرمیشودآنقدرکه میگوییدایشان رادوست داشتیدذره ای ازاین علاقه دررفتارشمامشخص نشود؟

ج)اگراین علاقه راآنقدربه شدت سرکوب ومخفی کردیدکه طرف متوجه نشده است چطورانتظارداریدکه اوهم شمارادوست داشته باشد؟وبه سمت دختردیگه ای جذب نشودحال به هردلیل مسخره ای.

 

واماپاراگراف دوم

حدود 20روزقبل ازاینکه ‏به ‏خواستگاریم ‏بیادشنیدم ‏رفته جایی ‏خواستگاری ‏وتصمیم داره ازدواج ‏کنه

ودرجایی دیگرگفته شده.

من تا اونروز ازوجودکس ‏دیگه ای ‏توی ‏زندگیش ‏اطلاع ‏نداشتم ‏ونمیدونستم با یه ‏دختردوست ‏بوده ومیخوادبره ‏خواستگاریش

کدام صحت دارد؟

درجایی دیگه گفتید

زمانی ‏که ‏موضوع ‏راازپسرعمه ‏ام ‏پرسیدم

این زمان کی بوده؟واصلابه چه دلیل این قضیه مطرح شده؟اگراینقدرمهم بوده است پس چرااجازه خواستگاری داده شده است؟درحالیکه 20روزقبل ازخواستگاری موضوع رامتوجه شده ای؟

 

وبازم نقاط مبهم

دیگری که درادامه خواهم گفت.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
منم با حرفتون موافقم ...باید به طرف فرصت داد

بعضی اشکالات قابل حلن و شایدم دیگه تکرار نشن

 

با این قسمت موافق نیستم راستش

بعضی وقتا ادم بی شوهر بمونه بهتره تا شوهر بد و زندگیه پر از دغدغه استرس و حرص و جوش داشته باشه

 

:ws37:

ایشالا حالتم بهتر بشه :flowerysmile:

همه آدما به آنچه دست پرورده خودشونه میرسن ... اصلا جایز نیست وارد جزئیات بشم ...

ممنون. بهتر شدم. :icon_gol:

 

دوشت داشتن به قیافه نیست ، در ضمن نباید همه دوست داشتن ها به ازدواج ختم بشه که !

تو جامعه امروزی دوست داشتن واقعی نایاب هستش ، اگه هم پیدا بشه ، یک طرفه هست .

 

بله هر دوست داشتنی به ازدواج نباید ختم بشه ... ولی هر ازدواج باید با دوست داشتن شروع بشه ...

اما قربونت برم اینطوری که شما میگی طرف تمام روحیش رو از دست میده که! :icon_pf (34):

  • Like 5
لینک به دیدگاه
درود

من شایدبیش ازصدبارمتن راخوانده ام.متن پراز حرفهای ضدونقیض است.ونقاط مبهم بسیارزیادی دارد.

قبل ازهرمطلبی بایدگفت برای قضاوت درموردیک رابطه هرگزنمیشودازگفته های یک طرف قضاوت کرد.وحتمابایدصحبتهای طرف مقابل راهم شنید.چون گفته های یک طرفه قطعادارای دخل وتصرف است وبرداشت شخصی طرف ازرفتارطرف مقابل است پس نمیتواندسندمحکمی برای قضاوت

باشد.

 

:a030:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

به نظر من یه لیست از سوال هایی رو که فکر میکنید با دوست داشتن ارتباط داره روی کاغذ بنویسید و به اونها جواب بدید. البته جواب های صادقانه. خودتون رو در اون شرایط به طور کامل قرار بدید و بعد از اینکه خوب فکر کردید به سوال ها پاسخ بدید. در واقع از خودتون یه آزمون بگیرید. حالا این سوال ها چی میتونه باشه؟

 

مثلا اینها خوبه به نظرم.

 

1 - آیا حاضرم برای ایشان چند سال صبر کنم؟

2 - آیا حاضرم به خاطر ایشان ارتباطم رو با خانواده ام قطع کنم؟

3 - آیا حاضرم به خاطر ایشان ترک تحصیل کنم؟

4 - آیا حاضرم به خاطر ایشان برخی از عقایدم رو عوض کنم؟

5 - آیا حاضرم برای اینکه جان وی را نجات دهم خودم را به خطر بیندازم؟

 

پرسیدن سوال هایی از این دست و پاسخ صادقانه به اونها توسط خودتون میتونه شما رو به شناخت بهتری از احساسات واقعیتون برسونه.

با دوستان مشورت کنید باز هم میتونید تعداد سوالات رو بالا ببرید.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

دوست عزیز هیچ کس نمی تونه در مورد این که آیا واقعا دوستش داری یا نه بهت کمک کنه

عشق و دوست داشتن حرف دل خودته

باید به احساسات خودت رجوع کنی تا متوجه بشی که واقعا چه احساسی بهش داری

 

اما از جهات دیگه به نظرم زود تصمیم نگیر

این که می گی توی جمع فامیلی به تو توجه می کنه سعی کن با دید باز متوجه بشی که چه چیزی توی وجود تو هست که براش جذابه و باعث می شه که به سمتت گرایش پیدا کنه

هر چند که 21 ساله و 24 ساله ....... واقعا یه کم زوده

به خصوص برای آقا پسرا

تنها به صرف این که از لحاظ مالی آماده ازدواجه نمی تونی بگی پس شرایط ازدواج رو داره

علاقه داشتن به طرف مقابل یکی از شرایط لازم برای ازدواجه اما مسلم بدون که شرط کافی نیست

پس بیشتر دقت کن که با طناب احساساتت به چاه نیفتی

مهم ترین مسئله اینه که من حس می کنم این آقا هنوز از لحاظ عقلی شرایط مناسب برای ازدواج رو نداره

یعنی خودش هم نمی دونه دنبال چیه

البته زیاد هم نمی شه خورده گرفت چون 24 سال واقعا برای یه پسر سنی نیست که بخواد عقلانی در مورد ازدواج تصمیم بگیره

چرا به این فکر می کنی که توی فامیل تو رو به دیگران ترجیح می می ده اما به این فکر نمی کنی که وقتی پای کس دیگه به میون اومد قید تو رو زد و رفت به سمت اون و حالا به هر دلیلی فکر کرده که اون شخص به دردش نمی خوره و قضیه رو به هم زده

فقط می تونم بهت بگم که بیشتر فکر کن و همه جوانب رو در نظر بگیر

هر چند من فکر می کنم برای تو هم هنوز زوده

21 سال سنی نیست که ! پس کی می خوای جوانی کنی ؟

اگه واقعا علاقه ای هست می تونین چند سالی صبر کنین

اگه دوستت داشته باشه مطمئن باش که تا هر زمان منتظرت می مونه

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

دوست عزیز تنها توصیه ام به شما اینه که سعی نکن به خاطر علاقه ای که بهش داری برای خودت توجیح بیاری و خودت رو فریب بدی اون چیزی که مهمه اینه که این آقا پسر 2 سال پیش در مورد انتخاب شما مردد بوده کاش بتونی مثل یه دختر زرنگ و باهوش باهاش حرف بزنی و متوجه شی که دلیل مردد بودنش تو گذشته چی بوده این می تونه تا حدودی معیارهای خواستگارت رو برات روشن کنه البته این یه دلیل کاملا واضحه که ایشون میخواستن رو احساسشون ازدواج کنن و فقط مونث بودن براش مهم بوده اما حالا که عاقل شده و با دیده باز اومده جلو همون طور که دوستمون اشاره کرد محکش بزن و اگر خودش رو ثابت کرد مطمئن باش متوجه احساس خودت میشی فقط خواهش میکنم خودت روگول نزن

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...