Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ با یه قصه آغاز میکنم. کرگدن خسته بود، کرگدن افسرده بود. کرگدن می خواست خودش را از بین ببرد. کرگدن روی ریل قطاری که از میان جنگل می گذشت خوابید... کرگدن اما هنوز خسته است، هنوز افسرده است. کرگدن سالهاست که روی خط آهن در انتظار قطار خوابیده است. کرگدن بیچاره، کرگدن ناگزیر... کرگدن نمی داند که از نردبان زنگ زده ی به جا مانده ی آتش نشان ها در جنگل هیچگاه قطاری گذر نخواهد کرد... برای راحتی و احساس شادمانی و تامین زندگی زیاد نباید امیدوار باشیم . کسی به فکر ما نیست. هیچکس به امید ساختن فردامون نیست. هر که به فکر خویشه اما نان از بیت المال میخوره. "...انّ الخایمالون لا یرزقونَ باَیدیهُم و الله لا یُحبُّ السّائبون..." همانا که چاپلوسان و بادنجان دور قابچینان نان بازوی خویش را نمی خورند و براستی که پروردگار سایندگان را دوست نمی دارد. 10 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ کسی میدونه این بیت المال کیه که هر کاری می خوایم بکنیم میگن مال بیت الماله؟ وضعش باید خیلی خوب باشه.... من که میگم بیت المانه (مال ما) نه بیت المال! 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ کسی میدونه این بیت المال کیه که هر کاری می خوایم بکنیم میگن مال بیت الماله؟وضعش باید خیلی خوب باشه.... من که میگم بیت المانه (مال ما) نه بیت المال! حکایت کرگدن رو فراموش کردی عزیزم. حکایت اون کرگدن حکایت ماست که فکر میکردیم یه روز به آرامش و حقمون میرسیم. اما بعد ها متوجه شدیم که این فکر ما یه سرابی بیش نبوده. تو این مملکت هر کسی داره واسه خودش میتازه . البته رای ها رو ما بهشون میدیم. 2 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ اره قبول دارم تا تلاش نکنی به ارامش نمیرسی البته بعضی وقتا هم تلاش میکنی ولی بیهوده بازم به ارامش نمیرسی بهتره که چشمت به دست خودت باشه در راه رسیدن به ارامش البته شاید وقتی به ارامش برسی که زیر خاکی 3 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ برای راحتی و احساس شادمانی و تامین زندگی زیاد نباید امیدوار باشیم . کسی به فکر ما نیست. هیچکس به امید ساختن فردامون نیست. یکی میگفت اگه منتظری کسی برات درو باز کنه حالا حالا ها باید پشت در منتظر باشی. حکایت کرگدن رو فراموش کردی عزیزم. حکایت اون کرگدن حکایت ماست که فکر میکردیم یه روز به آرامش و حقمون میرسیم. اما بعد ها متوجه شدیم که این فکر ما یه سرابی بیش نبوده. تو این مملکت هر کسی داره واسه خودش میتازه . البته رای ها رو ما بهشون میدیم. همه جا همینطوره، حالا یه جا بیشتر یه جا کمتر. ولی تو ایران خیلی بیشتر از بقیه است. همه میخوان پا بذارن رو هم تا برن بالا، اخلاق از بین رفته متاسفانه. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده