::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ پس اونا آشنای صمیمی هستند. دوست معنیش فرق میکنه. آشنای صمیمی خیلی بهتر از دوسته آشنای صمیمی ب دشمن واقعی تغییر شکل نمیده ... ---- از وقتی ضربه بد خوردم سعیمو کردم با همه فقط آشنا باشم ب جای دوست اونم آشناهای ازفی-ل-تر رد شده 8 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ من یه زمانبی دروبرم پر بود ازدوستام ولی الان میشه گفت که خیلی تنهام فقط دو سه تا از دوستای صمیمی ام برام مونده که اغلب اوقاتم با اونها سپری میشه. بقیه ی دوستام از وقتی که ازدواج کردن کمتر سراغم رو می گیرن مگه اینکه کاری داشته باشن هرجند که هنوز هم همون صمیمیت قبل رو داریم. چندتا هم از دوستام که براشون توی رفاقت سنگ تموم گذاشته بودم به یه چشم بهم زدنی به بال مگس فروفختنم. من دقیقا نمی تونم بگم واسه دوستانم چطور بودم ولی همیشه سعی کردم اگه خیری از من به دوستام نمی رسه شری هم ازمن به اونها نرسه.(از همه نظر:مادی ، معنوی و ...) 8 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ دوستیای منم تا داره اونم از نوع دسته دارش!! 6 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ آره تقریبا.... من دوست با معیارهای واقعی و کامل ندارم. همون غریبه آشنا،دوستت دارم بیا...... جسارت نباشه ادم بدور هستی؟؟ 6 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا ولی تمام مشکلات ما از اینجا ناشی میشه که ما دوستامون رو بخاطر خودشون انتخاب نمی کنیم بلکه بخاطر منافع خودمون انتخاب می کنیم. البته می خودم سعی کردم که چنین نباشم. تازمانی که دوستی ها به اینگونه باشه همواره نامردی و خیانت بین دوستان وجوئ خواهد داشت. البته منظورم فقط دوستای جنس موافق بودنه مخالف. 9 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ کافیه دو بار تلفنش رو جواب ندی . سه بار هم که بهش نه گفتی دیگه همه چی تموم میشه. صد رحمت به دوستی خاله خرسه 7 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا ولی تمام مشکلات ما از اینجا ناشی میشه که ما دوستامون رو بخاطر خودشون انتخاب نمی کنیم بلکه بخاطر منافع خودمون انتخاب می کنیم. البته می خودم سعی کردم که چنین نباشم. تازمانی که دوستی ها به اینگونه باشه همواره نامردی و خیانت بین دوستان وجوئ خواهد داشت. البته منظورم فقط دوستای جنس موافق بودنه مخالف. من یه دوستی داشتم فقط بخاطر فلان کتابی که من داشتم و میخواست ازم بگیره باهام دوست بود... 7 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ از این موردها زیاد هست من خودم دوستایی داشتم که فقط بخاطر اینکه من خوب جزوه می نوشتم بامن دوست شدن. کسایی هم بودن که بخاطر خواهر ،دختر همسایه،دختر دایی ،خاله و عمه و.... با یکی دوست شدن و بعد رسیدن به خواسته ی خود، دوستی خود رو کمرنگ کردن یا به کل به هم زدن. 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ من یه دوستی داشتم فقط بخاطر فلان کتابی که من داشتم و میخواست ازم بگیره باهام دوست بود... من چند وقت پیش تو یه کار تجاری بشدت ضرر کردم و از هستی ساقط شدم. مدتها تک و تنها تو خونه مینشستم و جائی نمیرفتم. بهم توصیه کردند که برم با دوستان بشینم یه خورده گپ بزنم تا حالم بهتر بشه. تو دفتر هر کدوم از دوستان که میرفتم تا منو میدیدند فکر میکردند اومدم پول قرض کنم. بدون مناسبت همچین آه و زاری میکردن که آره زندگی خیلی سخت شده و بدهی داریم و مالیات هم اومده نداریم که بدیم و هزار جور از این حرفا. منم اولش متوجه نمیشدم. بعد دیدم همیشه خدا که اینا منو میبینند همین حرفا رو میزنن. شستم خبر دار شد که اینا خیال میکنند من اومدم پول ازشون قرض کنم. بعد اون قضایا هر موقع میرفتم دیدنشون , اول کار یه چند تا چک تراور از کیفم در می آوردم و الکی میخواستم برام خوردش کنند. تا میدیدند من پول دارم یه دقعه اخلاقشون باهام خوب میشد و احساس امنیت میکردند. تا خودم هم نمیرفتم سراغشون هیچوقت کاری به کارم نداشتند. بعد ها که اوضاع من خوب شد باز یکی یکی پیداشون شد. 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ سه تا دوست بودیم بهمون میگفتن سه تفنگدار هرکدوم تو سه دانشگاه مختلف قبول شدیم الان هرکدوم تو سه شهر مختلف هستیم اصلا نمیدونیم واسه همدیگه روزگار چطور گذشت و گذشته اینا صمیمی ترین دوستای من بودن خاطره خوبی هم ازشون دارم هرچند که به مرحله امتحان وازمایش دوستی هامون نکشید ولی همینش هم که ازشون خاطره خوب دارم واسم کافیه راسی خیلی شبا تو خواب به همون کلاسای مدرسه برمی گردم و با اون دوستام دوباره خاطره ها رو زنده می کنم من خواب هامو هم خیلی دوست دارم الانم دوست صمیمی ندارم غیر خونواده ام نمیخوامم داشته باشم هرچند دوستای معمولی کلی دارم بازم راسی همین چن روز پیش بابت یه دوست دو نمره ام رو از دست دادم دنیاست دیگه چی میشه کرد اومدیم طی طریقش کنیم و بریم همین 11 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ من چند وقت پیش تو یه کار تجاری بشدت ضرر کردم و از هستی ساقط شدم. مدتها تک و تنها تو خونه مینشستم و جائی نمیرفتم. بهم توصیه کردند که برم با دوستان بشینم یه خورده گپ بزنم تا حالم بهتر بشه. تو دفتر هر کدوم از دوستان که میرفتم تا منو میدیدند فکر میکردند اومدم پول قرض کنم. بدون مناسبت همچین آه و زاری میکردن که آره زندگی خیلی سخت شده و بدهی داریم و مالیات هم اومده نداریم که بدیم و هزار جور از این حرفا. منم اولش متوجه نمیشدم. بعد دیدم همیشه خدا که اینا منو میبینند همین حرفا رو میزنن. شستم خبر دار شد که اینا خیال میکنند من اومدم پول ازشون قرض کنم. بعد اون قضایا هر موقع میرفتم دیدنشون , اول کار یه چند تا چک تراور از کیفم در می آوردم و الکی میخواستم برام خوردش کنند. تا میدیدند من پول دارم یه دقعه اخلاقشون باهام خوب میشد و احساس امنیت میکردند. تا خودم هم نمیرفتم سراغشون هیچوقت کاری به کارم نداشتند. بعد ها که اوضاع من خوب شد باز یکی یکی پیداشون شد. واییییییییی از این موردا زیاد دیدم متنفرمممممممممممممممممممممممممممممم هر جا و تو هر جمعی احساس میکنم چنین رابطه ای حاکم هست خیلی سریع خودمو میکشم بیرون! 6 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ هر کدوم از باصطلاح دوستانم که بهم زنگ میزنند تو همون احوالپرسی اولیه بلافاصله میفهمم که یه جای کارش لنگ شده که بهم زنگ زده. همیشه هم حدسم درست از آب درمیاد. البته من منکر خدمت به دوست نیستم ولی خدائیش حتی یک بار هم نشده که ببینند من یه مشکلی دارم و بخوان بهم کمک کنند. خلاصه اینکه من و خدا همیشه تنها میمونیم. 5 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ سه تا دوست بودیم بهمون میگفتن سه تفنگدارهرکدوم تو سه دانشگاه مختلف قبول شدیم الان هرکدوم تو سه شهر مختلف هستیم اصلا نمیدونیم واسه همدیگه روزگار چطور گذشت و گذشته اینا صمیمی ترین دوستای من بودن خاطره خوبی هم ازشون دارم هرچند که به مرحله امتحان وازمایش دوستی هامون نکشید ولی همینش هم که ازشون خاطره خوب دارم واسم کافیه راسی خیلی شبا تو خواب به همون کلاسای مدرسه برمی گردم و با اون دوستام دوباره خاطره ها رو زنده می کنم من خواب هامو هم خیلی دوست دارم الانم دوست صمیمی ندارم غیر خونواده ام نمیخوامم داشته باشم هرچند دوستای معمولی کلی دارم بازم راسی همین چن روز پیش بابت یه دوست دو نمره ام رو از دست دادم دنیاست دیگه چی میشه کرد اومدیم طی طریقش کنیم و بریم همین اتفاقا ما هم از این دوستیای 3 ، 4 نفره داشتیم همین چند وقت پیش یکیشون یه رفتاری کرد منم بیخیالش شدم... هر کدوم از باصطلاح دوستانم که بهم زنگ میزنند تو همون احوالپرسی اولیه بلافاصله میفهمم که یه جای کارش لنگ شده که بهم زنگ زده. همیشه هم حدسم درست از آب درمیاد. البته من منکر خدمت به دوست نیستم ولی خدائیش حتی یک بار هم نشده که ببینند من یه مشکلی دارم و بخوان بهم کمک کنند. خلاصه اینکه من و خدا همیشه تنها میمونیم. 6 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ بذارید یه خاطره دیگه هم بگم. تو ترکیه من با یه دوست تو یه خونه زندگی میکردیم. یه روز خواستم امتحانش کنم. همه پولامو قایم کردم و اومدم خونه. یه جورائی خودمو ناراحت نشون دادم. گفت : چی شده ؟ گفتم : کیفمو زدن . روز اول بهم دلداری داد. روز های بعد هم تا یکی دو روز همه مایحتاجمونو میخرید و یادداشت میکرد. بعد که دید من دنبال پول نیستم و وبال گردنش شدم باهام دعوا کرد و خواست که برم بیرون . خواستم برم گفت اول طلب هاتو بده بعد برو. گفتم ندارم. گفت پس پاسپورتت رو گرو بذار برو. هر وقت پول منو دادی بیا پس بگیر. منم بلافاصله کیفم رو آوردم و طلب هامو دادم و برای همیشه از خونه بیرونش کردم. بعد ها خبر دار شدم که نتونسته درساشم بخونه و ترک تحصیل کرده. دیگه هم ندیدمش. یه دوستی هم داشتم که یه کاپشن داشت که ازش امانت گرفتم و پوشیدم و دیگه بهش ندادم. بعد ها سر حساب و کتاب 40 دلار از حساب من کم کرد. گفتم برا چی ؟ گفت برای پول اون کاپشن. البته نه اینکه نمیخواستم پس بدم. کاپیشن تو ایران جا مونده بود و من تصمیم داشتم برگشتنی بهش پس بدم. 6 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ بذارید یه خاطره دیگه هم بگم. تو ترکیه من با یه دوست تو یه خونه زندگی میکردیم. یه روز خواستم امتحانش کنم. همه پولامو قایم کردم و اومدم خونه. یه جورائی خودمو ناراحت نشون دادم. گفت : چی شده ؟ گفتم : کیفمو زدن . روز اول بهم دلداری داد. روز های بعد هم تا یکی دو روز همه مایحتاجمونو میخرید و یادداشت میکرد. بعد که دید من دنبال پول نیستم و وبال گردنش شدم باهام دعوا کرد و خواست که برم بیرون . خواستم برم گفت اول طلب هاتو بده بعد برو. گفتم ندارم. گفت پس پاسپورتت رو گرو بذار برو. هر وقت پول منو دادی بیا پس بگیر. منم بلافاصله کیفم رو آوردم و طلب هامو دادم و برای همیشه از خونه بیرونش کردم. بعد ها خبر دار شدم که نتونسته درساشم بخونه و ترک تحصیل کرده. دیگه هم ندیدمش. یه دوستی هم داشتم که یه کاپشن داشت که ازش امانت گرفتم و پوشیدم و دیگه بهش ندادم. بعد ها سر حساب و کتاب 40 دلار از حساب من کم کرد. گفتم برا چی ؟ گفت برای پول اون کاپشن. خب چرا کاپشنش رو بهش ندادی؟ شاید فکر دیگه ای به سرش زده؟؟ البت قصدم جسارت ندارما ولی گاهی اوقات سوء تفاهم باعث تیره شدن روابط میشه... 5 لینک به دیدگاه
#zina# 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ قبلا فک میکردم نباید تا داشته باشه ولی الان به این رسیدم که باید تا داشته باشه .... یکی از دوستانمون گفت ازدواج راست میگفت بعضی از افراد هستند که وقتی ازدواج میکنن همه چیو همه کسو فراموش میکنن!!!!! 4 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ اصولا آدمی(خودمو میگما!!) نیستم که تو زندگیم افراد زیادی باشن.... اما همینا که هستن، از ته دل دوسشون دارم و هر کاری از دستم بر میاد انجام میدم که رابطه ام باهاشون خوب باشه... واسه همین از دید من هیچ وقت تا نداره، حتی اگه اون شخص کنارم و یا به یادم هم نباشه....من خودمو در همه حال دوستشون میدونم دوستای الکی پلکی هم دارم:mornincoffee: 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ جسارت نباشهادم بدور هستی؟؟ آدم به دور کجا و نداشتن دوست واقعی کجا..... آدم بدور یعنی آدم تنها و منزوی بدون تعامل اجتماعی. اما دوست واقعی با توجه به این اوصاف واقعا کمیابه،من نداشتم. شماها داشتین؟ 10 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ آدم به دور کجا و نداشتن دوست واقعی کجا..... آدم بدور یعنی آدم تنها و منزوی بدون تعامل اجتماعی. اما دوست واقعی با توجه به این اوصاف واقعا کمیابه،من نداشتم. شماها داشتین؟ اخه نباید منتظر باشی از اسمون بیاد پایین که! به خود ادم هم بستگی داره که با دیگران صمیمی بشه یا دوست واقعی پیدا کنه اره من دارم 6 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ تا حالا نداشتم کاش فقط بی خیر بودن مضر هم هستند:w00: فک نکنم کسی پیدا بشه رازامو بهش بگم ازین همه دورویی... 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده