اندیشه 2345 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۰ اصطلاح فرانسوی به معنی «قبلاً دیده شده». به نوعی پارامنزی اطلاق میشود که در آن محیط و موقعیتی تازه، اشتباهاً تکرار محیط و موقعیتی قبلاً مشاهده شده تصور میشود. این پدیده در افراد بهنجار در موقعیتهای اضطرابانگیز ممکن است مشاهده شود. در حالات نوروتیک، خصوصاً هیستری، همچنین در «اورا»* صرع گراندمال نیز ممکن است روی دهد. در روانکاوی پدیدهی دژاوو یک مکانیسم دفاعی در مقابل اضطراب شناخته میشود. بیمار با احساس آشنایی با محیطی غریب در واقع خود را قانع میکند که «ترس برای چیست؟ تو قبلاً در چنین موقعیتی بودهای و سالم بیرون آمدهای». دژاوو را به احساس «همه توانی» (omnipotence) دوران کودکی نیز نسبت دادهاند. به این معنی که چون طفل کوچک خود را «همه توان» میپندارد. پس قدرت پیشگویی نیز میتواند داشته باشد و چنین موقعیتی را قبل از وقوع پیشبینی میکرده است. به این ترتیب دژاوو را میتوان نوعی پسرفت نیز حساب کرد. *اورا: علائمی که قبل از بروز حملات صرع توسط بیمار درک میشود مثل سرگیجه، حالت تهوع، اشکالات بینایی و... که نشانهی تزدیک شدن حملهی صرعی است. در توضیح دژاوو به پارامنزی اشاره کردم. پارامنزی (paramnesia) پارامنزی، تحریف حافظه. این اصطلاح که fausse recognnaisance (بازشناسی کاذب) نیز نامیده میشود به یادآوریهای نادرست و اشتباهی اطلاق میشود. ممکن است بیمار خاطرات واقعی را به یاد Hورد منتهی آنها را به زمانی متفاوت نسبت دهد. این پدیده را یادآوری کاذب (pseudoreminiscence) مینامند. پیرمردی که زمانی معلم بوده است هنگام معاینه اظهار نمود: «دیروز در مدرسه یچهها را امتحان میکردم» در حالیکه این موضوع به سالها قبل مربوط میشد. بیمار دیگری از مشاهدهی فیلمی در شب قبل صحبت میکرد که سالها قبل نشان داده شده بود. ژامهوو حالت عکس دژاوو است. ژامهوو (jamais vu) پدیدهای است که در آن شخص اشتباهاً با آنچه که قبلاً تجربه کرده است احساس بیگانگی میکند. ژامهوو در واقع یک مکانیسم دفاعی در مقابل اضطراب است و بیمار با این پدیده موقعیتی اضطراببرانگیز را برای خود انکار میکند. و نکتهای که در وبلاگ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دیدم که در کتابهای روانشناسی نیافتمش پدیدهی پرسک وو است: پرسک وو (presque vu) به معنی"تقریبا دیده شده" میباشد. به حالتی اطلاق میگردد که اطلاعات آشنا بوده و اما دسترسی به آنها امکان پذیر نیست. اصطلاح "نوک زبان بودن" میباشد. به اضافهی این توضیح اضافه در برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : «پرسک وو» اغلب توسط کسانی که از صرع یا سایر حملههای مغزی مرتبط نظیر «نااستواری هیجانی لوب گیجگاهی» رنج می برند، گزارش شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۰ جالب اینه که deja vu وamais vuدو پدیده ی تقریبا متضاد ولی هر دو مکانیسم دفاعی ضد اضطراب هستند 1 لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۰ جالب اینه که deja vu وamais vuدو پدیده ی تقریبا متضاد ولی هر دو مکانیسم دفاعی ضد اضطراب هستند چون تو هر دو پدیده انکار وجود داره 1 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ یـك مـرد لهستانی 80 ساله مهاجر كه سابقا مهندس بوده است، میدانست كه مشكل حافظه دارد اما همسرش این حالت او را یك احساس آشناپنداری (دژاوو) پایدار توصیف میكرد. این مرد از تماشای تلویزیون و خواندن روزنامه امتناع و ادعا میكرد كه همه این چیزها را قبلا دیده است. وقتی او برای پیادهروی به خارج از منزل میرفت، میگفت كه هر روز همان پرندهها روی همان درختان آواز میخوانند و همان ماشینها در همان موقع از كنارم میگذرند. پزشك خانوادگی او گفت كه او باید به یك متخصص حافظه مراجعه كند ولی وی نپذیرفت. آشناپنداری میتواند برای هر كسی اتفاق بیفتد. این حالت چیزی بیش از این احساس است كه شما چیزی را قبلا دیدهاید یا كاری را قبلا انجام دادهاید. در واقـع آشـنـاپـنداری یك احساس تكاندهنده، نامناسب و گاهی وقتها آزاردهنده از تكرار دوباره تاریخ است.بـه ایـن تـرتـیـب شـمـا نـمـیتـوانید بگویید كه رویارویی قبلی شما كجا اتفاق افتاده است و این موقعیت میتواند مانند یك فكر قبلی یا رویا باشد. آشناپنداری چگونه توجیه میشود؟ اكنون میدانیم كه مرد لهستانی كه در مورد آن صحبت شد، دچار حالتی است كه به آن دمانس گفته میشود. این مرد و سایر كسانی كه مبتلا به دمـانـس هـسـتـنـد، دچـار آشـنـاپنداریهای پایدار میشوند. همچنین دیده شده است كه گروهی از افراد مبتلا به صرع قبل از وقوع صرع، آشناپنداری را تجربه میكنند. این نمونهها به دانشمندان كمك میكند كه این فرآیند را به طور عملی بررسی كنند و رازهای نهفته آن را كشف كنند. آشناپنداری نهتنها پنجرهای به درون عجایب حافظه ما میگشاید؛ بلكه سرنخهایی درباره آنچه ما ارتباط بین واقعیت، تصور، رویا و یادآوری مینامیم، به دست میدهد. اولین توضیح زیستی آشناپنداری بر این پایه است كه دو پیام حسی در مغز ــ احتمالا یكی از هریك از چشمها یا یكی از هریك از نیمكرههای مغز ــ به علتی از هماهنگی خارج میشود و موجب میشود فرد، واقعه مشابهی را تجربه كند. دوبینی مغزی نامی بود كه در ابتدا برای فرآیند مسوول این عارضه انتخاب شد؛ اما شواهد امر با آن متناقض بود. اطلاعات دو چشم در تجزیه و تحلیل بینایی خیلی زود و قبل از آن كه حسی را درك كنیم، باهم میآمیزند. علاوه بر آن آشناپنداری در افراد نابینا نیز رخ میدهد (توجه داشته باشید كه آشناپنداری فقط به دیدن مربوط نمیشود و فعالیتها را نیز دربر مـیگـیـرد). ایـن مـطـلـب تـوسـط كـریـس مـولین، روانشناس دانشگاه لیدز انگلستان تایید شده است. افرادی وجود دارند كه برای رهایی از صرع غیرقابل درمان، ارتباط بین دو نیمكره مغزی آنها توسط جراحی قطع شده است. در صورتی كه فرضیه دوبینی مغزی درست میبود، باید انتظار میداشتید كه این افراد دچار آشناپنداری پایدار شوند؛ در حالی كه تاكنون گزارشی مبنی بر وقوع این حالت منتشر نشده است. دومین توضیح شهودی وجود نوعی از انحراف در درك زمان است. پیامهای ورودی به گونهای اشتباه تفسیر میشوند و با برچسب زمانی نامناسبی مشخص میشوند و باعث میشود كه تجربیات به اشتباه قدیمی یا جدید طبقهبندی شوند. اگر سیستم حافظه مانند یك نوار ضبط باشد، گویی سوزن ضبط با سوزن بازپخش تداخل كرده است. این یك مقایسه جالب است اما به نظر میرسد كه فاقد اساس آناتومیك مغزی باشد. هماكنون تئوری دیگری پدیدار شده است. به نظر میرسد آشناپنداری به این علت مانند تكرار یك تجربه قبلی به نظر میرسد كه در حقیقت تا اندازهای این احساس را در ما ایجاد میكند. آنی كلیرلی، روانشناس دانشگاه كلرادو در فورت كولینز به خاطر علاقهاش به اختلالات حافظه این نظریه را مطرح كرد. او با در نظر گرفتن مواردی چون هنگامی كه احساس میكنیم مطلب درست سر زبـانـمان است یا وقتی چهره یك فرد برای ما آشناست اما او را به خاطر نمیآوریم، سعی كرد همتاهایی برای آشناپنداری پیدا كند. او میگوید یـكـی از تـئـوریهـای آشناپنداری این است كه مـیتـوانـد یـك فـرآیـنـد مـربوط به حافظه باشد؛ خصوصیات یك وضعیت جدید ممكن است از تجربههای قبلی آشنا به نظر برسد. یك امكان این است كه آشناپنداری بر پایه قسمتهای مختلف حافظه كه منشاء دقیقی دارند استوار است، مانند تشابه بین دو محیط یا چشمانداز دو منظر، تصور كنید در سالن خانه جدید دوست خود نشستهاند و به اطراف نگاه میكنید. ناگهان با این احساس ترسآور روبهرو میشوید كه گویا قبلا اینجا بودهاید، در عین حال میدانید كه این امكانپذیر نیست. كلیرلی این مطلب را این طور توضیح میدهد كه احتمالا این حساس آشناپنداری شما به این خاطر است كه چیدمان مبلمان مشابه چینشی است كه قبلا در جای دیگری دیدهاید و برایتان آشناست. اگرچه نظریه تشابه مورد تایید خیلیها قرار گرفت اما مولین قانع نشد. شك مولین از آنجا ناشی شد كه در یك مطالعه كه او به همراه آكیرا اوكونور در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس در میسوری انجام شد، به نكته جالبی دست یافت. این مطالعه روی یك مرد 39 ساله مبتلا به صرع انجام شد كه قبل از وقوع صرع دچار آشناپنداری میشد. مدت زمان این آشناپنداری به اندازه كافی طولانی بود كه بتوان در طول آن آزمایشهای لازم را پیاده كرد. این محققان بیان كردند كه اگر آشنایی پایه آشناپنداری باشد، باید بتوان با پرت كردن حواس فرد از چیزی كه به آن نگاه میكند موجب توقف آشناپنداری شد. اما در این فرد مورد آزمایش، پرت كردن حواس توسط نگاه كردن به جایی دیگر و تـمـركـز بـر آن نـتـوانـسـت موجب توقف تجربه آشناپنداری شود كه نشان میدهد آشنایی نمیتواند كلید آشناپنداری باشد. مولین میگوید این حقیقت كه قبل از وقوع صرع در بعضیها آشناپنداری رخ میدهد، نشان میدهد كه فعالیت اشتباه بعضی از قـسـمـتهـای مـغز باعث جابهجایی احساسات مربوط به آشنایی میشود. انواع مختلف دژاوو به گفته آرتور فانكهاورز، محقق سوئدی، سه نوع آشناپنداری وجود دارد. دژاووكو deja vecu : این نوع آشناپنداری معمولا ترجمه میشود و در جملهای به نقل از چارلز دیكنز (نویسنده مشهور انگلیسی) توضیح داده میشود. به گفته این نویسنده بزرگ همه ما احساسی را تجربه كردهایم كه گاهی بر ما چیره میشود، چنان كه تصور میكنیم آنچه را كه میگوییم و انجام میدهیم، قبلا گفته و انجام دادهایم، در زمانی دور، آنگاه كه در میان همین چهرهها، اشیاء و موقعیتها بودهایم، كاملا میدانیم چه خواهیم گفت مانند اینكه ناگهان چیزی را به خاطر آورده باشیم. اغلب افراد هنگامی كه از دژاوو صحبت میكنند در حقیقت دژاووكو را تجربه كردهاند. اگرچه این حالت معمولا درباره اتفاقات بسیار پیشپا افتاده رخ میدهد، اما احساس آن به قدری تكاندهنده است كه حتی تا سالها بعد در ذهن شخص باقی خواهد ماند. دژاووكو به تجربهای دلالت میكند كه حواسی بیش از حس بینایی را درگیر میكند و به همین دلیل عبارت دژاوو به معنی از پیش دیده شـده نـمـیتواند در توضیح این پدیده صحیح باشد. در چـنین وضعیتی حواس انسان تا حد زیادی به جزییات توجه كرده و شخص تصور میكند همهچـیـز هـمـانطـور كـه قبلا اتفاق افتاده به وقوع مـیپـیـونـدد. اخـیـرا دانـشـمـنـدان و مـحققان علم روانشناسی این اصطلاح را برای توصیف احساس بسیار قوی و ماندگار پدیده آشناپنداری به كار میبرند كه در اثر نوعی ناهنجاری حافظه رخ میدهد. دژاسنتی deja senti: این پدیده حالتی است كه شخص حس میكند چیزی را قبلا احساس كرده است. این تجربه بهرغم دژاووكو منحصرا یك واقعه ذهنی است و هیچ جنبه الهامی در آن وجود ندارد و خاطره آن به ندرت پس از وقوع در ذهن شخص باقی میماند. این یادآوری معمولا با شنیدن صدای كسی یا افكار شفاهی خود فرد آغاز میشود و فرد تصور میكند عباراتی كه نشان از یادآوری گذشته است در ذهنش شكل گرفته است، اما یكی دو دقیقه بعد هیچیك از كلماتی كه موجب این یادآوری شده است را به خاطر نمیآورد و تنها احساس میكند كه این احساس مشابه دفعات دیگری است كه آن را تجربه كرده است. دژاویزیته deja visite: این نوع آشناپنداری كمتر شایع است و عبارت است از احساس آشنایی غیرواقعی نسبت به یك مكان جدید. این عبارت از پیش دیده شده معنی میشود. در این حالت شـخـص در مكانی جدید احساس میكند این مكان را میشناسد و حتی قبل از این مسیرهای مختلف را در شهر یا عمارت طی كــرده اســت. عــدهای از پـــژوهــشــگـــران ایـــن نـــوع آشناپنداری را به رویا، تناسخ و همچنین تجربیات خروج روح از بـدن مـرتـبط ساختهاند. همچنین عدهای بر این باورند كه مطالعه فراوان درباره جزییات یك مكان خاص میتواند موجب بروز چنین حسی شود. برای تشخیص دژاویزیته از دژاووكو مهمترین نكته این است كه منبع احساس را بیابیم. منبع بروز دژاووكو، رخدادی زمانی است و این در حالی است كه در حالت دژاویزیته، ذهن ما با یك مكان احساس آشنایی میكند. هیپتونیزم همه چیز را افشا میكند مولین و اوكونور تصور میكنند كه آشناپنداری نتیجه جدایی بین آشنایی و یادآوری است. حتما میدانید كه ما میتوانیم نسبت به چهره یا نام افراد احساس آشنایی داشته باشیم بدون این كه حتی به یاد بیاوریم كجا با آن برخورد كردهایم. اوكونور و مولین با استفاده از هیپتونیزم توانستند حس عجیبتری از آشنایی در افراد ایجاد كنند و آنها را در وضعیتی مشابه آشناپنداری قرار دهند. به یك گروه از افراد پازلی برای چیدن داده شد. سپس، در حالت هیپنوتیزم از آنها خواسته شد كه همان پازل را مجددا حل كنند اما نباید آن را به یاد بیاورند. از گروه دیگری بدون آن كه پازل را قبلا دیده باشند زیر هیپنوتیزم به آنها گفته شد كه پازلی به آنها داده خواهد شد و به آنها احساس آشنایی دست خواهد داد كه علت آن را نمیدانند. هر دو حالت موجب ایجاد آشنایی عجیبی شد كه بعضی از افراد آن را مشابه آشناپنداری عنوان كردند. مولین و اوكونور امیدوارند كه توانایی آنها در ایجاد حالتی مشابه آشناپنداری در آزمایشگاه به آنها برای بررسی بیشتر این پدیده كمك كند. آنها بر این باورند این آزمایش نشان میدهد كه آشنایی و یادآوری تفكیكپذیرند، و این كه شما میتوانید احساس آشنایی داشته باشید بدون آن كه قبلا آن موضوع را تجربه كرده باشید. آشناپنداری یك احساس تكاندهنده، نامناسب و گاهی وقتها آزاردهنده از تكرار دوباره تاریخ است مـطـالـعات انجام شده روی مغز توسط جان آلـگـتـون و مـالـكـوم بـراون از دانـشگاه كاردیف انگلستان كه اخیرا بررسی تصاویر مغزی و مطالعه روی حیوانات آزمایشگاهی را به پایان رساندهاند از این نظریه حمایت میكند كه مدارهای مختلفی در مغز یادآوری و آشنایی را تنظیم میكنند. آنها میگویند كه قسمتهای مختلف بخش داخلی گیجگاهی مغز كه در دوطرف مغز قرار دارند، مسوول جنبههای مختلف به یادآوری حافظه هستند. ناحیه خمیدهای كه از مركز این بخش عبور میكند و هیپوكامپ نام دارد به خاطر آوردن را از طریق حافظه شخصی تنظیم مـیكـنـد. ضمنا مطالعات نشان میدهند كه نواحی اطــراف هـیـپـوكـامـپ كـه پــاراهـیـپــوكــامــپ نـامـیـده میشود در احساس آشنایی نقش دارد. این نتایج با شواهد اسكن مغزی مرد لهستانی كه در ابتدا معرفی شد و افراد مشابه وی جور درمیآید. در اسكن مغزی این افراد تخریب عظیم سلولهای عصبی در بخش گیجگاهی داخلی دیده میشود. هـمچنین صرعی كه منشاء آن بخش گیجگاهی داخلی باشد پیشدرآمدهای آشناپنداری میشود كه این نیز تایید دیگری بر یافتههای فوق میباشد. این احتمال وجود دارد كه مولین و كلیرلی هر دو درست گفته باشند. قسمتی از قشر مغز به نام قشر پری رینال اطلاعات مربوط به ارتباطهای فضایی، زمانی، مكانی و ترتیب وقایع را ثبت میكند. بنابراین احساسات طبیعی آشنایی میتوانند از مناظر و موقعیتهای مختلف ناشی شوند. درواقع به نظر آلن بروان، روانشناس دانشگاه ساترنمتودیست در دالاس تگزاس راههای زیادی برای ایجاد آشنایی كاذب وجود دارد. آزمایشهای او امكان وقوع حالات دیگری را بیان میكند. به عنوان مثال، او از گروهی از افراد خواست كه برای یك لحظه به منظرهای نگاه كنند و مدتی بعد به آنها اجازه داد كه منظره را با دقت بیشتر تماشا كنند. او میگوید اگر به منظرهای برای یك لحظه نگاه كرده باشید و مدتی بعد همان منظره را دوباره ببینید به نظر میرسد كه قبلا آن منظره را دیدهاید ولی فاصله زمانی آن بسیار كوتاهتر از فاصله زمانی واقعی به نظر میآید. مـشـكل اصلی برای توضیح آشناپنداری این نیست كه چگونه میتوانید بدون آن كه چیزی را بشناسید برایتان آشنا باشد، بلكه مشكل واقعی این اسـت كـه چـرا ایـن احساس باعث آشفتگی ما میشود. اد وایلد از انستیتو اعصاب در لندن بیان مــیكـنـد كـه خـلـق و هـیـجـان نـیـز در احـسـاس آشناپنداری سهیماند. عجایبی از یك بیماری آشناپنداری به خودی خود مقوله عجیبی است و هنوز جنبههای مختلف آن به درستی شناخته نشده است. اما نكات جالب توجهی درباره آشناپنداری وجود دارد. مثلا این كه حدودا 10 درصد مردم اظهار میكنند كه هیچ وقت آشناپنداری را تجربه نكردهاند در حالی كه برخی از افراد به طور مكرر دچار این حالت میشوند. كودكان برای اولینبار در حدود 8 یا 9 سالگی دچار این حالت میشوند كه نشان میدهد درجهای از بلوغشناختی برای تجربه این حالت لازم است. جالب است بدانید كه آشناپنداری با افزایش سن كمتر و در مواقع خستگی، اضطراب یا عصبانیت بـیـشـتـر مـیشـود. هـمـچـنین این حالت همراه با وضعیتهایی كه باعث اختلال درك زمان میشوند (مانند صرع و اسكیزوفرنی) تشدید میشود. هرچند كه ژنی برای آشناپنداری وجود ندارد، ممكن است كه بعضی از ژنهایی كه با صرع همراه هستند بعضی از ما را بیشتر در معرض آشناپنداری قرار دهند. وقتی كه مشكلات شدت میگیرند قسمتهایی از مغز كه به خاطر آوردن آشنایی و هیجان را تنظیم میكنند، به طور گستردهای باهم ارتباط دارند. یك تحریك كوچك میتواند باعث احساس آشنایی خفیفی شود، در حالی كه یك تحریك قوی میتواند به نواحی مجاور هیجانی سرایت كند و موجب احساس آشفتگی، سرنوشت شوم یا اخطار قبلی شود. در سال 1955، ویلور پینفیلد آزمایشی را انجام داد كه در آن شـوكـهای الكتریكی ضعیفی را به قسمتهای مربوط به حافظه بلندمدت مغز وارد كرد و به این ترتیب نشان داد كه دژاوو ضعیفی را حتی به طور مصنوعی نیز میتوان ایجاد كرد. بررسیها نشان میدهد 8 درصد از كسانی كه در آزمایش شركت كرده بودند تصور میكردند در گذشته زندگی میكنند. برخی از دانشمندان بر این باورند كه نقش هـیـجـان در ایـجـاد حـس عـجـیـبپـنـداری كـه با آشناپنداری همراه است یك نقش محوری است. آنها بر این باورند كه قسمت دیگری از مغز كهآمیگدال نام دارد و با هیجان مرتبط است نیز در آشناپنداری نقش دارد. آنها میگویند احتمالا بدون برانگیخته شدن هیجان، مغز نمیتواند شخص یا مكانی كه قبلا دیدهاید را شناسایی كند. از سوی دیگر انگیزش نامتناسب هیجانات باعث میشود كه احساس كنید موضوع برایتان آشناست در حالی كه واقعا اینطور نیست. آخــریــن جـزء آشـنـاپـنـداری، یـعـنـی احـسـاس غیرممكن بودن، احتمالا از بخش علتیابی مغز نـشـات مـیگـیرد. وقتی دانش عقلانی و غریزه هیجانی دو چیز مختلف را بیان میكنند، احساس میكنید كه در این میان چیزی اشتباه است. این جزءنهایی در افراد مبتلا به دمانس وجود ندارد، بنابراین آنها این تجربیات خود را كاملا طبیعی میپندارند. در حالی كه آشناپنداری در حال فاشكردن رازهای خود میباشد، هنوز راه طولانی وجود دارد تا متوجه شویم چگونه در برابر واقعیت، خیالپردازی، رویا یا تجربه تصمیمگیری میكنیم. در نـهـایـت بـه گـفته وایلد، آشناپنداری یكی از عـجیبترین تجربههای مغزی در افراد طبیعی است. 1 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۴ احساس ديدن قبليِ يک فرد يا يک مکان احساس ديدن قبليِ يک فرد يا يک مکان نويسنده:دکتر رضا جماليان زماني که فردي براي اولين بار از مکاني ديدن مي کند يا با فردي براي نخستين بار آشنا مي شود، گاهي اين احساس در او به وجود مي آيد که گويا پيش از اين هم از اين مکان ديدن کرده يا با اين فرد ديداري داشته است. براي اين پديده ي جالب و جذاب که در محافل علمي و عاميانه، تعبيرها و تفسيرهاي متعددي از آن مي شود، در زبان فارسي، اصطلاح «قبلاً ديده شده» و در کتاب هاي روان پزشکي، اصطلاح فرانسوي يا علمي «DEJA VU» وجود دارد. در فرهنگ جامع روان شناسي و روان پزشکي و زمينه هاي وابسته آمده است: DEJA VU: اصطلاح فرانسوي به معني «قبلاً ديده شده» به نوعي از تحريف يا اختلال در خاطره اطلاق مي شود که در آن، براي فردي در محيط و موقعيتي تازه و جديد، به صورت اشتباه، تکرار ديدن اين محيط و موقعيت تصور مي شود. اين پديده در افراد سالم، ممکن است در موقعيت هاي اضطراب برانگيز مشاهده شود اما در افرادي که به نوعي از اختلالات يا مشکلات رواني، مانند «هيستري» يا «صرع» دچارند، بيش تر پديد مي آيد. به باور روان کاوان، پديده ي «دژاوو» در اين بيماران، يک مکانيسم دفاعي ست که در زمان مواجهه با شرايط غريب، خود را قانع مي کنند که: «ترس براي چيست؟ تو قبلاً در چنين موقعيتي بوده و سالم هم بيرون آمده اي...» در شرايط کنوني، هرچند دستاوردهاي علمي از اين عقيده حمايت نمي کنند، اما به نظر مي آيد که در جريان پديده ي «دژاوو»، حوزه ي شناختي يک ناحيه از مغز –هيپوکامپوس- به صورت غير مرتبطي تحريک مي شود. در کتاب تخصصي تشخيص و درمان بيماري هاي داخلي، در بخش مربوط به بيماري صرع، پس از تقسيم بندي اين بيماري به صرع هاي محدود و صرع هاي گسترده، چنين نوشته شده است: «علائم و نشانه هاي صرع در نوع محدود –هم در تظاهرات باليني و هم درشواهد حاصل از ثبت جريان هاي الکتريکي مغز- نمايان گر اين واقعيت است که تنها در قسمت محدودي ازيک نيم کره ي مغزي، حالت تحريک يا فعال شدنِ زياد پديد مي آيد. بنابراين، بسته به اين که در چه قسمتي و در کدام يک از نيم کره هاي مغزي تحريک پديد مي آيد، علائم و نشانه هاي بيماري، متنوع و متفاوت است.» در اين کتاب، صرع هاي محدود، خود به انواع ديگري تقسيم مي گردد که يکي از آن ها، صرع محدود از نوع ساده است: «در صرع هاي محدود و ساده هم ممکن است حرکات پرشي و انقباضي در ناحيه ي محدودي از بدن مانند انواعي از اختلالات حسي يا قلقلک پيدا شود و هم احتمال دارد اختلالات در حواس پنج گانه پديد آيد يا درد در شکم، عرق کردن زياد و ناگهاني، سرخ شدن صورت، احساس نور زياد يا برق در چشم ها ظاهر شوند. در برخي از افراد مبتلا به صرع ساده و محدود، ممکن است تنها انواعي از اختلال در حافظه به دو صورت متفاوت DEJA VU (احساس توهميِ ديدنِ قبلي يک فرد) يا JAMAIS VU (احساس بيگانگي و نا آشنايي با فردي که قبلاً او را ديده بود)، وجود داشته باشد.» اهميت و خطرات پديده ي «قبلاً ديده شده» افرادي که اين پديده را تجربه مي کنند و حتي با اعجاب و شگفتي از آن، به عنوان يک استعداد يا قدرت روحي ياد مي کنند، ممکن است به بيماري هايي مانند تومورهاي قسمتي از مغز مانند UNCINATE REGION دچار باشند. در اين افراد ممکن است علائم و نشانه هايي از صرع يا توهمات بويايي و چشايي، مکيدن بي دليل لب ها، اختلال در توجه به اطراف، بدون از دست دادن هوشياري يا آگاهي، احساس اندازه ي اشياء بزرگ تر يا کوچک تر از ميزان واقعي و سرانجام توهمات بينايي يا شنوايي وجود داشته باشد. در متن جامعه، برخي از افراد با توجيهات نادرستِ فراوان شناسانه و ارتباط دادن اين پديده ها با مباحثي مانند خاطرات زندگي هاي گذشته، سفرهاي روان در شرايط خواب و... وقت بيمار را تلف کرده و خطرات زيادي را براي او به وجود مي آورند. مراجعه به پزشک و انجام آزمايش هايي مانند سي تي اسکن مغز و تهيه ي نوار از فعاليت الکتريکي مغز و الکتروآنسفالوگرافي، به سادگي و به سرعت مي تواند به تشخيص بيماري منجر شود و زمينه ي مناسبي را براي درمان سريع به وجود آورد. اين پديده ي بسيار جذاب، با سادگي نسبي، در شرايط خلسه ي هيپنوتيزمي براي تجربه هاي علمي و کنجکاوي هاي فردي، قابل انجام است. منبع:نشريه شادکامي و رمز موفقيت شماره 69 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده